< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فروعات تطهیر
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در مقام بیان فروعات تطهیر می فرماید: «و یستحب النضح أی الرشّ بالماء فی موارد: کملاقاه الکلب و الخنزیر و الکافر بلا رطوبه وعرق الجنب من الحلال». می فرماید اگر لباس انسان یا دست انسان با کلب یا خنزیر یا کافر مساس داشته باشد و ملاقات بکند بدون رطوبت و اگر رطوبتی باشد که قطعا تنجیس خواهد شد. بدون رطوبت اگر ملاقات صورت بگیرد دست آدم به دست کافری برسد یا به کلب و خنزیری دست آدم اصابت کند می فرماید: «یستحب النضح». اولا طبق قاعده ملاقات با جفاف تسرّی نجاست نمی دهد.

ملاک تنجس
ما در بحث نجاسات خواندیم که ملاک و معیار تنجیس سرایت است که یک امر وجدانی و در عین حال عرفی هم است. اما اگر سرایتی نبود تنجیسی نیست. و در ملاقات با نجس با حالت جفاف و خشکی که دست خشک و آن نجس هم خشک باشد، قاعده داشتیم که صاحب جواهر فرمودند کلّ یابس زکی، یعنی ملاقات و سرایتی در کار نیست. نکته دیگر که نضح که تغسیل نیست، نضح آب پاشیدن است. اینجا چه می شود؟ اولا ملاقات با شئ جافّ و خشک سرایت در ضمن ندارد و ثانیا نضح هم اثر ازاله ندارد.

وجه استحباب نضح و رشّ
بنابراین وجهی که می شود برای این عمل انجام داد چه باشد؟ ممکن است گفته بشود که ما دنبال حکمت و فائده کار نیستیم، چون حکمت و فائده عمل به ما ربطی ندارد، از سوی شرع جعل می شود. جوابش این بود که در وضعیات و در توصلیات حکمت و غرض معلوم می شود و قابل دسترسی و کشف است. هرچند مکلف غرض و حکمت را نداند و تعبدا انجام بدهد امتثال صورت گرفته است. که گفتیم توصلیات را می شود تعبدی درست کرد در عمل، یعنی در امر توصلی هم قصد قربت ممنوع نیست. اما در توصلی غرض را ندانیم و امر داشته باشیم و انجام بدهیم مانعی ندارد. اما علی التحلیل و علی التحقیق می توانیم در این رابطه تحلیلی هم داشته باشیم که سرایتی هم نیست و تغسیلی هم که نیست، چه باشد که ما این کار را انجام بدهیم. آنچه در جواب از سوی صاحبنظران گفته می شود که درست هم است این است که چون سرایت نیست تنجیس نیست لذا تغسیلی هم لازم نیست و ازاله هم لازم نیست. ولیکن نضح و رشّ تلطیف می آورد. تلطیف یک امری است درست و عقلائی و یک حالت وهمی یا یک بویی از نجاست صادر کرد، علمی آن یک ذرات ریز آلودگی برسد با آن مقدار آب تلطیف و نظافت و زدایشی متناسب با آن آلودگی ضعیف در کار خواهد بود. ما این را نه تنها می گوییم وجه ندارد بلکه می توانیم بگوییم که یک عمل ثمنی است که برخواسته از ظرافت طبع شرع و برخواسته از دقت و ریزنگری شرع است که جایی که بوی از تنجیس باشد با خیس کردن به اصطلاح و آب پاشی که چطوری می توانیم در خانه تان اگر غباری دارد با یک آب پاشی از بین می رود، پس آب پاشیدن هم نقش دارد و نقش نظافت و تلطیف را دارد که ما منکر آن نیستیم. و اما در اصل وجود نضح چون نصی در این رابطه داریم ما هستیم و آنچه را که نص صریح وارد در این باب برای ما بگوید و بیان کند. این حدیث صحیحه است عنه عن حماد عن حریز عن الفضل ابی العباس، عنه عن حسین بن سعید اهوازی است، حماد دو تاست حماد بن عثمان و حماد بن عیسی، هر دو ثقه هستند توثیق خاص دارند منتها حماد بن عثمان از اصحاب اجماع است و حماد بن عیسی هم از توثیقات بسیار صریح مشایخ توثیق برخوردار است و اشتراک شان هم ضرر ندارد چون هر دو در یک طبق هستند و مشترک هم می شوند. هر دو طبق پنجم اند. عن حریز که حریز بن عبدالله است که از اصحاب اجله است و از اصحاب معروف آقا امام صادق سلام الله علیه است. عن الفضل ابی العباس که مشهور است به بقباق که از ثقات و اجلاء است. «قال ابوعبدالله علیه السلام اذا أصاب ثوبک من الکلب رطوبه فاغسله» اگر ثوب با رطوبت با کلب ملاقات بکند غسلش واجب است. «و ان مسّه جافّاً» اگر ثوب اصابت کرد با کلب در حالی که خشک بود «فاصبب علیه الماء»[1] آب روی آن موضع اصابت بپاشید. چرا حمل بر استحباب نمی شود و چرا حمل بر واجب نشد؟ با همان شرحی که داده شد، تنجیسی در کار نیست و سرایتی در کار نیست، بعد از که تنجیس و سرایت در کار نبود تغسیل هم گفته نشده است. آب بریزید روی آن، صبّ ریختن و پاشیدن هم است.

غسل کل شئ بحسبه
گفته می شود که رشّ و صبّ که به معنای آب پاشیدن آمده است تحقیق این است که این آب پاشیدن هم در حقیقت یک نوع تغسیل است. منتها تغسیل در فقه مراتب دارد از تغسیل به آب جاری، از تغسیل مرتین، از تغسیل سه مرتبه و از تغسیل مره واحده و از صبّ که صبّ معنایش این است که غسل متنجس خفیف یک غسل شستشوی خفیفی را می طلبد. این هم در حقیقت غسل است ولی غسل خفیف است. متناسب به موضوع، فرض کنید سر انگشت آدم به یک عضو از اعضای بدن کلب اصابت کرد یک ذره آب روی آن بگیرید این غسل به حساب نیاید و صبّ هم صدق می کند، چند قطره آبی که آن موضع را بپوشاند و روی آن بریزید نسبت به آن موضع خفیف اینجا هم غسل صدق می کند. لذا گفته می شود که رشّ و صبّی که آمده است محض آب پاشیدن نیست. در بحث اجتهاد و استنباط تناسب حکم و موضوع یکی از مسائل مهمی است که رعایت بشود. غسل کلّ شئ بحسبه، آنجایی که آلودگی خفیف است چند قطره آب روی آن بریزید برای خودش غسل شده است. دیگر آنجا لازم نیست که یک آفتابه پر از آب را بریزید، معنی ندارد. بنابراین گفته می شود که همه این موارد که دقت بکنیم صبّ شستشویی است که موضع همان مقدار را می طلبد. این استحبابش هم معلوم شد و شکی در این رابطه هم نداریم و سند هم صحیح بود.

اما اگر به خنزیر ملاقات کرد
اما مورد دوم که در این ردیف امده بود «و الخنزیر و الکافر بلا رطوبه». خنزیر هم همین مطلب را در پی دارد که باید شستشو بشود. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن العمرکی که از اجلاء و ثقات است و توثیق خاص دارد. عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیهما السلام «قال سألته عن الرجل یصیب ثوبه خنزیراً فلم یغسله فذکر و هو فی صلاته کیف یصنع به» مردی ثوبش با خنزیر ملاقات کرد و مساس برقرار کرد، و آن ثوبش را تغسیل نکرد مشغول نماز شد در حال نماز یادش آمد الان وظیفه اش چیست؟ آقا فرمود «ان کان دخل فی صلاته فلیمض فان لم یکن دخل فی صلاته فلیمضح ما أصاب من ثوبه الا أن یکون فیه أثر فیغسله»[2]. بعضی از روایات دالّ بر حکم مستحبی به تعبیر سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه قرینه داخلی دارد. این مستحب در این نص قرینه داخلی دارد. قرینه داخلی آن این است که اگر در حال نماز یادش افتاده بگذرد اشکالی ندارد. معلوم می شود که واجب نیست. این قرینه بر این است که تغسیل واجب نیست. و اما اگر در نماز داخل نشده بود آب بپاشد، رشّ کند آن مقداری که به ثوبش و محلی که اصابت کرده است با خنزیر. دلالت این روایت بر استحباب جزء دلالت هایی است که با قرینه داخلی همراه است و بلا اشکال است.

مورد ملاقات کافر
سومین مورد کافر که اگر دست کسی به دست کافری برسد و رطوبت نداشته باشد در این صورت هم رشّ و نضح مستحب است اما واجب نیست. در این رابطه هم نصی داریم. کل این موارد را که می گوییم همه برگرفته از نصوص است منتها در دلالت نصوص بحثی داریم که توضیح می دهیم ان شاء الله. این مورد سوم ملاقات با کافر بدون رطوبت، عنه عن ابان بن عثمان، هر موقع در ابتداء روایت عنه آمد به روایت قبلی مراجعه می کنیم. روایت قبلی اگر اسناد بود که شیخ بود باسناده، برمی گردد ضمیر به خود شیخ طوسی اما اگر بعد از اسناد که یک راوی نقل شده بود عنه بر می گردد به آن راوی که به اسناد است. در سند قبلی ما اینگونه است باسناده عن الحسین بن سعید، حسین بن سعید اهوازی از اجلاء و ثقات است، عنه یعنی عن حسین بن سعید اهوازی عن ابان بن عثمان که این ابان با ابان بن تغلب مشترک الاسم هستند و هر دو ثقه هستند. منتها این دو تا مشترک نمی شوند چون طبقه شان فرق دارد. ابان بن عثمان عن حماد بن عثمان عن عبید الله بن علی الحلبی که می شود صحیحه حلبی. «سألت اباعبدالله عن الصلاه فی ثوب المجوسی فقال یرشّ بالماء»[3] سوال کردم ثوبی و لباسی از مجوسی خریدیم یا امانت گرفتیم که با دست مجوسی ملاقات داشته، الان با این ثوب می شود نماز خواند؟ می فرماید: «یرشّ بالماء» منظور از «یرشّ بالماء» همان آب پاشیدن یا صبّ ماء است و استحباب. چرا این را استحباب می گوییم؟ قرینه ای داریم که غیر از لحوم و جلود هر مالی که از دست کفار گرفته شود مشمول قاعده طهارت است. فقط لحوم و جلود محکوم به عدم تذکیه است. و الّا هر جنسی و کالایی و لباسی که از خارج بخرید هیچ کدام محکوم به نجاست نیست و همه محکوم به طهارت است. و قاعده طهارت هم از قواعد امتنانیه است و تسهیلاً للعباد است. در قاعده طهارت موضوع قاعده طهارت احتمال طهارت است، احتمال طهارت کافی است. اما چون مسئله برای ما معلوم است که نجاستی در کار نیست، رشّ ماء بکند یک آب پاشیدن مختصری تا این قضیه هم حل بشود.

اما مجوسی
اما منظور از مجوسی به زبان عربی مجوسی می گوییم و به فارسی زرتشتی می گوییم. سیدنا الاستاد می فرماید خصوصیتی برای مجوسی نیست، تمامی کفار در یک حد و یک اندازه هستند از لحاظ حکم. کفاری که کتابی نباشند. اما آن کفاری که کتابی هستند مشهور این است که کفار کتابی هم در همین اندازه و حد قرار دارند و محکوم به نجاستند. اما محققینی بعد از سیدنا الاستاد بر این شدند که کافر کتابی نجس نیست. رطوبات دستش هم نجس نیست. یک آیه بر نجاست داشتیم که دلالت آن آیه کامل نیست. دیگر دلیلی بر نجاست نداریم. و آن اعتقاد به وحدانیت خدا نسبت به طهارت شان کافی است. این مسئله را مبسوط هم بحث کرده ایم.

سوال:
پاسخ: منظور مسیحی آن مسیحی است که واقعا خداپرست است و منظور از یهودی آن یهودی را می گوییم که واقعا خداپرست است و معتقد به خدا و پیامبر. اما اگر شرک باشد و مشرک باشد آن مسئله دیگری است. دین مسیحی اصلش که قطعا در تاریخ اسلام و در وقت خودش درست بوده و پیروان درستی داشته. و آنکه در قرآن اشاره می شود که مسیح که یک فردی از مسیحی ها آمد این اظهار غلط را کرد دلیل بر این نمی شود که کل مسلک خراب باشد. بنابراین کافری که بلا رطوبه دستش تماس بگیرد و اصابت کند، محکوم به نجاست نیست و رشّ ماء مستحب است. استحباب در این مورد هم درست و بلا اشکال است.

حکم عرق جنب از حلال
مورد بعدی عرق جنب از حلال. کسی که از طریق حلال جنب شده است عرق جنب حلال می فرماید باید مورد رشّ و نضح قرار بگیرد و رشّ و نضح مستحب است. در این رابطه روایتی است و عنه عن حماد عن شعیب که شعیب بن اعین است از اجلاء و ثقات است عن ابی بصیر «قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن القمیص یعرق فیه رجل و هو جنب حتی یبتل القمیص فقال لا بأس و إن أحب أن یرشّه بالماء فلیفعل»[4]. می گوید سوال کردم از پیراهنی که در آن پیراهن صاحب آن مردی عرق کرد و آن مرد جنب بود، و عرق هم در حدی بود که به پیراهن رطوبت ملموس بود، آقا فرمود: اشکالی ندارد اگر آن صاحب قمیص دوست دارد که آبی بپاشد به آن قمیص انجام بدهد و مشکلی ندارد. این مورد را گفته اند که مستحب است. از متن هم دیدیم که «لا بأس» آمده بود که قطعا دیگر واجب نیست و قرینه داخلی معلوم است. اما استحباب را از این «إن أحب» استفاده کرده اند.

روایات اخلاقی
مطلبی که داریم که در بحث رجال گفتیم روایات اخلاقی با روایاتی که بیان احکام می کنند فرق می کند. این لحن که اینجا آمده است این لحن اخلاقی است که اگر دوست دارد این کار را بکند، لحن که اخلاقی شد بار حکم ندارد. اخلاق است. اخلاق وادی آن از احکام شرع جداست. بار اخلاقی ندارد بنابراین استحباب رشّ نسبت به عرق جنب دلیل شرعی ندارد. و نکته اش فقط اخلاقی است. روایات اخلاقی نسبت به عبادات ارشاد به فضیلت زیاد است. لحن مبالغه ای است، ثواب صد تا حج، ثواب صد تا عمره این یکی از سوالاتی است که بعضی از محققین می گویند که این ثوابها چه می شود، نصّ است؟ جواب این است که لحن اخلاقی است. در روایات اخلاقی مدلول مطابقی مراد نیست. در روایات اخلاقی کنایه از فضیلت است. مثل اینکه بگوییم دل به دست آور که حج اکبر است از هزاران کعبه یک دل بهتر است، قطعا از یک کعبه هم بهتر نیست. تعابیر کنایی بلاغی از لحاظ بلاغت کار درستی است و طبق معاییر آمده. کنایه از فضیلت زیاد است. این درباره عبادات اما درباره احکام وضعیه روایات اخلاقی ارشاد به سلامت و آسایش طرف است. اینجا هم جزء موارد احکام وضعیه است نجاست و طهارت از وضعیات است. شرح آن فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo