< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصل فی الاستبراء

یک سوالی را جواب بدهم بعد هم بحث استبراء را شروع کنیم. سوال شد که درباره محل که شک بکنیم از جهت ازاله این شئ از محترمات است و یا شک بکنیم که این آب مطلق است یا مضاف، سوال شد که استصحاب موضوعی داشته باشیم استصحاب عدم تطهیر و استصحاب بقاء نجاست در نتیجه گفتیم که شک در تطهیر می کنیم در صورتی که شک در تطهیر بکنیم مساوی با عدم تطهیر است، بنابراین این قاعده ای که اینجا به کار بردیم با آن استصحابی که جاری بشود از نظر مدلول دوتایشان یک نتیجه را اعلام می کند و استصحاب عکس مفاد قاعده را ندارد تا اینکه بگوییم استصحاب حاکم است.

 

فصل فی الاستبراء

«فصل فی الاستبراء و الاولی فی کیفیاته أن یصبر حتی تنقطع دریره البول ثم یبدأ بمخرج الغائط فیطهره ثم یضع اصبعه الوسطی من الید الیسری علی مخرج الغائط و یمسح الی اصل الذکر ثلاث مرات ثم یضع سبّابته فوق ذکره و ابهامه تحته و یمسح بقوه الی رأسه ثلاث مرات ثم یعصر رأسه ثلاث مرات» این توضیح برای بیان عملیات استبراء بود. فرموده اند اولی این است که در کیفیات استبراء باید لحظاتی صبر کند تا ریزش بول، دریر می شود از باب فعیل و مونثش هم می شود دریره، تا جریان بول قطع بشود. یعنی جریان قطع نشده به استبراء اقدام نشود. بعد از قطع شدن شروع کند به مخرج غائط را تطهیر کند آنگاه به استبراء بپردازد. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: صبر یک عمل طبیعی است و یک مقدمه علمی است. تا صبر و تحملی به عمل نیاید و انقطاع صورت نگیرد زمینه برای استبراء حاصل نشده است. بنابراین از اولی بالاتر است و یک مقدمه طبیعی است.[1] اما «ثم یبدأ بمخرج الغائط فیطهره» در این حکم که فرمودند آنگاه مخرج غائط را تطهیر کند پس از آن به استبراء اقدام بکند این تکه از مطلب از لحاظ ادله دلیلی نصی اجماعی در این رابطه وجود ندارد.

 

دو توجیه برای تقدم تطهیر مخرج غائط

چرا این مطلب گفته شده است گویا سیدنا الاستاد برای اینکه این مطلب را توجیه فرموده باشند می فرمایند: ممکن است به دو دلیل یا دو وجه برای این حکم اشاره کرد. وجه اول این است که این تطهیر مخرج یک امر طبیعی است به این معنا که اگر مخرج تطهیر بشود عملیات استبراء بدون تلوّث صورت می گیرد و الا ممکن است نجاست محیط اطراف مخرج در حال استبراء به دست اصابت کند و تلوّث بیشتری به وجود بیاید. این یک وجه که گفته می شود، وجه دوم ترتیبی که بین هر دو استنجاء گفته شده است که در نصوص آمده است که اول استنجاء مخرج غائط صورت بگیرد آنگاه استنجاء مخرج بول، آن ترتیب هم می تواند علی الاقل موید برای این مدعا باشد. موثقه عمار ساباطی، سند غیر از عمار بقیه روات صحاح اند و فقط عمار ساباطی فطحی است از این جهت می شود موثقه. محمد بن یعقوب عن احمد بن ادریس عن محمد بن احمد عن احمد بن الحسن بن علی عن عمرو بن سعید عن مصدقه بن صدقه اینها همه شان توثیق دارد عن عمار ساباطی عن ابی عبدالله علیه السلام «قال سألته عن الرجل اذا اراد أن یستنجی بالماء یبدأ بالمقعده أو بالاحلیل فقال بالمقعده ثم بالاحلیل»[2] ابتداءً مخرج غائط باید تطهیر بشود آنگاه مخرج بول. سید می فرماید: ترتیبی که در استنجاء است این ترتیب ممکن است به لوازم آن هم سرایت کند که استبراء باشد. بنابراین از این روایت علی الاقل در حد تایید می توانیم این حکم را پشتیبانی بکنیم. بعد از آنکه این حکم گفته شد که «ثم یبدأ بمخرج الغائط فیطهره» به طور طبیعی دلیل محکمی که نداشتیم این امر وجود ندارد. یک اولویتی در کار است که سید هم به عنوان اولی اعلام کرده است. وجه اولی بودنش همان مقدار ممکن بود که برای شما گفته شد. «ثم یضع اصبعه الوسطی» در عملیات استبراء خلاصه اش این است که پس از آن به عملیات استبراء که اقدام بکند از کنار مقعد تا کنار قضیب سه بار با انگشت وسطی و با ابهام مسح بکند یعنی محل را تطهیر کند با فشار این را که سه بار انجام شد، سه بار دوم از محل قضیب تا رأس ذکر و بعد از آن حشفه هم سه بار فشار داده شود که مجموعا می شود نه بار و این عملیات استبراء است.

 

اقوال اصحاب

تحقیق و شرح از این قرار است: اقوال اصحاب در این رابطه به طور مشخص به این صورتی که در متن آمده نیست، اختلاف دارد. شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «اذا فرغ من حاجته و أراد الاستبراء یمسح باصبعه الوسطی من المقعده الی أصل انثییه مرتین أو ثلاث مرات ثم یمسح من اصل القضیب الی رأس الحشفه مرتین أو ثلاثاً لیخرج ما فیه من بقیه البول»[3] دو تا کلمه محل استشهاد ماست: 1. مرتین أو ثلاثاً، 2. «لیخرج ما فیه من بقیه البول» این دو تا جمله را ما مورد استشهاد قرار می دهیم. و اما شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «اذا اراد ذلک مسح من عند المقعده الی تحت الانثیین و مسح القضیب و ینتره ثلاث مرات»[4] در بیان شیخ آن جمله ثلاث مرات است. در نتیجه دیدیم که کلمات قدماء نسبت به این شرحی که در متن عروه آمده است کاملاً منطبق نیست و نه بار که نیامده است، عمدتاً شش در کلام شیخ طائفه و در کلام شیخ مفید هم دو بار و سه بار در شکل تردید، چرا این مطلب از این قرار است و تردیدی در عدد گفته شده است؟ جواب این است که ملاک و مناط نقاء محل است که محل پاک بشود. لذا در انتهای کلام شیخ مفید آمده بود که «لیخرج ما فیه من بقیه البول». این مسح ها و این عملیات طریق است که غرض و ملاک در این مسئله حصول نقاء است باید محل پاک بشود. و بعد در متن آنچه که آمده است همین اخذ به قدر متیقن از اقوال فقهاء است و هم اخذ به مفاد نصوص است، قدر متیقن شیخ طوسی مسح را «مسح من عند المقعده الی تحت الانثیین ثلاث مرات و مسح القضیب و ینتره ثلاث مرات» نتر ینتر با فشار بکشد تا محل تخلیه و پاک بشود. کلام شیخ واضح بود و کامل تر و قدر متیقن. بنابراین از کلام قدماء آن قدر متیقن اخذ شده و در این متن به ثبت رسیده و از طرف دیگر جمع بین ادله به عمل آمده است

 

نصوص

در نصوص که مراجعه می کنیم روایتی است مصحح عبدالملک بن عمرو، محمد بن الحسن شیخ طوسی باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی اشعری، سند شیخ به محمد بن احمد بن یحیی درست است. عن یعقوب بن یزید که توثیق خاص دارد، عن ابن ابی عمیر عن جمیل بن صالح که توثیق دارد عن عبدالملک بن عمرو که در نهایت امر تصحیح شده است عن ابی عبدالله علیه السلام «فی الرجل یبول ثم یستنجی ثم یجد بعد ذلک بللاً قال اذا بال فخرط ما بین المقعده و الانثیین ثلاث مرات و غمض ما بینهما ثم استنجی فان سال حتی یبلغ السوق فلا یبالی»[5] سند معتبر است و مصححه است. اگر یک راوی توثیقش و یا امامی بودنش کامل نبود، یا امامی بود مدح داشت و مدح در حد توثیق نبود، عمل اصحاب اگر روی آن قرار گرفت و یا آنکه امامی بودنش معلوم نبود بعداً مستبصر شد یا اقرار به ولایت کرد می شود مصححه. اصطلاح مصححه در قواعد رجال به ثبت نرسیده و یک اصطلاح جدیدی است تقریبا و تتبعی که داریم از بین کلمات استخراج کرده ایم که یک عنوان مستقلی ثبت نشده. مصححه در کلمات سید الحکیم در مستمسک به کار برده می شود. می گوید: کسی که بول کند آنگاه استنجاء کند بعد از آن بلل و رطوبتی را ببیند آقا فرمود اگر بول کرد و مسح کرد ما بین مقعد و انثیین یعنی بیضتین. و غمض ما بینهما سیدنا الاستاد یک معنایی برایش آورده که منظور از غمض همان عصر است فشار بدهد ما بین مقعد و انثیین را که گفته می شود که ما بینش قضیب است و به اعتبار ادب و حیاء اسمی از قضیب برده نشده است و چیزی که ما بین قضیب و انثیین است قضیب است. آنگاه استنجاء بکند این استنجاء درستی است و پس از آن اگر رطوبتی ببینید هیچ اشکالی ندارد نه ناقض است و نه نجس که نقش و فائده استبراء هم همین است. این حدیث اطلاق دارد اطلاقش این است که غمض گفته است یعنی عدد بیان نکرده است که چند بار فقط فرموده است که «غمض» در صورتی که «غمض» اطلاق داشت ما باید مراجعه کنیم به روایت دیگر که مقیدی پیدا بکنیم برای این روایت. آنچه که به عنوان مقید درباره این روایت اولی می توانیم ارائه کنیم صحیحه محمد بن مسلم است. محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه که این همان ابراهیم بن هاشم است که توثیق خاص ندارد ولی خود علی بن ابراهیم روایاتش را از این پدر بزرگوارش نقل می کند که اعتماد پسر به این پدر موجب توثیقش می شود. اما سید می گوید این موجب مدح است و روایت می شود حسنه. در هر صورت روایت حسنه باشد یا صحیحه معتبر است و سند درست. عن حماد عن حریز عن محمد بن مسلم «قال قلت لابی جعفر علیه السلام رجل بال و لم یکن معه ماء قال یعصر اصل ذکره الی طرفه ثلاث عصرات و ینتر طرفه فان خرج بعد ذلک شئ فلیس من البول ولکنه من الحوائل»[6] در این حدیث معتبر که صحیحه باشد یا حسنه عملیات مسح به مقدار سه بار تعیین شده است. آن حدیث اولی که «غمض» داشت و مطلق بود به وسیله این روایت که فرموده است «ثلاث عصرات» تقیید می شود مفاد جمع بین نصوص و اخذ به قدر متیقن از اقوال قدماء این می شود که در متن آمده است که عملیات نه بار انجام بگیرد. «و فائدته الحکم بطهاره الرطوبه المشتبهه و عدم ناقضیتها» و فائده استبراء هم این است که حکم می شود به طهارت رطوبت مشتبه که بعد از استبراء بیاید و عدم ناقضیت آن رطوبت مشتبه چون بول نیست و استبراء به عمل آمده است و بلل دیگری که غیر از بول باشد نه محکوم به نجاست است و نه ناقض وضو. مطلب تا اینجا تمام، یک ملحقی دارد «و یلحق به بالفائده» ان شاء الله روز شنبه.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo