< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل افعال وضو

سالروز شهادت مظلومانه حضرت رقیه را به محضر مبارک ارباب عالم هستی بقیه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و به محضر بانوی کرامت حضرت معصومه و شما تسلیت می گویم. سند مستند مظلومیت و اسارت اهل بیت سید الشهداء حضرت رقیه است. که قبر مبارکش مأوای شیعیان و نحوه شهادتش داستان داغداری است بر قلب شیعیان تا ابد. همین چراغ ها و همین انوار مقدسه الهی بودند که مکتب الهی را تا ابد زنده نگه می دارند. یکی از انوار الهی که باعث ابقاء و شکوفایی مذهب اهل بیت تا بلندای ابدیت است حضور حضرت رقیه در کربلا و شهادتش هم در شام است که تا ابد این شمع فروزان است و خاموش نمی شود و چراغ راه اهل ولایت و هدایتند که از این انوار الهی و از این اوراق قرآنی که اینها در حقیقت اوراق قرآن ناطق اند تا ابد نام امام حسین دلربا و روح بخش است که تا ابد شمع شبستان مرام است حسین، به خدا بر همه خلق امام است حسین. شادی روح سید الشهداء و اهل بیت و اصحاب کربلایی اش صلوات ختم کنید.

 

مسئله بیست و سه

مسئله بیست و سه: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «إذا شك في شيء أنه من الظاهر حتى يجب غسله أو الباطن فلا ، الأحوط غسله ، إلا إذا كان سابقا من الباطن وشك في أنه صار ظاهراً أم لا ، كما أنه يتعين غسله لو كان سابقاً من الظاهر ثم شك في أنه صار باطناً أم لا» آخرین مسئله از مسائل مربوط به غسل یدین، می فرماید اگر کسی شک کند که یک قسمت از اعضای وضویی که مربوط به یدین می شود آیا از ظاهر است یا از باطن که اگر از ظاهر است «یجب غسله» و اگر از باطن است «لا یجب غسله». مثلا کسانی که بندگان مومن خدا در روستاها مشغول کار زراعت و کشاورزی هستند در ایام سرما عادتا دست هایشان پینه و ترک برمی دارد. ترکیدگی دست که معلوم است یک ترکیدگی و یک حفره ای است آیا شستن آن و وصول و رساندن آب در داخل آن ترکیده دست واجب است چون آن قسمت از ظاهر دست به حساب می آید و یا اینکه واجب نیست چون که از باطن دست محسوب است؟ این طرح مسئله است.

 

استصحاب ظاهر و باطن و احوط

سید می فرماید: اگر شک بکند که از ظاهر است یا از باطن احوط این است که غسل و شستشو کند. غسلش واجب است که در نصّ وضو دیدیم که فرموده بود چیزی را در عضو وضو باقی نگذارد مگر اینکه غسل و شستشو انجام گیرد. البته باید بگوییم که این غسل در صورتی است که موجب عسر و حرج نشود اگر عسر و حرجی در کار بود طبیعتاً قاعده نفی حرج حاکم است بر ادله اولیه و رافع حکم است. دیگر وجوبی در کار نخواهد بود. بعد می فرماید: این احتیاط، اما آنچه که به عنوان حکم قطعی می شود اعلام کرد این است که اگر در موردی شک بکنید که این مورد قبلاً ظاهر بوده الان آیا جزء باطن شده است مثلاً پوسته ای از دستش آمده روی دست قرار گرفته یک مقداری را پوشانده است آن قسمتی که زیر آن پوسته اضافی قرار گرفته الان باطل شده است یا نه همان ظاهر است؟ سابقه ظاهر اگر داشت استصحاب می شود که قبلا اشاره کردیم. سابقا ظاهر بود الان هم ظاهر است. و برعکس این صورت اگر یکی از مواضع وضو مثلا دست ترک خورده بود آن ترکیده قبلا تا به اصطلاح دهان باز نکرده بود باطن و جوف بود الان که یک مقدار ترکیدگی عارض شده است ظاهر به حساب می اید یا به همان حالت باطن و جوف بودن خودش باقی است؟ استصحاب جوف می شود. اگر حالت سابقه داشتیم حکم همین است. اما آن صورتی که فرمودند احوط چون که حالت سابقه نداریم و در حقیقت شک در امتثال به وجود می آید و قاعده اشتغال. می شود بگوییم که منظور از این احوط همان قاعده اشتغال است که جانمایه قاعده اشتغال شک در امتثال است. سوال توضیحی و جواب واضح تر: سوال توضیحی این است که استصحاب باید مستصحبش حکم شرعی باشد یا موضوعی که مستقیماً حکم شرعی داشته باشد، اگر مستصحب یک امر واقعی بود و حکم شرعی بر آن مستقیماً مترتب نبود در آنجا استصحاب به اشکال استصحاب مثبت برمی خورد. اینجا ظاهر پوست بدن و باطن جوف را استصحاب می کنید اینها دو عضوی است از اعضای انسان، استصحابش به چه صورت می تواند استصحاب درست باشد؟ حکم شرعی که نیست.

 

شبهه مفهومیه و مصداقیه

جواب: درست است که استصحاب بهترین شکلش این است که مستصحب ما خود حکم شرعی باشد البته حکم جزئی نه حکم کلی که اشکال دیگری پیدا می کند که استصحاب در شبهات حکمیه کلیه معارض است با استصحاب عدم جعل، آن جداست. استصحاب حکم جزئی یعنی حکم مربوط به یک موضوع خاص، اینجا هرچند استصحاب حکمی است ولی استصحاب ظاهر و جوف استصحاب موضوع حکم است. در نصوص قبلی هم خواندیم الان هم اشاره کوتاهی می کنیم در دو حدیث ظاهر بدن از اعضای وضو موضوع حکم قرار گرفته و جوف هم در حدیثی موضوع حکم از سوی شرع تعیین شده. پس هرچند ظاهر و جوف دو تا موضوع خارجی است ولی از سوی شرع در باب وضو موضوع حکم قرار گرفته است. استصحاب موضوعی که حکم شرعی مستقیم داشته باشد استصحاب درست و بلا اشکال است. اما حدیث اول که صحیحه اخوین بود ابن بکیر و زراره که دو برادرند، سند صحیح و معتبری است از امام باقر علیه السلام درباره مضمضمه و استنشاق سوال می شود جواب را آقا می فرماید واجب نیست تا بدانجا که می فرماید «انما علیک أن تغسل ما ظهر»[1] بر عهده توست یعنی واجب است بر تو که غسل و شستشو بکنی آنچه که ظاهر بدن است. داخل دهان و بینی که باطن به حساب می آید در وضو حکمی ندارد. و صحیحه ابی بصیر از امام صادق آن هم سوال در مورد مضمضمه و استنشاق آقا امام صادق در جواب فرمود «قال لیس هما من الوضو هما من الجوف»[2] به طور صریح موضوع عدم وجوب غسل جوف را اعلام کرد. با توجه به صراحت این دو روایت معتبر نسبت به حکم ظاهر و باطن بدن در وضو استصحاب هیچ شبهه و اشکالی ندارد. مطلب تا اینجا کامل بود با آنچه که در متن آمده بود. اما یک نکته تحقیقی در آخر داریم که می گوییم در صورتی که شک در باطن و جوف هم بکنیم هر چند احوط غسل است ان شاء الله در انتهای مسئله اشاره کنیم.

 

شرح مسئله

یک مسئله فقهی که فقهاء و قدماء مطرح کرده باشند اول رأی قدماء با محوریت مبسوط، دو: رأی مشهور با محوریت معتبر و شرائع، سه: بحث تفصیلی با محوریت جواهر، چهار: بحث تحقیقی با محوریت تقریرات سیدنا الاستاد. اما اگر مسئله جزئی بود که سید طباطبایی مسئله را مطرح کرده و قدماء متعرض نشده اند مثل این مسئله اینجا طبیعتا به مدارک و اصول و قواعد مراجعه می کنیم بعد می بینیم رأی سیدنا الاستاد در این رابطه چیست وانگهی تحقیق را اعلام می کنیم. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: منظور از این شبهه که سید فرموده اند که سید مطلق در اصطلاح متاخرین سید طباطبایی یزدی است. فرعی که سید فرموده اند که شک بکنیم که ظاهر است یا باطن، در این صورت می فرماید که منظور از شک یا شبهه شبهه مفهومیه نیست بلکه شبهه مصداقیه است. اگر فرض کنیم که این شک در ظاهر و باطن بودن پوسته دست از باب شبهه مفهومیه است قطعا عموم عام محکّم است و باید غسل و شستشو انجام بگیرد. منظور از شبهه مفهومیه همیشه مفهوم مردّد است بین اقل و اکثر، این معیار شبهه مفهومیه است. مثال معروفش استتار قرص و ذهاب حمره مشرقیه، که کم و اقل استتار قرص و اکثر ذهاب حمره. پس شبهه مفهومیه ریشه اش و با نکته اصلی اش دوران مفهوم بین اقل و اکثر است. اینجا تطبیق کنیم می گوییم باطن آن باطنی است که با چشم رویت نشود، می گوییم باطن آن است که با چشم رویت نشود ابتداءً یا حتی بعد از فحص. ترک دست را خوب باز کنیم، شبهه شد مفهومیه. اگر شبهه مفهومیه شد دوران امر بین اقل و اکثر می شود در مورد مخصص. عام داریم که «اغسلوا» مخصص دارید «الا الجوف». جوف که در مخصص قرار دارد مردد شد و این مردد بین اقل و اکثر که در مخصص بود می گوید اجمال در مخصص. قاعده اصولی این است که در صورتی که اجمال در مخصص وجود داشت اخذ به قدر متیقن می شود. بنابراین قدر متیقنش آن است که همان حد اقل را خارج می کنیم و مقدار مشکوکش تحت عام باقی می ماند. آنجایی که قطعا جوف است خارج است و آنجایی که شک در جوفیتش داریم باید به عموم عام تمسک کنیم. بنابراین استصحاب در شبهه مفهومیه جا ندارد چون دلیل لفظی و عموم عام داریم و اجازه به ورود استصحاب داده نمی شود. اما اگر شبهه مصداقیه بود که سید منظورش شبهه مصداقیه است در مورد شبهه مصداقیه شک از این قبیل است که ما درباره مفهوم جوف شک نداریم مفهوف جوف این است که «لا یری» مفهوم ظاهر آن است که قابل رویت است. اما یک مصداقی داریم نمی دانیم براساس عاملی این را من الان رویت کردم یا چشم ام خوب ندید شبهه مصداقیه از این قبیل است.

 

سه صورت شبهه مصداقیه به نظر سید الخوئی

اگر شبهه در مصداق بود سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: شک به سه صورت تصور می شود: صورت اول این است که این شبهه مصداقیه حالت سابقه ظاهر داشته باشد. قبلا ظاهر بدن بود الان پوسته ای آمده است شک می کنیم که ظاهر است یا باطن، سابقه ظاهر داشته باشید همان طور که سید فرمودند استصحاب ظاهر می کنیم. و آن طرف قضیه اگر سابقه جوف داریم باطن است زیر پوست است، پوست نازک است می توانیم پوسته را کنار بگذاریم آیا لازم است این کار را بکنیم یا لازم نیست؟ شک می کنیم که باطن است یا ظاهر، سابقه باطن و جوف را داریم استصحاب می کنیم که سید فرمودند و استصحاب هم درست است که شرح دادیم. اما اگر شک ابتدائی بود بدون حالت سابقه، مثلا مویی در عضوی از اعضای مثلا در دست روییده است اینجا حالت سابقه نیست دست که معلوم است مو هم که معلوم است ابتداءً شک می کنیم که زیر این مو باطن است یا ظاهر حالت سابقه نداریم می فرماید در اینجا استصحاب عدم ظاهر را می توانیم اجراء کنیم و حکم کنیم به عدم وجوب غسل اما این استصحاب استصحاب عدم ازلی است بنابر اینکه ما قائل باشیم به استصحاب عدم ازلی.[3]

 

نکته: استصحاب عدم ازلی

یک نکته را درباره استصحاب عدم ازلی توضیح بدهم قبلاً برای شما استصحاب عدم ازلی را گفته ام الان یک نکته را اضافه می کنم برای توضیح بیشتر، تعریف درست آن این بود که استصحاب عدم ازلی یعنی استصحاب عدم وصف قبل از وجود موصوف. معیار استصحاب عدم نعتی عبارت است از استصحاب عدم وصف بعد از وجود موصوف. استصحاب عدم دو قسم است: عدم ازلی و عدم نعتی. در مورد استصحاب عدم نعتی اشکال و اختلاف وجود ندارد. در مورد استصحاب عدم ازلی اختلاف نظر وجود دارد سیدنا الاستاد و محقق خراسانی قائل به صحت و جریان استصحاب عدم ازلی هستند. و اما معیار استصحاب عدم ازلی آن است که مستصحب عدم وصف قبل از وجود موصوف. مثلا الان شک می کنیم که زید عادل است یا عادل نیست می گوییم زید که به دنیا نیامده بود که عادل نبود الان عادل هست یا نیست استصحاب عدم ازلی. و اما استصحاب عدم نعتی عبارت است از استصحاب عدم وصف بعد از وجود موصوف. زید آمده یک زمان قطعاً عدالت نداشته الان هم با خوبان در رفت و آمد است عدالت را کسب کرده یا نکرده، استصحاب می کنیم عدم عدالت زید را می شود استصحاب عدم نعتی. سیدنا الاستاد می فرماید که استصحاب عدم ازلی داریم به این معنا که می گوییم تا وضو برای این فرد واجب نبود اصلا خود این فرد وجود نداشت وجوب وضو هم نبود حالا که این دست وجود گرفت آیا وجوب غسل آمد در منطقه مشکوک یا نیامد، استصحاب می کنیم آن عدم ازلی را. می گوییم عدم قبلی یعنی عدم ظاهر قطعی بوده، الان که این عضو وجود گرفته آیا اتصاف به ظاهر محقق شده است استصحاب می کنیم عدم اتصاف را. در حقیقت استصحاب عدم ازلی استصحاب عدم اتصاف است. که قبل از که بوده است که نبوده، موصوفی نبوده، حالا که موصوف آمده اتصاف به آن وصف صورت گرفته یا نگرفته اصل عدم اتصاف است. روح استصحاب عدم ازلی عدم اتصاف است. لذا استصحاب عدم نعتی به ذهن نزدیک تر می شود که در حقیقت استصحاب عدم اتصاف با استصحاب عدم نعتی فاصله آنچنانی ندارد. پس از که استصحاب عدم ازلی را در نظر گرفتیم می گوییم که شک می کنیم که این عضوی الان از ا عضای وضو هست ظاهر است یا باطن، استصحاب عدم ازلی می گوید که ظاهر به حساب نمی آید و غسل واجب نیست مطلب تمام شد و اما تحقیق ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo