< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الثانی غسل الیدین

گفته شد که طبق متنی که سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب عروه الوثقی می فرماید: «الثانی غسل الیدین من المرفقین الی اطراف الاصابع مقدما للیمنی علی الیسری و یجب الابتداء بالمرفق و الغسل منه الی الاسفل عرفا». برای اثبات این متن که باید در وضو شستن دو دست از مرفق و آرنج شروع بشود به سمت دست و سر انگشت ها ادله ای اقامه شد که اول اجماع بود و تسالم هم اعلام شد وانگهی روایات بیانیه بود که متن و سند در نهایت استحکام که گفتیم سند در حد استفاضه است و متن در حد تصریح. تا به اینجا بحث کامل شد. اما نسب به آیه ششم سوره مائده «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» که کلمه «الی المرافق» مورد توجه قرار گرفته و دو خط فکری متمایز بین اتباع آل البیت و ابناء عامه صورت گرفته است.

 

نکته

مضافا بر آنچه گفته شد که نکته اصلی آن این بود که کلمه «الی» در آیه وضو برای بیان کیفیت وضو نیست بلکه برای بیان کمیت وضو است که اندازه غسل تا به اینجا باشد. تا با تعبیر اصولی که دارید جهت آیه بیان کمیت است نه کیفیت، چون اصلا ساختار آیه کیفیت را بیان نمی کند. اگر در مقام بیان کیفیت بود شرح بیشتری نیاز داشت. آیه با اجمال که بسنده نمی کند مخصوصا در مقام بیان حکم وضو که قرار داشته باشد باید تفصیل بدهد که «ابتدوا من الکف الی المرفق» باید شرح را کامل اعلام می کرد. در نتیجه آیه «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» در مقام بیان کمیت غسل است نه در مقام بیان کیفیت آن.

کلام سید الخوئی در دلالت آیه

برای توضیح بیشتر سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این آیه و دلالت این آیه را مفصل و متین بررسی می کند. بنده در بحث و دلالت آیه وضو این تحقیق و این توضیحی که سیدنا الاستاد داده است جای دیگر نیافتم. می فرماید: آیه وضو از دو صورت بیرون نیست یعنی دلالتش فقط دائر است بین دو نحوه دلالی. نحوه اول این است که این آیه ظهور دارد نسبت به بیان حدّ مغسول نه نسبت به بیان حد غسل. می خواهد حد مغسول را بیان بکند و این ظهور که ظهور را گفتیم چند قسم است: ظهور ذاتی، ظهور حاقی، ظهور ابتدائی و ظهور قرینه ای. ظهور قرینه ای اعتبارش قطعی است منتها از خود حاقّ کلمه برخواسته نیست از قرائن بیرون می آید اما خود به عنوان ظهور اعتبارش را دارد و ظهور محقق می شود. این ظهور به وسیله قرینه است.

 

اطلاق ید

قرینه ای که در این مسئله داریم از این قرار است که ید و دست اطلاقات زیادی دارد. علی الاقل سه تا اطلاق دارد یا چهار تا اطلاق دارد: اطلاق اول اطلاق دست «فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا»[1] اطلاقش مربوط می شود به قطع دست و منظور از آن قطع دست هم دست انگشتان است. پس در آیه سرقت ید اطلاق می شود به انگشت ها. اطلاق دوم عبارت است از اطلاق ید تا زنق و مچ که در آیه تیمم این اطلاق دیده می شود که تیمم بکنید بمالید دست تان را به دست دیگرتان از مچ تا سر انگشتان. اطلاق سوم عبارت است از اطلاق ید تا مرفق که در همین آیه وضو بکار رفته است. می فرمایند اطلاق چهارمی هم برای ید و دست وجود دارد که عبارت است از اطلاق ید تا عضد، کل دست به اصطلاح فارسی از شانه تا آخر دست. پس چهار تا اطلاق دارد. این چهار تا اطلاق یک زمینه است برای اینکه باید شستشو در وضو، غسل در وضو حدش معلوم بشود که کدام یکی از این حدود است. براساس این قرینه که کثرت اطلاقات است باید یک حدی برای مغسول معین بشود. لذا برای تعیین حد مغسول فرموده است «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» حد معلوم شد که شستن دست حد مغسول مرفق است. اما ظهورش را از کجا بفهمیم؟ ظهور از اینجاست که حد که برای مغسول مشخص شد شستن دست تا اینجا یک حالت طبیعی هم ضمیمه می کنیم. حد مغسول تا اینجاست و حد مغسول که بیان شده است انجام غسل حالت طبیعی دارد، حالت طبیعی شستن از بالا به پایین است حالت شستن از سر انگشتانش به طرف آرنج غیر طبیعی است. حالت طبیعی هم جزء ظواهر به حساب می آید. بنابراین آیه ظهور دارد در حد مغسول نه در حد غسل. این نحوه اول، نحوه دوم که بگوییم آیه دلالتش بر تحدید مغسول و غسل روشن نیست. این حالت دوم مع التنزل است. ما بیاییم با ابناء عامه تنزل کنیم بگوییم ما کوتاه می آییم می گوییم آیه دلالت ندارد بر بیان حد مغسول و علی الاقل دلالت ندارد بر بیان حد غسل. اگر بگوییم در جهت بیان حد مغسول نیست به طور قطع در مقام بیان حد غسل هم نیست. این مسلم است. پس نه در مقام بیان حد غسل است و نه در مقام بیان مغسول، مطلب یا متن مجمل می شود. بعد از که مجمل شد به دو تا مبین مراجعه می کنیم: 1. مبین شرع، 2. مبین عرفی. جایی که آیات بیان مفصل و کامل اعلام نکند به طور طبیعی ما برای به دست آوردن شرط معنا به نصوص رسیده از پیامبر اعظم مراجعه کنیم. که قرآن متن است و بیان رسول الله شرح آن است. پس از این اصل مسلّم که هر کجا آیه قرآن اجمال داشت یا تفصیلی وجود نداشت باید به نصوص مراجعه کنیم. آن هم می شود نصوص ما اطلاقات باشد اما در این مورد نصوص مستفیضه بیانیه داریم. که امام باقر آن روایت را که صحیحه زراره و بکیر بود از امام باقر علیه السلام سوال کردند امام باقر علیه السلام فرمودند «أحکی لکم وضوء رسول الله» حکایت کنم برایتان وضوی پیامبر را. این بیانه از خصوصیت فوق العاده بالایی برخوردار است. سند مستفیض و نقل از ائمه، که امام باقر هم خود ابناء عامه قبول دارند و روایاتی هم از امام باقر نقل می کنند. حتی می گویند که ابوحنیفه دو سال شاگرد امام صادق بود ولی سالیان زیادی شاگرد امام باقر بود. از امام باقر نقل می کند و آن هم وضوی جد خودش را برای زراره و بکیر پسران اعین شرح می دهد، زراره و بکیر دو برادرند. پس از داشتن نصی که معتبر است مستفیض است بیانیه است آن هم بیان فعل خود پیامبر دیگر مطلب تمام است. دیگر این متن آیه وضو و این شرح وضوی رسول الله الاعظم بلا شبهه و لا اشکال. این مبین اول. مبین دوم همان که گفته شد شیوه عرف و حالت طبیعی، شما در هر عملی که از سوی شرع کیفیت اعلام نشده باشد از سبک و سیاقش خبری نرسیده باشد باید از حالت طبیعی عند العرف استفاده کنید ببینیم که عرف چیست. حالت طبیعی مسلّم است وضو گرفتن از بالا یعنی از اعلی به اسفل، از اسفل به اعلی یک کاری می شود خلاف طبیعی که بعضی از ارباب ذوق می گویند اگر خارجی هایی که وضو را بلد نباشند بیایند وضوی ابناء عامه را ببینند تعجب می کنند که این وضعیت شستن یعنی چه جوری است که برخلاف عمل عادی و طبیعی دست شان را آب می کشند و می شورند. جلب توجه و اعجاب انگیز می شود. بنابراین خلاف طبیعت بودن قطعی و مسلم است. با این دو تا بیان اعلام می شود که آیه وضو مطابق است و منافات ندارد با روایاتی که درباره کیفیت وضو آمده است.[2] بنابراین از کلمه «الی» که به معنای انتهاء بود که بحثش را مفصل گفتیم چیزی به دست نیامد و «الی» همان بیان کیفیت بود و آیه با این شرحی که داده شد بین ظهور و عدم ظهور، یعنی ظهورش تقریبا مسلّم است عدم ظهورش مع التنزل و تنزل هم بکنیم روایات بیانیه و حالت طبیعی عرفیه می تواند مطلب را برای ما توضیح بدهد و کامل کند که وضو کیفیتش از این قرار است.

 

آراء عامه در کیفیت وضو و ادله آنها

در این رابطه اول به عنوان متن فقهی کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه تالیف عبد الرحمن جزیری که این کتاب اعتبارش بین ابناء عامه مثل عروه الوثقی پیش ماست. متن متینی است بین ابناء عامه چاپ مصر است و کل کشورهای عربی مخصوصا این متن را متن متین می دانند. جزیری در این مصدر می گوید «اتفق الاربع الائمه علی أن غسل الیدین من الکف الی المرفق»[3] یعنی اعلام شد که شستن دست از نظر مذاهب اربعه بالاتفاق این است که شستن از سر دست شروع بشود تا به آرنج. چیزی که در این متن آمده است اتفاق مذاهب اربعه است. اشاره ای به وجه و دلیل به عمل نیامده البته الفقه علی المذاهب الاربعه تقریبا مثل عروه الوثقی است همیشه به دلیل اشاره نمی کند ولی احیانا به دلیل هم اشاره می کند چنانکه عروه هم احیانا به ادله اشارت دارند.

 

نظر فخر رازی

کامل ترین استدلال را که دارد به آیه فخر رازی است. در تفسیر کبیر می گوید که درباره کیفیت وضو دلیل اقامه می کند می گوید شستن دست در وضو از سر دست به سمت آرنج امری است که پشتوانه آن سنت است. یعنی واجب است به جهت اینکه پشتوانه اش سنت است. دلیل دوم می گوید که آیه «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ» به وسیله کلمه «الی» که کلمه «الی» غایت برای غسل است. یعنی انتهای غسل آنجا باشد. طبق آیه و سنت باید وضو به این صورت انجام شود. این آخرین دلیل و مستحکم ترین استدلال که اصل در استدلال همین شرحی است که فخر رازی داده است. در ادامه می گوید که لکن جمهور فقهاء بر این است که اگر وضو بر عکس گرفته شود و از مرفق شروع بشود به سمت انگشتانش خللی بر صحت وضو وارد نمی کند.[4] منظور از جمهور که اصطلاح ابناء عامه است آن معظم صاحب نظرانی که از حد شهرت به بالاست و نزدیک به اجماع است و از اعتبار بالایی برخوردار است. جمهور فقهاء بر این است که خلل یا مبطلیتی درباره وضو در کار نیست، وضو باطل نمی شود. منتها اگر وضو از مرفق شروع بشود شستشو به سمت سر دست و انتهای دست خلاف سنت است. این کل ادله بود تا اینجا.

 

نظر ابن قدامه درباره دلالت آیه بر کیفیت وضو

اما کتاب المغنی که این کتاب از لحاظ اعتبار بالاترین اعتبار را دارد. در بین ابناء عامه کتاب مغنی تقریبا در حد کتاب تذکره بین ماست. و کتاب جامعی هم هست مستدل، هرچند خود ابن قدامه حنبلی است ولی تمام مذاهب اربعه را در مورد توجه قرار داده است و ادله را ذکر می کند. اگر در بحث استدلالی متن از الفقه علی المذاهب الاربعه را بیاورید و ادله از مغنی بیاورید درست و قابل قبول است. و بعضی از کتاب های دیگر را اگر ذکر کنیم ممکن است اشکال بکنند که این کتاب را ما قبول نداریم یا این کتاب مربوط می شود به شافعی. الام مثلا می شود شافعی، مبسوط می شود حنفی. ولی مغنی چنین کتابی است. ایشان در این کتاب می گوید که آیه ای که درباره غسل الیدین و درباره وضو آمده است کلمه «الی» که در اینجا ذکر شده است این «الی» دلالت بر انتهاء به طور قطع و واضح ندارد. برای اینکه «الی» در آیات متعدد قرآن به معنی «مع» به کار رفته است. سه مورد: آیه دوم سوره نساء، آیه پنجاه و دو سوره آل عمران، آیه پنجاه و دو سوره هود. که مثلا در این آیه آمده است مثلا «لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ» تصرف نکنید به اموال یتامی را با اموال خودتان. به اتفاق مفسرین «الی» به معنای «مع» است. بعد یک ان قلت و جوابی می دهد، می گوید اگر شما بگویید که «الی» در آیه قرآن به معنای انتهاء آمده می گوییم به معنای «مع» هم آمده. در نهایت امر می گوید که معنای «الی» که روشن نبود باید به فعل نبی مراجعه کرد. اگر آیه قرآن اجمال و ابهام داشت به طور متعین مرجع فعل النبی است.[5] و ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ابهام و اجمال را از ابن قدامه گرفتیم و فعل النبی هم در روایات بیان آمده بود و مطلب تمام. ان شاء الله جمع بندی و نکته تکمیلی فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo