< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیفیت نیت در وضو

معنای نیت و کیفیت آن اجمالاً تا حدی گفته شد. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «النیه و هی القصد الی الفعل» تا اینجا که «و لا یلزم التفلظ بالنیه بل و لا اخطارها بالبال بل یکفی وجود الداعی فی القلب بحیث لو سئل عن شغله یقول اتوضو مثلاً و اما لو کان غافلا بحیث لو سئل بقی متحیرا فلا یکفی».[1] نیت را که گفتیم عمل قلبی است یعنی فعل قلب است. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «النیه هی اراده تفعل بالقلب»[2] می گوید اراده است و از فعل قلب است یعنی فعل زبان نیست. با تحقق در قلب نیت محقق می شود.

 

آیا نیت اگر تلفظ بشود جایز است؟

بعد از اینکه ایشان می فرماید «لا یلزم التلفظ بالنیه بل و لا اخطارها»‌ باید دقت کنیم که تلفظ لازم نیست اما جایز هم نیست؟. و بعد اخطار به بال هم لازم نیست. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: گفته شده است که تلفظ در حالت نیت یا به عبارت دیگر نیت اگر تلفظ بشود مکروه است. این مطلب را می فرماید نمی توانیم ملتزم بشویم. برای اینکه مطلق تلفظ دلیلی بر کراهت ندارد. ما در بحث فقه دو جا برمی خوریم که نیت اگر تلفظ بشود اشکال دارد براساس دلیل خاص. و یک جا موردی داریم که نیت باید تلفظ بشود. بنابراین اولا ما در بحث نیت حج دلیل داریم که باید نیت تلفظ بشود. به محض فعل قلب نیت محقق نمی شود. و این هم نکته ای است نیت که در عبادات با شرط عبادت است عبادیت حج با عبادیت صلاه که فرق ندارد. پس در نیت حج تلفظ قطعا شرط است و در نیت صلاه تلفظ شرط نیست. و در دو مورد دیگر براساس دلیل خاص می بینیم که یک مورد تلفظ مکروه است و یک مورد تلفظ جایز نیست. جایی که مکروه است گفته می شود بین اقامه و نیت صلاه حرف زدن و تلفظ کراهت دارد. و ثانیاً این قبل از نیت است یعنی بعد از اتمام اقامه و قبل از نیت صلاه در این فطره مکروه است که آدم حرف بزند اگر حرف بزند اقامه اش را دوباره تکرار کند این آداب صلاه است. اولا دلیل خاص خودش را داشت و ثانیاً قبل از نیت بود. مورد دیگری هست که نیت اگر تلفظ بشود جایز نیست آن هم وجهی دارد و آن در نماز احتیاط است. اگر کسی شک صحیح بکند بعد از نماز بلافاصله نماز احتیاط بخواند نیت واجب است اما تلفظ جایز نیست. اینجا که تلفظ جایز نیست برای این است که صلاه احتیاط در حقیقت متصل به صلاه اصلی است در حقیقت می شود فصل به کلام آدمی. تلفظ به کلام آدمی بین الصلاه می شود. از این جهت تلفظ جایز نیست. بنابراین قولی که گفته شده است کراهت دارد مما لا یمکن المساعده علیه بوجه.[3] اما تحقیق این است که تلفظ را که اعلام کرده اند فقهاء که لازم نیست فقط در این حد است که تلفظ لازم نیست معنای نیت همان اراده الفعل قلباً،‌ او کافی است اما تلفظ کردن جزء معنای نیت نیست ولیکن اگر کسی برای تحکیم لفظ را هم داشته باشد تکلم بکند به نیت بگوید دو رکعت نماز صبح بجا می آورم قربه الی الله، هیچ مانع و اشکالی ندارد تحکیم می شود. ما این مطلب را در همین بحث جای دیگر گفته بودم که تلفظ بهتر هست ولی لازم نیست. این گونه نیست که ما منعی داشته باشیم از تلفظ.

 

کلام علامه در تذکره

موید بر این مطلب بعد از که اشاره به تحلیل شد کلامی است که در این رابطه از علامه حلی آمده است. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «النیه اراده ایجاد الفعل قلباً و لا اعتبار بالتلفظ» و بعد می فرماید: «و ینبغی الجمع لانه اوثق الی الاخلاص»[4] می فرماید: شایسته است که جمع بشود بین فعل قلب و فعل زبان. قلباً نیت بشود و به زبان هم آورده بشود این کار درست است. بعد می فرماید: برای اینکه نیت را به زبان آوردن نقش تحکیم دارد نیت را کامل و محقق می کند. و بعد شرح می دهد اما اگر لفظ تنها بود و نیت بود یعنی فعل قلب نبود و فقط فعل لسان بود کافی نیست. و اما اگر تنها فعل قلب بود و به لسان جاری نشد کافی است. و اما اگر اختلاف پیدا کرد فردی به زبانش نماز ظهر جاری می شود و در قلبش نیت نماز عصر است آن فعل قلب مقدم است. در نتیجه جمع اولی است ولی هیچ مانعی ندارد تلفظ به نیت برای تحکیم نیت است هیچ گونه مشکلی وجود ندارد. یک فعل قلبی منع از تلفظ نمی کند تلفظ هم تلفظ عبث و بیهوده نیست تلفظ به نیت است تقریر است یعنی محکم کاری است. این مطلب کامل شد. اما مطلب بعدی می فرماید: «بل و لا اخطارها بالبال»‌ تلفظ لازم نیست بلکه خطور دادن و گذراندن نیت از ذهن هم لازم نیست. در ذهن تان هم نیت را نیاورید لازم نیست. فقط در ارتکازتان این باشد که اگر کسی سوال کند که شما الان برای چه کاری این دست و صورت تان را می شویید شما فورا بگویید که وضو می گیرم. این مقدار کافی است چون براساس بنای سید نیت ارتکازی کافی است. نیت ارتکازی یک لایه از اخطار فروتر است. اخطار یعنی یک مرور در ذهن هست ارتکاز مرور ذهنی هم نیست ولی در باطن ذهن جا دارد. که کسی سوال کند فورا بگوید بله وضو می گیرم. این نیت قلبی قلبی است منتها در محل ارتکاز نه در محل اخطار. محل ارتکاز هم کافی است. در این رابطه سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه یک نقدی دارند و یک اشکالی هم درباره اخطار.

 

سوال:

پاسخ: به اختصار گفتیم که در حج نیت که اراده و قصد فعل فی القلب هست تلفظ هم واجب است باید تلفظ کند. تنها فعل قلب کافی نیست. بنابراین این را برای این گفتم که به هیچ وجه نمی توانیم بگوییم که تلفظ در نیت مکروه است حتی در بعضی جاها آمده واجب. نیت که همین نیت عبادت است و فرق نمی کند. و همین نکته در اولویت هم کمک می کند. اولویت این بود که تحقیق و تحکیم. یک مرتبه در قلب یک خطور خیلی اجمالی دارد و ممکن است در حدی نباشد که نیت به حساب بیاید اگر با لفظ آن نیت را اظهار کردید برای خودتان می شود محکم کاری. و خود محکم کاری با اولویت یکی است و دلیل نمی خواهد. اما اخطار به بال و معنای فعل قلبی به نحو ارتکازی گفته شد که در حقیقت جواب سوال بود.

 

نقد سید الخوئی

اما سیدنا الاستاد نقدی دارند می فرمایند: این معیاری که سید طباطبایی یزدی فرموده است که وجود نیت در ذهن علامتش این است که اگر سوال شود فورا جواب بدهد. این علامت غالبی است. علامت قطعی نیست. چرا؟ برای اینکه ممکن است احیاناً شخصی نیت هم می کند ولی در وقت سوال یک مرتبه جا می خورد یک تکانی برایش ایجاد می شود که متحیر می ماند فورا نمی تواند جواب بگوید. پس گفتن جواب فورا علامت حقیقی نیست بلکه یک علامت غالبی است. نکته دوم هم برعکس، کسی غافل است که گفتید اگر فرد غافل باشد در صورت غفلت نیت محقق نمی شود. می فرماید: در صورت غفلت هم ممکن است اگر سوال مطرح بشود فرد غافل فورا متنبه بشود و جواب بگوید که وضو می گیرد بنابراین این علامت غالبی است. کلام ایشان کاملا درست است که غالبی است اما فرمایش سید هم درست است. چون هر علامت علامت نوعی است در اعتبارات. در حقوق یا در مسائل حقوقی و اعتبار علامت نوعی است یا به عبارت فقهی در اعتبارات و جعلیات شرعیه علامت نوعی کافی است و آن علامتی که حقیقی است در تکوینیات است و در معقول هست. بنابراین عادتاً این است که اگر کسی نیت را در ذهن داشته باشد در مورد سوال حیرت زده نمی شود سوال را فورا جواب می گوید و عادتا کسی که در ذهنش نیت نیست در برابر سوال سکوت یا حیرت برایش عارض می شود. پس فرمایش هر دو علم دهر خودشان و مرجع بلا معارض زمان خودشان درست است و صحیح منتها هر کدام جهتی دارد.

 

معنی اخطار به بال و ضد ان

و اما الکلام کل الکلام نسبت به اخطار به بال، توجه کنید اخطار به بال را معنا کنید و نکته مقابل آن را شناسایی کنید. اخطار به بال یک مروری در ذهن انجام گیرد، خطور کند به ذهن آدم مقابل اخطار طبیعتا عدم اخطار و عدم اخطار مساوی با غفلت است. و بعد عدم اخطار که مساوی با غفلت بود خود سید در متن تصریح دارند که «و اما لو کان غافلا بحیث لو سئل بقی متحیرا فلا یکفی» اخطار به بال نیست اخطار به بال که نبود به طور دقیق در نکته مقابل اخطار به بال چیز دیگری در ذهن نیست یا اخطار است یا عدم اخطار است که مساوی با غفلت است. غفلت عدمی است غفلت وجودی نیست که چیزی باشد. عدم اخطار همان غفلت است. بنابراین «لو کان غافلا» خود سید فرمود. بنابراین فرمایش ایشان کاملا درست است ما باید اخطار را معنای دیگری در نظر بگیریم بگوییم اخطار به بال یعنی نیت را در ذهن به طور کامل مورد توجه قرار بدهیم تصویری بکنیم که در حقیقت دل و ذهن صورت نیت را در خود ظرف ذهن منعکس کند. معنای اخطار این گونه بگیریم اما اگر معنای لغوی اخطار در نظر باشد به مشکل برمی خوریم. بنابراین می گوییم ان شاء‌الله آن قصد و نظر سید این است که اخطار یعنی تصویر در ذهن به طور مشخص لازم نیست هرچند تصویر اجمالی قطعا وجود دارد و الا نیت محقق نمی شود. بدون یک تصور اجمالی اصلا نیت معنی و مفهوم پیدا نمی کند قصد خودش متعلق می خواهد قصد بدون مقصود امکان ندارد از امور ذات الاضافه هست. قصد یعنی متعلق به مقصود، قصد محقق نه قصد مفهومی. قصد محقق بدون مقصود معنا ندارد. بنابراین در خود قصد مقصود قصد شده و یک تصور اجمالی در ذهن وجود گرفته اما اگر اصلاً اخطار به بال نباشد تصور اجمالی هم نباشد غفلت است و قصدی نیست و نیتی نیست و کفایت نمی کند. این مطلب تا اینجا معلوم شد. بنابراین شما درباره اخطار این جمله را به ذهن تان بسپارید که نیت که می گوییم اخطارش لازم نیست یعنی یک تصویر مشخص لازم نیست اما یک تصور اجمالی که قطعا لازم است تا از غفلت بیرون بیاید و نیت محقق بشود. این مطلب تا اینجا کامل شد.

 

سوال:

پاسخ: اشکال این بود که سید از یک طرفی فرمودند که اگر غفلت باشد نیت نیست و از طرف دیگر فرمودند که در نیت اخطار به بال لازم نیست. اما علی التحقیق اگر اخطار نباشد غفلت است چیز دیگری در ذهن نیست اخطار نیست چیه؟ پس مجبوریم اخطار را به معنای دیگری اعلام کنیم. می فرماید: در مقدمات بعیده قصد اگر عزم به وضو باشد قصد هم باشد ولیکن در خود محدوده نیت غفلت بیاید با قصد آمده به سمت وضو در حال وضو غفلت بیاید می فرماید: آن قصد قبلی کافی نیست. چون قصد به معنای نیت محل و مورد خاصی دارد ابتدای نماز است شروع به نماز و شروع به صلاه قصد قبلی که هنوز در مرحله شروع به نماز نرسیده است اعتباری ندارد. نقدی که اینجا به نظر می اید این است که اگر کسی براساس واقعیت ها عامل حرکتش قصد باشد محرکش عزم باشد یک لحظه موقع نیت غفلت کند آن غفلت نیست آن قصد یک قصد ارتکازی ایجاد کرده. قصد الان یک مقدار افت پیدا کرده است از برجستگی افتاده و الا آن قصد آمده شما را به صلاه و نماز کشانده پس قصد تا مقدمات اگر بود در خود عمل نیت آن قصد به طور معمول هست. اما توجیه این است که سید طباطبایی که مثال هست ریزنگری مثل عروه الوثقی ایشان ریز نگر است فرض کردیم بشر است چنین اتفاقی افتاد هرچند عادتا چنین اتفاقی نخواهد افتاد اگر چنین اتفاقی افتاد بشر است با عزم رفت و یک مرتبه حالت جسمی اش متعادل نبود یا اشتغال ذهنی پیدا کرد و در حال نیت قصد بتمامه حذف شد در این صورت این غفلت با مسبوقیت به قصد قبلی برای نیت کافی نیست.

 

معنی فقهی استمرار و دو عنوان استدامه و استمرار

مطلب دیگری که می فرماید: «و یجب استمرار النیه الی آخر العمل فلو نوی الخلاف او تردد و اتی ببعض الافعال بطل الا ان یعود الی النیه»[5] استمرار چیست؟ استمرار معنای فقهی دارد فرق است بین استدامه و استمرار. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا یجب استدامه النیه و یجب استمرار النیه»[6] می فرماید: استدامه واجب نیست و استمرار واجب است. به عبارت دیگر این دو تا عنوان به این شکل ترجمه می شود ادامه حقیقی و ادامه حکمی که در کلام فقهاست. استدامه ادامه حقیقی است که همان نیتی که در موقع نیت صورت گرفت به همان حالت تا آخر درست حفظ بشود با شکلی کاملی که شروع شده است تا کامل محفوظ باشد. این می فرماید واجب نیست. و اما استمرار واجب است، استمرار یعنی ادامه حکمی، ادامه حکمی این است که نیت ادامه دارد حکماً به این معنا که نیت دیگری متخلل نشده باشد. آن نیت است و کار برخواسته از آن نیت است. بنابراین عمل که برخواسته از نیت باشد و نیت دیگری نیامده باشد این استمرار در فقه به حساب می آید و به عبارت دیگر ادامه حکمی و این کافی است. تا اینجا معنای استمرار و استدامه را گفتیم و وجوب و عدم وجوبش را از بیان شیخ گفتیم این بحث که استمرار در مواردی فرق می کند استمراری است که اگر قطع بشود صدمه ای به بدنه عبادت وارد می کند و استمراری است که اگر قطع بشود صدمه وارد نمی کند تفصیلی است که ان شاء‌الله فردا بحث کنیم.


[4] تذکره الفقهاء، العلامه الحلی، ج1، ص138.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo