< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیفیت استبراء

بحث ما درباره کیفیت استبراء که گفته شد از جمله کیفیات عدد بود نه بار عمل ازاله را پاک سازی محل را انجام بدهد تا استنجاء صورت بگیرد. و بعد هم از خصوصیت دیگر یا کیفیت دیگر استنجاء سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند: «ثم یضع اصبعه الوسطی من ید الیسری علی مخرج الغائط» این کیفیت که انگشت وسط خودش آن هم از دست چپ در کنار مخرج غائط قرار بدهد جزء کیفیت است. دلیل بر این مطلب که اصبعه الوسطی گذاشته شود حدیث نبی است. محدث نوری در کتاب مستدرک نقل می کند که از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که «من بال فلیضع اصبعه الوسطی فی اصل العجان ثم لیسلّها أو ثم یستلّها ثلاثاً»[1] دو متن آمده است و هر دو درست است. سلّ یسلّ به معنای جاری ساختن است، و سلت یسلت به معنای خارج کردن. متن کامل است و دلالت واضح است. مقصود ما این بود که در کیفیت اصبع وسطی گفته شده است و در روایت آمده.

 

سید الخوئی نظرش در مورد نبوی مستدرک

سیدنا الاستاد می فرماید: به این روایت که نبوی است و مستدرکی است رجاءً و به قصد انقیاد می شود عمل کرد. برای اینکه ایشان قائل به اعتبار قاعده تسامح نیست منتها روایاتی که درباره استحباب آمده باشد از طریق دیگر می فرماید به آن روایت می شود عمل کرد رجاءً و انقیاداً. فرقش این است که اگر قائل به اعتبار قاعده تسامح بشویم مستحب شرعی ثابت می شود که خود حکم استحبابی احیاناً آثاری برای خودش دارد نذر و غیره. و اگر بگوییم رجاءً و انقیاداً انجام بدهید ان شاء الله ثوابش را دارد ولی استحباب شرعی ثابت نمی شود.[2]

اصبع وسطی هم در نبوی هم کلام قدماء آمده

این درباره کیفیت اصبع وسطی. اما باز هم آمده است که «من یده الیسری» درباره این یده الیسری قبل از اینکه به این روایت توجه کنید «اصبع وسطی» هم در حدیث نبوی دیدید که آمده بود و هم در کلام قدماء آمده است. شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «فاذا فرغ من حاجته فلیمسح باصبعه الوسطی»[3] پس این اصبع وسطی در حدیث نبوی «فلیمسح باصبعه الوسطی تحت انثییه الی اصل القضیب مرتین أو ثلاثاً». این اصبع وسطی که سرنوشت آن مشخص شد. اما ید یسری که در کیفیت آمده است چه دلیلی در این رابطه داشته باشیم؟ دلیل استفاده از ید یسری حدیثی است که آمده است که «نهی رسول الله أن یستنجی الرجل بیمینه»[4] پیامبر اعظم نهی فرموده است که کسی مکلفی استنجاء کند با دست راست خودش و طبیعتاً اینجا می بینید که مثبتتات امارات اعتبار دارد. باید با دست چپش استنجاء انجام بدهد. این حدیث سندش درست است، محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس که همه از اجلاء و ثقات اند. عن یونس عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله علیه السلام. حکم مستحبی بود ولی چون این روایت یک نکته دارد از این جهت این سند را بحث می کنیم. یونس از اصحاب اجماع است و عن بعض اصحابنا هم تعبیر خاصی از مراسیل است. یک وقتی در تعبیر می گوید که عن یونس عمن ذکره، وقتی می گوید یونس عن بعض اصحابنا این تعبیر امتیاز دارد. بنابراین از این تعبیر مرسل استفاده می شود یونس از اصحاب نقل کرده، از اصحاب که نقل کرده باشد یعنی ممدوح بودنش مسلم است.

 

اصحاب اجماع و اقوال در آن

و درباره اصحاب اجماع سه تا نظر وجود دارد، یک رأی این است که هر آنچه از مروی عنها بعد از اصحاب اجماع تا امام بیاید همه اینها معتبر است. رأی دوم که این «قد اجمع الکل علی تصحیح ما یصح عن جماعه فلیعلما و هم اولو نجابه و رفعه اربعه و تسعه و خمسه فالسته الاولی من الامجاد اربعه منهم من الاوتاد زراره ثم برید قد اتی ثم محمد و لیث یا فتی ثم الفضیل بعده معروف و هو الذی ما بیننا معروف». این اصحاب هیجده نفرند. درباره اصحاب اجماع آمده است که «اجمعت الاصابه» بر آنچه که اینها «یصح عنها» یعنی روایت می کند از کسانی. «علی تصحیح ما یصح» یعنی «یروی». اجماع کرده اند اصحاب بر اینکه صحیح است آنچه را که اینها روایت می کنند. از این جمله سه تا برداشت شده است. برداشت اول را گفتیم، برداشت دوم اینکه گفته می شود این اجماع برای فضل اینهاست، مقام و عظمت شان است فقط برای جلالت شأن خودشان است، به مروی عنه اش کاری ندارد که این مبنای سیدنا الاستاد است. و آن مبنای قبلی هم مبنای مشهور است. اما رأی سوم درباره اصحاب اجماع می گویند که منظور توثیق ساده نیست، توثیق ساده با این متن معنا ندارد که فقط خودشان را توثیق کند و منظور هم توثیق کل راوی هایی که پس از این اصحاب اجماع آمده هم نیست، دلالتش بر توثیق همه آنها هم ظاهر و واضح نیست ولیکن آن دلالتی که می شود به عنوان قدر متیقن بگیریم این است که این اصحاب اجماع از هر راوی که روایت بکند آن راوی اعتبار دارد. اینها از غیر معتبر راوی روایت نمی کنند. به مقتضای شأن و مکانت و دقت و ورعی که دارند. بنابراین یونس که از بعض اصحابنا روایت کرده است این بعض می شود مروی عنه بلافاصله یونس و روایت می شود معتبر.

 

سوال:

پاسخ: اگر «عمن ذکره» بگوید دیگر مجهول می شود و هیچ گونه شاهدی بر مدح و شخصیت راوی وجود ندارد لذا از مجاهیل می شود و تحت عنوان سند مجهول قرار می گیرد و از اعتبار برخوردار نیست. از این حدیث شریف این مطلب را استفاده کردیم که استنجاء باید با یسار باشد و در حدیث دو هم آمده که این حدیث هم معتبر است روایت از سکونی است علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی که نوفلی و سکونی را شرح مفصل داده ام که روایاتش اعتبار دارد هرچند سیدنا اشکال می کند ولی آنچه که مشهور و قواعد اعلام می کند روایات این دو شخص هم اعتبار دارد. عن ابی عبدالله علیه السلام «قال الاستنجاء بالیمین من الجفاء» از این تعبیر استحباب را می فهمیم. علائم استحباب چند چیز بود: 1. بیان فضیلت، اگر بیان فضیلت که اینجا هم جزء بیان فضیلت است، 2. مبالغه، لحن مبالغه ای بود و معمولاً در روایات مستحبی فضیلت یا منقصت ذکر می شود.

 

سهو القلم در عبارت متن

اما پس از این سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در ادامه کیفیت می فرماید: «ثم یضع سبّابته فوق الذکر و ابهامه تحته و یمسح بقوه الی رأسه ثلاث مرات» این بنده به ذهنم رسیده بود این عبارت سهو از قلم باشد. دیدم که سید بروجردی قدس الله نفسه الزکیه و سید الاستاد هم فرمودند که ظاهرا سهو از قلم است برای اینکه طبق عادت و اقتضای طبیعت سبّابه فوق ذکر گذاشته نمی شود، ابهام این است ابهام تحت ذکر گذاشته نمی شود عکس این است. چنانکه در بیان قدماء آمده است شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه در ادامه همان متنی که گفتم تا «اصل القضیب مرتین او ثلاثا» بعد می فرماید «ثم یضع مسبّحته تحت القضیب و ابهامه فوقه ثم یمرّهما علیه باعتماد قوی من اصل القضیب الی رأس الحشفه لیخرج ما فیه من بقیه البول»، مسبّحه که سبابه مسبحه هم است، «ثم یضع مسبحته تحت القضیب و ابهامه فوق القضیب» این طبیعی است و فهم فقهای قدماء که از القاب شیخ طوسی است و از القاب شیخ مفید شیخ الشیعه الامامیه است. وقتی شیخ شیعه امامیه این مطلب را می گوید مطلب از این قرار است. گفته شده است که گویا این متن هرچند متنش را می گویند شیخ محمد حسین کاشف الغطاء نوشته است این را معاون سید یزدی بوده است لذا عبارت خیلی عبارت عربی بسیار واضحی است. این قسمت به احتمال قوی سهو قلم شده باشد منتها با اشراف سید و با تایید سید. بعد می فرماید: «و یکفی سائر الکیفیات مع مراعاه ثلاث مرات» کفایت می کند در عملیات استبراء سائر کیفیات با مراعات ثلاث. سائر کیفیات دو تا انگشت بگیرد با سه تا انگشت از عجان که عجان بین المقعد و القضیب، این خود قضیب را با سه تا انگشت با دو انگشت یا با چهار انگشت فرق نمی کند، چون هدف تنظیف و اخراج ما تبقی فی المجری است. کیفیات فرق نمی کند ولی مراعات بشود آن عددی که ثلاث مرات بود که در نص آمده بود. «و فائدته الحکم بطهاره الرطوبه المشتبهه و عدم ناقضیتها» فائده استبراء این بود که حکم به طهارت آن رطوبت و عدم ناقضیت آن اگر استبراء انجام شده باشد بنابراین استبراء واجب نیست. و فائده اش این است که اگر بللی بعد از استبراء دیده شود نه حکمش نجاست است و نه ناقض وضو. دلیل بر این مطلب همان مصحح عبدالملک که در ابواب نواقض وضو بود. در آنجا هم آمده بود و در صحیحه محمد بن مسلم که آمده بود از امام باقر علیه السلام «رجل بال و لم یکن معه» تا «فان خرج بعد ذلک شئ فلیس من البول ولکنه من الحبائل»[5] اگر یک بللی آمد بعد از که استبراء شده است نه ناقض است و نه نجس بلکه از حبائل است. حبائل کنایه از وساوس است. حبله ها دام های شیطانی را حبائل می گویند. وسوسه هایی است که خلل ایجاد می کند و مکلف را اذیت می کند چنانکه کثیر الشک از حبائل شیطان است. مضافا بر این روایت متن قدماء هم به همین مطلب اشاره دارد. شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «فان رآی بعد ذلک بللا لم یلتفت الیه»[6] اگر ببیند بللی و رطوبتی را بعد از استبراء به آن التفات نکند نه ناقض است و نه نجس. استبراء یک عملی است دارای این فائده و یک ملحقی هم دارد و آن عبارت است از صبر و طول مدت بعد از دفع و ادرار تا به حدی که احتمال بدهد که دیگر چیزی در مجراء باقی نمانده است. این مطلب که از ملحق آمده است منصوص نیست نصی در این رابطه نداریم ولیکن مناطی است. مناط استبراء را دارد شرح مسئله ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo