< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرط دوازدهم نیت

شرط دوازهم بحث نیت است. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه درباره شرائط وضو می فرماید: «الثانی عشر النیه و هی القصد الی الفعل مع کون الداعی امر الله تعالی اما لانه تعالی اهل للطاعه و هو اعلی الوجوه او لدخول الجنه و الفرار من النار و هو ادناها و ما بینهما متوسطات و لا یلزم التلفظ بالنیه بل و لا اخطارها بالبال بل یکفی وجود الداعی فی القلب بحیث لو سال عن شغله یقول اتوضو مثلا و اما لو کان غافلا بحیث لو سئل بقی متحیرا فلا یکفی و ان کان مسبوقا بالعزم و القصد».[1] شرط دوازدهم از شرائط وضو نیت است. درباره نیت در عین حال که وجوب نیت در وضو مورد اجماع بلکه مورد تسالم بلکه از ضرورت فقه است. فقیه همدانی می فرماید: «بل من الضروره» اعتبارش از این قرار است. اما بحث استدلالی درباره نیت باید بحث به عمل بیاید. ابتداء معنای نیت آنگاه ادله اعتبار نیت در وضو.

 

معنای نیت

اما معنای نیت تا جایی برای اهل اصطلاح روشن باشد که نیت یعنی قصد. ولیکن بدانیم نیت با قصد مترادف نیست. دو کلمه است. اصل در الفاظ عدم ترادف است منشا اصل عدم ترادف هم حکمت وضع است. وضعی که انجام می شود لغو نباشد. یعنی لفظ برای یک معنا وضع شده لفظ دیگر هم برای آن معنا مستلزم لغویت بشود. احیاناً جاهایی که تراکم به وجود می آید در بحث الفاظ خواندیم که جمع شدن متفرقات، یک منطقه یک اصطلاحی داشته نسبت به یک معنا منطقه دیگر اصطلاح و لفظ دیگری داشته، و آمده اند جمع شده اند بعد از که جمع شدند دیدند که این الفاظ در واقع دارای یک معنا هستند از اینجا ترادف به وجود می آید و الا اصل عدم ترادف است. البته ترادف هم در زبان واحد نه در زبان های مختلف. که آن مثال نزاع لفظی را شنیده اید استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه در درس کفایه می گفت که سه نفر دعوا داشت یک میوه ای بود خوشه ای دانه دانه داشت و شیرین، یکی می گفت «هذا عنب» و یکی می گفت انگور است و یکی دیگری را تکذیب می کرد. دعوا و درگیری، در آخر بحث تحقیق به عمل آمد دیدند نزاع لفظی است معنا همان است منتهای یکی می گوید انگور و یکی می گوید عنب. اگر در زبان های متعددی بود و معنا یکی و لفظ متعدد اینجا ترادف نیست اینجا می شود نزاع لفظی یا تعدد در تعبیر. اما اگر در زبان واحد بود یک جا بود مثلا زبان فارسی بود یا زبان عربی، اسد و اسامه و لیث، مترادف اند و ترادفش هم از این آمده است که یک قبیله برای شیر اسد گفته و یک قبیله اسامه گفته بعدا که جمع شده اند ترادف به وجود آمده و اصل عدم ترادف است. حالا این مقدمه را برای این گفتم که نیت را می فرمایند نیت قصد است. یا می فرماید نیت اراده است. می گوییم دو تا لفظ است دو لفظ باید دو معنی داشته باشد. برای این مطلب این نکته را اضافه کنید که نیت در عبادت به معنای قصد در لغت نیست بلکه مشترکند ولی با اضافات فرق می کند. نیت در عبادت قصد به سوی انجام عمل عبادی است. قصد انجام عمل عبادی نیت است نه هر قصدی. بنابراین رسیدیم به این نتیجه که نیت با قصد مترادف نیست می تواند اعم و اخص مطلق باشد. لذا در متن دیدیم آمده است که «النیه هی القصد الی الفعل» قصد اطلاق دارد و نیت اختصاص دارد به قصد به فعل عبادی. بنابراین ما از نیت در عبادت بحث می کنیم. معنای نیت در عبادت اخص از قصد است. دو تا خصوصیت اضافه شد تا نیت شد قصد، «النیه و هی القصد الی الفعل مع کون الداعی امر الله» با این دو تا خصوصیت نیت عبادی می شود. مطلبی که سید گفته است بسیار متین است.

 

توضیحی درباره معنای نیت از منظر فقهای دیگر

آنچه در تتبع ناقص به دست آمد شهید، شیخ انصاری و سیدنا الاستاد درباره معنای نیت توضیحاتی داده اند. اما شهید قدس الله نفسه الزکیه در کتاب ذکری می فرماید: نیت از نظر فقهاء و نیت از نظر متکلمین، نیت از نظر فقهاء عبارت است از اینکه عبادت را برای اطاعت امر خدا انجام بدهد نیت یعنی قصد امتثال امر.[2] وقتی می روید منبر در شهرستان ها و مناطق نیت نماز را که می گویید قربه الی الله، عوام معنای قربه الی الله را نمی فهمد برایشان بگویید قربه الی الله یعنی انجام دستور خدا. به اصطلاح خود شما طلبه ها قصد امتثال امر خدا. این بهترین معنای نیت عبادی هست. این منظر فقهاء، اما می فرماید از منظر متکلمین همین تقرب است ولی شبیه قرب مکانی آدم کسب قرب و کسب منزلت بکند در پیشگاه خدا و برود و نزدیک بشود و عروج بکند تا برسد به مقام بالا. آن مقام بالای بالا که محضر خدا که جز انسان کامل وجود رسول الله و ولی الله کس دیگر نمی رسد به اش می گویند مقام قرب و آن افراد را می گویند مقربین که آنها دیگر اصلا در نیت شان بهشت قصد نمی کنند در نیت خودشان فقط حب خدا قصد می کنند. بهشت مقصود آنها نیست آنها مقصود بهشت اند. بهشت آنها را قصد می کند. درباره نیت از منظر فقهاء و متکلمین شهید با اشارت هایی اکتفاء فرمودند.

 

شیخ انصاری: نیت عبادی دارای چهار مرحله است

اما شیخ انصاری می فرماید: نیت عبادی دارای چهار مرحله است: مرحله اول فقط حبا لله، همان که مولی امیرالمومنین در نهج البلاغه فرمود و سید الشهداء هم در این رابطه بیانی داشتند. در مرحله اول هیچ غرضی وجود ندارد. فکر نکنید که غرض فقط غرض مالی است نه غرض معنوی هم وجود ندارد فقط حبا لله است «و وجدته اهلا للعباده و العبودیه» است. شیخ انصاری هم که از معقول آشنایی خوبی دارد می فرماید: این درجه اختصاص دارد به انسان کامل. انسان کامل اصطلاح اهل معقول است یعنی فلسفه، انسان کامل در فلسفه مساوی است با معصوم در علم کلام. انسان کامل یعنی همان انسان معصوم. پس از درجه انسان کامل کسی که بخواهد نیت داشته باشد که می گوید درست است و باطل نیست نیت است ولی در درجه بندی درجه پایین تر است. درجه دوم نیتی است که به قصد شکر باشد که این نیت نظر کلام اسلامی است. کلام اسلامی می گوید که «العباده شکر المنعم» شکر نعمت است این خوب است و یک نیت خوب منتها از درجه انسان کامل می آيد پایین. درجه سوم این است که نیت عبادت برای رسیدن به بهشت باشد خوب است اشکالی ندارد آرزوی بهشت ‌آرزوی خوبان است اشکال ندارد نیت هم درست است منتها درجه اش سوم می شود. درجه چهارم درجه ای است که انسان قصد کند از آتش جهنم نجات پیدا کند.شکر و بهشت و فرار از جهنم، این معنای نیت شد.[3] سیدنا الاستاد نیت را چیز شبیهی که در متن عروه آمده است بیان می کند می فرماید: در نیت چیز اضافی لازم نیست فقط قصد به داعی امر الله، این قصد که داعی امر الله باشد می شود نیت الهی و کافی است و بیشتر از این چیزی لازم نداریم.[4]

 

اشتراط نیت در وضو

قبل از نقل اقوال فقهاء و ادله ای که در این رابطه مطرح می شود اینجا باید از اصل صحبت کنیم اصل در عبادات و اصل در احکام الهی چیست؟ اصل تعبدیت است یا اصل توصلیت؟ فقیه همدانی می فرماید: درباره اشتراط نیت در وضو باید مسئله را از طریق اصل پی بگیریم که آیا وضو عبادت است؟ یک ساختاری دارد که بین عبادی و توصلی است؟ آیا وضو عبادت است؟ اگر عبادت شد بالضروره نیت می طلبد اگر عبادت نبود بدون نیت هم اگر انجام بشود کافی است.[5] اولا برویم به سراغ اصل که خود مطلبی است تحقیقی، اصل در احکام شرع تعبدیت است یا توصلیت؟ مشهور که اصل در احکام تعبدیت است توصلی باید برخلاف اصل براساس دلیل خاص ثابت بشود امر الهی بیاید اصل در هر ماموربه تعبدیت است. برای اینکه ما ادله ای در این رابطه داریم: 1. توادر امتثال از عمل مامور به. می بینیم شرعا اگر امری وارد بشود نسبت به یک عملی همین وضو، امری وارد شد متبادر از این امر این است که باید این عمل را و این وضو و غسلات و مسحات را به قصد امر انجام بدهیم یعنی انجام امر خدا. اگر قصد امر نکنیم شک در اجزاء به وجود می آید. و قاعده این بود که شک در امتثال عدم امتثال است. بنابراین در قلمرو قاعده شک در امتثال قرار می گیرد با یک مقدمه که متبادر از ماموربه این است. دلیل دوم ما حکم عقل به عنوان یک حکم عقل کلامی، قاعده عبودیت و مولویت اقتضاء می کند که عبد اطاعت امر کند آن اطاعت امر داعی برای عمل باشد و آن اطاعت امر همان نیت قربی است به حکم عقل. پس از که امر آمد مولی بود عبد بود امر بود آنگاه باید به انجام ماموربه مبادرت کرد و خود طبیعت این عمل یعنی اطاعت امر مولی و این حکم عقل است. پس حکم عقل بدون ابهام اعلام می کند که باید انجام امر اطاعت امر خدا باشد و این اطاعت امر خدا همان نیت و قصد قربت است. دلیل سومی که اقامه می شود و فقیه همدانی یادآور می شود آیه ای است که در سوره بینه آمده است «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»[6] آیه هم می فهمیم که ظهور دارد و هم صاحبنظران از این آیه این معنا را فهمیده اند که عبادت امر داشته باشد باید از سر اخلاص یعنی فقط به جهت اطاعت امر خدا انجام بگیرد که در بحث اخلاص می گوییم که اخلاص آن معنای تصوفی ندارد تا برای بشر کار ناممکن باشد اخلاص یعنی امتثال امر خدا. بنابراین عمل که براساس امتثال امر خدا انجام بشود می شود تقرب و قصد قربت. نتیجتاً این آیه هم دلالت دارد که اصل در امر عبادت است و عبادت هم آن است که از سر اخلاص انجام بگیرد. با این سه تا دلیل اعلام می کنیم که اصل در ماموربه عبودیت و تعبدیت است نه توصلیت و توصل. بنابراین اگر در جایی شک بکنیم و تعبدیت ثابت نشود تمسک به اصل می کنیم می گوییم تعبدی است باید با قصد امر انجام بگیرد. که احوط همین است که علم به امتثال حاصل بشود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo