< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل مطهرات
لیس من المطهرات الغسل بالماء المضاف
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لیس من المطهرات الغسل بالماء المضاف و لا مسح النجاسه عن الجسم الصیقلی کالشیشه و لا ازاله الدم بالبصاق و لا غلیان الدم فی المرق و لا خبز العجین النجس و لا مزج الدهن النجس بالکرّ الحارّ و لا دبغ جلد المیته و ان قال بکلٍ قائل». این مواردی را که خود ایشان هم پشت سر هم در شکل فهرست آورده اند، قبلا در بحث نجاسات و بحث میاء بررسی شده است و ادله این موارد و بحثی از این موارد به طور مفصل و مبسوط به عمل آمده است. خلاصه مطلب در این موارد از این قرار است که با آب مضاف تطهیر امکان ندارد. چون آب مضاف شرعاً از مطهرات نیست. در آب مضاف و مطلق از مواردی است که شرع به طور صریح در این دو مورد حکم بیان کرده است که آب مطلق طهور است و آب مضاف طهور نیست. ادله را در بحث میاء مفصل گذرانده ایم. و بعد می فرماید: مسح نجاست از جسم صیقلی، جسمی که جذب نمی کند و جسمی که اگر نجاست به آن اصابت کند با پاک کردن از نظر ظاهر زائل می شود مثل شیشه که یک ظرف شیشه ای اگر باشد یا استکان و نعلبکی اگر نجاستی اصابت بکند با پارچه ای پاک کنید ازاله می شود، چیزی باقی نمی ماند. اینها مطلبی است که قائل دارد و قائل اینها به طور مفصل بحث شده است که ادله ای در این باره اقامه کرده اند از حد و مرز استحسان عبور نمی کند و دلیل به حساب نمی آید. و احیانا در بعضی از موارد مثل دبغ روایتی داشته باشیم و در بقیه مواردی نصی هم نیست و محض استحسانات به حساب می آید. ولی در مسئله دبغ و دباغت گفته شد و گفته می شود که در آنجا روایت معارض است با نصوص مستفیضه یا متواتره. که دبغ از مطهرات نیست وانگهی اشکال اصلی هم که دارد این است که آن یک روایتی که دبغ الشئ طهارته آمده است سند هم مورد اعتماد نیست. در سند هم می شود اشکال کرد، مضافا بر آن مدلول روایت دقیقا موافق فتوای عامه است. در مجموع این مواردی که سید به شکل فهرست پشت سر هم عنوان فرمودند قبلا اینها بیان شده است و ادله و شرح شان که تکرار نکنیم. ازاله دم به وسیله بصاق گفته شد که استناد می شد به عمل عایشه و همین طور غلیان دم در مرق که «النار یأکل النجس» یا خبز عجین به نجس، احتمال استحاله باشد در حد استحسان بود. عجین که خبز بشود نه استحاله است و نه استهلاک، اینها را مفصل بحث کردیم. در مجموع و ان قال بکل قائلٍ اولا قول ها کاملا نادر است، که ندرت این اقوال کافی است برای عدم التزام به آن. و ثانیا هیچ کدام دلیل معتبری ندارد و ثالثا دلیل حصر مطهرات دلیل معتبر یا مطهراتی که در شرع تعیین شده اند از ادله قطعیه بر خوردار است که زمینه برای دلیل ضعیفی که در سطح استحسان باشد باقی نخواهد داشت.

مسئله دوم
سید طباطبایی می فرماید: «یجوز استعمال جلد الحیوان الذی لا یأکل لحمه بعد التذکیه و لو فیما یشترط فیه الطهاره و ان لم یدبغ علی الاقوی نعم یستحب أن لا یستعمل مطلقا الا بعد الدبغ» این مسئله مربوط می شود به طهارت جلود حیوانات قابل تذکیه، این را هم در بحث نجاسات بررسی کرده ایم. حیواناتی که قابل تذکیه هستند آن حیوانات سباع و درندگانی هستند که غیر از حیوانات و درندگان نجس العین هستند که کلب و خنزیر باشد. غیر از حیوانات نجس العین که کلب و خنزیر است، حیوانات دیگر مثلا گرگ و روباه اینها اگر تذکیه بشود ذبح شرعی اگر انجام بگیرد جلودشان و پوست شان پاک است و قابل استفاده است. در طهارت پوست اینگونه حیوانات که احتمالا در بازارها هم کم و بیش وجود داشته باشد و بفروشند و قابل استفاده باشد. که بحث می کنیم، استفاده به دو صورت است: صورت اول استفاده مثل فرش که روی آن می نشینند. صورت دوم استفاده این است که از این جلود لباسی هم بتواند تهیه کند و با آن لباس نماز بخواند. آنچه که مسلم است و مورد اتفاق یا اجماع اعلام می شود این است که جلود حیواناتی که قابل تذکیه است برای فرش استفاده کردن از آنها جایز است و می شود از آن استفاده کرد. و اما برای استفاده به عنوان لباس و نماز خواندن با آن لباس محل بحث است که ان شاء الله بررسی کنیم. فعلا قدر متیقن آن این شد که حیواناتی که قابل تذکیه است پوست شان پاک می شود و استفاده از پوست شان در حداقل مانع ندارد.



شرط جواز استفاده جلود
دو قول در دباغ
آیا این استفاده شرطی هم دارد یا ندارد؟ گفته می شود که از شروط جواز استفاده یا از شروط تذکیه این جلود دبغ است. این دبغ را چرا مطرح می کنیم؟ فقهای قدماء شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «لا یجوز استعمال الجلود الحیوانات المذکی قبل الدبغ»[1] قبل از دباغی استفاده جایز نیست. وجه اش را هم محققین آورده اند که با تذکیه طهارت ثابت شد فی الجمله اما دباغی آن آلودگی یا قذارت ظاهری که در آن جلود وجود دارد را دباغی از بین می برد.

سوال:
پاسخ: دباغی یک عملیاتی است که روی پوست انجام می گیرد، قذارت ها و آن آلودگی های ذاتی که احیانا در آن پوست است زدوده می شود. یک پالایش می شود. آن مقدار نظافتی که به توسط دباغی به عمل می آید به وسیله شستشو با آب به عمل نخواهد آمد مخصوصا اگر پوست حالت تازگی داشته باشد. تا اینجا گفتیم که قول شیخ طوسی است و قول شیخ طوسی یک درجه از اعتبار را دارد چون مثل شیخ طوسی لا ینطق الا عن منطلق الحدیث. و ثانیا محققین هم اضافه کردند که نظافت در این صورت محقق می شود و زدودن آلودگی ها و قذارت یک واقعیتی است که صورت می گیرد و این نقش دارد. این قولی که قبل از دبغ استعمال جایز نیست. اما قول دوم محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مستحب است که استعمال بعد از دبغ باشد[2] چنانچه در متن هم آمده است. سید هم استعمال بعد از دبغ را فرموده است مستحب است. «نعم یستحب أن لا یستعمل مطلقا الا بعد الدبغ». صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اصل این مسئله یعنی تذکیه که گفته شد مورد اجماع است البته اجماع منقول. و بعد می فرماید: در این رابطه روایاتی داریم که از آن روایات استفاده می شود که جلود حیوانات قابل تذکیه طاهر است و تذکیه می شود و می توان از آن جلود استفاده کرد.[3] روایاتی در این رابطه آمده است موثقه سماعه، باسناده عن الحسین بن سعید اسناد شیخ کلینی به حسین بن سعید اهوازی صحیح است، هم سند شیخ به حسین بن سعید اهوازی درست است و هم اسناد شیخ کلینی. باسناده عن الحسین بن سعید عن الحسن که حسن از بنوفضال است که وثاقتش طبق قاعده است. عن ذرعه که از ثقات و معروفین است. عن سماعه بن مهران که از ثقات است ولی چون امامی نیست می گوییم موثقه. «قال سألته عن جلود السباع ینتفع بها قال اذا رمیت و سمیت فانتفع بجلده و اما المیته فلا»[4]. سوال شد از پوست درندگانی که مردم از این پوست ها استفاده می کنند، فرش و لباس و خرید و فروش «قال اذا رمیت و سمیت» منظور از این رمیت و سمیت ذبح شرعی است، تذکیه است. «اذا رمیت و سمیت فانتفع بجلده» ممکن است از این رمیت و سمیت صید هم باشد به شکلی که مثلا شکار را صید می کنند. ظاهر عبارت به شکار تطبیق می کند ولی این رمیت و سمّیت که ذبح شکاری را مورد توجه و سوال قرار داده است ذبح حالت عادی و اختیاری به طریق اولی می تواند موجب تذکیه باشد. که روایت دیگر هم داریم در این رابطه. امام می فرماید «فانتفع بجلده» اگر شرطی داشت در مقام بیان باید ذکر می شد، شرطی که بیان نشده است «فانتفع بجلده» اطلاق دارد و مقام هم مقام بیان بوده است بعد از که شرطی ذکر نشده است معلوم می شود که اشتراطی نیست. و همینطور موثقات سماعه که در سه روایت از سماعه نقل شده و متن هم تقریبا یکی است با اختلاف بسیار جزئی. که در آن روایت امام صادق سلام الله علیه می فرماید «ارکبوها جلودا و لا تلبسوا شیئا منها تصلون فیه»[5]. در این روایت استفاده که آمده استفاده فقط به عنوان فرش است و در موقع نماز به عنوان لباس از اینها به هیچ وجه استفاده نکنید. «شیئا منها» چیز کوچکی هم باشد در حال نماز استفاده نشود. این روایت هم دلالتش در حد قدر متیقن است که قدر متیقن این بود که به عنوان فرش استفاده شود.

لغویت اعلام حکم تذکیه
سوالی که داریم این است که نصوص تذکیه اگر فقط برای فرش باشد تقریبا تذکیه معنایش لغو می شود، چون که از فرش نجس هم برای نشستن می توان آدم استفاده کند. شرعاً حرام نیست که آدم از فرش نجسی استفاده نکند که سرایتی نداشته باشد. نصوص آمد تذکیه را اعلام کرد، حیوانات قابل تذکیه اعلام شد و فقط گفتیم «ارکبوها» برای فرش استفاده کنید و نه برای نماز، این به اشکال بر می خورد و آن لغویت در اعلام حکم تذکیه. حکم تذکیه لغو شد چون اثر ندارد و فرش نجس و پاک ندارد، فرشی که نجاستش سرایت نکند قابل استفاده است حتی در نماز الا المسجَد به فتوای مشهور و به احتیاط ما کل محل نماز باید پاک باشد و اما به فتوای مشهور مسجَد پاک باشد کافی است. جواب: اولا بر مسلک مشهور و ثانیا بر مسلک ما که مشی احتیاط دارد. بنابر مسلک مشهور می گوییم از مجموع روایات و از آن فانتفع که اطلاق داشت و از آن «ارکبوها و لا تلبسوا شیئا منها» از مجموع که استفاده کنیم، جمع بین این دو روایات لبس آن می شود معفو و حمل بر کراهت کنیم. چون فرمودند «لا تلبسوا شیئا منها تصلون فیه» از این «لا تلبسوا» در کنار اصل تذکیه قرار بدهید و در کنار آن نص صریح که «فانتفع بها» قرار بدهید «لا تلبسوا» حمل بر کراهت جمع بین ادله می شود. جمع بین ادله شاهد جمع می طلبد که شاهد جمع ما احتراز از لزوم لغویت در تذکیه حمل بر کراهت می شود. این مطابق با متن و فتوا و رأی مشهور. اما جواب دوم این است که مسئله لغویت در کار نیست، از جلود حیوانات استفاده های مختلفی به عمل می آید. خرید و فروش اعیان نجسه که اشکال ندارد و استفاده لباس هم است برای گرما و فرش است و وسائل دیگر هم می تواند باشد یا ظرفی برای حمل نگهداری چیزهایی. استفاده های مختلفی وجود دارد، اگر عین نجس باشد آن استفاده ها هم اشکال دارد. خرید و فروش اعیان نجسه اشکال دارد. بنابراین اگر عین نجس باشد یا تذکیه ای وجود نداشته باشد مناسبت با وضعیت طهارت و نظافت شرع نخواهد داشت، دأب مسلمان این است که با نجاست درآمیخته نباشد. این تذکیه تاثیرگذار است. نظافت می آورد، لباس داشته باشید از پوست مثلا روباه و فرش خوبی داشته باشد و همینطور کالاهای دیگر که زینتی باشد یا گاهی استفاده بشود، اشکالی ندارد. و استفاده کم نیست تا ما بگوییم لغویت به وجود می آید. بنابراین قول دوم می گوید که روایت «لا تلبسوها» قابل حمل نیست و نصّ است. نصّ قابل حمل به چیز دیگری نخواهد بود و درباره نصّ تأویل راه ندارد، «لا تلبسوا شیئا منها تصلون فیه» نصّ است و تصریح کرده و هیچ گاهی نصّ قابل تأویل و حمل نیست. بنابراین نتیجه این می شود که ما از تذکیه جلود استفاده می کنیم و استعمالش برای ما درست است و حکم نجاست را حمل نمی کنیم و اگر شئ مرطوبی با آن اشیاء و جلود تماس گرفت محکوم به نجاست نیست چون که تذکیه شده است محکوم به طهارت است. ولیکن در مورد صلاه و نماز به شکل خاص از آن جلود نمی توانیم استفاده کنیم. لذا فقط در نماز نمی شود از این جلود استفاده کرد سایر استفاده ها درست است و تذکیه هم منتهی به لغویت نمی شود. موارد استعمال زیادی در کار است، هم به ظاهر روایت عمل کرده ایم. مسئله بعدی ما یوخذ من الجلود من أیدی المسلمین که آثار عملی زیادی دارد فردا ان شاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo