< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق غسل وجه در وضو

گفتیم که وضو از واجبات و ضرورت های فقهی است اما خصوصیاتی دارد اول وجوب غسل وجه است. غسل وجه به چه کیفیت باشد؟ سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «غسل الوجه ، وحدّه من قَصاص الشعر إلى الذَقَن طولاً وما اشتمل عليه الإبهام والوسطى عرضاً ، والأنزع والأغم ومن خرج وجهه أو يده عن المتعارف يرجع كل منهم إلى المتعارف».

 

کسانی که اعضای غیر متعارف ندارند

می فرماید کسی که انزع است یا اغم است، أنزع یعنی کسی که جلوی سرش مو ندارد و یا اغم که کسی است که موی سرش زیاد است و قسمتی از پیشانی اش را هم فرا گرفته است. اینها چه جوری وضو بگیرند؟ و کسی که گستره صورت و طول دستش از متعارف زیاد باشد وجبی دارد خیلی بزرگ اینها چه می کنند؟ همه اینها باید به متعارف مراجعه کنند. «فيلاحظ أن اليد المتعارفة في الوجه المتعارف إلى أي موضع تصل وأن الوجه المتعارف أين قصاصة فيغسل ذلك المقدار ، ويجب إجراء الماء» مطلب واضح است. اینها به متعارف مراجعه کنند و متعارف این است که آدم های عادی که به طور معمول قصاص شعرشان معلوم هست و حدود پیشانی اش هم معلوم است به همان اندازه وضویشان را انجام بدهند. تا اینجا مطلب واضح است اما نکته قابل توجه این است که در خود وجه یک معنای متعارفی ثابت و مضبوط و معینی وجود ندارد. صورت های انسان ها به طور طبیعی فرق می کنند. بعضی صورت ها کوچک است بعضی صورت ها بزرگ است، اصل صورت این را چه کنیم؟

 

کلام سید الخوئی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه مطلب متین و دقیقی بیان می کند و آن این است که وجه برای هر انسانی وجه و صورت خودش متعلق حکم است بیان قرآن و نصوص روایی که اعلام کرده اند «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ»[1] می دانیم بیان انحلالی است نسبت به هر مکلف یک امری اختصاص پیدا می کند که تو مکلّف «اغسل وجهک» برای هر فردی یک امر. منظور از انحلال یعنی این امر کلی غسل وجه برای هر فرد به امرهای جزئی و مشخصی تبدیل می شود. «اغسل وجهک» بنابراین هر کسی وجه و صورت در هر قدر و اندازه ای که هست باید شستشو کنند. لذا در اصل وجه اختلاف اندازه که وجود دارد ایجاد اشکال نمی کند. اما اینکه متعارف را در نظر بگیریم منظور از متعارف همان روییدن موی سر است آن را به متعارف باید مراجعه کنیم. یک کسی موی سرش تا فرق سر از مو خبری نیست یک کسی هم تا نصف ها یک کسی هم آمده در پیشانی هم آمده. اینها را چه کنیم؟ در این صورت ما به متعارف مراجعه کنیم، باید آنچه را که می بینیم در عرف یک پیشانی نسبتاً هموار یک قسمت از صورت دیده می شود بعد به طرف سر یک کمی مایل می شود تا آنجایی که هموار است پیشانی حساب کنید و بشویید.[2]

 

سوال:

پاسخ: منظور از آن نکته ای که گفت اگر اختلافی در کار بود به متعارف مراجعه کنید مصداق آن متعارف فقط پیشانی است بزرگی و کوچکی و طولانی و کوتاه بودن صورت متعارف ندارد. هر کسی موظف است که صورت خودش را براساس امر انحلالی بشورد کوچک است یا بزرگ. اگر متعارف می گیریم صورتی که کوچک است چه کند؟ صورتش کوچک است گردنش را بشورد تا به اندازه صورت بشود؟ امکان ندارد. بنابراین قدر متعارف فقط نسبت به آن رستن موی سر است.

 

نکته: وجوب مقدمه علمیه

در اینجا نکته ای که کمک می کند به مسئله وجود دارد و آن این است که ما در مقدمات واجب گفتیم یکی از مقدمات واجب مقدمه علمیه است. بدانیم از جمع مقدمات مقدمه علمیه وجوبش قطعی است چون که وجوب مقدمه علمیه ارتباط مستقیم به وجوب ذی المقدمه دارد. مقدمه علمیه از این قرار است که اگر شستشوی صورت باشد یا دست باشد حدی که برایش از سوی شرع آمده است یک مقدار بیشتر در نظر بگیریم از باب مقدمه علمیه تا علم حاصل بشود که خود آن حد قطعا شستشو شده است. این را می گوییم مقدمه علمیه. وجوب مقدمه علمیه در اصول اشکال و اختلافی در آن دیده نمی شود. سرّش هم این است که مقدمه علمیه اگر انجام نشود شک در امتثال به وجود می آید. شما از بالاتر نگرفتید آرنج تان، پیشانی را از بالاتر نشستید آیا اندازه وضو انجام شد یا نشد؟ شک در امتثال به وجود می آید. شک در امتثال مساوی با عدم امتثال است باید احراز بشود. امتثال محرز امتثال است و امتثال مشکوک امتثال نیست. با توجه به این نکته سیدنا می فرماید که ما در عمل به اشکال برنمی خوریم چون ما از باب مقدمه علمیه باید فراتر از اندازه شستشو انجام بدهیم تا مقدمه علمیه محقق بشود.

 

یجب اجراء الماء

و اما بعد از آن سید طباطبایی فرمود که «و یجب اجراء الماء فلا یکفی المسح به» واجب است اجراء آب یعنی آب در موقع شستن صورت جاری بشود اگر دست ما رطوبتی داشته باشد به صورت مان بمالیم مسح بکنیم این کافی نیست. در قرآن به طور صریح در یک آیه وضو هم امر به غسل شده است و هم به امر به مسح. نسبت به صورت و دست امر به غسل شده است و نسبت به سر و پا امر به مسح شده است. «فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ». بنابراین هم مسح آمده و هم غسل دو عمل جدای از هم که نمی تواند یکی جایگزین دیگری بشود مسح کافی نیست این مطلب واضح است بلکه از ضروریات است.

 

نکته: تخلیل لحیه لازم نیست

و اما در اصل مسئله بحث نداریم یک نکته دیگر هم اضافه می شود نکته تکمیلی آمده است که در غسل وجه تخلیل لحیه واجب نیست. کسانی که ریش و محاسن به قول عوام پرپشتی داریم بدون تخلیل و خلال کردن و شانه کردن و انگشت در لای آن قرار دادن آب به پوست بدن و صورت نمی رسد آیا واجب است لحیه را تخلیل کند یعنی لای محاسن را با دست یا با شانه قرار داد یا تخلیل لازم نیست، آب از رویش جاری بشود کافی باشد؟ فقه اهل بیت بر این است که جریان آب روی پوست صورت کافی است و لحیه لازم نیست که تخلیل بشود یعنی لای موهای ریش هم باید آب نفوذ کند لزومی ندارد و این مطلب از لحاظ نص و قاعده قابل استناد و استنباط است.

 

نظر شیخ طوسی

شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره وضو بعد از مستحبات که مضمضه و استنشاق است یک کف آب برای شستن صورت کافی است. یک کف آب بریزد روی صورت خودش و از بالا به پایین جاری بشود و اما لحیه «یکفیه امرار الماء» برای لحیه همین مرور آب از روی لحیه کافی است تخلیل لازم نیست.[3] این مطلب را که ایشان می فرماید توجه کنید حرفی را که شیخ طوسی می گوید مطالب شیخ دقیقا با نصوص ارتباط مستقیم دارد گاهی می بینیم متن با کلمات و الفاظ روایات یکی است. لذا شیخ طوسی که مطلب را می گوید دقیقا مستنبط از نصوص است و نصوصی که در این باب آمده نصوصی است که خود شیخ به آن اعتماد کرده است نصی که به آن اعتماد بکند می شود توثیق عملی. از این باب است که محقق حلی و علامه حلی ادله را که ردیف می کند ایه قرآن، روایت، قول شیخ. که ان شاء الله اگر می خواهید برود به وادی اجتهاد، اولا وادی اجتهاد را قصد کنید. طلبه ای که می آید درس خارج باید رسیدن اجتهاد را قصد کند. هر چند فکر کند که گرفتاری ام زیاد است که این حرف ها وساوس است. قصد کنید، که خدا کمک می کند می رساند زود هم می رساند. «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء». بنابراین اجتهاد را قصد کنید نظر محقق حلی

در همین راستا محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه کتاب معتبر، یکی از اسم هایی که با مسمایش واقعا تطبیق می شود کتاب معتبر است. بین فقهاء معتبر است. ایشان در کتاب معتبر می فرماید: غسل وجه واجب است در شکل امرار و اجراء آب. که آب باید جریان پیدا کند. معنای جریان این است که سید طباطبایی هم فرموده آب از یک جزء به جزء دیگر برسد. و معنایش این نیست که آب از ابتداء باید جاری بشود تا از چانه خارج بشود. از یک جزء جزء دیگر که منتقل شد جریان صدق می کند. محقق حلی در این رابطه به ادله ای استناد می کند که مفاد آن ادله شستن صورت و عدم وجوب شستن بن لحیه باشد. می فرماید اولا سیره رسول الله صلی اله علیه و آله و سلم به نقل ائمه معصومین بر این بوده است که صورت مبارک را که می شسته است لحیه را در موقع شستن صورت تخلیل نمی کرده است. چون مستند ما در اصل سیره نبوی است سیره برای ما این را اعلام کرده است که روی لحیه که آب جاری شد کافی است تخلیل لازم نیست. و ثانیا اگر شک بکنیم مقتضای اصل عدم وجوب است اصل را ایشان شرح نداده اند منتها می توانیم بگوییم منظور از اصل اصل لفظی و اصل عملی است. اصل لفظی مقتضای اطلاق یعنی غسل صورت آمده اطلاقا و شرحی نداده است. آن قسمتی که صورت صدق می کند آب جاری می شود کافی است تخلیل به وسیله اطلاق منتفی است. و هم اصاله البرائه شک می کنیم که تخلیل واجب است یا واجب نیست شک در ثبوت تکلیف داریم مقتضای اصاله البرائه هم عدم ثبوت و عدم وجوب تکلیف است. و بعد می فرماید وجه هم به آن قسمت از صورت صدق می کند که ظاهر باشد «ما یستقبل و یظهر» آن پوست صورتی که در حالت استقبال باشد و در حالت پیدا و بیرون باشد آن قسمتی که پنهان است در زیر لایه از موهای ریش آدم آن دیگر وجه به آن صدق نمی کند. بنابراین اولا وجه به آن صدق نمی کند اگر شک بکنیم در صدق شبهه مصداقیه می شود تمسک به عام هم در شبهه مصداقیه راه ندارد.[4]

 

اما نصوص

بعد از این نص معتبری در اختیار ما هست که این نص دلالتش کامل است. دلیلی که ما اینجا می خواهیم برای اثبات هدف مان مورد استناد قراربدهیم به عنوان یک دلیل معتبر نص صحیحی است که آمده است. صحیحه زراره و باسناده عن الحسین بن سعید، سند اول در روایت اول شیخ کلینی است باسناده ضمیر می رود به شیخ کلینی. اسناد شیخ کلینی از حسین بن سعید اسناد کلینی درست است. حسین بن سعید اهوازی از اجلاء و ثقات است توثیق خاص دارد. عن حماد بن عیسی که از اجلاء و اصحاب اجماع است. عن زراره «قال قلت له أریت ما کان تحت الشعر» درباره وضو زراره سوال کرد از امام صادق علیه السلام. و مضمره زراره هم مثل مصرّحه بقیه اصحاب است. «أرأیت ما کان تحت الشعر» چی می بینی درباره آنچه از پوست صورت که زیر موی ریش قرار بگیرد؟ آقا فرمود «کلما احاط به الشعر فلیس للعباد أن یغسلوه و لا یبحثوا عنه و لکن یجری علیه الماء».[5] هر آن چیزی قسمتی از پوست صورت که موی لحیه یا موی صورت بر آن قسمت احاطه کرده باشد واجب نیست برای مکلفین که آن قسمت احاطه شده را شستشو کنند و یا تخلیل کنند. برود لایه اش تا آب را لای آن قسمت احاطه شده برسانند. «ولکن یجری علیه الماء» ولکن روی آن مو که در صورت آدم روییده است آب را جاری کند. این روایت را شیخ کلینی و شیخ صدوق دو تایشان نقل می کنند. روایت شماره سه همین روایت است منتها با اسناد شیخ صدوق. سند که صحیح است نقل شیخان هم شیخ صدوق و شیخ کلینی که در قرن سوم اند با امام عسگری حدود سی چهل سال فاصله دارند اعتمادی که اینها بکنند به یک روایت یعنی آن روایت بگویید قطعی الصدور باشد. سند قطعی و دلالت هم کامل در این رابطه هیچ ابهامی در کار نیست. مطلب کامل شد نص هم گفته شد که دلیل اصلی ما بود و آن ادله ای که را محقق حلی فرموده اند هم مویدات شد که در جهت استحکام مطلب مفید بود. فقط برای بحث استدلالی و اجتهادی نصوصی که در این باب آمده است باید مورد توجه قرار بگیرد. بررسی نصوصی که درباره کیفیت غسل وجه آمده، روایات در این باب هم از لحاظ سند صحاح هستند و از لحاظ دلالت هم ظاهر بلکه صریح اند ولیکن اختلاف بسیار شدیدی وجود دارد. در بعضی از روایات آمده است که آب را جاری کند حتی روی لحیه آب جاری بشود در بعضی از روایات با سند صحیح آمده است که آب را به صورتش برساند مثل روغن مالی. این را چگونه معنی کنیم؟ و در دسته سوم از روایات آمده است که آمده است که آب فقط برسد. ما وظیفه داریم در بحث هایمان که این منابع اصلی و دار و ندارمان که ما حیات مان در فقه و دار و ندارمان نصوص صحاح است، نصوص صحاح را بفهمیم و اگر بیان در حدی بود که ظاهرش قابل جمع نبود هنر اجتهاد و استدلال این است که بتواند این روایات را با هم جمع بکند. برای جمع این روایات و توجیهی که توجیه درست باشد جلسه فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo