< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 55 سوره مائده در موضوع اهل بیت علیهم السلام

اسعد الله ایامکم خداوند عید را بر شما مبارک گرداند ان شاء الله از فیوضات این عید بهره وافری ببرید ان شاء الله. بحث تفسیر ما هم به لطف خدای متعال با مناسبت ایام تطبیق کرده است. آیه شماره 55 سوره مائده و آیه شماره 67 سوره مائده.

 

آیه 67 یاءیها الرسول بلّغ

آیه 55 «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». آیه 67 هم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» این آیه اول طبق تفسیر که آمد آیه ولایت است بعد باعث حسادت و کینه توزی شد که ولایت را رسما اعلام بکند کسانی بوده اند که آمادگی نداشته اند که این ولایت اعلام بشود آیه دوم آمد «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» تا «وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ».

 

نکته: زکاه در رکوع

یک نکته ای را درباره «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» آن جلسه گفتیم منتها آخر جلسه بود جواب سوال بود الان برای شما کامل تر بگویم ان شاء الله که نکته دارد. خب تفاسیر هم از شواهد التنزیل حسکانی گفتم بیست و چهار تا روایت درباره آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ» در شأن علی علیه السلام. از نظر ورود که شکی در آن نیست یک دغدغه های در حد اشکالات بسیار ضعیف و عامیانه گفته می شود که جوابش را هم گفتیم. اشکال این بود که: 1. در حال رکوع می شود عمل اعطای زکات انجام بگیرد انگشتر را در حال نماز بدهد منافات با نماز ندارد؟ مخصوصا امیرالمومنین که گفته می شود که در حال نماز بود تیر از پای مبارکش بیرون آوردند. مگر می شود در حال نماز این کار را بکند؟ آن توجه خاصی که مولی به نماز دارد. آن حالت ملکوتی مولی با این اوضاع مگر منطبق است؟ جوابش این بود که باید دقت کرد کسی که نماز می خواند روح حاکم بر جسم است اما جسم تحت اداره است مدیریت است و اعضاء و جوارح تحت اراده ذهن یا به اصطلاح علمی تحت اراده مغز ادم است. این آدم می تواند نماز بخواند و دستش را ببرد جایی بگذارد یا رکوع کند و سجود کند. جسمش در کار است. اگر بناء بشود که بگوییم جسم کاملا حرکاتش محو می شود هیچ کارایی ندارد دیگر آدم نماز هم نمی تواند بخواند حرکت هم نمی تواند داشته باشد، نمی تواند رکوع کند نمی تواند سجده کند. غش کند و بیافتد. جسم تمام شد. و آن نکته ای که یافتد. جسم تمام شد. و آن نکته ای که می گویند تیر از پای مبارکش کشید و توجه نکرد که عوام می گویند با خبر نشد، نخیر با خبر می شد نماز را ترجیح می داد بر آن درد. مثال یک آدمی که روزه می گیرد تشنگی شدیدی دارد ولی آن عبودیتش را ترجیح می دهد بر تشنگی. یا پایش درد می کند رکوعش را درست انجام می دهد به درد پا اعتناء نمی کند و ترجیح می دهد. قطعا حس می کردند ولی آن لذت معنوی را ترجیح می دادند. درست مثل یک تشنه ای که روزه می گیرد تشنگی هست خود شما ماه رمضان روزه می گیرید چقدر تشنه می شدید ولی تشنگی بر شما غالب نمی شد. اینها یک واقعیات هایی که قابل انکار نیست. بنابراین اشکالی که در رکوع یا در سجده یا در حال رکوع انگشتر از دست دادن وضعیت رکوع به هم نخورد، دستش را اشاره کند که در روایت آمده و سائل آمد انگشتر را بیرون آورد منافی نماز نمی تواند باشد. لذا در حال نماز هم آدم فقهاً هم دیده اید در حال نماز اگر کسی سلام بکند باید جوابش را بدهید. اگر کسی در حالت غرق قرار بگیرد در وقت نماز باید بیایید نجاتش بدهید. و اگر مضطری در حال نماز در خطر هلاکت قرار بگیرد باید نجاتش بدهید. و آن سائلی که در حال نماز آمد و چیزی را طلب کرد و کسی دیگر هم نبود قسم هم داد به خدای متعال دست مبارکش را اشاره کرد به انگشتر، یک ذره اشکال بر حالت نماز وارد نمی کند. پس بنابراین در حالت نماز جسم آدم، بدن آدم تحت اراده و اختیار، گوش می شنود چشم می بیند جسم درد احساس می کند حرکت جسمی با اراده انجام می گیرد اگر این جوری نباشد کاملا توان و قدرت فعل بدنی منتفی می شود نماز هم امکان اتیان و انجام ندارد.

 

مراجعه به تفاسیر

در مورد این آیه در کتاب تفسیر عیاشی روایتی را نقل می کند عن المفضل ابن صالح تا می رسد روایت «عن احدهما علیهما السلام أنه لما نزلت هذه الآیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ شقّ ذلک علی النبی و خشی أن یکذبه قریش» کار برای پیامبر از نظر ظاهر دشوار شد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله «خشی أن یکذبه قریش» که ولی ات خدا، پیامبر و این پسر عم ات است که ولایت تطبیق شد به حضرت علی. از این تطبیق که پیامبر خوف و خشیت برایش حاصل شد روایت می گوید «فانزل الله يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ». این مطلب تا اینجا گفته شد. پیامبر اقدام کرد در سند روایت آنقدر بگویم که نه دهها صدها کتاب از شیعه و سنی درباره غدیر نوشته شده است. سند حدیث غدیر به هیچ وجه قابل انکار نیست. آنچه که اجمالا در ذهنم هست صد و ده نفر از اصحاب سیصد و پنجاه نفر از تابعین با تایید ابناء عامه حدیث غدیر را نقل کرده اند داستان کوچکی که نبود حجه الوداع پیامبر بود به همه مردم اعلان عمومی داد رفتند و همه با آن شکل خاصی که خبر دارید دعوت کردند. توسط بلال اذان گفته شد مردم آمدند جمع شدند پیامبر با همان شکلی که شنیده اید اعلام کرد قضیه ولایت را «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» در پایان این حدیث که از امام صادق نقل شده است آن هم از صفوان جمال که صحیحه صفوان است. در پایان این حدیث در ذیل این حدیث آمده است «قال لقد عقد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لعلیّ عقداً لا یحله الا کافر» یک عقد ولایتی رسول الله برای حضرت علی گرفت و بست که حل نمی کند آن عقد را مگر کافر. عمر آمد از حضرت رسول سوال کرد که این حرف خدا و حرف توست؟ پیامبر فرمود بله. در ذیل حضرت رسول فرمود خطاب به عمر بن الخطاب «فاحذر أن تکون أول من تحله فتکفر».[1] بر حذر باش که تو این عقد را اولین کسی نباشی که بشکنی و کافر بشوی. این کتاب تفسیر عیاشی بود این کتاب هم شواهد التنزیل حاکم حسکانی است. حاکم حسکانی در کتاب شواهد التنزیل که اعتبار تفسیر حسکانی مثل اعتبار تفسیر قمی پیش ماست. پیش ابنای عامه حاکم حسکانی مثل علی بن ابراهیم قمی پیش ماست. این قدر اعتبار دارد. من فقط یکی دو روایت را می خوانم در مورد آیه تبلیغ حسکانی هشت تا حدیث را نقل می کند. روایت اول: سند مفصلی دارد تا می رسد عن ابی هریره عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم «قال لما اسری بی الی السماء سمعت نداء تحت العرش أن علیا رایه الهدی و حبیب من یومن بی بلّغ یا محمد قال فلما نزل النبی صلی الله علیه و آله و سلم أسرّ ذلک» این سرّ را پنهان کرد کسی خبر نداشت که آنجا چه گذشته است. چرا؟ علی الظاهر خوف و خشیت مردم. علی علیه السلام معصوم ترین و مظلوم ترین و مبغوض ترین فرد پیش وراث قریش بود. آباء و اجدادش را با شمشیر کشته بود. بنابراین حقد العقده بود. حضرت رسول پنهان کرد هیچ کسی خبر نداشت. در تاریخ دارد به این مضمون که حضرت رسول که از معراج برگشت آمد با امیرالمومنین که احوالپرسی کرد امیرالمومنین به این مضمون گفت عجب کتیبه های قشنگی دیدی، آن آویزه های عرش چقدر خوب بود، آن نکته های کلیدی عجب زیبا بود، آن کلمات چه کلمات خوبی بود. سه تا کلمه بود «لا اله الا الله، محمد رسول الله، أیدت بعلی ولی الله». حافظ می گوید که سرّ خدا که سالک عارف به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید. که سالک حضرت رسول و باده فروش یعنی ولایت او می دهد. «اسرّ ذلک» پنهانش کرد. «فانزل الله عزوجل يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ». یک روایت دیگر هم می خوانم از حاکم حسکانی که این روایت دوم را که نقل می کند از ابن عباس است. همین آیه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ» تا اینکه رسید اینجا «ثم قال أیها الناس الله مولای و أنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله». این را که گفت ابن عباس روایت می کند پس از این نازل شد «و انزل الله الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» این آیه را هم آقای حسکانی در همین کتاب صفحه 200 نقل می کند که در روز عید غدیر که پیامبر فرمود «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» بعد از آن ماجرا می فرماید که «فقال له عمر بن الخطاب نخ بخّ لک یابن ابی طالب». و بعد هم آیه «أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل شد و سعید خدری روایت کرده است که پیامبر بعد از آنکه این آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ» نازل شد فرمود «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و ولایه علی بن ابی طالب من بعدی» این نص ابناء عامه است. «ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه».

 

نکته خلافت امامت نیست

ما با این نصوص و با این تصریحات و با این قوت سند و مدرک شکی نداریم برای هر محققی هر کسی که از انصاف بهره ای داشته باشد و از فضل و سواد حظّی برده باشد داستان غدیر و آیه تبلیغ و ولایت را و آیه اکمال شکی برای آدم باقی نمی گذارد با آن تصریحاتی که در نص ابناء عامه آمده است «رضی الرب برسالتی و ولایه علی بعدی». این یک مطلبی است واقع و جای شک و شبهه ای نیست. حالا خلافت آمد در سقیفه، خلافت امامت نیست. خلافت سلطنت است. ولایت امامتی است از سوی خدا. دو تایش در تاریخ ثبت شده است. آن خلافت در تاریخ ثبت شده و امامت و ولایتش در تاریخ قطعا ثبت شده است. دو حقیقت جدا از هم است. می شود یکی باشد ولی جدا شده.

 

ارتباط سه کلمه

اما نکته ای که ما الان امروز می خواهیم استفاده کنیم این است که عصمت و تزکیه و ولایت، سه تا کلمه است. این سه تا کلمه با هم ارتباط دارند. این سه تا کلمه سه تا کلمه اصلی است. عصمت یعنی پاکی مصدر و مرکزی مثل سرچشمه آب، مرکز آب. تزکیه یعنی پاکی متفرّح انشعاب مثل یک آبراه باریکی که از مصدر جوشش مرکزی آب منشعب بشود. پس عصمت پاکی مرکزی و تزکیه پاکی فرعی و انشعابی به طور طبیعی از باب سخنیت و از باب حقیقت واحده تزکیه باید از عصمت بیاید بدون ارتباط با عصمت به هر وجه تزکیه امکان ندارد. به قول حافظ «ما معرفت ز غیر به قول حافظ به یک جو نمی خریم، از کوه تا به کوه منافق سپاه باش». بنابراین از باب سنخیت وحدت جنس و ماهیت انشعاب نور از نور است. انشعاب آب از آب مرکزی است انشعاب پاکی فرعی از مرکزی است. روی این اساس تزکیه ای که ما بخواهیم به دست بیاوریم بدون ارتباط با عصمت یا مرکز عصمت یا محور آیه تطهیر امکان ندارد. یک جمله ای در زیارت جامعه کبیره هم هست «و ما خصنا به من ولایتکم تزکیه لنا و طهاره لانفسنا». این دیگر شاهد زنده، پس پل ارتباط بین عصمت و تزکیه ولایت است. وصف را شنیده اید وصال را شنیده اید وصل و وصال یعنی ولایت. وصال مولی یعنی ولایت مولی. این وصل که به معنای واقعی کلمه است که آدم را به هدف می رساند بدون این نکته اصلی که ولایت باشد کسی به تزکیه نمی رسد. لذا بعضی ها زحمت می کشند یک تظاهراتی، یک اجتناب هایی به اصطلاح صوفی گری هایی تا به آخر می برند ولی چون ولایت ندارند آخر سر می بینیم که می افتند و به جایی نمی رسد. «ای جوان پیر وحی کیست از آن شاه بگو، أشهد أن علیا ولی الله» بگو. در بهشت کلیدش علی ولی الله است. بنابراین ارتباط با ولایت «لا تنال ولایتنا الا بالورع». این راهش است.

 

دو نکته در ولایت

ما باید ولایت را به دست بیاوریم ولایت دو نکته دارد عملی و نظری. نظری اش عشق است و عملی اش معرفت است. عشق دل را بدهی، دلدادگی فطری است امر فطری یک تکان لازم دارد. زیارت امین الله بخوانید توسل به مولی بکنید. یک دفعه می بینید که دل می رود ز دستم، صاحبدلان خدا را». این نکته نظری است. اگر هم می خواهید یک توسل هم برایتان بگویم یک سوره یس و یک سوره نصر و یک سوره توحید تا چهل روز بخوانید هدیه کنید به روح مولی امیرالمومنین، از امروز شروع کنید. که آن برای رزق و روزی خیلی مفید است. صبح ها یک یس و یک نصر و یک توحید پشت سرش هم هفت بار یا الله بگویید و از خداوند بخواهید که ولایت تان محکم بشود. این عشقی است یا نظری. عشق واقعیت عینی ندارد. خود آدم درک می کند کسی دیگر هم درک نمی کند آن معادلات ندارد. این نظری به آن معناست. و نکته بعدی هم عبارت است از عمل و پایبندی به واجبات و محرمات. گویا امام واجب و حرام یا کارهای ما را دقیق کنترل می کند یک جا پا کج گذاشتید امام می بیند کاری نکنید که مورد رضایت مولی نباشید. خدایا برای همه ما ولایت مستحکمی عنایت فرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo