< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسئله پنجم فصل استنجاء

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در ذیل مسئله پنجم فصل مربوط به استنجا می فرماید: «نعم لو شک فی ذلک بعد تمام الصلاه صحت ولکن علیه الاستنجاء للصلوات الآتیه». می فرماید: اگر کسی شک بکند که استنجاء انجام داده یا نداده این شک بعد از اتمام صلاه باشد این صلاه صحیح است. طبیعتاً دلیل این حکم قاعده فراغ است ولکن بر عهده این مکلف است که استنجاء انجام بدهد برای نمازهای آینده. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در اینجا قاعده فراغ جاری است نسبت به نمازی که خوانده است، معنای قاعده فراغ این است که عملی که انجام شده است مورد صحت قرار می گیرد شرعاً امتناناً. و اما نسبت به نمازهای آینده قاعده فراغ اثری ندارد برای اینکه قاعده فراغ لوازم خودش را ثابت نمی کند که این بیان به تعبیر دیگر این می شود که مثبتات قاعده فراغ حجیت ندارد. به همین مناسبت بحثی اینجا مطرح می شود که مثبتات اماره و اصل حجیت دارند یا حجیت ندارند.[1]

 

توضیحی درباره حجیت مثبتات اماره و اصل

در این رابطه رأی مشهور این است که مثبتات امارات حجیت دارد و مثبتات اصول حجیت و اعتبار ندارد این رأی مشهور است. و منشأ این رأی هم این است که گفته می شود طبق مشهور که در موضوع امارات شک ماخوذ نیست و در موضوع اصول شک اخذ شده است. این فرق اصلی منتهی می شود به آن نتیجه مثلاً بینه که یک اماره است می تواند در مورد شک بیاید و می تواند در یک مورد ابتدائی بیاید. لازم نیست که اماره همیشه در مورد شک اقامه شود. اما اصل که استصحاب است مثلاً همیشه موضوعش شک است شک در بقای یقین سابق تا شک در بقاء نداشته باشید جا برای استصحاب آماده نیست. این فرق را هم مشهور گفته اند که برای ما لازم است در درس و بحث رأی مشهور را داشته باشیم. روی این فرق به طور کلی گفته می شود که چون موضوع اصول شک است اصل فقط شک را از موضع خاص خودش برمی دارد اما یقینی و اعتبار کاملی فراتر از رفع شک ندارد که لازمه عقلی را شامل بشود و مثبتش حجت باشد. اما اماره در جای شک نیست یک اعتبار کامل است، یک مدلولی دارد که آن مدلول را ثابت می کند مدلول که ثابت شد چیزی که واقعاً ثابت بشود آثار و لوازمش هم ثابت می شود. پس مثبتات اماره هم حجیت و اعتبار دارد.

 

دلیل بر حجیت مثبتات اماره و عدم حجیت آن در اصول

و اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه درکتاب کفایه الاصول بحث استصحاب در این تنبیه هفتم می فرماید دلیل بر حجیت مثبتات اماره و عدم حجیت مثبتات اصول این است که اماره با اصل من حیث الجعل فرق دارد به این صورت که دلیل اماره یک دلیل شاملی است که هم مدلول مطابقی خودش را شامل می شود و هم مدلول التزامی خودش را شامل می شود. مثلاً قاعده ید اماری که اماره ملکیت است، دلیل اعتبار قاعده ید هم ملکیت را ثابت می کند و هم لوازم آن را که می تواند این ملک را به کس دیگری بفروشد و یا هر گونه تصرف کند و یا کس دیگری به اجازه صاحب ید برود به آن ملک تصرف کند. همه این لوازم را ثابت می کند. و اما اصول فقط شامل مدلول مطابقی خودش است، قدر متیقن در اصول اثبات مدلول مطابقی آن است، شک در استنجاء کردید حالت سابقه استنجاء بود فقط مدلول مطابقی آن را ثابت می کنید. اگر لازمه عقلی داشت ثابت نمی شود. در مثال لازمه عقلی استصحاب را بلدید که استصحاب حیات زید، اگر نذر کنید که زید که اوائل جوانی مسافرت کرده نذر کنید که اگر لحیه درآورده ده درهم به فقیر بدهید این زید چند سال است که غیبت کرده استصحاب می کنید حیاتش را. این استصحاب حیات خود حیات اثر ندارد، لازمه عقلی اش که انبات لحیه باشد اگر حیات است.

 

سوال:

پاسخ: درباره استصحاب مثبت مثال معروف بود که استصحاب حیات و دادن نذر، حیات را استصحاب می کنید حیات باقی است نذر اثر مترتب بر خود حیات نیست. و اثر بقاء حیات انبات لحیه می شود و اثر مترتب بر انبات لحیه است حالا این اثر را می توانید عقلی می گیرید و می توانید عادی بگیرید. هرچیزی که جنبه طبیعی داشت طبیعت بود در قلمرو حرکت طبیعت بود قهری و عقلی است از عادات بیرون ا ست هر چیزی که مربوط به رسوم و تعاملات بود می شود عادی. به طور طبیعی که مقتضای طبیعت بود خارج از عادت است طبیعت تکوینیات است و حکم عقل است از باب تکوین این بافت علت و معلولی است. در لازم فرق نمی کند لازم عقلی باشد یا عادی باشد منتها یکی دو تا استثناء دارد که محقق خراسانی می گوید که اگر واسطه اخفی باشد یا واسطه اجلی باشد آن بحثی است که مفصل گفته باشیم و در آینده بحث استثناء را خواهیم گفت که واسطه اخفی است در حدی است که عرف اثر را منتسب می کند به خود مستصحب نه به آن واسطه چون واسطه خیلی خفی است، آنجا استصحاب مثبت اشکال ندارد و آن مستثنیات است. گفتیم که استصحاب محقق خراسانی فرمودند که دلیل اصل فقط مدلول مطابقی را شامل می شود و شامل مدلول التزامی نمی شود. اگر اثر مال حیات بود مثل وجوب نفقه که اگر وجوب نفقه در کار باشد که اثر خود حیات زید است استصحاب درست است اثر خود مستصحب است اما اگر اثر لازم مستصحب بود که لازم مستصحب انبات لحیه است این اثر لازم را دلیل اصل شامل نمی شود. رأی ایشان فرق بین اثر و اماره از لحاظ جعل از این جهت اماره مثبتش حجت است و اصل مثبتش حجت نیست.

 

سوال:

پاسخ: اگر مستصحب یک واسطه ای داشته باشد که آن واسطه ای که شرعی است و اثر مستصحب است بعد آن اثری که شرعی هم است و مترتب بر مستصحب هم است اثر دیگری داشته باشد آن موقع آن اثر مترتب بر اثر شرعی شکلش هرچند مثبت است ولی اعتبار دارد.

 

سوال:

پاسخ: مثال اینگونه است که اثری که بین مستصحب و بین اثر شرعی وجود داشت واسط است واسطه ای که بین مستصحب و اثر آن وجود داشته باشد به آن واسطه می گوییم لازم و اگر آن را در مرحله دلالت قرار بدهیم می گوییم مدلول التزامی. و آن واسطه عقلی یا عادی نباشد. اما اگر آن واسطه ما یک اثر شرعی قائلیم مثلا همان حیات زید، همان حیات زید را که استصحاب کردیم ما نذر کردیم، نذر کردیم که اگر نفقه به زید تعلق گرفت مثلا ولی زید هستید، اگر نفقه به زید تعلق گرفت از نفقه اش این مقدار صدقه می دهید. اینجا استصحاب درست است واسطه هم دارد واسطه آن یک اثر شرعی وجوب نفقه است استصحاب می کنید حیات زید را، نفقه بلا واسطه مترتب می شود اثر شرعی است و از آن نفقه نذر می کنید که صدقه بدهید. این اثر شرعی مترتب بر اثر شرعی مستصحب ماست، این واسطه اشکال ندارد. لذا در بیانات تصریح شده است. لازمه عقلی و عادی، یعنی واسطه اگر واسطه عقلی و عادی بود حجیت و اعتبار ندارد اما اگر شرعی بود دیگر از اول قید کرده است به لازمه عقلی و عادی، خودش گفته منتها ما توضیح دادیم که آن مثال را که دیدید هیچ عیب و ایراد ندارد برای اینکه تعبد دلیل استصحاب که ا مر به تعبد است قلمرواش آثار شرعیه است اثر شرعی با واسطه باشد یا بدون واسطه ای که باز هم اثر شرعی است. در شرعیات تعبد زمینه دارد عقلی و عادی که شد دیگر تعبد زمینه ندارد. پس انبات لحیه را ثابت نمی کند چون در قلمرو تعبد نیست و شرعیات نیست. دلیل اعتبار اصل امر به تعبد است و فقط در شرعیات می تواند نافذ باشد و عقلیات را ثابت نمی کند.

 

رأی محقق نائینی

در بحث استصحاب تنبیه هشتم محقق نائینی می فرماید: درباره فرق بین حجیت مثبتات امارات و عدم حجیت مثبتات اصول نکته ای که وجود دارد مربوط می شود به مرحله مجعول نه به مرحله جعل. می فرمایند: در امارات مجعول طریقیت است و اعتبار طریقیت به نحو علمی تعبدی است، اعتبار می کند طریقیت را، علم تعبداً شرع طریقیت را علم اعتبار می کند منتها علم تعبدی. بعد از آنکه طریقیت از سوی شرع علم تعبدی اعتبار شده باشد لوازمش هم اعتبار دارد برای اینکه همان گونه که لوازم علم وجدانی اعتبار دارد لوازم علم تعبدی هم همان اعتبار را دارد. مثلاً هر تصرف در مال زید به اجازه زید، در صورتی که علم وجدانی داشته باشید که این مال مال زید است جایز است هر گونه تصرف، چون علم وجدانی دارید که این مال مال زید است اجازه می دهد تصرفاتی می کنید هر نوع تصرفی جایز است و هیچ مشکل ندارد. چون علم وجدانی نسبت به ملزوم و لازم هیچ فرقی نمی کند. همین طور علم تعبدی اگر اماره قائم شد به ملکیت ملزوم و لازم را ثابت می کند چون مدلول اماره معلوم است به علم تعبدی. لوازم علم تعبدی هم مثل لوازم علم وجدانی اعتبار دارد بلا شبهه و لا اشکال. اما جعل در باب اصول طریقیت نیست بلکه مثلا در استصحاب آنچه که جعل شده است یعنی مجعول در استصحاب جری عملی است. که در مقام شک عملاً شک را نادیده بگیرید شک را یقین به حساب بیاورید شک را لازم ملزمه یقین کنید. این یک جری عملی است و دیگر جعل طریقیتی در کار نیست. علم تعبدی وجود ندارد یک جری عملی است که متعلق است فقط به مستصحبی که خودش حکم شرعی باشد یا موضوع دارای حکم شرعی. و اما لوازم عادی و عقلی از قلمرو جری عملی به اعتبار شرع خارج است. لذا اصل مثبتش حجیت ندارد.

توجیه سوم

فرق بین این دو مورد یعنی حجیت امارات حتی در صورت مثبت بودن و عدم حجیت اصول در صورت مثبت بودن از این جهت است که می فرمودند استصحاب را که شرع حجت قرار داده است یک اثبات وجدانی نیست یک اثبات عقلانی نیست بلکه یک تعبد محض است و تعبد محض اختصاص دارد به جایی که اثر شرعی یا تعبدیات باشد. به عبارت دیگر از شرعیات باشد نه عقلیات و عادیات. عقلیات و عادیات از وادی تعبد بیرون است شرع امده است در خصوص مستصحب همان جا گفته است «تعبّد» تو اینجا یقین سابق را تعبداً ابقاء کن. این امر به تعبد به طور طبیعی تناسب حکم و موضوع اختصاص دارد به امور و آثاری که شرعی باشد. به امور و آثار و لوازم عقلی و عادی اصلاً مساسی ندارد. اما امارات مدالیلش را واقعا ثابت می کند اثبات واقعی است. چون جنبه عقلانی دارد و تتمیم جعل شده است از سوی شرع، مدلول ناظر به واقع است پس از که واقع ثابت بشود نتیجه معلوم است هر چیزی که واقعا ثابت است خودش هم ثابت است لوازمش هم ثابت است. چیزی که واقعا ثابت است لوازم شئ واقعی هم واقعا ثابت است. بنابراین مودای اماره که یک امر واقعی است، لوازم امر واقعی هم دارای واقعیت است ثابت است. پس در امارات مثبتاتش هم اعتبار دارد لذا در قاعده اماره ید تمامی آثار عادی و عقلی مترتب است بلا شبهه و لا اشکال.

 

رأی نهایی

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: ما گفته ایم که لوازم امارات مثل لوازم اصول اعتبار ندارد. دلیلی برای حجیت لوازم عقلی و عادی مطلقا وجود ندارد اصل باشد یا اماره باشد شرح مسئله ان شاء الله برای فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo