< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در کیفیت مسح پا

یکی از کیفیت های مسح پا این است که مسح باید از سر انگشتان پا شروع بشود به سمت کعبین و یا اینکه هر دو صورت جایز است می شود از کعبین مسح کرد به سمت سر انگشتان یعنی بالعکس و النکس. در این رابطه ابتداءً طبق اسلوب بحث مان ابتداءً قول و رأی قدماء آنگاه مشهور و پس از آن تفصیل و تحقیق.

 

نظر صاحب نظران از قدماء

قدمای اصحاب شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه ضمن بحث از مسح پا می فرماید: «و یمسحهما جمیعا معاً من اطراف الاصابع الی الکعبین»[1] گفته می شود که ظاهر کلام شیخ مفید این است که مسح از سر انگشتان شروع بشود به سمت کعبین. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «ثم یمسح علی الرجلین یبتدأ من الااصابع الی الکعبین»[2] این دیگر نص است شیخ مفید ظاهر کلامش این بود و شیخ طوسی تصریح کرده است که «یتبدأ». اما نفرمودند که «یجب أو یستحبّ». فقیه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «یجب فی مسح الرجلی الابتداء من الاصابع»[3] از قدماء کسی که تصریح دارد به وجوب مسح پا به این صورت فقیه حلی است. و برای تایید شهید قدس الله نفسه الزکیه هرچند از متاخرین است ولیکن برای تایید مطلب، می فرماید: «لا یجزی النکس علی الاولی» می فرماید در مسح پا براساس رأی اولی این است که نکس و عکس کافی نباشد.

 

ادله مسح از سر انگشتان تا کعبین

اخبار قدماء را فهمیدیم ادله ای که در این رابطه اقامه می شود با استفاده از شرحی که علامه حلی در کتاب مختلف آورده است این است[4] و همین طور شرحی که صاحب جواهر در این رابطه بیان فرموده است با استفاده از این متون و با اضافات ادله ای که در این رابطه اقامه می شود از این قرار است: دلیل اول ظهور آیه قرآن که «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ».[5] قطع نظر از اینکه کلمه «الی» دلالت بر غایت داشته باشد یا نداشته باشد که این بحث مفصلش گذشت در بحث مرفق و غسل یدین، که گفته شد تحقیق این است که حروف دلالت بر معانی بیشتر از معنای خودش ندارد. معنای حروف فقط ربط است غایت و استعلاء و ملکیت اینها از قرائن استفاده می شود معنای خود حرف نیست. مثلا «علی» برای ضرر، مگر در «حی علی خیر العمل» ضرر است؟ پس «علی» دلالت بر ضرر ندارد. حروف فقط معنایش ربط است و این معانی که گفته می شود از قرائن است. حالا قطع نظر از دلالت حروف ظاهر این آیه با این ترکیب و به عبارت دیگر متبادر از این ترکیب این است که «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ» یعنی از سر انگشتان تا کعبین باشد. این دلیل اول ماست که گفته می شود آیه ظهور دارد بر مسح پا به این صورت که از سر انگشتان شروع و به کعبین ختم شود.

 

سوال:

پاسخ: یک مرتبه گفتیم که حروف علی التحقیق حتی با استفاده از کلام امیرالمومنین و با رأی سیدنا الاستاد حروف معنایش فقط ربط است این غایت هم که استفاده می شود از ترکیب استفاده می شود که یک عملی است انتهاء و ابتداء دارد. اگر «الی» تنها باشیم. ما داریم در تعابیری که «الی» تنها آمده است اصلا غایتی در کار نیست. دو مطلب گفتم یکی حروف فقط برای ربط وضع شده و این معنای حرفی است اگر آن معانی دیگر را در نظر بگیریم معنای حرفی دیگر نیست معنای اسمی می شود. بنابراین فقط به معنای خودش معنای حرفی دلالت می کند که ربط باشد آن معانی دیگر معانی اسمی هستند. اینجا که می گویید «الی» دلالت دارد و اگر «الی» نباشد و مثلا بگوییم «فامسحوا بروسکم و ارجلکم مع الکعبین» از کجا انتهاء فهمیده می شود؟ پس انتهاء از کلمه «الی» فهمیده شده. ما می گوییم «الی» تنها نیست خود این ساختار و خود این ترکیب است که رجلین است و کعبین است و «الی» است از مجموع آن هم ظهور دارد متبادر از این جمله و ظهور این جمله این است که ابتداء از روس اصابع باشد. دلیل دوم روایتی است صحیحه بزنطی که عن ابی الحسن الرضا علیه السلام «قال سألته عن المسح علی القدمین کیف هو» سوال از موضوع بحث ماست. «فوضع کفّه علی الاصابع فمسحها الی الکعبین»[6] این روایت ظهور قریب به نص دارد نسبت به اینکه مسح از سر انگشتان شروع شود تا کعبین. این دلیل دومی که در این رابطه اقامه می شود.

 

سوال:

پاسخ: ظهور قریب به نص یا قریب به صریح اصطلاح است. خود نص آن مطلب تصریح شده باشد مثلاً مثل اینکه بگوییم نماز صبح دو رکعت است تصریح شده با عدد و با خصوصیات. ظهور قریب به نص این است که بیان کامل است ولی به طور واضح و صریح عیناً لفظ ذکر نشده تا اینکه احتمال خلاف اصلا منتفی می شود. در این بیان که می فرماید: «فمسحها من الاصابع الی الکعبین» ظهور دارد بر اینکه از اصابع شروع کرده باشد تا کعبین. ظهورش قریب به صریح است احتمال خلاف ضعیفی هم دارد که سائل شاید کمّیت را نقل کرده که کمّیت این شد اما خود عمل شخصا امام از آنجا شروع کرده باشد و به آنجا ختم کرده باشد به این شرح نیامده، پس ظهور قریب به نص است. دلالت این روایت با سند معتبر بر این مطلب که مسح از سر انگشتان شروع بشود به سمت کعبین این دلالت کامل است. دلیل سوم: گفته می شود که از وضوهای بیانیه امام باقر علیه السلام حکایت می کند وضوی رسول الله الاعظم صلی الله علیه و اله و سلم و در وضوهای بیانیه ظاهر این است که مسح از سر انگشتان بوده.[7] دلیل چهارمی که از کلام این اعاظم استفاده می شود این است که قدر متیقن و آنچه که یقیناً موجب برائت ذمه می شود این است. یک قاعده را هم اضافه کنید و آن این بود که در عبادات قدر متیقن رجوع می کند به قدر متعیّن. قدر متیقن این است که مسح از سر انگشتان، چون عبادت است در عبادت باز هم پشتوانه دارد به خاطر قاعده حق الطاعه یا عبودیت و مولویت. قدر متیقن رجوع می کند به قدر متعیّن. دلیل پنجم ما در این رابطه سیره متدینین است. این سیره سیره قابل اثبات است. شما در طول تاریخ با همه این مومنین که برخورده اید یک مورد دیده اید که مسح را از عکس شروع کرده باشد یعنی از کعبین رو به سر انگشتان مسح کرده باشد چنین چیزی نیست.

 

دو شرط سیره

سیره متدین در تتبع میدانی ثابت و مسلم است و این سیره هم سیره متشرعه می شود و سیره متشرعه یک خصوصیت درباره آن کافی است که استمرار داشته باشد. در سیره عقلاء دو چیز لازم بود استمرار و امضاء. مضافا بر اینکه در سیره متشرعه استمرار هم کشف می شود یعنی اگر در بین عامه متدینین یک عمل وضو یا عبادی را در یک صورت خاصی ببینید این اعتبار دارد. در دید ابتدائی می گوییم عمل مومنین در واقع می شود سیره متشرعه. با این پنج تا دلیل مطلب از این قرار شد که مسح باید از سر انگشتان شروع بشود. یک نکته ای را هم اضافه کنید و آن این است که ما اگر عکس شروع کنیم شک در اجزاء می کنیم و شک در اجزاء مساوی با عدم اجزاء است.

 

نظر مشهور قدماء و مشهور

مضافا بر اینکه از قدماء فقیه بزرگ ابو صلاح در کتاب کافی بیانی دارد که مسح باید از روس اصابع انجام بگیرد و شیخ صدوق[8] و سید مرتضی[9] قدس الله انفسهم الزاکیات ظاهر کلام شان این است که مسح باید از روس اصابع شروع بشود. با این ادله و این نص معتبر و این قدمای اصحاب اگر نگفته باشند مشهور قدماء این جمع از قدماء که رأی بر این گونه مسح اعلام کردند می شود مشهور قدماء. که شیخان و شیخ صدوق و سید و فقیه حلی و ابوصلاح اینها شش نفر می شوند که شش نفر از قدماء در حد مشهور قدماء قابل اعلام است. پس موید نهایی ما این شد که این نحوه از عملیات مسح پا مورد شهرت قدماء هم است و تمام.

 

اما رأی مشهور

محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب شرائع می فرماید: «و یجوز منکوساً».[10] می فرماید مسح پا منکوساً هم جایز است. همین محقق حلی در کتاب معتبر می فرماید: «و المسح بالنکس یجوز»[11] به دو دلیل: دلیل اول این است که امتثال صدق می کند که امتثال یعنی مسمای مسح پا. مسح پا باید صورت بگیرد اینجا هم بالعکس هم اگر مسح شده باشد مسح پاست صدق اسم مسح و صدق امتثال است. و روایتی را هم مورد استناد قرار می دهد که آن روایت را ذکر می کنیم و روایت هم صحیحه است که تصریح دارد بر اینکه مسح مقبلاً و مدبراً جایز است که شرحش را می دهیم. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در ضمن «الاقوی المشهور» اقوی رأی مشهور است که مسح به نکس و عکس هم جایز است «لاطلاق المسح». که مسح اطلاق دارد اطلاقش هر دو صورت را شامل می شود. «و من نص الذی نذکره».[12] روایت صحیح السندی داریم صحیحه حماد: محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله که اسناد شیخ طوسی به سعد بن عبدالله درست و صحیح است عن احمد بن محمد که احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی است و از اجلاء و ثقات است. عن العباس بن معروف که دارای توثیق خاص است عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان که از اصحاب اجماع است. عن ابی عبدالله علیه السلام «قال لا بأس بمسح الوضو مقبلاً و مدبرا».[13] می فرماید برای مسح وضو که مسح سر است و مسح پا بأسی نیست که مقبل باشد یا مدبر. روایت دوم به همین سند و از همین حماد بن عثمان از امام صادق متنی که دقیقا به مطلب ما اشاره دارد: «قال لا بأس بمسح القدمین مقبلا و مدبرا». درست به مسح قدمین اشاره می کند می فرماید مقبل و مدبرش فرق نمی کند چه اینکه مقبل باشد از سر انگشتان شروع بشود یا مدبر باشد از کعبین شروع بشود. ممکن است اشکال به ذهن تان بیاید که این مقبل و مدبر در حال وضو مکلف رو به قبله باشد یا پشت به قبله باشد. مقبل و مدبر از کجا فهمیدیم که به عملیات مسح تعلق دارد مقبل رو به قبله و مدبر پشت به قبله، این است معنایش، از کجا به این معنا تطبیق کردیم؟ جواب: روایت دیگری که با سند درست آمده محمد بن یعقوب عن احمد بن ادریس عن محمد بن احمد عن محمد بن عیسی که رجال از ثقات و موثقین هستند عن یونس قال أخبرنی من رآی ابا الحسن علیه السلام. روایت مرسل شد اما مرسل یونس است، یونس از اصحاب اجماع است. درباره اصحاب اجماع گفتیم که آن مروی که بدون واسطه باشد قطعا مورد توثیق است و الا کلّ داستان اصحاب اجماع لغو می شود «اصبحت الاصابه» دیگر معنا ندارد. یونس از کسی که نقل کرده است قطعاً مورد توثیقش بوده. «قال أخبرنی من رأی اباالحسن علیه السلام بمنی یمسح ظهر القدمین من اعلی القدم الی الکعب و من الکعب الی اعلی القدم و یقول فی مسح الرجلین موسّع من شاء مسح مقبلا و من شاء مسح مدبرا فانه من الامر الموسّع» مقبل و مدبر براساس این روایت تطبیق شده است به نحوه مسح پا از سر انگشتان به سوی کعبین و یا از کعبین به سمت انگشتان. این روایت را دلالتش را که دیدیم کامل است و سند هم صحیحه است برای مدعای ما مدرک قرار داده ایم براساس این مدرک و اطلاق دلیل مسح و رأی مشهور می گوییم مسح به نکس جایز است اما تحقیق و اعلام رأی نهایی این می شود که «الاحوط لزوماً» که مسح باید از روس اصابع شروع بشود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo