< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلب سوم کمیت مسح است

مطلب سوم مربوط به مسح رجلین عبارت است از بحث درباره کمیت مسح که آیا مسح پا به اندازه معینی واجب است و یا اینکه صدق مصداق و حداقل مسح هم کافی است. متنی را که در اختیار داریم سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «ويكفي المسمى عرضاً ولو بعرض إصبع أو أقل ، والأفضل أن يكون بمقدار عرض ثلاث أصابع ، وافضل من ذلك مسح تمام ظهر القدم» در مورد کمیت مسح به طور طبیعی کمیت عبارت است از کمیت عرضی و طولی. منظور ازکمیت عرضی این است که روی پا که مسح بشود به اندازه یک انگشت اگر عرض مسح باشد کافی است یا بیشتر از آن و یا اینکه کل روی پا باید مسح بشود. و اما منظور از کمیت طولی این است که مسح پا از سر انگشتان تا کعبین باید استمرار داشته باشد و از اصابع و انگشتان شروع شود و در کعب خاتمه پیدا بکند بلا انقطاع. و یا محل مسح همین اندازه است از سر انگشتان پا تا کعبین اگر قسمتی از این محل مسح شود هم کافی باشد. این طرح بحث.

 

آیات و نصوص و نظر فقهاء در کمیت مسح

اما شرح بحث: در مورد کمیت طولی آنچه از بیانات فقهاء و از ظاهر کتاب و سنت استفاده می شود این است که کمیت طولی همان است که در متن آیه آمده است «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ»[1] باید طولاً مسح از سر انگشت تا کعب ادامه پیدا کند. اولاً ظاهر آیه این مطلب را اعلام می کند ما که غایت برای مسح در آیه دیده ایم یعنی حدی برای مسح از حیث طول اعلام شده است و می دانیم هر عملی که از سوی شرع تحدید بشود برایش حد و اندازه ای ذکر بشود لازم و واجب الاتباع است. این از نظر آیه قرآن و همچنین از لحاظ نصوص که می بینیم در نصوص بیانیه که گفتیم در کتاب وسائل باب پانزدهم از ابواب وضو بیست و پنج تا روایت مسح الرجلین اعلام کرده است. و در بعضی از آن روایات آمده است «مسح ظهر القدم» این تعابیر ظهور دارد بر اینکه مسح از سر انگشتان تا کعبین امتداد داشته باشد. و قدماء شیخ مفید و شیخ طوسی این مطلب را مفروغ عنه و مسلم تلقی کرده اند که شرحی نداده اند فقط فرموده اند «من روس الاصابع الی الکعبین». در ادامه محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسح از روس اصابع است تا کعبین «علیه اجماع فقهاء اهل البیت».[2] و علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسح بر رجلین از روس اصابع است تا کعبین عند علمائنا اجمع.[3] و شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مسح رجلین از حیث کمیت طولی از رووس اصابع تا کعبین باشد که این احوط است و قدر متیقن است «و علیه عمل الاصحاب».[4] حکمی را که ما «علیه عمل الاصحاب» آن هم در بیان شهید داشته باشیم در نهایت استحکام است. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه برای اثبات این مطلب به سه دلیل استناد می فرماید. دلیل اول اجماع که گفته شد، دلیل دوم می فرماید: حرف باء عامل مقدر دارد عامل مقدرش یعنی بعض. «و امسحوا بروسکم و بأرجلکم» قطعا عامل مقدرش این است که باء برای تبعیض است یا بگوییم که «امسح ببعض رأسک و امسح ببعض رجلک». بعد از که تبعیض آمد ما اصل مدلول را در نظر می گیریم که مسح بود و تبعیض را به عرض تطبیق می کنیم و اما طول از خود غایت به دست می آید. تبعیض و غایت را که کنار هم قرار دادیم یک مطلبی به دست می آید دارای دو جهت: کمیت طولی باید مستوعب باشد و کمیت عرضی استیعابش لازم نیست. بعد از این ایشان می فرماید دلیل سوم ما هم صحیح الاخوین است. آنجا که می فرماید: باید مسح بکنید پاهایتان را می فرماید: «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ» در این رابطه مطلب کامل شد که خود حدیث از قرآن آن ظاهرش را اخذ و اعلام می کند که پس از آنکه به مسح رجل می رسد خود آیه را مورد استناد قرار می دهد که «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ». صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: ظاهر کتاب و سنت بر این است که تمام روی پا را مسح کنید به طور شامل که در نصوص آمده است ظهر القدم که در فارسی می گوییم روی پا و ترجمه عربی می شود پشت پا. تمام پشت پا را به طور کامل مسح کنید هم کمیت از حیث طول کامل باشد هم کمیت از حیث عرض. اما می فرماید چون اجماع داریم که محقق حلی و شهید فرموده اند اجماع داریم که از حیث عرض مسمّی کافی است.[5] شیخ طوسی می فرماید: «و الواجب من المسح ما یقع علیه الاسم» که از حیث عرض است، اما از حیث طول می فرماید: «من روس الاصابع الی الکعبین».[6] پس از اینکه این مطلب گفته شد دیدیم که مسئله مسح واجب از حیث طول همان است که مورد اجماع قرار گرفته است و اگر اجماع بر عدم وجوب مسح نسبت به کل روی پا نبود مقتضای ظهور این بود که کل روی پا را باید مسح کنیم. این حرف اول صاحب جواهر، فرمایش دوم شان می فرماید «لا ینبغی الاشکال» که مسح از حیث طول همان است که قدماء و فقهاء گفته اند که از روس اصابع تا کعبین امتداد داشته باشد و این مطلب مورد اجماع است و هیچ شبهه و اشکالی وجود ندارد.

 

آیا خود کعب هم لازم است

پس از که کمیت مسح گفته شد بحث از شمول مسح نسبت به غایت مطرح می شود. مسح خودکعب آیا مسح کعب هم لازم است یا تا خود کعب هم که مسح شد پس از آن وجوب دیگری در کار نیست. در این رابطه صاحب نظران بحث دخول غایت در مغیی را مطرح کرده اند که بنابر اینکه غایت داخل در مغیا باشد خود کعب هم باید مسح بشود چنانکه شیخ انصاری می فرماید. و اما بنابر اینکه غایت خارج از مغیا باشد مسح غایت یا خود کعب لازم نیست چنانکه محقق خراسانی می فرماید که غایت داخل در مغیا نیست. می فرماید دو عنوان است، اصل هم استقلالیت در عنوان است. غایت یک عنوان است و مغیی عنوان دیگری است و غایت استقلال دارد و داخل در مغیا نیست. بحث مبنائی می شود.

 

آیا غایت داخل در مغیی است یا نه؟

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را مبسوط بحث می کند نکته جالبی دارد که باید توجه کنیم می فرماید: بحث بین صاحبنظران در این رابطه فقط یک بحث علمی است. هرچند از حیث تحقیق علمی قول قائلین عدم دخول غایت در مغیا از لحاظ نصوص تقویت می شود. صحیحه اخوین دارد که یک مقداری که مسح بکنید کافی است آن بیان لازمه اش این است که مسح خود غایت لازم نباشد. اشاره ای بکنم به آن متن، در ادامه همان حدیث قسمت ذیل حدیث می فرماید: «فاذا مسح بشئ من رأسه أو بشئ من قدمین ما بین الکعبین الی اطراف الاصابع فقد اجزأه». بین این مبدأ و منتهی یعنی از سر انگشتان تا کعب مسح که صورت بگیرد ولو یک خط باریکی هم باشد «اجزأه». این «اجزأه» دلالت دارد که ما بین الحدّین در مسح کافی است خود حدّ لازم نیست که مسح بشود. می فرماید: از لحاظ استدلال هرچند این قول یعنی قول به عدم وجوب مسح خود کعب تقویت می شود ولیکن این بحث اثر عملی ندارد. برای اینکه مسح و غسل یک عملی است که نیاز دارد به یک مقدمه علمیّه. و مقدمه علمیه در مورد غسل مرفق تمام مرفق شستشو بشود از باب مقدمه علمیه. همان مطلب را اینجا هم مورد استفاده قرار می دهیم که می گوییم به حکم مقدمه علمیه مسح باید تا خود کعبین استمرار پیدا کند تا یقین به امتثال حاصل شده باشد و مقدمه علمیه یک قانون و یک حکمی است خدشه ناپذیر از باب حکم قطعی عقلی که باید مورد اعتماد قرار بگیرد و مورد عمل قرار بگیرد. براساس این قانون به کعب رسیدیم باید مسح کنیم تا علم به امتثال حاصل بشود که اگر شک در امتثال داشته باشیم اصل دیگری نداریم به اصاله الصحه یا اصاله الفراغ بلکه اصلی که داریم در این مورد اصل در شک در امتثال عدم امتثال است. بنابراین با توجه به مقدمه علمیه مطلب کامل است.[7]

 

سه قول در کمیت مسح عرض و ادله آنها

اما بحث درباره کمیت عرضی که عرض مسح تا چه اندازه باشد؟ تا به اینجا با توجه به اجماعات و آراء فقهاء و ظهور کتاب و تحقیقی که به عمل آمد این شد که مسح از حیث طول باید بین الحدین مستوعب باشد اما مسح از حیث کمیت عرضی چقدر باید باشد، بگوییم آن مقداری که واجب است از مسح در مسح پا آیا مسمّی کافی است که عرض یک انگشت هم مسمی می شود یا بیشتر از آن؟ درباره کمیت عرضی مسح سه قول آمده و ثبت شده: قول اول که قول مشهور است بلکه مورد اجماع این است که عرض مسح مسمّی کافی است و بیشتر از آن دلیلی نداریم. قول دوم آمده است که مسح باید عرض اش به اندازه سه انگشت باشد. قول سوم این است که مسح باید به تمام کف دست و تمام روی پا انجام بگیرد. این سه قول از لحاظ قائل قول اول مشهور مفتی به بلکه مورد اجماع است. و نص صریح و معتبر هم دارد. و قول دوم هم قائلی دارد و روایتی هم دارد. و همین طور قول سوم قول نادری است و یک روایتی هم در آن رابطه آمده است. و متن هم جمع کرده است بین این سه قول، قول مشهور را فرموده است که اقوی و پس از آن فرموده است که «و الافضل أن یکون بمقدار عرض ثلاث اصابع و افضل من ذلک مسح تمام ظهر القدم» هر یکی از این سه قول دلیلی دارد و قائل. منتها قول قوی و مورد شهرت یا حتی اجماع همان قول اول است. برای اثبات قول اول ادله ای که اقامه می شود از این قرار است: 1. فهم فقهاء، که دیدیم شیخ طوسی فرمود صدق اسم کافی است. این نکته از یک سو مطابق است با فهم فقهاء و از سوی دیگر مقتضای تحلیل فقهی است. اگر برای عملی حدی بیان نشده باشد صدق اسم کافی است. درباره مسح فقط حد برای طول مسح بیان شده و برای عرض مسح حدی بیان نشده. بنابراین صدق اسم کافی است و بیشتر از آن نیاز به دلیل خاصی دارد دلیلی در دسترس ما مبنی بر حکم به مسح اکثر از مسمی وجود ندارد. و مضافا بر این عمده ترین مدرکی که برای فقهاء درباره کفایت مسمی مسح در نظر گرفته می شود همان صحیحه اخوین است. از جمله همان متنی را که الان خواندیم که «فقد اجزأک»، فرمود «فاذا مسح بشئ» این کلمه «بشئ» اگر مسح بکند به مقداری «شئ» یعنی به اندازه ای که صدق اسم بکند «فقد أجزأه» این متن در حقیقت مدرک اصلی شرعی شده است برای حکم به اکتفاء مسمی مسح از حیث عرض. اما قول دوم و سوم که می فرمایند مسح باید به اندازه سه انگشت یا به اندازه تمام کف دست باشد قائلی دارد و دلیلی که ان شاء الله جلسه بعد شرح بدهیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo