< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق و بررسی مطهریت غیبت مسلمان
گفته شد که یکی از مطهرات این است که مسلمان غیبت کند یعنی حضور نداشته باشد، پس از مدتی که حضور نداشته باشد اگر لباس یا اثاثی که در متناول ید اوست قبلا متنجس بود، بعد از سپری شدن مدت غیبت آن لباس و فرش و ظرف محکوم به طهارت است. که غیبت می شود از مطهرات منتها سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که غیبت از مطهرات است ولی این مطهریت مشروط است به پنج شرط. در تحقیقی که دیروز داشتیم گفته شد که این پنج تا شرط خلاصه می شود به دو شرط. که این از بیان سید الحکیم و سیدنا الاستاد استفاده می شود. که عبارتند از: علم به نجاست، مکلفی که لباسش نجس شده بود علم داشته باشد که این لباس نجس شده است و الا اگر علم ندارد وظیفه ندارد و برای تطهیر مبادرت نمی کند. زمینه برای مطهریت غیبت آماده نمی شود. شرط دوم التزام به تطهیر و طهارت. با این دو شرط غیبت می شود از مطهرات. دلیل مطهریت غیبت را از بیان فقهاء به شکل اختصار بیان کردیم. رسیدیم به رأی سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه و بیان ایشان درباره اعتبار غیبت. ایشان می فرماید: اگر تتبع بکنیم به سیره ائمه به خوبی درک می کنیم که لباس و بدن و فرش و ظرفی که در اختیار مسلمان باشد محکوم به طهارت است. که در کلام صاحب جواهر و شیخ انصاری و سید الحکیم تعبیر سیره وجود داشت. اما سیدنا الاستاد سیره الائمه گفت، سیره فرق می کند.

سه قسم سیره
سه تا درجه دارد: سیره عقلاء، سیره متشرعه، سیره ائمه یا نبویه. می فرماید در سیره نبویه که مراجعه کنیم و ائمه معصومین علیهم الصلاه و السلام با مسلمان هایی در عصر خودش که در برخورد داشتند حکم طهارت بود ولو افرادی بودند از مخالف و افرادی بودند که احیانا نجاست و طهارت را طبق مذهب اهل بیت معتقد نبودند. از این رو می فرماید: میرزای بزرگ شیرازی قدس الله نفسه الزکیه قبل از اینکه در سامراء آمده باشد برای مطهریت غیبت این شروط را اعلام فرموده اند. ولی بعد از که در سامراء آمد و با ابناء عامه در ارتباط قرار گرفت،دید این شروط قابل رعایت نیست. بعضی از این ابناء عامه اشیاء یا اعیان نجسه را نجس نمی دانند و مثلا دباغی را مطهر می دانند و دهان زدن کلب به لباس را منجس نمی دانند و از همین قبیل. اینها بعضی از نجاسات را اصلا نجس نمی دانند چه رسد از اینکه تنجیس بشود و برود تطهیر بکند. و اینها مسلمان هستند و محکوم به طهارتند. پس غیبت مسلمان اطلاقاً بدون هیچ شرطی می تواند جزء مطهرات باشد. در انتهای بحث سیره متشرعه را هم ضمیمه می کند، می فرماید: ما به همین سیره می توانیم به طور دقیق اعتماد کنیم . براساس عمومیت سیره که منظور از عمومیت سیره وسعت در نطاق و وسعت در قلمرو است. سیره قلمرو وسیعی دارد که به این شرط ها خضوع نمی کند ولو التزام نباشد ولو علم به نجاست نباشد. اطلاقا سیره بر این است که بدن و لباس و فرش و ظرف مسلمان محکوم به طهارت است. می فرماید اطلاق این است ولی احتیاط بر این است که شرائط رعایت بشود مخصوصا همان دو شرطی که گفته شد علم به نجاست از قبل و التزام به تطهیر و طهارت.[1] بعد یک جمله ای را در رفع اشکال بیان کرده اند.

اشکال و سه راه حل آن
گفته می شود اگر مسلمانی را ببینی که لباسش نجس بود و مدتی ندیدید پس از مدت با وجود آن دو شرط می گویید این لباس پاک و طاهر است براساس مطهریت غیبت، همین جا استصحاب می گوید این لباس نجس است. سابقا علم داشتیم به نجاست و الان شک می کنیم در زوال نجاست، استصحاب نجاست می کنیم. در جهت حل این تعارض سه تا راه حل گفته شده است: 1. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این مورد یعنی مطهریت غیبت مسلمان نسبت به لباس و فرش و ظرف بر استصحاب مقدم است از باب تقدم ظاهر بر اصل[2]. مشهور در اصطلاح عصر شهیدین که اصطلاح متاخرین است این است که که ظاهر بر اصل مقدم است اما قطعی و مسلم اعلام نمی شود، احیانا می شود که اصل مقدم باشد اگر کمک و قرینه داشت. ولی به طور طبیعی ظاهر بر اصل مقدم است. منظور از آن ظاهری که آنها می گویند این ظاهری نیست که ما می گوییم. مثال بارز ظاهر در اصطلاح شهیدین ظاهر حال مسلمان. ظاهر اصطلاح ما ظاهر دلیل است و ظاهر اصطلاح شهیدین ظاهر حال است. بنابراین می فرماید: ظاهر مقدم بر اصل است. برای اینکه ظاهر حال شک را رفع می کند. بستر جریان اصل شک است و ظاهر شک را بر می دارد. شک که وجود نداشت دیگر زمینه برای اصل آماده نیست. این وجه تقدم ظاهر بر اصل. اینجا هم تقدم مطهریت غیبت مسلمان بر استصحاب نجاست از باب تقدم ظاهر که ظاهر حال مسلمان که طهارت و تنزیه است مقدم است بر اصلی که استصحاب باشد. شک را برمی دارد. این ظاهر حال می گوید ما شک نداریم براساس همین قاعده اینها طاهرند. شک که وجود نداشت زمینه برای اصل وجود ندارد.

سوال: چرا در این مورد اصاله الطهاره جاری نمی شود؟
پاسخ: اصاله الطهاره در مورد شک در طهارت است اما اصاله الطهاره یک شرط داشت و آن اینکه اصل موضوعی نداشته باشد. اگر شئ ای سابقه نجاست دارد احتمال می دهیم باران آمده باشد و پاک شده باشد، اینجا قاعده طهارت نمی توانیم جاری کنیم. هرچند شک در طهارت داریم، شک در طهارت مجرای قاعده طهارت است. چرا طهارت نمی توانیم جاری کنیم؟ اصل موضوعی داریم. اصل موضوعی استصحاب نجاست است. بنابراین وجه اول برای تقدم مطهریت غیبت نسبت به استصحاب گفته شد.

وجه دوم
وجه دوم را سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در ضمن شرط سوم از شروط مطهریت غیبت اشاره می کند، می فرماید: «استعماله لذلك الشئ فيما يشترط فيه الطهاره على وجه يكون أماره نوعيه على طهارته من باب حمل فعل المسلم على الصحه» وجه دوم قاعده صحت. حمل مسلم بر صحت جزء معنای قاعده صحت است. قاعده صحت بر مبنای سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه اماره است و اصل نیست. اماره مقدم بر اصل است. اماره جزء ادله اولیه اجتهادیه می شود و اصل جزء ادله فقاهتیه است. ادله اجتهادیه بر ادله فقاهتیه حکومت دارد و تقدمش قطعی است. بنابراین براساس اصاله الصحه می توانیم بگوییم که غیبت از مطهرات است و بر استصحاب مقدم است.

سوال:
پاسخ: دلیل اعتبار قاعده صحت سیره است. سیدنا الاستاد هم می گوید بعد از ذکر ادله حدیث و اجماع و غیره چیزی که در آخر دست ما را می گیرد و تنهاترین دلیل برای اعتبار قاعده صحت می شود سیره عقلاء است. دلیل اعتبارش سیره است، خود سیره اماره نیست، خود سیره دلیل است، یک دلیل عقلائی است و دلیل معتبر عقلائی پشتوانه می شود برای قاعده صحت در این مورد. نتیجه وجه دوم این شد که قاعده صحت می شود اماره و اماره بر اصل مقدم است.

نکته
البته اینجا چند نکته وجود دارد که این تقدم درست است به شرط اینکه استصحاب را ما اصل بدانیم. چون استصحاب محل اختلاف است. مشهور این است که استصحاب اصل است. ولی نظر غیر مشهور این است که استصحاب اماره است. که اماریت استصحاب و اصل بودنش مربوط می شود به یک نکته، اگر گفتیم کشف ذاتی عقلایی دارد می شود اماره. و اگر گفتیم فقط راه کار و قانونی است که شرع آن را تعبدا جعل کرده است می شود اصل.

وجه سوم
اما وجه سوم را سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: سیره مخصص استصحاب است. بعد از که گفتیم سیره تخصیص می دهد، دیگر استصحاب یک عمومیتی در جریان دارد که هر کجا حالت سابقه داشت براساس حدیث «لا تنقض» باید حالت سابقه رعایت بشود، مگر آنجایی که تخلل غیبت مسلمان در کار باشد. اگر غیبت مسلمان پس از وقوع نجاست اتفاق افتاد در این صورت استصحاب کارایی ندارد.[3] غیبت مسلمان از مطهرات می شود براساس سیره و اعتبارش هم از سیره گرفته شده. و دلیل اعتبار مطهریت غیبت هم دو چیز است: 1. سیره، 2. مبنای شیخ انصاری و فقیه همدانی مضافا بر سیره استلزام حرج. بر این اساس غیبت از مطهرات است.

سوال:
پاسخ: اولا مبنای مشهور را گفتیم و ایشان طبق مبنای مشهور گفتند که سیره مخصص استصحاب است. ما تخصیص را شرح دادیم که حدیث لا تنقض اطلاق و عموم دارد و آن اینکه هر کجا حالت سابقه و شک لاحق بود استصحاب کنید. الا اینکه غیبت تخلل بکند. سابقه نجاست دارید ولی این شئ متنجس در اختیار مسلمان مدتی در معرض دید ما نبوده، حضور نداشته و غیبت داشته. غیبت از مطهرات است براساس سیره ائمه و سیره متشرعه.

تحقیق
اما تحقیق این است که تمام اینها را که گفتیم و سیره را هم که استناد کردیم جایی است که ما سابقه نجاست را عینا ندیده ایم. حمل فعل مسلم بر صحت، حمل کالا و اثاث مسلم بر طهارت، اینجا جایی است که ما حالت سابقه نداشته باشیم. اما اگر حالت سابقه داشته باشیم بسیار کار مشکل می شود. قاعده آنجا به مشکل بر می خورد. اولا قاعده حمل مسلم بر صحت در صورتی که علم به نجاست سابقه داشته باشید بسیار مشکل است که اطلاق داشته باشد. درباره طهارت گفته شد مشکوک الطهاره محکوم به طهارت است اگر اصل موضوعی نداشته باشید. اما در مواردی که علم به نجاست داریم غیبت کرد، چند روز ندیدیم بعد از این حقیقتاً استصحاب نقش اش یک اصل موضوعی است. از طرف دیگر پشتوانه اصلی غیبت سیره بود، سیره حداقل در این مورد در معرض سوال و شک قرار می گیرد یا نمی گیرد؟ حداقل مورد سوال و شک قرار می گیرد که آیا سیره این مورد را هم شامل می شود یا نمی شود؟ آنچه ما دیده ایم ائمه و متشرعه و عقلاء اموال و ما فی مسلمان را پاک می دانند بدون حالت سابقه، اگر حالت سابقه نجاست داشت حداقل شک در شمول سیره خواهیم داشت که شک در شمول سیره مساوی با عدم شمول است. سیره دلیل لبی است از دلیل لبی در مورد شک نمی توانیم استفاده کنیم. بنابراین جایی که یقین به نجاست داشته باشد و غیبت هم صورت بگیرد، علی الاقل طهارت را این غیبت ثابت نمی کند بلکه استصحاب در نهایت استحکام است. لذا احوط به احتیاط وجوبی آن است که یقین به نجاست اگر داشتید و شک در رفع نجاست کردید به وسیله غیبت استصحاب محکّم است و احتیاط واجب اجتناب است. شرط بعدی اشتراط بلوغ، آیا در غیبت مسلمان که از مطهرات است بلوغ و تکلیف شرط است یا ممیزی که لباسش نجس باشد بعد از مدتی که غیبت بکند و برگردد محکوم به طهارت است؟ که ان شاء الله جلسه بعد بحث کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo