< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی حکم خصوصیات مسح رأس

گفته شد که در اصل مسح اختلافی وجود ندارد اما درباره خصوصیات بحث نکاتی است که باید تحقیق بشود و مورد بحث قرار گرفته است مخصوصا بین مذهب اهل بیت و مذهب ابناء عامه. در جلسه قبل نسبت به مقدار مسح بحث به عمل آمد که آیا مسح به مسما کافی است یا به اندازه سه انگشت باید مسح بشود موضوع بحث بررسی مقدار مسح رأس که به اندازه مسمّا کافی است یا به اندازه سه انگشت مضمومه لازم است؟ در این باره رأی قدماء و نصوصی که در این باره مورد استفاده بود گفته شد.

 

نظر مشهور

بعد از بیان آراء قدماء و ادله شان می رسیم به بیان رأی مشهور، کتاب شرائع محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و الواجب منه ما یسمّی به ماسحا»[1] این رأی مشهور است، مسمّا کافی است ولو به اندازه یک انگشت هم باشد کافی است. دلیل مشهور اطلاق آیه قرآن «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ»[2] و صدق مسح و نصوصی هم که در این رابطه آمده است. تفصیل بحث: صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: آنچه محقق حلی فرموده است که مسح آن است که صدق مسما کند و به اندازه یک انگشت هم باشد کافی است. پس از آن شهرت های متعددی را صاحب جواهر نقل می کند که در حد اتفاق می تواند باشد و بعد از آن به اجماع منقول اشاره دارند. در نهایت امر می فرمایند اقوی این است که مسح در حد مسمّا کافی است «للاصل و لاطلاق الآیه و لصحیحه زراره و بکیر ابنی اعین»، اما منظور از اصل اصل برائت است. قدر متیقنش که مسمی شد شک می کنیم که ما زاد بر آن هم واجب است یا واجب نیست اصل برائت است. و درباره اطلاق می فرماید «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ» که حرف باء به مجرد تحقق طبیعت صادق است. یعنی فقط الصاق به رأس، مسح به رأس دست که به رأس برسد «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ» شده است. نیازی نیست باء را برای تبعیض بگیریم، باء به معنای الصاق است و با حداقل مصداق منطبق است. پس از آن می فرماید: صحیحه اخوین محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبدالله، سند شیخ طوسی به سعد بن عبدالله اهوازی صحیح است هرچند فاصله دارد ولی اسنادش صحیح است. عن احمد بن محمد که احمد بن محمد اشعری که از محدثین قمی و از مشایخ شیخ کلینی و شیخ صدوق است عن حسین بن سعید که توثیق خاص دارد . این احمد بن محمد بن عیسی یک طریقش این است که از پدرش نقل کرده است از محمد بن عیسی و طریق دیگر از حسین بن سعید نقل کرده است. عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید و ابیه محمد بن عیسی یعنی هم از پدر خودش نقل کرده است و هم از حسین بن سعید. سند تا اینجا درست است. و عن محمد بن ابی عمیر عن ابن اذینه که از اجلاء و ثقات است و از اصحاب صادق است. عن زراره و بکیر که برادر زراره است. این دو تا برادر گاهی یک روایت را دوتایشان با هم نقل می کنند اسمش را می گذاریم صحیحه الاخوین. عن زراره و بکیر ابنی اعین پدر هر دو اسمش هست اعین و هر از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام هستند. «اذا مسحت بشئ من رأسک أو بشئ من قدمیک ما بین کعبیک الی اطراف الاصابع فقد اجزأک»[3] از این حدیث استفاده می شود که مسمّا کافی است. که فرمود «اذا مسحت بشئ من رأسک»، این تعبیر ظهور دارد به حد اقل از مصداق. در فارسی می شود این جوری ترجمه اش کرد که اگر اندک چیزی درباره مسح انجام شد کافی است. «اذا مسحت بشئ من رأسک فقد اجزأک».[4] بنابراین رأی مشهور با آن توجیهی که داشتیم و با آن اجماعی که بود و با آن استفاده از اطلاق کتاب و با این حدیث صحیحه رأی درست و متینی دیده می شود.

 

تحقیق تکمیلی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در مورد مسح مسمّا کافی است نه مشهور بلکه مسئله اجماعی است بلکه گفته شده است که نقل اجماع هم در حد مستفیض است. و پس از آن به روایت صحیحه اخوین هم ایشان تمسک می فرمایند این صحیحه اخوینی که ایشان تمسک فرموده اند این حدیث هم سندش صحیح است یا حسن کالصحیح. شیخ کلینی از علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن زراره و بکیر. ابتدای سند فرق دارد انتهایش با هم یکی است. منتها این روایت در مورد وضوی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که به آن می گوییم وضوی بیانیه. «أنهما سألا اباجعفر عن وضو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم». در این حدیث صحیح السند آن قسمت که امام حکایت می کند مسح را می فرماید: «ثم مسح رأسه و قدمیه ببلّ کفّه لم یحدث لهما ماء جدیدا».[5] سیدنا الاستاد می فرماید که در اینجا روایت اطلاقش این مطلب را اعلام می کند که فقط مسح صدق کند. اگر بناء بود که مسح خصوصیتی داشت از لحاظ مقدار اینجا بیان می کرد. چون مقام بیان است آن هم بیان به معنای خاص، معنای خاص یعنی امام باقر در مقام بیان است وضوی حضرت رسول را هم نقل می کند اگر خصوصیت در کار بود قطعا ذکر می شد فقط مسح است مطلقا.[6] تا به اینجا که رسیدیم مطلب بدون اشکال به نظر آمد نتیجتاً آنچه که در متن عروه الوثقی آمده است که سید طباطبایی می فرماید «و یکفی المسمّی ولو بقدر عرض اصبع واحد أو أقل، و الافضل بل الاحوط ان یکون بمقدار عرض ثلاث اصابع بل الاولی أن یکون بالثلاثه». این متن مطابق است با رأی مشهور. می فرماید: «و الاحوط بل الافضل» افضل اگر در عبارت بیاید معنایش استحباب است بهتر است. احوط اگر پشت سرش ذکر بشود رأی خود فقیه اعلام شده است. افضل بلکه احوط این است که به مقدار عرض سه انگشت باشد با توجه به آراء قدماء و با توجه به آن دو روایتی که دیروز گفتیم، جمع بین آن روایات و این روایات می شود حمل بر استحباب. که امر دائر است بین ناقص و کامل، یک انگشت یا سه انگشت افضل این است که با سه انگشت مسح صورت بگیرد. بلکه می فرماید احوط این است. احوط یعنی در حدی که رأی و نظر فقیه صاحب کتاب این می شود که این حکم افضل بودنش جداست و حکم احتیاطی هم دارد. احتیاط این است که با سه انگشت مسح انجام بگیرد. و احتیاط مستحب هم است. تحقیق این است که با توجه به تصریحی که شیخ طائفه داشت که «لا یجوز اقل من ثلاث اصابع» و شیخ صدوق هم فرمود «حدّ مسح الرأس» تحدید کرد، دو روایت هم بود. بنابراین آنچه که می شود جمع درستی که باعث وثوق و اطمینان آدم بشود این است که بگوییم احتیاط وجوبی این است که مسح با سه انگشت انجام بگیرد. اما می فرماید: «بل الاحوط أن یکون بمقدار عرض ثلاث اصابع بل الاولی أن یکون بثلاثه». احوط این است که می فرماید به اندازه عرض سه انگشت باشد و با خود سه انگشت. منظور از احوط از حیث دلیل است منظور از اولی از حیث عمل است. عملی که سه تا انگشت مضمومه باشد این سزاوارتر و طبیعی تر است. وقتی که پشتوانه و عقبه اش عمل طبیعی بود برای اولی بودن کافی است. این تقریبا غیر طبیعی است این جوری که طبیعی است اولی است. برای اعلام اولی بودن طبیعی بودن عمل کافی است.

 

مقدار طول مسح

می فرماید: «ومن طرف الطول أيضاً يكفي المسمى ، وإن كان الأفضل أن يكون بطول إصبع ، وعلى هذا فلو أراد إدراك الافضل ينبغي أن يضع ثلاث أصابع على الناصية ويمسح بمقدار إصبع من الأعلى إلى الأسفل» این مسئله طول مسح را از کجا استفاده کنیم؟ مسئله عرض را گفتیم قول قدماء بود و نصوص بود. طول و درازی مقدار مسح از کجا استفاده می شود؟ آنچه در نصوص و اقوال مراجعه به عمل آمد نه در روایات و نه در اقوال فقهاء مخصوصا در نصوص تصریحی درباره طول مسح وجود ندارد. اما چرا می گوییم باید مسح طول و درازی اش به اندازه یک انگشت باشد؟ آخرین دلیلی که امکان دارد به اش تمسک بکنیم این است که شیخ مفید فرمودند که «یمسح من ناصیته الی قصاص الشعر»[7] این بیان متضمن این است که طول مسح حدود طول یک انگشت می شود. و مضافا بر ان مسح را که به لغت مراجعه کنیم المصباح المنیر دارد که مسح «امرار الید» پس از که امرار بود طبیعی است که مسح با وضع فرق می کند. «وضع الاصبع» فرق دارد «مسح بالاصبع» مسح بالامرار است یعنی باید بکشید و کشیده شود. پس بنابراین معنای لغوی هم کشیدن در کار است. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این گونه مسح یعنی مقدار طول مسح به اندازه طول یک انگشت متعارف است. در عمل عبادی که گفتیم متعارف است منظور از متعارف می شود مورد سیره متشرعه. بنابراین این مقدار مسح که متعارف است و مورد سیره متشرعه است و معنا هم قطعا صدق می کند و امتثال هم احراز می شود باید رعایت بشود. لذا می فرماید «ومن طرف الطول أيضاً يكفي المسمى ، وإن كان الأفضل أن يكون بطول إصبع» تا اینجا این خصوصیات گفته شد خصوصیت بعدی که مسح باید با کف دست باشد ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo