< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل افعال وضو

مسئله هفده «ما ینجمد علی الجرح»

مسئله هفده، سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «ما ينجمد على الجُرح عند البرء ويصير كالجلد لا يجب رفعه وإن حصل البرء ، ويجزىء غسل ظاهره وإن كان رفعه سهلا» پوسته ای که روی زخم موقع خوب شدن و بهبود یافتن زخم به وجود می آید منجمد می شود یعنی استحکام پیدا می کند و مثل یک پوست بدن می شود این اثر به جای مانده از زخم واجب نیست این را از جایش بردارید. هرچند زخم التیام یافته باشد و همان غسل ظاهرش کافی است هرچند که رفع آن پوسته سهل و آسان باشد. چرا؟ برای اینکه منضم شده است به بدن و به دست جزء اجزای دست به حساب می آید. شستنش کافی است. ظاهر پوسته دست است و غسل آن کافی است. «وأما الدواء الذي انجمد عليه وصار كالجلد فما دام لم يمكن رفعه يكون بمنزلة الجبيرة يكفي غسل ظاهره ، وإن أمكن رفعه بسهولة وجب» اگر داروهایی که حجم داشته باشد داروهایی که تقریبا در عصر خود سید بوده است داروهایی که ترکیباتی بوده از گیاه و موادی از این قبیل و چیزهایی را ترکیب می کردند یک پادزهری درست می کردند می گذاشتند روی زخم انجماد پیدا می کرد و روی زخم هم می ماند. آن دارو اگر روی زخم بماند و خشک بشود و مثل پوست دربیاید تا موقعی که برطرف کردن و برداشتن آن دارو ممکن نباشد عسر و حرج در کار باشد آن دارو می شود به منزله جبیره و مسح روی آن کافی است دیگر غسل نمی خواهد. جبیره که بشود حکمش مسح است. و غسل ظاهرش هم اگر امکان داشته باشد ظاهرش را هم شستشو بکند هم اشکالی ندارد. و اگر ممکن باشد رفع آن دارو از موضع زخم به سهولت در این صورت رفعش واجب است. چون دارو جزء دست و عضو نشده است و جزء حاجب به حساب می آید، حاجب تا حکم جبیره نداشته باشد مانع صحت وضو می شود. در این صورت که رفعش به سهولت ممکن باشد دیگر حکم جبیره ندارد و رفعش واجب است.

سوال:

پاسخ: جبیره حاجبی است که روی زخم گذاشته می شود و زخم را می پوشاند و برداشتنش به سهولت ممکن نیست. درد و خون ریزی از این قرار دارد این می شود جبیره. جبیره دو تا حکم دارد حکم اولی جبیره که در وضعیتی است که زخم تازه است مسح است، اگر جبیره طوری است که شستن و آب جاری کردن روی آن ضرری به زخم ندارد غسل به قوت خودش باقی است مسح بعد از متعذر بودن غسل است هر دو در باره جبیره زمینه دارد.

 

مسئله هجده: «الوسخ علی البشره»

مسئله هجده: «الوَسَخ على البشرة إن لم يكن جرماً مرئياً لا يجب إزالته وإن كان عند المسح بالكيس في الحمام أو غيره يجتمع ويكون كثيراً ما دام يصدق عليه غسل البشرة» می فرماید: اگر چرکی روی پوست بدن آدم جرم نداشته باشد و دیده نشود در حال وضو و غسل واجب نیست ازاله آن چرک. مثلا روز جمعه است قبل از ظهر است وقت کم دارید برای غسل جمعه، اگر بخواهید چرک را از بدن تان پاک کنید بعد از زدودن چرک غسل کنید ممکن است اذان بشود و احتیاط این است که آن غسل جمعه ای که مجزی از وضو است باید قبل از اذان ظهر باشد. تا چرک را برطرف بکنید اذان می شود وانگهی غسل بکنید نیتش را هم به قصد قربت مطلق داشته باشید چون وقت اصلی غسل جمعه منقضی می شود. و کفایتش از وضو هم خالی از اشکال نیست. آن غسل جمعه ای که قطعا از وضو کفایت می کند قبل از اذان ظهر جمعه باشد. حالا وقت کم است آدم اول برود زیر دوش و غسل بکند بعد بنشیند کیسه و صابون استفاده کند. دیگر غسل لازم نیست که بعد از زدودن چرک نامرئی انجام بشود. چرک بدن که نامرئی باشد مانع از صحت غسل نمی شود. بنابراین چرک بر پوست اگر جرم مرئی ندارد دیده نمی شود واجب نیست ازاله اش با کیسه و صابون قبل از غسل. حتی می گوید اگر چرک در حدی است که در حمام ها بعد از کیسه کشیدن زیاد می شود حجمی دارد هیچ اشکالی ندارد. تا موقعی که غُُسل و غَسل بشره به حساب بیاید. «وكذا مثل البياض الذي يتبين على اليد من الجص أو النورة إذا كان يصل الماء إلى ما تحته ويصدق معه غسل البشرة» مثلا آدم جصّ یعنی گچ، آدم گچکار است دستش هم رنگ سفید گچ برمی دارد این آقا که می خواهد وضو بگیرد اگر این رنگ را بزداید یک مقدار سخت یا وقت گیر باشد. ولی این رنگ سفیدی مانع از وصول آب در بشره نمی شود. می گوید می تواند وضو بگیرد هرچند دستش رنگ سفیدی از گچ داشته باشد، در صورتی که آن رنگ جرم ندارد و مانع از وصول آب در بشره نمی شود. طبیعی است که آب در بشره برسد و وصولش احراز بشود امتثال محقق شده است و شکی در کار نیست.

 

شک در وجود مانع و مانعیت موجود

«نعم لو شك في كونه حاجباً أم لا وجب إزالته» این همان مطلبی است که عزیزان اهل علم به این مسئله بر می خورد و هم قاعده اصول معروف است که باید به حافظه مان بسپاریم. اگر که چیزی را از قبیل رنگ یا چربی یا شئ دیگر یا دارو مثلا در اعضای وضویمان یا بدن در اعضای غسل ببینیم و شک بکنیم که آب در بشره نفوذ کرد یا نفوذ نکرده این شئ مانع شده است، در این صورت اولاً توجه کنید که شک ما باید در حد شک وسواسی نرسد. اما شک متعارف که واقعا شک باشد که ما در حالت تردید قرار بگیریم که آیا آب به بشره رسید یا نه آن رنگ یا آن دارو یا آن چسبی که به دست ما رسیده بود مانع شد از رسیدن آب به بشره. شک بکنیم می فرماید «لو شک فی کونه حاجبا أم لا وجب ازالته» قاعده را گفته بودم که شک در وجود مانع و شک در مانعیت موجود. فرق است بین شک در وجود مانع، اگر ما شک می کنیم که در حال وضو مانعی آمد وجود گرفت یا نگرفت شک در وجود مانع می کنیم در مورد شک در وجود مانع اصل برائت است که یکی از اصول مسلّمه است. اما اگر مانعی است ولی این مانع واقعاً تاثیرگذار است یعنی مانعیت دارد یا ندارد اگر شک در مانعیت موجود داشته باشید در این جا مراجعه می کنیم به احتیاط. برای اینکه شک برمی گردد به شک در مکلف به و اصل مانع وجود دارد خصوصیت مانع نفوذ می کند در امتثال، شک در امتثال که بشود مورد برای برائت نیست و مورد می شود برای اشتغال. بنابراین اگر شکی بکنیم که این چسبی که در اثر سرم و چیز دیگر یا سوزن یا مداوا در عضوی وضوی من بود الان بدون اینکه این موضع را شستشو و ازاله بکنم وضو بگیرم شک می کنیم که این شئ موجودی در عضو وضو مانع است یا نیست، شک در مانعیت موجود است که مورد برای قاعده اشتغال است.

 

مسئله نوزده: «الوسواسی الذی لا یحصل له القطع»

مسئله نوزدهم: «الوسواسي الذي لا يحصل له القطع بالغسل يرجع إلى المتعارف» وسواسی که برایش قطع به غَسل و غُسل حاصل نمی شود باید به متعارف مراجعه کند. برای شخص متعارف غسل به چه صورت حاصل می شود آن هم همان حد متعارف را بگیرد و همین طور غسل. این ظاهر که سید فرمودند بسیار عالی است. ولی آنچه ما می فهمیم کسی که وسواسی بشود به متعارف مراجعه نمی کند هرچند متعارف هم فرق دارد ولیکن وسواسی به متعارف مراجعه نمی کند. اگر به متعارف مراجعه کند که خودش وسواسی نیست. بنابراین ایشان حکم شرعی اش را گفته که باید مراجعه کند. مراجعه که نمی کند مشکل وسواسی است نه مشکل مجتهد. مجتهد می گوید باید به متعارف مراجعه کند در جهت حصول قطع. می دانیم در غَسل و غُسل و امثال از لحاظ شرعی باید قطع پیدا کنیم که الان غسل درست شد اگر قطع پیدا نکنیم شک داشته باشیم وضو کلا وضو، و غسل بی غسل. در حالت شک و تردید وضو هم درست نیست و غسل هم درست نیست. باید احراز بشود. حالا این وسواسی که نمی تواند وضویش را احراز کند و یا غسل را احراز کند علاجش چیست؟ سید می فرماید باید به متعارف مراجعه کند که اگر به متعارف مراجعه کرد آن مقداری که در متعارف غَسل و غُسل به حساب می آید برایش کافی است هرچند شخصا برایش قطعی حاصل نشود. اینجا عدم حصول قطع اشکالی ندارد.

 

وسواسی چه کسی است و معالجه آن

اولا وسواسی چه کسانی است از لحاظ عمل و از لحاظ عبودیت؟ از لحاظ عمل وسواسی یک آدم بیمار است اختلال روحی پیدا می کند که اصلا قدرت عقل و فکر از بین می رود. عقل و فکرش دیگر مدیریت ندارد. یک حالت روحی مثل خللی که به اش فشارمی آورد که برود تا تطهیر را کامل کند. اصل مسئله یک بیماری است. اما از لحاظ روایی یک روایتی را درباره وسواسی سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه بحث می کند که به این روایت توجه بکنیم مفید است. صحیحه عبدالله بن سنان، سند از آن سندهای بسیار محکم و متقنی است. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب، محمد بن یحیی و احمد بن محمد که قمی ها و اشعری ها و از مشایخ شیخ کلینی است که از اعاظم اجله و ثقات است. حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است. عن عبدالله بن سنان که از اجلای اصحاب امام صادق علیه السلام است. سند صحیح است. «قال ذکرت لابی عبدالله علیه السلام رجلاً مبتلی بالوضو و الصلاه و قلت هو رجل عاقل» به اقا امام صادق عرض کردم که مردی است که به وضو و نماز گرفتار است یعنی وسواس دارد. وضو می گیرد احراز نمی کند نماز می خواند وسوسه دارد گرفتار است. «و قلت هو رجل عاقل» به امام عرض کردم که آن مردی که این گونه گرفتاری دارد مرد عاقلی است. «فقال ابوعبدالله علیه السلام فأی عقل له و هو یطیع الشیطان» او اطاعت شیطان می کند عقل ندارد. طبق این روایت وسواسی عقلش را از دست می دهد. «فقلت له و کیف یطیع الشیطان فقال سله هذا الذی یأتیه من أیّ شئ هو فانه یقول لک من عمل الشیطان»[1] می فرماید سائل سوال کرد که این فرد چگونه علیل و منقاد شیطان است به چه صورت پیرون شیطان است. آقا فرمود از خودش سوال کن آدم وسواسی کارش به جایی می رسد که درک می کند خودش که این کاری که من الان گرفتارش شده ام از شیطان است. سوال کن که این چیزی که برایش عارض شده است از کجا آمده است؟ خود آن آقا می گوید این کار شیطان است. بنابراین عمل شیطان بودنش طوری است که خود فرد احساس می کند.[2] من یک اشارتی کرده بودم برای معالجه وسواسی و برای معالجه خطورات، اما معالجه وسواسی کسی که وسواس است خودش هم به قول امام صادق علیه السلام اعتراف می کند که این عمل شیطان است. در طهارت و نجاست مسئله را برایشان شرح بدهید به این صورت که طهارت و نجاست امر واقعی نیست امر اعتباری است. به اعتبار شرع است. اگر شرع مثلا برای ما می گفت که اخلاط سینه نجس است می گفتیم چشم. خون را گفته نجس است و اخلاط را گفته نجس نیست ما تابع اعتبار شرعیم. نجاست و طهارت اعتباری است. نکته دوم که قاعده کلی قاعده طهارت دستور خود شرع این است که هر چیزی را که شک در نجاستش داشته باشیم محکوم به طهارت است. این یک قاعده مسلمی است هم فقهی و هم عقلی. فقهی آن که حدیث و روایت صحیحه معتبری داریم. عقلی آن حکم عقلی کلامی فرق بین حکم عقلی نظری و عقلی عملی این بود که عقل نظری فلسفه است که منابعش اصول فلسفی است از تناقض و علیت بگیرید تا دور و تسلسل. عقل عملی عبارت است از ضرورت های عقلی که جانمایه اش تحسین و تقبیح قطعی عقلی است که این حکم عقلی در فقه و در اصول و در مبانی ما به کار می رود. اگر در ادله اربعه یکی از ادله تان دلیل عقل بود این دلیل عقل است، دلیل عقلی کلامی. اگر بناء شود که طهارت و نجاست به ذهن خود انسان باشد اعتبار شرع در کار نباشد موجب اختلال نظام می شود. اختلال نظام یک حکم عقلی کلامی است. اما معالجه دیگر از طریق تربیتی از این قرار است که در بحث قبلی اشاره کردیم که روایت صحیح السندی داریم که علاج وسوسه به وسیله کلمه توحید است. هر موقع وسوسه ای به ذهن ما آمد کلمه «لا اله الا الله» را ده بار تکرار کنید. گاهی وسوسه در مسائل نفسانیت است یک ریاست طلبی است یک حساسیت است یک کینه است یک عداوت است اینها می آید وقتی که وسوسه آمد ده بار «لا اله الا الله» را تکرار کنید. برای آدمی که وسواسی شده است اول آن مطلب را شرح بدهید و پس از آن بگویید که هر موقع در حال وضو و غسل دل تان آرام نگرفت ده بار «لا اله الا الله» تکرار کن. هر چند موارد وسواسی کم اند ولی بندگان خدا گرفتارند. اگر شما بتوانید وسواسی ها را نجات بدهید یک خدمت بزرگی انجام داده اند که معالجه اش این بود که برای شما گفتم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo