< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسير آيه اول سوره مائده در موضوع اهل بيت عليهم السلام

آيه اول سوره مائده «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» اين آيه چند جهت دارد، جزء آيات الاحكام است، مثال بارز براي عام لفظي است كه هم صيغه جمع دارد و هم الف و لام دارد. هر موقع خواستيد مثال بزنيد براي عام لفظي بگوييد «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»، و هر كجا مثال براي مطلق مي‌خواهيد بزنيد بگوييد «وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ»[1] دو مثال بارز از قرآن براي اطلاق و عموم كه دلالتش بر وسعت وضعي است و اطلاق دلالتش بر عموم عقلي است يا بگوييد به وسيله مقدمات حكمت است. اين آيه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» كاربردي دارد در جميع عقود و معاملاتي كه مي‌كنيد.

 

مراجعه به نصوص و تفاسير

شيخ انصاري هم قدس الله نفسه الزكيه درباره «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» مي‌فرمايد: در روايتي آمده است كه عقود عهود است، عقد يعني عهد و روايت هم صحيحه عبدالله بن سنان. محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن نضر بن سويد عن عبدالله بن سنان در اين روايت با سند صحيح آمده است از امام صادق سلام الله تعالي عليه كه مي‌فرمايد: «قوله اوفوا بالعقود يعني اوفوا بالعهود» به عهدتان وفاء كنيد. روايت ديگر از تفسير قمي روايت نقل مي‌كند از ابن ابي عمير از آقا امام باقر نقل مي‌كند كه «قوله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» اي كساني كه ايمان آورده‌ايد وفاء كنيد به عقود. «قال ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عقد عليهم لعليّ بالخلافه في عشر مواطن» روايت ابن ابي عمير از امام باقر نقل شد و امام باقر فرمود كه آيه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» كه همان «اوفوا بالعهود» است پيامبر در ده جا و ده نوبت در جاهاي مختلف از مردم عهد گرفتند و عقد بستند با مردم نسبت به خلافت علي بن ابي طالب. «ثم انزل» اين عهدها را گرفت، اين آيه نازل شد كه با تفسير خودش «ثم انزل الله ياءيها الذين آمنوا اوفوا بالعقود التي عقدت عليكم لاميرالمومنين»[2] اين تفسير وحياني است تفسير روايي است به اين گونه تفسير نازل شده است كه «ياءيها الذين آمنوا اوفوا بالعقود التي عقدت عليكم لاميرالمومنين» به اين وفاء كنيد. پيامبر ده‌ها بار بگويد و قرآن بگويد اميرالمومنين هم خود نور مقدس هم بدرخشد اسلام را فتح كند، اسلام را در ابلاغ پيامبر آورد در عمل و در دفاع و در حروب علي عليه السلام آورد همه اين را بگويد كشف مي‌كنيم از يك حقيقت كه شيطان چقدر خطرناك است. با همه اين حرف‌ها شيطان كارش را مي‌كند كه خلافت و امامت را انكار مي‌كنند. شنيده‌ايد شيطان درجه يك و درجه دو دارد، شيطان درجه دو خيلي كارش خطرناك بوده كه درباره تحريف خلافت چقدر نقش ايفاء كرده است.

 

بالاترين بيمه ولايت است

اين نكته يك دلالت تضمني هم دارد. ما يك بيمه دارد كه آن ولايت است. اگر بخواهيد بالاترين بيمه براي خودتان تدارك ببينيد تصور كنيد و پيدا كنيد كه آن بيمه قطعاً آدم را تنها نمي‌گذارد و اجازه نمي‌دهد كه آدم ذليل بشود آبروي آدم برود به مشكل خطرناكي روبرو بشود آن بيمه فقط بيمه ولايت اميرالمومنين. «فقد استمسك بالعروه الوثقي» آن بيمه مولي اميرالمومنين است. اما در عين حالي كه انسان در بيمه ولايت است و اگر به ذهن‌تان سپرده باشد يكي از نكات اعتقادي ماست كه اگر كسي سوال كند كه در بيمه ولايت هستيد؟ صد در صد، اگر يك ذره شك بكنيد شك مربوط مي‌شود به عقائد، شك در عقائد كفر است. تقوا را مي‌توانيد بگوييد معلوم نيست اما اگر بگوييد اعتقادتان چگونه است اعتقاد به ولايت دارم. اين شرط اولش بود كه جزمي كه يك ذره ترديد در آن نيست.

 

معني كريم

هرچند ما لايق نيستيم او آقاست، كريم است كريم كه قابليت نمي‌خواهد، قابليت نداشته باش منتها از زاويه كرم رفتيد از زاويه عدالت كه وارد نشديد تا بگوييد قابليت شرط است، در كرم كه قابليت شرط نيست، بخششي است از سر بزرگواري. اهل بيت كريم است، كريم كسي را از در خودش رد نمي‌كند و چيزي كه به آدم دادند پس نمي‌گيرد. «شنيده‌ام ز اهل وفا كه مي‌گويند، كريم داده خود را نمي‌ستناد باز». وقتي كه كرم كرد ديگر پس نمي‌گيرد و ديگر معامله نيست كه پس بگيرد. «اوفوا بالعقود» با اين خصوصيات‌ آمده است ده موردي كه عقد گرفتند از شما براي مومنين وفاء كنيد. بي وفايي مي‌كنند هست، «وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»[3] اما در طول تاريخ افرادي هستند و كم هم نيستند كه اهل ولايت اميرالمومنين‌اند. وفاي به عهد يعني عهودي كه پيامبر از مردم گرفتند، خب ما در آن جلسه حاضر نبوديم چگونه ما عهد كرده‌ايم به ولايت؟ ما عهد ما فطري است،‌ ولايت فطري است و اين گونه عهدها از روز «أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ»[4] آمده است. آنجا ما پيمان منعقد كرده‌ايم ولي وفايش كه لغزشي به وجود نيايد. وفاي به عهد بينشي است و منشي. و بعد هم آثار هم عجيب، بنده هميشه مثالي كه مي‌زنم، من كه با عرفاء مخالف نيستيم، با صوفي‌ها من كسي را تقريبا بد نمي‌گويم چون بد گفتن سودي ندارد، چيزي كه فائده ندارد بد گفتن است. آنجايي كه فقط رمز و دستور ديني داشته باشد كه تبري باشد و جايي كه تبري نيست ديگر اصلاً بد گفتن فائده ندارد و دستور هم نداريم. يك آدم فاسق است قصد اصلاح باشد جداست، متجاهر هم است و غيبتش هم جايز است چه داعي داريم، نمي‌گوييم فقط جايي كه تبري است آن لازم هم است. چون صعود جاذبه و دافعه مي‌خواهد، جاذبه ولايت است و دافعه برائت است،‌ هر دو باشد تا صعود كند و تا عروج كند. اولاً‌ ما با صوفي‌ها كار نداريم و با عارف‌ها هم مخالف نستيم ولي مثال اصلي فقهاي اهل بيت است. به عبارت ديگر مي‌گوييم عرفاء و سالكين اصلي فقهاي اهل بيت‌اند. و در تاريخ ديده‌ايد و در حديث هم شنيده‌ايد كه «العلماء ورثه الانبياء» باور كنيد در عمل اگر فقهاي شيعه نبودند اين حكام ابناء عامه و ظلمه اسلام را كامل از بين مي‌بردند. يك چيز خاصي مي‌شد و فقط فقهاي اهل بيت بودند كه «ورثه الانبياء» لذا ما براي كارمان استاد طريقت‌مان از فقهاء بايد دستور بگيريم. مي‌توانيد شما يك فقيه را به عنوان استاد شريعت و طريقت‌تان انتخاب كنيد و مي‌توانيد بگوييد يك فقيه استاد طريقت است و يك فقيه استاد شريعت من است. مثلاً بنده استاد شريعتم آيت الله العظمي خويي قدس الله نفسه الزكيه است اما استاد طريقت‌ من آيت الله العظمي سيد روح الله خميني قدس الله نفسه الزكيه است. براي اينكه من آنقدر آشنا هستم با شيوه رفتاري امام كه مثال بزنم در نجف كه بوديم امام خميني هر شب بعد از ساعت نه و نيم حرم اميرالمومنين مشرف مي‌شد و يك مفاتيحي داشت و يك طلبه هم همراهش بود به نام آقاي فرقاني، مي‌رفت زيارت با طمأنينه و وقار ايستاده زيارت را كامل مي‌خواند بلا استثاء. و درباره زندينامه سيدنا الاستاد شنيده‌ام ولي آن سال‌هايي كه من درس ايشان بودم كهولت سن آمده بود ديگر حالي آنچناني نبود من ديدم ايشان را حرم، ولي مي‌گويم نقل مي‌كنند در آن دوراني كه سر حال بود هر روز قبل از درس مي‌آمد حرم اول حرم مولي بعد درس. دار و ندار از آنجاست، هر كه دارد از كجا مي‌گيرد. سعي‌مان را بكنيم ولي چشمه فيض را غفلت مي‌كنيم آن چشمه فيض كه فيض مي‌دهد آن جايش ولايت است، آن جايش ارتباط با مولي علي است. آدم نمي‌فهمد، يك كسي مي‌گفت كه من يك كتاب علمي استاد عظيم الشأني را مطالعه مي‌كنم مي‌بينم يك اشكالات واضحي ساده درك مي‌كنم. ولايت برايش داده بود احساس نمي‌كرد، نه آن ساده نيست تو الان خدا به‌ات داده مي‌فهمي، عنايت شده است،‌ اهل ولايت بود.

 

وفاي به عهد به چه معني است

خود فقهاء از جمله در رأس مرحوم مقدس اردبيلي است كه يك مناره اميرالمومنين در اصطلاح به اسم مقدس اردبيلي شده است يعني آن مناره‌اي كه مقبره مقدس اردبيلي است. پاي آن منبره حرم جايش است. زمان سابق حرم اميرالمومنين اتاق بندي دارد حجره طلبه‌ها، يكي از طلبه‌ها كه آدم جستجوگري بوده به نام فيض الله تفرشي. گفت شب بود خوابم نبرد نيمه‌هاي شب يك مرتبه ديدم داخل صحن يك كسي راه مي‌رود اين در كه بسته است از كجا آمد. گفت يواشكي دنبال مي‌كردم رفت در رواق كه رسيد در رواق قفل شد و يك مرتبه ديدم باز شد. رسيد چند قدمي از رواق كه در دومي مي‌شود در خود حرم و ضريح، در دوم هم باز شد رفت آنجا رسيد تا رسيد گفت «السلام عليك يا مولاي يا اميرالمومنين» جواب را شنيد «السلام عليكم». ديدم سوالش را مي‌پرسد، برگشت دوباره دنبالش كردم. شب برگشتيم راه افتاد يك مرتبه ديدم مسجد كوفه است، رسيديم مسجد كوفه ديدم كه آنجا رفت محراب مسجد يك آقاي ديگري كه خدمت آن آقا رسيد و همان سوالات شروع كرد از آقا پرسيدن، بعد از كه پرسيد ديدم كه استاد خودم مقدس اردبيلي است سلام كردم گفتم آقا من دنبالت كردم از ابتداء تا اينجا با شما بودم. شما چه مي‌گفتيد از مولي چه پرسيديد، اينجا چرا آمديد. گفت با يك شرط به شما مي‌گويم به شرط اينكه تا زنده هستم به كسي نگوييد. من سوالاتم را و مشكلاتم را از خود مولي استفاده مي‌كنم. «ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست، تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز» خودت را اگر حذف كردي كار درست است فقط خودت را حذف كن. اين خود حائل است، ‌خود نداشت. مقدس اردبيلي خودي نداشت، خود حذف بود با مولي از نزديك آن را مي‌گوييم وفاي به عهد كه مستحبات و مكروهات مثل واجبات و محرمات در عمل قرار مي‌داد. وفاي به عهد يعني ملتزم حساس به واجبات و محرمات، دوست هر شيعه «سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم و ولي لمن والاكم» نظري‌اش اين است كه هر شيعه را دوست داشته باشيد وفاي به عهد است و عملي‌اش به واجبات و محرمات حساس، مستحبات و مكروهات هم تا جايي كه امكان دارد آنهايي كه موفق‌اند در حد واجب و حرام عملاً آورده‌اند كه شده‌اند مقدس اردبيلي. اين وفاي به عهد است در آخر گفت تا زنده‌ام به كسي نگو وليكن هميشه از آقا جواب‌هايمان را مي‌گرفتم امشب به دليل اينكه آقا به من حواله داد گفت ملا احمد اين سوال را برو از فرزندم مهدي سوال كن و جوابت را بگير. خدايا نور ولايت را در عمق جان ما ساطع بفرما.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo