< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: از مقدمات وضو بحث استنجاء

توفيقي است كه بعد از حدود بيست روز ضياع وقت و اتلاف فرصت برگشتيم به معسكر مولايمان ارباب عالم هستي آقا بقيه الله الاعظم براي يك روحاني انقطاع از درس و بحث بي هيچ تعارف تضييع است و اتلاف. يا مكن با پيربانان اشتي يا بنا كن خانه‌اي در خورد پيل. يا روحاني نشود كسي خداي نخواسته، اگر خداوند اين توفيق را بدهد كه روحاني و طلبه بشود از لحاظ عملي يك روحاني يعني در لباس احرام تروكي دارد و افعالي كه بايد ملتزم باشد. بايد ملتزم بود كه گفته مي‌شود يك روحاني يعني يك محرم در لباس احرام، لباس احرام لباس سربازي آقاي عالم هستي و اين در عمل. و اما از لحاظ نظري تنفس‌اش آزادي تنفس‌اش علوم آل البيت، بايد با درس و بحث نفس تازه كند. اين حقير براي شما يك تجربه هستم درس و بحث فقط با استمرار جواب مي‌دهد، اگر استمرار قطع شد انگار يك چراغي است كه سيمش از برق قطع شده است. و خود استمرار هم توفيق براي آدم مي‌آورد و هم رشد مي‌آورد و هم باطن آدم را باطن روحانيت آدم را حفظ مي‌كند. اگر استمرار نبود آدم احساس نمي‌كند، چه مي‌دانيم كه اين علوم آ‌ل البيت ما را از خيلي از گناهان خود اين علوم حفظ مي‌كند لذا سلوك هم اگر دنبالش مي‌رويد كه بعضي‌تان قصد داشته باشيد سلوك واقعي مال فقهاء است. سلوك واقعي يعني فقه و سلوك واقعي يعني احكام فقه، سلوك واقعي يعني التزام به واجبات و محرمات. در اين مدتي كه حدود بيست روز بعضي از عزيزان توفيقي داشتند و مطالباتي، و توفيقات‌شان كه زيارت مشرف شدند نعيماً لهم و مباركا و سعاده لهم كه شكر خدا زيارت مشرف شدند مشهد و نجف و كربلا يا زيارت اقارب. بعضي از عزيزان كه توفيق نيافتند يك مقدار زيارت اقارب و ارحام رفتند ما صوفي نيستيم كل گشت و گذارها را تحريم نمي‌كنيم ولي براي يك طلبه يك نوع ممكن است حرمت ثانوي پيدا بكند يعني اگر ضياعي بشود كفران نعمتي بشود كار كشيده مي‌شود به جايي. شيخ انصاري روز شنبه كه مي‌آمد درس مي‌گفت عامي شدم، پنجشنبه و جمعه از درس فاصله گرفتم، حالا بيست روز تقريباً فاصله براي درس و بحث بسيار سنگين است. علي كل حال اگر عنايتي فرموده باشيد در اين مدت بعضي‌تان كه حرم‌ها مشرف شده‌ايد فيض مادي و معنوي را برده‌ايد. و بعضي‌هايتان كه گفته بودم ارتباط‌تان را با درس و بحث قطع نكنيد، اگر آن كار را كرده باشيد كه كارتان درست بوده و اگر پانزده بيست روز ارتباط‌تان از درس و بحث قطع بوده خسارت عظمي است كه جبران نمي‌شود. خب الحمد لله بر اين توفيق، خداوند براي ما اين توفيق را عنايت كرد كه الان دوباره آمديم بحث‌هايمان را ادامه بدهيم. اميدواريم كه اين حالت روحي و طلبگي ما ثابت بماند عشق و علاقه قلبي ما به درس و بحث مستمر باشد خداوند براي ما توفيق بدهد تا زنده باشيم با فقه اهل بيت محشور باشيم. خداوند به ما توفيق بدهد تمام خدمات ما براي فقه اهل بيت باشد.

 

بحث مقدمات وضو

در بحث مقدمات وضو بحث تخلي و بحث استنجاء مطرح مي‌شود. بحث تخلي را خوانديم و كامل شد. رسيديم اول فصل استنجاء، سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: «يجب غسل مخرج البول بالماء مرتين و الافضل ثلاث بما يسمي غسلاً و لا يجزي غير الماء و لا فرق بين الذكر و الاثني و الخنثي كما لا فرق بين المخرج الطبيعي و غيره معتاداً أو غير معتاد و في مخرج الغائط مخير بين الماء و المسح بالاحجار أو الخرق ان لم يتعدّ عن المخرج علي وجه لا يصدق عليه الاستنجاء و الا تعين الماء»

 

وجوب شرطي استنجاء

بحث استنجاء يك بحث مهمي است در طهارت و در وضو كه از مقدمات وضو است و استنجاء واجب است. اما وجوبش وجوب شرطي است، وجوب شرطي به اين معناست كه در صلاه طهارت شرط است و اين استنجاء به عنوان شرط واجب است معناي وجوب شرطي اين است كه به عنوان شرط براي يك عمل واجب واجب باشد. شيخ طوسي قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: «الاستنجاء فرض»[1] استنجاء به معناي ازاله نجاست از مخرجين فرض است واجب است منتها واجب شرطي و صاحب جواهر قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: در مقام بيان شرح شرايع كه استنجاء واجب است بالاجماع محصلاً و منقولاً. اجماع محصل و منقول هر دو در اين رابطه وجود دارد.[2] تا زمان صاحب جواهر اجماع همين دو قسم بود اجماع محصل و منقول اما اجماع مدركي و اجماع تعبدي بعد از زمان شيخ انصاري پديد آمد. اجماع محصل و منقول و بعد مي‌فرمايد: بلكه بالاتر از اجماع اين مطلب جزء ضرورات است، جزء ضرورات فقه. در اصطلاح فقهاي عصر اخير مخصوصا در اصطلاح سيدنا الاستاد بالاتر از اجماع تسالم بكار مي‌رود. اگر مطلب در حد تسالم رسيد آن اشكالي را كه اجماع داشت ديگر آن اشكال را ندارد اشكال اجماع احتمال مدركي بودن بود. اما اگر تسالم شد ديگر از مرحله آن اشكال بالاست چون كه تسالم در حد ضرورت فقه است. ضرورت فقه يا ضرورت فقهي اعتبارش اعتبار خود فقه است، ديگر نياز به اين ندارد كه ما دنبال مدرك برويم كه مدركي است يا مدركي نيست. صاحب جواهر نسبت به اين مسئله كه اعلام فرمودند مورد اجماع است بلكه از ضرورت وانگهي مي‌فرمايد: نصوصي كه در اين رابطه آمده است هم در حد متواتر است. از استفاضه بالاتر در حد تواتر. معياري كه براي استفاضه و تواتر براي شما گفته بودم كه فرق بين استفاضه و تواتر فرق بين اطمينان و علم است استفاضه موجب اطمينان است و تواتر موجب علم. فرق بين اين دو اين معيار است. در اين رابطه هيچ بحثي نداريم استنجاء واجب و وجوب شرطي به اجماع و نصوص قطعاً. تا اينجا بحثي نداريم.

 

اصطلاح خاص استنجاء

اما شرح مسئله: طريقه استنجاء، استنجاء كه مربوط مي‌شود به محل نجو و يا استنجائي كه مربوط مي‌شود به غسل بول. در اصطلاح خاص استنجاء فقط براي غسل مخرج عذره است و غسل بول استنجاء به معناي واقعي كلمه نيست. چون استنجاء كه از ماده نجو گرفته شده است نجو همان غائط و عذره است كه در اصطلاح استنجاء‌مي‌شود ازاله آن عين نجسي كه از مخرج دبر بيرون شده است. و اما ازاله بول اصطلاح دقيقش استنجاء نيست. مسامحه اين را هم استنجاء مي‌گوييم تعبير مسامحي است. سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه اول بحث استنجاء بول را مطرح مي‌كند مي‌فرمايد: واجب است غسل مخرج بول به آب آن هم دو بار و بهترش هم اين است كه سه بار شست و شو بشود و مقدارش هم آن مقداري است كه عرفاً غسل گفته شود. «و لا يجزي غير الماء» غير از آب شوينده ديگر مزيل ديگر اگر استفاده شود كافي نيست. اينكه شوينده ديگر كافي نيست ان شاء‌الله بعدا اشاره كنيم ولي ابتداءً‌ بايد اين مسئله را كه ايشان عنوان فرموده‌اند شرح بدهيم. مي‌فرمايند: مخرج بول بايد با آب دو بار شسته شود.

 

دو مرحله بودن غسل محل بول

اين دو بار شسته شدن با آب از كجا استفاده مي‌كنيم؟ مسئله داراي دو مرحله است: مرحله اول اين است كه شستشو بايد به وسيله آب باشد يعني ازاله به توسط چيز ديگر مثلاً‌ خشك كردن يا با پارچه يا با چيزي كافي نيست. مرحله دوم هم اين است كه با همين آب بايد دو بار تطهير بشود پس اين مسئله داراي دو مرحله شد. مرحله اول كه گفتيم بايد با آب ازاله بشود اين مرحله اولاً از لحاظ اقوال و آراء مورد اجماع است خلافي در آن نيست بلكه اجماع هم محصل و محقق است. مضافا بر آنكه اجماع محقق است نصوص هم در اين باره مورد استناد است نصوص معتبر از جمله اين نصوص صحيحه زراره است از امام باقر عليه السلام. محمد بن الحسن عن الحسين بن سعيد كه اسناد شيخ به حسين بن سعيد اهوازي صحيح است عن حماد كه از اصحاب اجماع است، عن حريز كه حريز بن عبدالله از اجلاء و ثقات است، عن زراره عن ابي جعفر عليه السلام «قال لا صلاه الا بطهور و يجزيك من الاستنجاء ثلاثه احجار بذلك جرت السنه من رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم» استنجاء در اصطلاح فقه و روايت معلوم است ازاله نجاست از مخرج عذره و غائط است،«و اما البول فانه لابد من غسله»[3] اين قسمت محل استشهاد ما بود كه تطهير مخرج بول فقط به وسيله آب صورت مي‌گيرد. «و اما البول فانه لابد من غسله» بايد با آب شستشو بشود اين مرحله اول بلا اشكال من حيث الاقوال و من حيث النصوص. نصوص متعددي داريم به همين نص معتبر به عنوان نمونه اكتفاء مي‌كنيم.

 

در مرحله دوم نصوص دو دسته‌اند

اما مرحله دوم آيا واجب است غسل مرتين يا مره واحده كافي است؟ در اين رابطه كه به نصوص مراجعه كنيم نصوص دو طائفه است: طائفه اول مطلقات است، مطلقات از حيث السند از استحكام بالايي برخوردار است و عدد كثيري هم دارد دسته دوم از نصوص كه اشاره دارند يا دلالت دارند به اينكه تطهير مخرج بول بايد مرتين صورت بگيريد رواياتي است كه گفته مي‌شود از حيث السند هم خالي از اشكال نباشد و دلالت‌شان هم در قوت و استحكام به اندازه آن مطلقات نيست. بنابراين بايد يك نگاهي درحد ضرورت بحثي به اين دو طائفه از نصوص داشته باشيم و بعد ببينيم كه نتيجه ملاحظه نصوص چه مي‌شود و فتواي سيد را بتوانيم با اين نصوص منطبق بكنيم. به نصوص كه مراجعه كنيم اولين نصي كه اطلاقش كاملا روشن است همين نصي بود كه گفتيم كه «اما البول فانه لابد من غسله» اطلاق بسيار خوب و سند هم صحيحي كه از صحيح اعلائي است. صحيح اعلائي معنايش اين بود كه رواتي كه در آند سند قرار گرفته است اعتبارش قطعي از قبيل اصحاب اجماع و از قبيل راوي‌هايي كه دو تا توثيق خاص داشته باشد از اين قبيل باشد يا اصحاب اجماع يا دو تا توثيق خاص كه مي‌شود شهادت عدلين. بعد از اين روايت معتبري كه موثقه يونس بن يعقوب است اين سند سند موثقي است، «قال قلت لابي عبدالله عليه السلام الوضو الذي افترضه الله علي العباد لمن جاء من الغائط أو بال قال يغسل ذكره»[4] اطلاق دارد، غسل ذكر، مره و مرتيني در كار نيست. روايت سوم كه صحيحه است صحيحه بريد عجلي عن ابي جعفر عليه السلام «أنّه قال يجزي من الغائط المسح بالاحجار و لا يجزي من البول الا الماء»[5] سند را بخوانيم و باسناده عن الحسين بن سعيد كه اسناد شيخ طوسي عن القاسم بن محمد كه توثيق خاص دارد، عن ابان بن عثمان كه هر دو ابان از اجلاء و ثقات‌اند، ابان بن عثمان يا ابان بن تغلب فرق نمي‌كند اينجا كه تصريح شده است ابان بن عثمان. عن بريد بن معاويه كه همان بريد عجلي است كه نفر چهارم از اصحاب اجماع است. كه سيد طباطبايي بحر العلوم چهار نفر اول را مي‌گويد از اوتاد است، سه تا شش تا داريم اصحاب اجماع، «فالسته الاولي من الامجاد، اربعه منهم من الاوتاد» اين اربعه اوتاد سه تايش كه زراره و محمد بن مسلم و ابوبصير است و چهارمش بريد است. سند صحيحه است. فراز آخر كه مورد استشهاد ماست مي‌فرمايد: «و لا يجزي من البول الا الماء» اطلاق دارد تقييد به مره و مرتين نشده است به مرتين و ثلاث مرات نشده است. با اين اطلاقات و اين نصوص اگر ما باشيم و اين نصوص و دليل ديگري نداشته باشيم مي‌توانيم بگوييم كه مسئله از اين قرار است كه فقط مخرج بول با يك بار آب تطهير بشود و كامل است. اما دسته دوم را مراجعه كنيم، اگر گفته شود كه اين دو بار آب كشيدن كه مشكل ندارد ما كه بيشتر از دو سه بار تطهير مي‌كنيم اين بحث را چقدر بحث مي‌كنيد چه فائده دارد، حالا يك بار و دو بار كي به يك بار اكتفاء مي‌كند؟ جوابش را گفتيم كه اولاً ما بحثي كه مي‌كنيم جمع بين ادله و دسته بندي‌هاي روايات سبك و منهج استدلال براي ما روشن مي‌شود و ثانيا فرض كنيم يك ضرورتي بود ضرورت مسافرتي بود يا مسافرت جبهه بود، فرض كنيم فرض كنيم يك ضرورتي بود اگر چنين اتفاقي پيش آمد كه ممكن است پيش بيايد آيا آنجا حكم به تطهير ثابت مي‌شود يا نه؟ هر چند ممكن است كم اتفاق بيافتد ولي اتفاق خواهد افتاد. دسته دوم رواياتي كه در اين رابطه مي‌توانيم نقل بكنيم عمدتاً آنچه كه در متن شرائع آمده و فهم مشهور بر آن است كه مخرج بول برگرفته از روايت بايد مثلي باشد يا مثلان، منظور از مثلي دو بار شستشو بشود و دو بار با آب تطهير به عمل بيايد. اين مطلب را مي‌توانيم از دسته دوم از اين روايات روايت حسين بن ابي العلاء است «قال سألت اباعبدالله عليه السلام عن البول يصيب الجسد قال صبّ عليه الماء مرتين»[6] علي التحقيق سند معتبر است، شيخ كليني محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي اشعري كه شيخ كليني است عن احمد بن محمد بن عيسي اشعري كه شيخ شيخ كليني است قميين، عن علي بن الحكم كه از اجلاء و ثقات است تا اينجا درست بود. عن الحسين بن ابي العلاء ايشان توثيق خاص ندارد، توثيق خاص ندارد وليكن هم از رجال ابن ابي عمير است و هم در سند كامل الزياره آمده است. لذا اعتبار حسين بن ابي العلاء ثابت است و شبهه‌اي نداريم. علي الاقل روايت را تعبير كنيد به معتبره. كه گفته بوديم اصطلاح معتبره وقتي به كار مي‌رود كه توثيق عام داشته باشيد. فرمود: «صبّ عليه الماء مرتين» يعني محل اصابت بول را دو بار با آب شستشو كنيد. در سند و دلالت اين روايت اشكالي مطرح مي‌شود، اشكال اول را كه رفع كرديم كه گفته مي‌شد حسين بن علاء توثيق خاص ندارد، شرح داده شد و اشكال سندي حل شد. اما اشكال دلالي اين است كه مي‌گويند در اين روايت مخرج بول مورد شستشو اعلام شده است، «عن البول يصيب الجسد» معنايش اين است كه از بول خارج بيايد و به جسم انسان اصابت كند، اين حكمش فرق مي‌كند. درباره تطهير بولي است كه از بيرون آمده و به جسم انسان اصابت كرده است اما درباره تطهير مخرج بول نيست. اين اشكال دلالي، درباره اشكال دلالي جوابي كه داده شده است از بيانات سيدنا الاستاد استفاده مي‌شود كه با ارتكاز عقلاء يا با ارتكاز متشرعه تطهير و ازاله بول فرق نمي‌كند كه از مخرج بول باشد يا از بيرون به جسد آمده باشد. اگر بول از بيرون آمده باشد و بر جسد اصابت كرده باشد كه غليظ‌تر نمي‌شود كه آن نياز به مرتين داشته باشد و مخرج بول به مره واحده اكتفاء بشود. همان بول است از خارج بيايد يا از مخرج خود انسان خارج بشود موضوع تغيير نمي‌كند موضوع كه تغيير نكرد به تعبير سيدنا الشهيد صدر قدس الله نفسه الزكيه براساس مبدأ انسجام يعني احراز وحدت موضوع، براساس احراز وحدت موضوع حكم همان است كه است، درباره تطهير بدن كه گفتيم غسل مرتين لازم است درباره تطهير مخرج بول هم مرتين بايد به وسيله آب شستشو بشود. با استفاده از اين دسته دوم مي‌توانيم اعلام بكنيم كه حكم همان مرتين است و آن اطلاقات به توسط اين نصوص دسته دوم تقييد مي‌شود به مرتين، بقيه نصوص و دلالت و سندشان در چه حدي است تكميل بحث براي فردا ان شاء‌الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo