< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی مسئله سی و یک فرمود احوط

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند احوط در صورت عدم امکان مسح با ید مرطوبه باید احتیاط انجام بگیرد با دست خشک آنگاه با آب جدید آنگاه تیمم انجام شود که این یک احتیاط کاملی است. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که ید یابسه که اصلا دلیل ندارد اما مسح با آب جدید اگر گفته شود که براساس قاعده میسور کار درستی است گفتیم قاعده میسور من حیث الکبری و الصغری قابل استناد نیست و همین طور استصحاب در این مورد قابل التزام نیست.

 

وجه سوم

رسیدیم به وجه سوم که گفته شود که اطلاقات ادله مسح کتاباً و سنتاً، «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ»[1] و نصوص روایی که مسح را واجب اعلام می کنند اطلاقاً. این مطلقات می تواند مسح بدون رطوبت را همه شامل بشود که مسح است. مسح اطلاق دارد و مسح دست با رطوبت جدید هم مسح است حتی مسح بدون رطوبت هم مسح است. ولی مسح بدون رطوبت را که خارج کردیم آنچه که باقی می ماند مسح با نداوت آب وضو و در صورت نبودن نداوت وضو مسح با آب جدید، مشمول اطلاق است «و امسحوا» شاملش می شود. سیدنا می فرماید عمده ترین وجه همین است از جمع وجوه ولکن این وجه هم کامل نیست و قابل التزام نخواهد بود. برای اینکه مسحی را که ما از کتاب و سنت استفاده کردیم کتاب اطلاق داشت سنت تقیید کرد نصوص بیانیه در باب پانزده از ابواب وضو مسح را صریح اعلام کرد که باید با کف دست و با نداوت وضو باشد. این بیان کامل است و مسح را از این جهت تعیین و مشخص کرده است که اطلاقی در آن حد ندارد که نداوت جدید یا مسح به آب جدید هم شامل بشود. بنابراین می توانیم بگوییم که اطلاق هرچند از آیه «و امسحوا» ابتداءً به نظر می رسد اما پس از توجه به نصوص بیانیه کیفیت مسح معین و تحدید شد که باید مسح با نداوت وضو باشد. اگر پس از این تعیین نداوتی در کار وجود نداشت و امکان هم نداشت طبیعتاً این شخص می شود فاقد الماء.

 

معنی فاقد الماء

معنای فاقد الماء فقدان ظاهری آب نیست مثلا اگر آب غصبی در دسترس شما باشد می توانید وضو بگیرید، واجد الماء هستید؟ نه، فاقد الماء است. فاقد الماء معنایش این نیست که ماء اصلا در دسترس نباشد هرچند مصداق بارز فاقد الماء آن است اما فاقد الماء معنای عامی دارد فاقد الماء یعنی متوضی کسی که می خواهد وضو بگیرد توان و قدرت عقلاً و شرعاً بر استفاده از آب نداشته باشد. در این صورت مسئله که وضو می گرفتیم در اثر برودت یا حرارت دست خشک می شد به مسح نمی رسد فاقد الماء صدق می کند و وظیفه تیمم است. سیدنا می فرماید: متعیّن تیمم است دلیل به طور واضح تیمم را به عنوان وظیفه در این صورت از مسئله اعلام می کند.

 

اشکال و جواب

اشکال و جواب: اشکال این است که صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که «ما عثرنا علی احد من الفقهاء افتی بوجوب التیمم» ما درباره این مسئله کسی از فقهاء را نیافتیم که فتوای به تیمم داده باشد یعنی خلافی بین فقهاء نیست در عدم حکم به تیمم، این تعبیری است از اجماع. سیدنا در اصول با اجماع آنچنان تجلیل خاصی ندارد می فرماید اجماعی که گفته شده است اگر بگویید این حکم خلاف اجماع است می گوییم اشکالی ندارد برای اینکه اجماع در مسئله اجتهادی است. یعنی مسئله اجتهادی منظور این است که اجماع در استدلال است نه اجماع در حکم. اجماع در استدلال اجماع فقهی نیست اجماعی که معتبر است متعلق به حکم دارد نه به نحوه استدلال. نحوه استدلال راهکار است راهکار که حکم نیست تا مورد اجماع قرار بگیرد. مضافا بر اینکه اجماع ممکن است مدرکی باشد و مدرکش هم همان قاعده میسور باشد که گفتیم آن مدرک قابل اعتماد نیست. بنابراین فتوای ایشان در نهایت امر می شود تعیّن و تیمم. بنابراین فتوا احتیاط شد جمع بین این سه مورد، این احتیاط را ایشان تنها نفرمودند و صاحب جواهر هم همین احتیاط را اعلام کردند. مطلب دیگر سیدنا الاستاد از لحاظ استدلال فرمودند که مسح با دست خشک و مسح با دست مرطوب به رطوبت جدید نه دلیل دارد و نه جایی دارد و نه مسوّغی دارد. زمینه فقط آماده است برای اعلام تیمم. این نتیجه را گرفتیم.

 

تحقیق

احوط اولا در این مورد جا دارد. با اعلام به این نکته که بیان سیدنا الاستاد بسیار متین و از حیث استدلال در متانت بالایی قرار دارد اما می رویم به سمت احتیاط. اولا معنایی که برای احتیاط گفتیم اینجا محقق است. صاحب نظران و فقهاء این احتیاط را که نمونه آن سید در عروه و صاحب جواهر در جواهر است این مطلب را گفته اند و در حقیقت اگر این احتیاط رعایت بشود قطع به امتثال حاصل می شود که معنای احتیاط انجام و رعایت محتملات حکم تا حد حصول امتثال قطعی. این از یک سو زمینه برای احتیاط است. نکته دوم شک در حسن احتیاط وجود ندارد. احتیاط همیشه حسن دارد. چون احتیاط یعنی توجه به عبودیت، احتیاط یعنی در عمل آوردن روحیه تعبد و عبودیت. حسن اش با خودش است. پس در مورد احتیاطی که در متن آمده است بحثی نیست و احتیاط هم مناشی داشت اطلاق مسح اگر جمود کنیم به متن آیه و از سو ی دیگر هم قاعده میسور را بنا بر مبنای مشهور اگر بپذیریم احتیاط منشأ هم دارد. با این توضیحات این نتیجه اعلام می شود که رأی تحلیلی همان است که سیدنا الاستاد فرمودند احوطی که در متن آمده هم کاملا به جا و درست است.

 

سوال:

پاسخ: هیچ دلیلی بر اینکه مسح با دست خشک انجام بشود در کار نیست. مسحی که در وضو آمده است از دید شرع این مسح با خصوصیات اعلام شده است. مسح لغوی اعلام نشده مسح وضو یعنی با دست مرطوب سر و روی پا مسح بشود. پس از اینکه اگر این نبود ما مسحی نداشتیم، مسحی که از سوی شرع تشریع شده است مسح به این معناست مسح با دست خشک اصلا معنای مسح نیست، از اساس معنای مسح شرعی مسح با دست خشک نیست.

 

سوال:

پاسخ: اما احتیاط معنایش این نیست که دلیل محکم و متقنی داشته باشیم. اگر دلیل محکم و متقنی که داشت احتیاط نمی شود. احتیاط این است که یک احتمال بدهیم و در جهت عبودیت باشد و تشریع هم نمی کنیم که به طور مشخص آن را عبادت قصد کند، احتیاط که قصد تعیین ندارد. در این صورت براساس یک احتمال هم که شده است ما این مسح را با دست خشک انجام بدهیم ضرری وارد نمی کند. موارد احتیاط اگر ضرری وارد کند عسر و حرج بشود یا ارتکاب یک حرمت و تشریعی در کار باشد در آن صورت جا برای احتیاط نیست. احتیاطی که به سمت امتثال برود ولو احتمال ضعیف پشت سر قضیه در کار باشد اشکالی ندارد.

 

سوال:

پاسخ: یک مرتبه حکم است می گوییم فقهاء همه شان آراءشان مجتمع است وحدت آراء دارند نسبت به استحباب استعاذه در ابتدای نماز و این می شود اجماع فقهی. اجماع فقهی باید محتوایش حکم فقهی باشد. اما اجماع در نحوه استدلال ما می گوییم فقهاء همه شان وحدت نظر دارند که «المیسور لا یسقط بالمعسور» این دلیل است اجماع در دلیل اجماع در استدلال را به اش می گویند اجماع در امر اجتهادی. اجماع در امر اجتهادی جزء اجماعاتی نیست که اجماع در حکم فقهی باشد.

 

مسئله 32

مسئله 32: سید می فرماید: «لا يجب في مسح الرجلين أن يضع يده على الأصابع ويمسح إلى الكعبين بالتدريج ، فيجوز أن يضع تمام كفه على تمام ظهر القدم من طرف الطول إلى المفصل ويجرها قليلاً بمقدار صدق المسح» گفته بودیم مسح معنایش معلوم شد شرع تعیین کرد معنای لغوی مسح را با یک قیودی، معنای لغوی مسح از مجمع البحرین برای شما گفتم که «امرار شئ لشئ» مسح متقوم به این نکته است. شرع هم در مسح به وضو خصوصیت اضافه کرد که مسح باشد با نداوت وضو. سید می فرماید در مسح پا لازم نیست که مسح به تدریج از اول تا به آخر انجام شود بلکه در مسح یک مرتبه اگر ماسح گذاشته شود یک حرکت مختصری انجام بدهد که امرار صدق کند کافی است. متن جواز را می گوید نمی گوید که منهج و شیوه این جوری است. این جوری جایز است. اصلش همان است که دست را می گذاریم انتهای دست به ابتدای انگشتان پا و به تدریج کشیده شود. این اصلش است. یک صورت دیگر هم جایز است که بگذاریم یک مرتبه دفعتاً واحده که با این وضع دفعه واحده که مسح نمی شود یک کمی حرکت بدهیم. برای کسانی گفته اند که عجله دارد فورا دستش را روی پایش بگذارد با یک تکان مختصری مسح انجام بشود. دلیل بر این مسئله چیست؟ سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اطلاق مسح و صدق معنای مسح در این مسئله کفایت می کند. اطلاق دارد مسح که امرار به عمل بیاید، فرض این است که امرار انجام شده منتها امرار کمی. و بعد در این عمل مسح معنای مسح هم صدق می کند. صدق معنا، اطلاق دلیل کفایت می کند برای صحت این حکم.[2] اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه ضمن شرح کلام سید و ذکر دلیل برای این فتوا در نهایت می فرماید که مسح باید تدریجا انجام بشود. بسیار مطلب درستی است.

 

سه نکته

اولا این تدریج از صحیحه احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی یعنی صحیحه بزنطی از امام رضا علیه السلام استفاده می شود. «سالته عن المسح علی القدمین کیف هو» سوال از کیفیت مسح است. «فوضع کفه علی الاصابع» کف دستش را به سر انگشتان پا گذاشت «فمسحها الی الکعبین الی ظاهر القدم فقلت جعلت فداک لو أن رجلا قال باصبعین من اصابعه هکذا؟ فقال لا الا بکفیه».[3] دو تا مطلب دارد این حدیث، یک مطلبش مربوط می شود به بحث قبلی که گفتیم مسح باید با تمام باطن کف باشد نه به وسیله دو تا انگشت که این دلیلش است. مطلب دیگر آن است که تدریج، این روایت ظهور دارد که دست را گذاشت به سر انگشتان آنگاه تا کعبین یعنی به تدریج مسح را رساند تا کعبین. تدریج یعنی امرار از روی انگشتان تا کعبین از این حدیث استفاده می شود و در این مورد مستند حکم می تواند همین صحیحه باشد. مضافا بر این که اگر به این صورت انجام نگیرد شک در امتثال به وجود می آید. شک در امتثال هم مساوی با عدم امتثال است. و نکته سوم هم این است که قدر متیقن این است که قدر متیقن در عبادات مساوی با قدر متعین است. پس بنابراین آنچه را که سید فرمودند مسح باید تدریجا باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo