< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه مطهریت غیبت مسلمان
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در ادامه از بحث مطهریت غیبت مسلمان می فرماید: «و فی اشتراط کونه بالغا أو یکفی ولو کان صبیا و ممیّزا وجهان و الاحوط ذلک نعم لو رأینا أن ولیه مع علمه بنجاسه بدنه أو ثوبه یجری علیه بعد غیبته آثار الطهاره». در این مسئله بحث از اشتراط بلوغ است. گفته شد که غیبت مسلمان از مطهرات شمرده شده است و خلاصه تحقیق و بحث ما این شد که غیبت مسلمان از مطهرات به حساب خواهد آمد به شرط اینکه علم اجمالی به طهارت ها و نجاست ها با توارد حالات وجود داشته باشد، توارد حالات یعنی تقدم و تأخر. اما در قضیه خاص و مورد به خصوصی جایی را ببینیم که لباسی نجس است و فردی که متلبس به آن لباس است مثلا یک روز ندیدیم و روز بعد حکم به طهارت صادر کنیم کار مشکلی است. که استصحاب نجاست محکّم است و غیبت در این حد یک احتمال طهارت خواهد بود.

قاعده سوق
سوال شد که مثلا ما در مرغداری ها می بینیم یا قصابی ها در حال ذبح اینها قطعا نجس می شود و بعد گوشت آن در بازار، چه می شود بر اساس مبنای شما؟ جوابش این است که این دسته از افعال و اعمال در قلمرو قاعده سوق و قاعده صحت قرار دارد. اگر قاعده صحت را گفتیم که مستلزم طهارت هم است. ولی اقلا آن دسته از اعمال مثل قصابی ها و مسائل از این قبیل در قلمرو قاعده سوق هستند. قاعده سوق مسلمین دو تا اثر دارد طهارت و تذکیه. و پس از آن در قلمرو خود قاعده طهارت قرار می گیرد. اگر علم اجمالی به طهارت و نجاست وجود داشت با توارد حالات، جا برای قاعده طهارت آماده است و قاعده سوق هم اینجا نقش دارد. و اما قضیه شخصیه به طور خاص لباسی را ببینیم نجس است و به طور خاص ببینیم که یکی دو روز غیبت کرد، اینجا دست از استصحاب برداشتن کار مشکلی است به توسط غیبت.



آیا بلوغ در غیبت مسلمان شرط است
بعد از این سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در غیبت مسلمان بالغ بودن شرط است یا شرط نیست. از مطهرات غیبت مسلمان است، مسلمانی که بالغ باشد یا مسلمانی که ممیز است هم غیبتش جزء مطهرات خواهد بود.

دو قول و قائلین آنها
در مسئله دو قول وجود دارد قول اول عبارت است از عدم اشتراط، گفته می شود که غیبت از مطهرات است با آن دو شرط اصلی که علم به نجاست و التزام آن فرد به طهارت. غیبت اطلاقاً از مطهرات است شخص بالغ باشد یا بالغ نباشد. بلوغ شرط نیست. قائلین به قول عبارتند از: 1. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: برای اثبات حکم به طهارت سیره و عسر و حرج کافی است. شرط بلوغ نیست. سیره هم عمومیت دارد و عسر و حرج نفی می کند از سوال و جستجو و التزام به نجاست.[1] 2. فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در مطهریت غیبت مسلمان بلوغ شرط نیست. برای اینکه دلیل اصلی ما برای مطهریت غیبت سیره است و در سیره بلوغ لحاظ نشده. سیره مسلمان ها و کسانی که قدرت تمیز بر طهارت و نجاست داشته باشد در ارتکاز قرار گرفته است. بلوغ مورد ملاحظه نیست. بنابراین براساس سیره می توانیم بگوییم که اگر مسلمانی که غیبت کرده است ممیز هم باشد این غیبتش برای طهارت کافی است.[2] 3. سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در مورد مطهریت غیبت قاعده ای که کارساز است ظهور حال مسلمان است براساس سیره. و این ظهور حال شامل ممیز هم می شود. در ظهور حال بلوغ شرط نیست کسی که ممیز باشد هم مشمول ظهور حال مسلمان است و ظاهر حال مسلمان هم که بر طهارت و تطهیر است. لذا غیبت مسلمان موجب طهارت می شود هرچند بالغ نباشد[3]. 4. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در مطهریت غیبت از لحاظ سیره فرق بین بالغین و ممیزین وجود ندارد. در تعاملات می بینیم مومنین به طهارت لباس ممیز هم اعتماد می کنند. به طهارت دست ممیز هم اعتماد می کنند. دقیقاً مشمول سیره است. بنابراین اشتراط بلوغ در مطهریت دلیل ندارد. و از سوی دیگر نه تنها اشتراط دلیل ندارد که سیره می تواند بالغ و غیر بالغ ممیز را شامل بشود اما نسبت به غیر ممیز اگر از ولی مکلف خودش مستقل زندگی کند کار مشکل است که غیر ممیز است. و اما اگر تحت اشراف ولی بالغ قرار داشت طبیعتاً محکوم به طهارت خواهد بود. چون طهارت و نجاست طفل غیر ممیز مربوط می شود به ولی آن که از آن طفل غیر سرپرستی می کند و طهارت طفل ممیز می شود مثل طهارت فرش و ظرفی که در تحت اشراف مکلف ولی است.[4] قول اول دارای همین اقوال و ادله بود که گفته شد. اما قول دوم که اشتراط بلوغ در مطهریت غیبت. این قول هم قائلینی دارد که از این قرار است: 1. مرحوم شهید قدس الله نفسه الزکیه عنوان می کند مکلف که مکلف اگر غیبت بکند و در غیبتش احتمال ازاله وجود داشته باشد این غیبت مطهر است. شهید بلوغ را شرط می داند در مطهریت غیبت.[5] 2. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: احتیاط لازم باید ترک نشود در مورد اشتراط بلوغ. برای اینکه غیر مکلف التزام ندارد و التزام که نبود زمینه برای قاعده غیبت فراهم نمی شود.[6] 3. سید طباطبایی یزدی صاحب متن قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره غیبت مسلمان که موجب طهارت بشود احوط وجوبی اشتراط بلوغ است.

تحقیق و وجه آن
و تحقیق هم اشتراط است و وجه آن هم از این قرار است: می توانیم درباره اشتراط بلوغ به اموری استناد کنیم که از این قرار است: 1. مسئله غیبت و مطهریت غیبت مسلمان انصراف دارد به بالغین و مکلفین. اگر انصراف را قبول نکنیم شک می کنیم در شمول آن قاعده نسبت به غیر بالغین. پس از آنکه شک کردیم قاعده غیبت اطلاق ندارد. قاعده غیبت از لبّیات است و اطلاق ندارد. شامل این مورد نمی شود. و گفته بودیم که اصول عملیه اطلاق ندارد،. اطلاق مخصوص اصول لفظیه است و اصول عقلیه و اصول عقلائیه یا اصول لفظیه و اصول عملیه یکی از فرق هایش این است که اطلاق و عموم شامل آن دسته است و شامل اصول عملیه نمی شود. اما قواعد فقهیه را گفته بودیم که به دو دسته است: خود قاعده به عنوان استخراج یک قانون اطلاق ندارد و اما قاعده منصوصه است که خود نصّ قاعده است. آنجا می شود برای قاعده اطلاق در نظر گرفت. خود قاعده نصّ است، قاعده منصوصه است، غیبت قاعده منصوصه نیست و اطلاق ندارد. 2. در صورتی که مکلف بالغ نباشد شرط دوم از دو شرط اساسی محقق نشده که التزام به طهارت و تطهیر. مکلف نیست، التزام به طهارت و تطهیر تکلیف لازم دارد، مکلف نیست و از اساس التزام ندارد. 3. در مورد غیر بالغ شک در تطهیر وجود دارد نه شک در طهارت. که گفته شد شک در تطهیر مساوی با عدم تطهیر است. 4. ظهور حال، عمده ترین استدلالی که داشتید تقدم ظاهر بر اصل بود، منظور از ظاهر ظهور حال مسلمان بود، قاعده در ظهور این بود که آن ظهوری اعتبار دارد که محرز و قطعی باشد. شرط اعتبار ظهور آن است که ظهور قطعی و بلا معارض باشد. شک در ظهور نه تنها طبق قاعده مساوی با ظهور است، شک در ظهور در حقیقت عدم تحقق ظهور است. خود عدم تحقق ظهور است نه اینکه بگوییم قاعدتاً مساوی با عدم ظهور است. 5. احتیاط، احتیاط دینی هم این است که اگر غیر بالغ اگر لباسش نجس بود و دو روز ندیدید از او سوال کنید یا پرس و جو کنید یا تطهیر کنید. 6. استصحاب، ما استصحاب نجاست داریم و الان شک می کنیم و فرد هم غیر بالغ است.

سوال: طهارت از وضعیات است و بلوغ در تکلیف شرط است و در وضع شرط نیست.
پاسخ: ظاهر حال مسلمان و پایبندی آن به احکام و این پایبندی انصراف یا اختصاص دارد به بالغین. کسی که بالغ نباشد تکلیف ندارد پایبندی ندارد نه به عنوان شرط تحقق تکلیف. شرط می شود برای پایبندی به احکام. اگر بالغ نباشد به طور کل به احکام پایبند نیست. مضافا بر اینکه ازاله نجاست از لباس مصلی جزء احکام تکلیفیه است. اما نکته دوم در سوال این بود که عسر و حرج آمده است معنایش این است که ما درباره حمل بر طهارت براساس امتنان شرعی باید حمل بر طهارت بکنیم. اگر بناء بشود حمل بر طهارت نکنیم امتنان نیست و موجب عسر و حرج می شود. بدنه کلی افعال که در داخل آن طهارت و نجاست توارد دارد که گاهی طهارت و گاهی نجاست، در این ما اگر اصاله الطهاره داریم، قاعده سوق داریم که نتیجه اش طهارت و تذکیه است. اینها حداقل قواعد امتنانی است و اما در قضیه شخصیه یک مورد خاصی دیدیم لباس نجس بود و فردایش آمد حمل بر طهارت بکنیم هیچ عسر و حرجی نیست و غیبت هم اینجا اگر تعبدا قبول بکنیم به ذهن عرف جا نمی افتد. پس آنچه را که در متن آورده است و از فقهاء سید بروجردی و امام خمینی قدس الله انفسهم الزاکیات موافق این فتوا هستند و فتوای درست همان است که در متن آمده است، احوط اشتراط بلوغ است. «نعم لو رأينا أن وليه مع علمه بنجاسه بدنه أو ثوبه يجري عليه بعد غيبته آثار الطهاره لا يبعد البناء عليها» که می شود جزء آنچه در سیطره مکلف است و در ولایت آن است مثل فرش و ظرف که ممیز نیست یا ممیزی که تحت سرپرستی ولی قرار دارد و ولی به آن اثاث و اشیائی که متعلق به ممیز است آثار طهارت حمل می کند در این صورت می فرماید بعید نیست ما هم بناء بر طهارت بگذاریم چون طرف ما می شود مکلف نه آن اطفال.

الحاق ظلمت و عماء به غیبت
«و الظاهر الحاق الظلمه و الغیبه مع تحقق الشروط المذکوره» می فرماید ظاهر این است که ظلمت و عماء را به غیبت ملحق کنیم با تحقق شروط مذکوره، دو شرط اصلی که گفتیم علم به نجاست و التزام به طهارت و تطهیر. ظلمت شب است و در مسافرت، یکی از همکاران می رود برای تطهیر، متوجه می شود که قطعا دستش تنجیس شد و بعد ندیدیم که ظلمت بود و آب هم بود امکان ازاله وجود داشت. ما ندیدیم ظلمت است و ظلمت را هم ملحق می کنیم به این غیبت می گوییم تطهیر به عمل آمده است و حمل بر طهارت می کنیم. و همینطور عماء، کسی که بیننده نابیناست، تنجیس را فهمید ولی نمی بیند که او تطهیر کرد یا نکرد، مدتی گذشت حمل به طهارت می کنیم. سید طباطبایی می فرماید ظاهر این است که ظلمت و عماء به غیبت ملحق بشود. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: غیبت یک عنوان خاصی نیست، می تواند ظلمت و عماء و غیره از همین سنخ باشد، هر چیزی که از سنخ غیبت است. یعنی فاصله گرفته و از رویت خارج شده و مدت هم ظرفیت برای ازاله نجاست دارد. حمل بر تطهیر می کنیم این فاصله زمانی را. حالا فاصله زمانی عدم رویت در شکل غیبت باشد یا در شکل ظلمت باشد یا در شکل عماء باشد فرق نمی کند. اما صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: می توان گفت که عدم الحاق ظلمت و عماء به غیبت یک امر قطعی است. چون غیبت مسئله جدایی است مورد سیره است ظلمت و عماء مورد سیره نیست. سیره شامل ظلمت و غیبت نمی شود. اصل بلا معارض محکّم است استصحاب نجاست.

تحقیق در عدم الحاق است
و تحقیق هم همین است که ایشان فرموده اند. لذا در الحاق ظلمت و عماء به غیبت سید بروجردی و امام خمینی قدس الله انفسهم الزاکیات اشکال می کنند و تحقیق هم این است که باید اینجا احتیاط کرد اگر نجاست احراز بشود طهارت هم از طریقی احراز بشود.

غیبت طریق اثبات تطهیر
می فرماید: «ثم لا يخفى أن مطهريه الغيبه إنما هي في الظاهر» فقط در ظاهر است، «وإلا فالواقع على حاله» جعل شرعی نیست از قواعد است. قواعد فقط طهارت ظاهری می آورد مثل اصاله الطهاره نیست که اصل تنزیلی باشد توسعه در تطهیر اعلام کند. «وكذا المطهر السابق وهو الاستبراء بخلاف سائر الأمور المذكوره» که مطهرات دیگر مطهرات واقعی بود. «كما لا يخفى أن عد الغيبه من المطهرات من باب المسامحه وإلا فهي في الحقيقه من طرق إثبات التطهير». غیبت از مطهرات گرفتیم مسامحه است. غیبت مطهر نیست، غیبت راهی است برای اثبات تطهیر. که به وسیله این غیبت آن فرد مکلف تطهیر می کند. از طریق غیبت تطهیر ثابت می شود. از طرق اثبات تطهیر است که غیبت صورت گرفته است و این غیبت راهی است برای اینکه تطهیر توسط مکلف انجام شده باشد نه اینکه خودش از مطهرات است. لذا غیبت را از مطهرات عنوان کردن مسامحه واضحی است که مخفی نخواهد بود. مسئله مطهریت غیبت تمام شد، مسئله بعدی ماء مضاف و مطهریت آن ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo