< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در وجوه قربیه

بحث این بود که در نیت وضو مضافا بر قصد قربت وجوه قربیه دیگر هم لازم هست یا نیست؟ بحث شد و وجوه قربیه هم گفته شد که عبارت است از نیت وجه، نیت تمییز، نیت غایت و در آخر هم نیت غایت وضو. تا به آنجا بحث کردیم که نیت وجه دلیلی ندارد. در متن هم سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه آورده اند «و لا یجب نیه وجه الوجوب و الندب بان یقول اتوضو الوضوء الواجب او المندوب او لوجوبه او ندبه او اتوضو لما فیه من المصلحه بل یکفی قصد القربه و اتیانه لداعی الله».[1]

 

نکته

در این رابطه نکته ای که هست نیت تمییز است که گفته شد نیت متعلق می خواهد منوی می خواهد. منوی باید مشخص بشود و همان تمییز و تعیین جزء وجوه قربیه می شود که مضافا بر قربه الی الله بگوییم وضو می گیریم وجوباً یعنی این وضوی واجب یا دو رکعت نماز واجب صبح و نماز نافله صبح که شبیه هم هستند نیت کنیم قربه الی الله این نماز واجب صبح نه نافله. معین بشود اگر معین نشود خود نیت محقق نمی شود. که صحت نیت مربوط به صحت منوی است و صحت منوی مربوط به صحت نیت است. تاثیر متقابل دارد. در نتیجه تعیین لازم است. این را گفتیم، اینجا یکی از مسائلی است که گفته شد در عین حال دو نکته را هم به ذهن مان بسپاریم: 1. مشهور نیت وجه را لازم می دانند و اما فقهاء به طور کل یعنی در حد لا خلاف بینهم که نیت تعیین را لازم می دانند. پس قصد تمییز لازم است با شرحی که داده شد و دلیلی که در این رابطه گفته شد ضمن بیان علامه حلی.

 

نظر صاحب جواهر

صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا ینبغی الاشکال فی لزوم التعیین» اشکال جا ندارد و شایسته نیست درباره قصد تعیین، چون اگر تعیین در کار نباشد نیت صورت نمی گیرد نیت منوی می خواهد همین که نیت تعلق گرفت منوی باید معین باشد شئ مجهول که قابل نیت نیست. پس یک امر طبیعی است که باید منوی معین باشد اما این حرف درست است در صورتی که ابهام و اشکالی در کار باشد. تردیدی در کار باشد در آنجا نیت منتهی می شود به امر مجهول و التزام به آن ممکن نیست. اما اگر عمل ما یک عمل است و در حد ذات خودش معین است در اینجا نیت تعیین زمینه ندارد. اگر ما یک وضو می گیریم به طرف یک وضو الان می رویم نیت تعیین نمی خواهد زمینه برای تعیین نیست. تعیین جایی است که تردیدی باشد تا تعیین بیاید. تعیین فرع بر تردید و جهل است نه جهلی است و نه تردیدی است تا تعیین بیاید.[2] این فرمایش صاحب جواهر بود تکمله ای بر التزام به تعیین.

 

نظر سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مطلب را شرح می دهد و شما در فتاوای متاخرین که ببینید که می فرماید قصد وجه در کار نیست تقریبا این مطلب بعد از تطور اصول آمده است. این قید وجه را اصولی ها زده اند و مخصوصا بعد از تطور و مخصوصا بعد از تکامل که آخرین مراحل اصول است که همین عصر سیدنا الاستاد و اینها باشد. می فرمایند: این وجوه قربیه مضافا بر قصد قربت دلیل ندارد. 1. در عمل عبادی انجام عمل به شکل کامل همراه با قصد قربت کافی است. شما در مسئله هم برای مردم و برای شاگردان تان بگویید که منظور از قصد قربت انجام دستور خدا به اصطلاح طلبگی امتثال امر، قصد قربت یعنی قصد امتثال امر. این کافی است. قصد امتثال امر است و عمل هم کامل و چیز دیگری به عنوان حالت منتظره نداریم. اما دلیل ما برای عدم اعتبار این وجوه قربیه: 1. دلیل بر اینها به طور خاص نداریم، 2. اطلاق دلیل واجبات. مقتضای اطلاق رفع و دفع و القای قیود احتمالی. می فرماید: اما ادله ما در این رابطه یعنی در رابطه با عدم اعتبار نیت وجه و نیت تمییز و تعیین و غایت اطلاق است. اطلاق دلیل خود عبادت، اما براساس مبنای ما یعنی سید که وجوه قربیه قصد قربت و قصد وجه و قصد تعیین در متعلق امر قابل اخذ است از باب اوامر ضمنیه که گفتیم امر عبادت منحل می شود امر ضمنی تعلق می گیرد به نیت. نیت امر دارد امرش از خود امر به عبادت است. آن اشکال معروف که نیت بعد از عمل است اگر در متعلق امر قرار بدهیم خلف است و دور است، براساس مبنای سید حل است سید می گوید خود امر به صلاه مثلاً منحل می شود. هر جزئی یک امر می گیرد. نیت که یک جزء‌ هست یک امر ضمنی می گیرد بنابراین از خود امر به عبادت پس از انحلال نیت امر دارد. دیگر اشکالی که نیت بعد از امر می آید قبل از امر قرار بدهیم خلف است یا دور هست زمینه ندارد این مبنای سید است. بنابر مبنای سیدنا الاستاد از اطلاق لفظی استفاده می شود اطلاق امر به عبادت تحت عنوان اطلاق لفظی. مقتضای اطلاق لفظی این است که هر قیدی و هر شرطی که شک در آن بکنیم مقتضای اطلاق این است که آن شرط منتفی است مقتضای اطلاق رفع و لغو شرط محتمل است. پس مقتضای اطلاق امر به عبادت که وضو باشد «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ»[3] مقتضای اطلاقش می شود نفی قید زیادی. اگر قید زیادی شرط بود مولی در مقام بیان آن شرط را بیان می کرد مقتضای اطلاق نفی قید احتمالی است. این اطلاق لفظی،[4]

 

نظر محقق نائینی

و اما بر مبنای محقق نائینی باز هم اطلاق لفظی است منتها اطلاق امر دوم. محقق نائینی درباره وجوه قربیه فرمودند که نمی شود وجوه قربیه نیت قربت را در متعلق امر قرار بدهیم چون بعد از امر می آید و متعلق باید قبل از امر باشد الان امر اگر به آن نیت تعلق بگیرد خلف است آنکه قبل نیست بعد آمده، باید قبل فرض کنیم و خلاف واقع است. خلف معنایش در حقیقت خلاف واقع است یا دور است. پس محقق نائینی فرمودند که برای نیت یک امر دومی داریم شرع از ما نیت را خواسته است اینکه قطعا از ما خواسته است امر دارد و آن امر دوم را گفتیم متمم جعل. براساس امر دوم که متمم جعل باشد نیت را ماموربه قرار دادیم و سایر وجوه قربیه را. در نتیجه بر مبنای محقق نائینی باز هم می شود به اطلاق امر تمسک کرد در جهت نفی قید احتمالی یا شرط احتمالی. فرق بین شرط و قید این است که در تکلیف شرط می گوییم و در وضعیات قید می گوییم.

 

نظر محقق خراسانی

اما بر مبنای محقق خراسانی که وجوه قربیه نیت و امثال آن در متعلق امر قرار نگیرد. چون اینها بعد از امر می آیند اگر قبل از امر قرار بدهیم خلاف واقع است. بنابراین در مسئله وجوه قربیه که نیت یکی از آن وجوه است محقق خراسانی فرمودند که اخذ وجوه قربیه در متعلق امر امکان ندارد که خلف است. پس وجوب نیت را از کجا می گیریم؟ ایشان می فرماید وجوب نیت را به حکم عقل می گیریم. حکم عقل قطعی در فقه اعتباری دارد مثل اعتبار امر شرعی. به حکم عقل قطعی می گوییم. پس نیت جزء نماز است و جزء عبادت است و وضو و نماز هر عبادت، اما چون اشکال فنی دارد به متعلق امر نمی شود قرارش بدهیم به وسیله حکم عقلی می گوییم نیت واجب است. در این صورت اطلاق لفظی که معنا ندارد چون در اطلاق هر چیزی و هر قیدی که در متعلق امر قابل اخذ باشد قابل رفع هست و مشمول اطلاق است اگر یک شئ ای قابل اخذ نباشد قابل رفع هم نیست که اخذ و رفع صفات متقابل است تقابل عدم و ملکه دارد. قصد قربت که قابل اخذ نیست شک کردیم با اطلاق امر قابل رفع و انتفاع هم نیست. بنابراین اطلاق لفظی که ممکن نبود الان یک نکته داریم، سیدنا الاستاد می فرماید: ما در اطلاقات یک قسم دیگری از اطلاق داریم تحت عنوان اطلاق مقامی. اطلاق مقامی هم دست ما را می گیرد و کمک می کند.

 

اطلاق مقامی

اطلاق مقامی کجاست و شرطش چیست؟ اطلاق مقامی آن است که از در لفظ اطلاقی وجود نداشته باشد ولی مولی در مقام بیان باشد. مولی در مقام بیان است و لفظ هم قابلیت اطلاق لفظی ندارد اینجا اطلاق مقامی جای خودش را دارد. می فرماید: مولی در مقام بیان اگر این نیت وجه قید بود اگر تعیین قید بود، مولی بیان می کرد الان که بیان نکرده است براساس اطلاق مقامی دیگر شرعاً برای ما این قید ثابت نیست. نفی قید می کند. بنابراین براساس اطلاق مقامی می گوییم قیدی تحت عنوان نیت وجه وجود ندارد. اما تحقیق این است همان طوری که از بیان علامه حلی هم استفاده کردیم که عبادت وجه دارد. وجه عبادت، یعنی عبادت بدون وجه نداریم و وظیفه مکلف هم انجام عبادت هست بوجهها. عبادت را با وجه شرعی اش انجام بدهیم. این یک وصف لا ینفک عبادت است. در غیر این صورت عبادت با وجه شرعی اگر نباشد آن مسئولیت و اشتغال ذمه باقی است شک در اشتغال ذمه بکنید و بعد شک در امتثال گفته بودیم که شک در امتثال مساوی با عدم امتثال است. از سوی دیگر جایی که بر خلاف نه یعنی در ادامه رای سیدنا الاستاد یا فقهای دیگر خط احتیاط را اعلام بکنیم و احوط بگوییم احوط مخالفت به حساب نمی آید. بنابراین می گوییم احوط آن است که نیت وجه و تعیین با نیت قربی اضافه و ضمیمه شود یک مویدی داشتیم که علامه حلی فرمودند «الجمع ینبغی» بنابراین ضرر که ندارد اولی هم هست لذا اعلام می کنیم که احوط این است که نیت وجه که همان وجوب یا ندب اضافه بشود نیت تعیین یا تمییز یعنی همین نماز ظهر اضافه بشود احوط این است. مضافا بر اینکه در واقع و در سیره متشرعه مراجعه کنیم مطلب از این قرار است که نماز صبح را می خوانم وجوب در ذهنش هست این نیت وجه است. نماز صبح را می خوانم به عنوان نماز صبح هست. بنابراین واقع عمل شرع یا سیره متشرعه هم این است که نیت وجه و نیت تعیین همراه با نیت قربی هست. بلکه گفته می شود که نیت تعیین که تمییز است و نیت وجه که وجه عبادت است این تقریبا از نیت قربی جدا نیست. چون منوی را مشخص می کنیم منوی که مشخص شد وجوب و تعینش لازمه طبیعی نیت است. تا اینجا مطلب تمام شد و این قسمت از بحث کامل شد.

 

سوال:

پاسخ: قبلا گفته بودم فرق بین اولی و احوط این است که اولی و احوط در عمل در واقع با هم دیگر مترادف می شود فرق شان اعتباری و حیثیتی است. من حیث الدلیل احوط می گوییم و من حیث العمل اولی می گوییم بهتر است. من حیث الاحوط مطابق با احتیاط است که دلیل می گوید این جهت را رعایت بکنید. دلیل بر عدم اعتبار وجوه قربیه اطلاق بود اما دلیل بر اعتبار وجوه قربیه: 1. شک در امثتال، 2. رای علامه حلی، اینها ادله بود برای اینکه این وجوه رعایت بشود که عبادت با وجه شرعی انجام بگیرد. وجه شرعی یعنی وجهی از وجوه قربیه. مضافا بر این که نیت وجه برای ما خیلی مهم است که مشهور است عند الفقهاء. برای مدرک فتوایتان التزام به شهرت کافی است یعنی جایی که شهرت باشد مطابقت و اعتماد به شهرت در جهت احتیاط کافی است دلیل ما بسیار مستقیم همان شهرت کافی است که برای شما گفتم.

 

سوال:

پاسخ: اطلاق که باشد ظهور است، آنچه که خدشه ناپذیر است صریح و تصریحات است ظهورات همیشه قابلیت نقض و اشکال دارد اطلاق در حد یک ظهور است و یک شهرت بر خلاف ظهور را می تواند بشکند. می فرماید: «بل لو نوی احدهما فی موضع الآخر کفی ان لم یکن علی وجه التشریع او التقیید فلو اعتقد دخول الوقت فنوی الوجوب وصفا او غایتا ثم تبین عدم دخوله صح»[5] اگر یک نماز یا یک عبادت جای عبادت دیگر نیت بشود ولی وقت و زمان و شرائط دیگری نباشد مشکلی ندارد می شود کافی باشد. مثلاً نماز ظهر عوض عصر که نمی شود مقید به نماز است، اگر فرض کنید کسی دو رکعت نماز طواف به عهده اش است و دو رکعت نماز قضای صبح به عهده اش هست یکی به جای دیگری قصد کند آنجا نماز درست است به یک شرط که آن تعیین به عنوان تقیید یا تشریع نباشد اگر به قصد تقیید یا تشریع بود اشکال دارد که شرح آن فردا ان شاء‌الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo