< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مواردی که نجاست در کار نیست ولی غسل مستحب است
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «يستحب غسل الملاقي في جمله من الموارد مع عدم تنجسه : كملاقاه البدن أو الثوب لبول الفرس والبغل والحمار». یکی از مواردی که می فرماید نجاستی نیست ولیکن غسل مستحب است عبارت است از اینکه اگر بدن انسان با بول فرس یا بغل یا حمار آلوده شود غسل مستحب است. و این استحباب از طریقی نصوصی که در جلسه قبل گفته شد. و گفته شد در این نصوص امر به غسل آمده ولیکن امر به غسل را توجیه کرده اند که در برابر نصوص کثیره ای که دالّ بر عدم نجاست و دالّ بر طهارت این ابوال است این روایات حمل بر استحباب بشود.

کلام سید الخوئی
اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه فرمودند: در صورتی که بین این دو دسته از روایات تعارض صورت بگیرد و روایات دال بر لزوم تغیسل، از اعتبار ساقط می شود. چون که مطابق است با فتوای اکثر ابناء عامه. و بعد از که از اعتبار ساقط شد دلیل بر استحباب نداریم.[1]

تحقیق
اما تحقیق این است که اولا استحباب دو قسم است: استحباب شرعی و استحباب به معنای رجحان. در اینجا هرچند این دلیل کامل نباشد استحباب شرعی اعلام نکنیم اما استحباب به معنای رجحان هیچ مشکلی ندارد. چون زدودن آلودگی قطعا حسن دارد و استحباب به معنای رجحان استفعال حب است یعنی حسن و محبوبیت دارد. شستن و زدودن و پاکیزه کردن قطعا حسن دارد و استحباب. لذا استحباب به معنای رجحان اشکالی ندارد. و ثانیا یک قاعده رجالی در تعارض گفته شد که جزء قواعد مختفیه است و آن این است که اگر در باب مرجحات بگوییم که مخالفت عامه از مرجحات است دقیقا آن روایتی حمل می شود بر تقیه که در وضعیت ندرت و شذوذ باشد. چون تقیه طبیعتش نادر و شاذ است. اما اگر یک دسته روایات و یک باب دارای چندین روایت این را حمل بر تقیه کنیم، آبی از حمل بر تقیه است.

سوال:
پاسخ: درک عقل درجات دارد. در اصول عقلی که بکار می رود عمدتاً عقل کلامی است که مربوط می شود به تحسین و تقبیح. و انگهی عقل سه درجه است: درجه اول درک قطعی عقل است که به آن می گوییم تحسین و تقبیح عقلی و اعتبار دارد از سوی شرع. درجه دوم درک ناقص عقل است و کامل نیست که به آن می گوییم استحسان، این درباره درک کلی عقل است. و درجه سوم یک درک ضعیف ابتدائی است که در حد احتمال است که از درجه اعتبار ساقط است. استحسان با رجحان جهتش فرق می کند، اگر از جهت درک عقلی بگوییم می گوییم استحسان و اما رجحان را که در فقه می گوییم باید طبق فهم عرف باشد. عرف باید رجحان را بفهمد. عقل کلامی که می گوییم تخصصی دارد اختصاص دارد به صاحبنظران اهل معقول یا اهل کلام. جهت آن فرق می کند هرچند در مصداق آن متعلق استحسان با رجحانی که ما در استحباب می گوییم ممکن است مصداقاً تطبیق کند. اما در ادامه بحث روایاتی را که گفتیم که حمل بر استحباب بکنند کاری است از لحاظ فنّ رجال دارای اشکال نسبتاً مهم. برای اینکه حمل بر تقیه که نشد و اما حمل بر استحباب بکنیم یک نکته را باید توجه کرد که امور مستحبّه شرعی که دارای ادله شرعی هستند به طور عمده ادله ای هستند که از اعتبار کامل برخوردار نیست و با کمک قاعده تسامح می توانید آن امور را مستحب و آن ادله ی که اعتبارش کامل نیست ادله استحباب اعلام کنید. مرحوم سید میر عبد الفتاح مراغی صاحب کتاب العناوین در عنوان تسامح می فرماید اگر ما ادله ای که اعتبارش کامل نیست در باب مستحبات به کار نگیریم جمع کثیر یا کل مستحبات از اعتبار ساقط می شود. پس به طور عمده فحص و تتبع فقهی تان این باشد که مدرک اعتبار احکام مستحبه روایات و ادله ای است که از لحاظ معاییر رجالی دارای نقص است و ضعف دارد. با کمک گرفتن از قاعده تسامح می شود دلیل برای حکم مستحبی. اما دلیل معتبر که در جمع این روایات صحیحه داشتیم دلیل معتبر مثل صحیحه بیاید و امر به تغسیل بکند حمل بر استحباب بسیار مشکل است و موازین قبول نمی کند. بنابراین به اشکال برخوردیم، روایات سندش درست و امر دلالت واضح که از ابوال دوابّ ثلاث اجتناب کنید. گفته می شود که ما یک راه حل داریم از طریق یک قاعده ای می توانیم حکم به استحباب صادر کنیم و آن قاعده این است که ما یوکل لحمه که لحمش پاک و یوکل است ابوالش هم طاهر است. و ما لا یوکل لحمه که لحمش نجس است ابوالش هم نجس است از باب قاعده تبعیت فرع از اصل که از جمله فروعات فضولات است. و اما آنچه که اینجا می خواهیم تطبیق بکنیم این است که این دواب ثلاث مکروه الاکل است، طبق قاعده مکروه با استحباب است. بنابراین براساس قاعده تبعیت مسئله را حل می کنیم که هم روایات امر به غسل کرده است با توجیه حل می شود و آن این است که اینجا که امر به غسل شده است چون که از باب قاعده باید غسلش استحبابی باشد و بعضی از نصوص دیگر هم داریم که عمومش دلالت می کند بر طهارت ابوال دواب ثلاث، با آن قرینه تبعیت فرع از اصل این نصوص دالّ بر غسل متنجس به ابوال را حمل می کنیم به مستحب موکّد. این قاعده را در ذهن تان بسپارید که آن مستحبات موکد که نادرند جایش اینجاست و آن مستحبات معمولی و غیر موکد اکثریت هستند و ادله شان آن دسته از ادله است ضعافی که با کمک از قاعده تسامح کار درست می شود. اینجا نیاز به قاعده تسامح نداشتیم، صحیح السند و دلالت هم واضح.

ملاک استحباب
سوال: ملاک استحباب چیست؟
پاسخ: استحباب یک مرتبه از احکام تکلیفیه می شود و یک مرتبه از مدرکات عرف می شود. اگر از احکام تکلیفیه شد برای احکام تکلیفیه ما راهی برای درک ملاک نداریم. ممکن است ولی به سادگی میسور نیست. قاعده این بود که درک ملاک در احکام تکلیفیه کار ناممکنی است. اما از طریق اوامر امر به یک عمل درک می کنیم وجود ملاک را اما تشخیص ملاک کار ما نیست. تعبد است. اما در احکام وضعیه درک ملاک کار ممکنی است و در امور عرفیه درک ملاک کار ممکنی است. لذا در مستحب اگر مستحب تکلیفی بود درک ملاک نه وظیفه ماست چون ما به ملاک کار نداریم ما به امر کار داریم. منتها قاعده عدلیه می گوید که احکام تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلقات احکام است. در تکالیف واقعیه احکام تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلقات احکام است و در احکام ظاهریه احکام تابع مصالح و مفاسدی است که در خود حکم است. این مطلب کامل شد و از این اشکال عبور کردیم و چند مطلب روشن شد که مستحب غیر موکد که در حد متعارف است مستحبی است که دلیل شرعی اش با کمک قاعده تسامح است و مستحب موکد آن است که دلیل شرعی از اعتبار استقلالی برخودار نیست منتها دلیل دیگری دارد که حمل بر الزام نمی شود بلکه حمل بر عدم الزام می شود که نتیجه اش مستحب است.

فرع دوم
مورد دوم: «و ملاقاه الفأره الحیه مع الرطوبه مع ظهور اثرها» موشی که زنده است با رطوبت ملاقات کرده اینجا حکم به نجاست صادر نمی شود بلکه مستحب است که تطهیر و تغسیل به عمل بیاید. در این رابطه روایتی صحیحه است و باسناده عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر، اسناد شیخ طوسی یا اسناد عمرکی که در روایت قبلی آمده احتمال دارد که اسناد عمرکی باشد که از اجلاء و ثقات است یا اسناد خود شیخ باشد. عن علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر علیهما السلام «قال سألته عن الفأره الرطبه قد وقعت فی الماء فتمشی علی الثیاب أیصلی فیها قال اغسل ما رأیت من أثرها و ما لم تره انضحه بالماء».[2] سند درست و دلالت هم کامل است. موشی که پایش مرطوب است یا کل بدنش مرطوب است که داخل آب افتاده و روی لباس راه رفت، آیا در آن ثیاب می شود نماز خواند؟ فرمود تطهیر کنید آن مقداری که اثر به جای مانده است از پای مرطوب موش. این حدیث هم گفته می شود که حمل بر استحباب می شود. آن قواعدی که گفتیم اینجا به کار می گیریم که این حدیث سندش درست است و دلالتش کامل است و حمل بر استحباب اگر بشود بر استحباب موکد خواهد بود. اما درباره فأره نظر نادر انتخاب شد که ما نسبت به موش طهارت قائل نیستیم و قولی هم داریم منتها قول نادر است. لذا ما اینجا مشکل نداریم و مطابق با فتوای متن می گوییم مستحب است موکد بلکه احتیاط لزومی این است که تطهیر بشود. و صعوبتی هم نیست و حرجی هم نیست و احتیاط هم این است. حتی می توانیم بگوییم که سیره متدینین و متشرعین هم این است که اگر چنین قضیه ای پیش بیاید قطعا تطهیر می کنند. مطلب تا اینجا درباره فرع دوم کامل شد.

سوال: اگر فأره در دیگ شیر بیافتد نجس می شود؟
پاسخ: قولی است که شیر نجس می شود زنده هم باشد بپرد داخل دیگ پر شیر بعد برود بیرون، مشهور این است که نجس نمی شود ولی ما آنجا که بحث کردیم قول نادری بود و بحث هم کردیم گفتیم که احتیاط وجوبی بر این است که نجس می شود.

فرع سوم حکم اخلاقی و شرعی آن
فرع سوم «و المصافحه مع الناصبی بلا رطوبه» جای دیگر از مستحبات اعلام شده است این است که مصافحه و دست دادن با فرد ناصبی بدون رطوبت. اما اشکال اخلاقی این است که آدم با ناصبی دست نمی دهد. کسی که ولایت امیرالمومنین را قبول دارد که بشناسد فردی است که به مولی سبّ می کند، ناصبی یعنی بدون هیچ تردیدی به شخص مولی امیرالمومنین جسارت می کند. با اینگونه ناصبی دست دادن بر مسلک ما لا یجوز، لا یجوز فقهی نیست بلکه لا یجوز کلامی و اعتقادی است. آن اعتقادی که آدم به مولی دارد قبول نمی کند که با آن دشمنی که عملا به مولی جسارت می کند آدم دست بدهد. دست دادن یک نوع ارتباط مسالمت آمیزی است، خلاف آن شعاری است که می گوییم سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. اما درباره حکم شرعی اش که ملاقات با ناصبی باشد بلا رطوبه، اما اگر رطوبت باشد نجاست ناصبی روایت را خوانده ایم که «الناصب لنا اهل البیت انجس من الکلب». کسی حاضر می شود با کلب دست بدهد، آنکه انجس از کلب است؟ اما نجاستش که با رطوبت باشد که شک نداریم. اما بلا رطوبه می گوید مستحب است تطهیر بشود. روایتی است عنه عن الحسن بن علی الکوفی عن العباس بن عامر عن علی بن معمر عن خالد القلانسی «قال قلت لابی عبدالله علیه السلام القی الذمی فیصافحنی قال امسحها بالتراب أو بالحائط قلت فالناصب قال اغسلها».[3] البته این حدیث یک مشکل دارد در جهت سند، سند ضعیف است. به این معنا که توثیقی برای خالد قلانسی نتوانستیم پیدا کنیم و همچنین بعضی از روات دیگر این حدیث. سند ضعیف است ولیکن با قاعده تسامح دلیل بر حکم می تواند باشد. می گوید سوال کردم از امام صادق علیه السلام که کافر ذمی را ملاقات کردم و مصافحه کردم چه کنم؟ فرمود دست ات را با خاک یا به دیوار مسح کن و پاک کن. گفتم ناصبی چه می شود؟ فرمود باید دست ات را بشوری. در این جا حمل بر استحباب در صورتی است که رطوبتی نباشد چون اگر رطوبتی باشد ناصبی قطعا نجس است و ذمی هم نجس است علی المشهور که کتابی است. بنابراین طبق قاعده مستحب غیر موکد می شود. اما بحث فرضی است، بر فرضی که آدم مصافحه کند ولی از اساس گفتیم که مصافحه ای نیست.

فرع چهارم مستحب است آب پاشیدن
فرع چهارم که مسئله فرق می کند، عنوان تغییر می کند. غسل نیست، «یستحب النضح» نضح یعنی رشّ، آب پاشیدن. در موادی مستحب است آب پاشیدن در حد غسل نیست آب بپاشد تا مثلا فضا را تلطیف بکند. اگر سوال بشود که آب پاشیدن چه نقشی دارد می گوییم عرفا آب پاشیدن تلطیف است. غسل آن است که آب وارد بشود و خارج بشود. با خروج غساله غسل صدق می کند. آب پاشیدن آب روی آن بریزید و آب فرابگیرد می شود رشّ. در مواردی مستحب است رشّ که این موارد عبارتند از: 1. ملاقات کلب و خنزیر و ملاقات کافر بلا رطوبه و عرف جنب از حلال، و ملاقاه ما شکّ فی ملاقاته لبول الفرس و البغل و الحمار.

سوال:
پاسخ: کسی جنب شده از طریق حلال و عرق کرده است. دست کسی یا لباس خودش به آن عرق آلوده شد، روی آن عرق یک مقداری آب بپاشد. به نضح و رشّ اشکالی نکنیم چون نظافت و تطهیر در فقه مراتب دارد، از عالی ترین مرتبه که حتی از نظر علمی که از متخصصین و اطباء و پزشکان که اعلی درجه تطهیر همان تتریب است و با تعفیر که با خاک و با آب چند بار عملیات تنظیف انجام بگیرد که آخرین درجه تعفیر است. و بعد درجه دوم تغسیلی است تا هفت بار و سه بار و بعد تغسیلی است با یک بار و تطهیری است به دیوار مالیدن و پاک کردن، مسح. و تغسیل و تطهیری است با رشّ. این یک سلسله تنظیفات است که شرع از آن درجه اعلی با این درجه اقل مراحل تنظیف و تطهیر را در نظر گرفته است که احیانا بعضی از مراحل تنظیف فقط نظافت و تلطیف در پی دارد مثل آب پاشی و بعضی ها ازاله میکروب ها و آثار در پی دارد مثل تعفیر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo