< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تکمیل مسئله هفتم فصل افعال وضو

مسئله این بود که «إذا شك في أن الشعر محيط أم لا يجب الاحتياط بغسله مع البشرة». گفته شد که مسئله هرچند واضح است ولی اعاظم و سلف صالح مان قدس الله انفسهم الزاکیات مخصوصا فقیه همدانی و سیدنا الاستاد فرموده اند که این شبهه یا شبهه مفهومیه است یا شبهه مصداقیه که هر دو صورتش را گفته شد. در نهایت فقیه همدانی می فرماید: چیزی که کار را آسان می کند این است که وضو را شرع به شکل بیان یعنی روایات بیانیه متعلق به وضوی رسول الله کامل بیان داشته است و صورت عمل آن هم سهل و آسان است. لذا ما درباره وضو به اشکال عمده ای برنمی خوریم. می فرماید: در این باره روایت صحیحه زراره می فرماید: حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از آب یک کفی پرساخت آن وقت «سَدَلَهُ علی اطراف لحیته»[1] آب را ریخت روی صورت خودش که لحیه هم بود روی لحیه هم آب را جاری ساخت. اسدال کافی است، روایات روایات بیانه است. حکایت می کند وضوی رسول الله را با سند معتبر لذا ما مشکلی نداریم هرچند از لحاظ تحقیقی گفتیم که شبهه از دو صورت بیرون نیست یا مفهومیه است یا مصداقیه که سرانجامش مشخص شد.[2]

 

مسئله هشتم

مسئله هشت: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «إذا بقي مما في الحد ما لم يغسل ولو مقدار رأس إبرة لا يصح الوضوء». اگر که در حد و محدوده وضو مقداری خشک بماند یعنی آب به اش نرسد غسل نشود شستشو نشود هرچند آن مقدار بسیار اندک باشد در این صورت وضو درست نیست. روی این اصل می فرماید «فيجب أن يلاحظ آماقه وأطراف عينه لا يكون عليها شيء من القَيح أو الكُحل المانع ، وكذا يلاحظ حاجبه لا يكون عليه شيء من الوسخ ، وأن لا يكون على حاجب المرأة وسمة أو خطاط له جرم مانع». خلاصه متن این است که واجب است که توجه کند آماق این گوشه چشم را می گویند که به طرف صدغ خط مستقیم دارد در این گوشه چشم گاهی چرک جمع می شود. این قسمت که آماق به حساب می آید باید مورد توجه قرار بگیرد و همین طور اطراف چشم آن خطوطی که پس از مژه ها وجود دارد هم مورد توجه قرار بدهد تا اینکه چرکی یا سرمه مانعی در آن محدوده ها نباشد. «و کذا یلاحظ» همین طور باید ملاحظه و توجه کند ابرویش را که تا اینکه چیزی از چرک در حدی نباشد که مانع از وصول آب بر محل بشود. بعد ابروی خانم ها هم خالکوپی یا خطاط و مثلا ویرایش و خط کشی هایی که دارای جرم باشد وجود نداشته باشد. بنابراین با این وضعیت مسئله سهل و آسان است که یک ملاحظه و توجهی می طلبد که چرک در حد چرک مانعی در کار نباشد و مانعی از وصول ماء نگردد تا وضو صحیح بشود. برای اینکه شک در امتثال می کنیم. اگر احتمال دادیم که چرکی هست و مانع از وصول آب می شود این شک در امتثال صورت می گیرد و شک در امتثال موجب احتیاط است و احتیاط اقتضاء می کند که باید توجه به عمل بیاید. اما این نکته را اضافه بکنم که احتمال را همان طوری که سید اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه در حاشیه عروه آورده است این فحص و این جستجو در صورتی است که کارش یک کاری است که گرد و خاک و چرک و آلودگی سر و صورتش را فرا می گیرد. برای کسی لازم است که احتمال عقلائی برای وجود چرک و مانع بدهد. اما اگر کسی احتمال عقلائی ندهد برای افراد عادی فحص و ملاحظه و توجه زمینه و عامل ندارد. و یا اینکه اطمینان بر نفوذ آب که پیدا کند. این مسئله گفته شد در مواردی که انسان اشتغالاتی مختلفی دارد کسانی که به شغل های پر از گرد و خاک سر و کار دارند احیانا احساس می کنند که چرک مانعی در محل وضو هست باید این کار را بکنند. چون احتمال عقلائی موجب فحص می شود و اگر فحص نکند شک در امتثال است و مجرای قاعده اشتغال.

 

مسئله نهم شک در مانعیت موجود و شک در وجود مانع

مسئله نهم: «اذا تيقن وجود ما يشك في مانعيته يجب تحصيل اليقين بزواله أو وصول الماء إلى البشرة» می فرماید: اگر انسان مکلف یقین داشته باشد به وجود چیزی که شک در مانعیت آن چیز دارد، شک در مانعیت موجود. مانع که موجود است شئ موجود است در محل وضو ولی مانعیتش محرز نیست. آیا آن شئ مانع است از وصول آب در بشره یا مانع نیست؟ در این صورت واجب است که یقین حاصل بکنید به یکی از دو تا امر: 1. «بزواله» آن شئ را از محل زائل کنید که کاملا کنار گذاشته شود و ازاله شود، 2. یقین کنیم به وصول آب به بشره. یک رنگ خودکار است و خوب هم شستید ولی رنگش باقی است این رنگ هرچند باقی است ولی مانع از وصول آب نمی شود. بنابراین اگر شک بکنیم در مانعیت موجود قاعده این است که باید احتیاط کنیم راه احتیاط هم همین دو نوع کار بود که علم به زوال یا علم به وصول ماء پیدا بکنیم. حالا اینجا عنوان شده است «تحصیل الیقین» این قدر متیقن آن است ولی فقهاً تحصیل اطمینان کافی است. چون براساس اعتبار فقهی اطمینان همان علم است منتها علم عقلائی و علم تعبدی. که سیدنا الاستاد هم در حاشیه اش فرموده است که «کفایه الاطمینان بالزوال». «و لو شک فی اصل وجوده یجب الفحص أو المبالغة حتى يحصل الاطمئنان بعدمه أو زواله أو وصول الماء إلى البشرة على فرض وجوده» این صورت دوم مسئله است. صورت اول این بود که شک در مانعیت موجود بود، صورت دوم شک در وجود مانع است. اگر شک بکنیم در اصل وجود مانع می فرماید که فحص واجب است، شک می کنیم که چرک مانعی هست یا نیست، باید فحص کنیم و یا مبالغه کنید. مبالغه یعنی در شستشو توجه و تکرار بیشتری به عمل بیاید. تا وقتی اطمینان حاصل بشود به عدم وجود آن مانع یا زوال آن و یا وصول آب به بشره بر فرض وجود مانع.

 

قاعده مورد اتفاق اصولی

توجه کنید یک قاعده اصولی که مورد اتفاق صاحب نظران است در اصول مخصوصا بین محققین از محقق نائینی تا محقق عراقی و غیرهما قدس الله انفسهم الزاکیات. قاعده اصولی این است که در صورت شک در مانعیت موجود مراجعه می کنیم به احتیاط. در موقع شک در مانعیت موجود مرجع احتیاط است و اما در صورت شک در وجود مانع مرجع برائت است. چرا در صورت شک در مانعیت موجود باید به احتیاط مراجعه کنیم؟ سرّش این است که مانع موجود است در وجود مانع شک نداریم شک در وصفش داریم که این شک در وصف با وجود یقین به اصل مانع منتهی می شود به شک در سقوط که آیا عمل از عهده ما ساقط شد یا نشد. می شود شک در سقوط، شک در سقوط هم مجرای احتیاط واشتغال است به تصریح صاحب نظران مخصوصا محقق نائینی. و اما در صورتی که شک در اصل وجود مانع داریم طبیعتاً خوانده ایم و سیره هم بر این است که مانعی که وجود ندارد شک در تحققش داریم سیره بر این است که به این شک اعتناء به عمل نمی آید مجرای برائت است و شبهه ای در کار نیست. با وجود این قاعده اصولی فتوایی که اینجا می بینیم عکس آن است. در مورد این مسئله دوم که سید فرمود اگر شک در اصل وجود هم داشته باشیم فحص واجب است و خلاف قاعده اصولی نیاز به توضیح دارد.

 

کلام صاحب جواهر

صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه مسئله را عنوان می کند و بیان مفصلی دارد می فرماید: اگر شک در وجود مانع داشته باشیم در این صورت اعتنای به آن شک نمی کنیم و عملاً برائت. برای اینکه سیره قطعیه مستقر است بر اینکه متدینی که غسل می کنند و اهل وضو و غسل هستند بدن چرک دارد دیگر نمی روند یک عملیات فحص و جستجو برای پیدا کردن موارد مانع از قبیل چرک یا مانع دیگر ایشان می فرماید احتمالا گزیدگی حشرات در بدن ها هست و کسی نمی رود دنبالش که آن را خوب پیدا کند و تحقیق کند و فحص کند. تا ترشّحاتی و چیزی به طور طبیعی هست کسی دنبال فحص از مانع نیست. این یک سیره مستقر است و دارای دو تا خصوصیت استمرار و امضاء و اعتبار دارد. برای اینکه این فتوا دیگر نیست. اگر شک در وجود مانع بکنیم فحص واجب نیست براساس سیره.[3] این فتوا با این بحث منطبق نیست. شرح صاحب جواهر با مبنای اصول منطبق است. و اما می فرماید اگر ما دیدیم که جایی مانعی هست ولیکن این شئ ای هست که احتمال می دهیم آن شئ مانع باشد در این صورت سیره محقق نیست. سیره ما تا این حد استقرار و تحقق ندارد که در صورت شک به مانعیت موجود هم اعتناء به عمل نیاید. بنابراین بعد از عدم وجود سیره طبیعتاً می گوییم باید فحص بشود و بعد از فحص و بعد ازاله یا علم به وصول ماء وضو و غسل انجام بگیرد. چون سیره ای وجود ندارد سیره که نبود طبیعتاً استصحاب عدم فراغ و استصحاب عدم وصول محکّم است و برای ما وظیفه تعیین می کند در عین حال روایتی هم داریم که در این مورد می تواند مستند و دلیل برای ما باشد. صحیحه علی بن جعفر، شیخ کلینی عن محمد بن یحیی عن عمرکی عن علی بن جعفر. که شیخ کلینی از مشایخ خودش که محمد بن یحیی از مشایخ شیخ کلینی است. عمرکی هم که از اجلاء و ثقات است. عن اخیه موسی بن جعفر علیهما السلام «قال سألته عن المرأه علیها السوار و الدملج فی بعض ذراعها لا تدری یجری الماء تحته أم لا کیف تصنع اذا توضوت أو اغتسلت». سوال کرد خانمی که دستبند دارد یا دملج بازوبند که در بعضی از ذراع جای وضو و غسل قرار داد، دستبند جای وضو هست اگر خانمی این گونه مانعی داشته باشد وضو بگیرد یا غسل بکند حکمش چیست؟ «قال تحرّکه حتی یدخل الماء تحته أو تنزعه» باید حرکتش بدهد آن بازوبند و دستبند را تا آب زیر آن مانع نفوذ کند یا آن از دست خود بکشد بیرون. «و عن الخاتم الضیق» و سوال کرد از انگشتری که حجمش کم است ولی تنگ است محکم محلش را گرفته است «لا یدری هل یجری الماء تحته اذا توضو أم لا کیف تصنع» چه کاری بکند چه جوری وضو بگیرد با یک انگشتر تنگی در دست دارد. آقا فرمود «ان علم أن الماءلا یدخله فلیخرجه اذا توضو»[4] اگر بداند که آب زیر آن انگشتر نمی رسد باید انگشتر را از دست خودش بیرون آورد تا اینکه آب نفوذ کند. از این روایت استفاده کردیم که شک در مانعیت شئ ای که آنجا وجود دارد و در عین حالی که شئ ای وجود دارد شک در وصفش بکنیم اینجا سیره بر عدم اعتناء نیست پس روایت هم می گوید این مورد را باید توجه بکنید و باید اعتناء کرد. با این توجیهی که کردیم این درست مطابق قواعد اصولی در می آید شک در مانعیت موجود محل احتیاط است و این روایت هم مویدش است و شک در وجود مانع سیره پشتوانه و عقبه اش است که می گوید اصلا اعتناء لازم نیست. مطلب تمام، اما فتوا که به این صورت چه کنیم؟ درباره این مطلب شرحی داریم: 1. رأی محقق عراقی، محقق عراقی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید در این مورد باید قاعده اصولی رعایت بشود یعنی شک در مانعیت موجود احتیاط و شک در وجود مانع برائت، که شرح آن برای فردا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo