< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هجدهم مطهر غیبت مسلم و شروط آن

«الثامن عشر غیبه المسلم فانها مطهره لبدنه أو لباسه أو فرشه أو ظرفه أو غیر ذلک مما فی بدنه بشروط خمسه». مورد هجدهم از مطهرات غیبت مسلمان است، غیبت به معنای عدم حضور نه غیبتی که از گناهان کبیره است. اگر یک مسلمانی چند روزی حاضر نباشد کسی او را نبیند یا فرض کنید دوست و رفیقش او را نبیند، بعد از آن چند روز که ملاقات کند بدن و لباس و آنچه در اختیار او است محکوم به طهارت است. مثلا حتی اگر کسی دوستش را ببیند که لباسش متنجس بود، و چند روزی مسافرت رفت یا چند روزی دیده نشد و حضور نداشت، پس از چند روز که ببیند لباسی که قبلا متنجس بود به توسط این غیبت این چند روزه محکوم به طهارت است. از این رو غیبت مسلمان یعنی چند روز که دیده نشود خودش از مطهرات خواهد بود نسبت به بدن و لباس و فرش و ظرف. معنای مطهریت از عروه الوثقی معلوم شد. اما سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این غیبت از مطهرات است ولی با پنج شرط: «الاول أن یکون عالما بملاقاه المذکورات النجسه الفلانیه». شرط اول این است که خود آن مسلمانی که لباسش یا فرش اش نجس شده بود علم به نجاست داشته باشد. چون اگر علم به نجاست نداشته باشد برای خودش نجاست ثابت نشده، برای کسی دیگر ممکن است نجاست ثابت شده باشد و اثری ندارد. برای خودش نجاست ثابت بشود که بعد در جهت تطهیرش مبادرت و اقدام بکند. «الثانی علمه بکون ذلک الشئ نجساً أو متنجسا اجتهاداً أو تقلیدا» این شرط دوم را می توانیم به شرط اول برگردانیم. که عالم باشد به اینکه مثلا لباسش به نجاست مثلا با دم و خون ملاقات کرده که نجاست خون ثابت است.

 

سوال:

پاسخ: شرط دوم این بود که آن شئ ای که ملاقات کرده است با لباسش باید نجس باشد، اگر نجس نباشد ملاقاتش با شئ طاهر اثر ندارد. اجتهاد و تقلید یعنی اطلاقاً اعم از اینکه نجاست را اجتهاداً خودش به دست بیاورد یا در اثبات آن نجاست از مجتهدی تقلید کند. شرط سوم «استعماله لذلک الشئ فیما یشترط فیه الطهاره علی وجه یکون اماره نوعیه علی طهارته» شرط سوم این است که این مسلمانی که لباسش نجس شده بود ملتزم باشد که آن لباس را بدون تطهیر در نماز مثلا استفاده نکند. یعنی شئ ای که متنجس شده است ملتزم و معتقد باشد که این شئ متنجس در حال نماز اشکال دارد. اگر کسی باشد که به این شرط ملتزم نباشد غیبتش موجب تطهیر نمی شود چون داعی برای تطهیر ندارد. شرط چهارم: «الرابع علمه باشتراط الطهاره فی الاستعمال المفروض» استعمال مفروض نماز است، علم دارد که طهارت شرط است در لباسی که با آن لباس نماز می خواند. پنجم: «ان یکون تطهیره لذلک الشئ محتملاً» شرط پنجم این است که ما تطهیر را احتمال بدهیم. تمام این شروط به جهت احتیاط دینی و فقهی بود و الا در حقیقت شرط دو تاست: 1. کسی که لباسش متنجس شده است علم داشته باشد به آن تنجیس. اگر علم به تنجیس وجود نداشته باشد در حق خود آن فرد حکم نجاست محقق نیست، علم به نجاست ندارد. و برای تطهیر هم کاری نمی کند. پس باید خود آن فرد که لباسش متنجس بود الان مدتی غیبت کرده علم به نجاست لباس خودش داشته باشد. اگر ندارد که تکلیف ندارد و تکلیف ندارد برای تطهیر کاری ندارد و غیبت تاثیرگذار نیست. 2. فردی که لباسش متنجس شده است ملتزم به ازاله نجاست و تطهیر است. کسی که اصلا لاابالی است مسلمان هم است ولی لا ابالی است. نجاست و عدم نجاست برایش مساوی است. لذا در خود متن آمده که اگر کسی نجاست و عدم نجاست برایش مساوی است غیبتش از مطهرات به حساب نمی آید.

 

نقل اقوال

1.شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: غیبت مسلمان در صورتی از مطهرات است که احتمال ازاله در آن مدت غیبت وجود داشته باشد. از باب اینکه مسلمان دأبش تنزیه و نظافت است.[1] 2. شهید ثانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مطهریت غیبت مسلمان مورد اتفاق فقهاء است. و اضافه می فرماید و اصحاب تعلیل کرده اند این تطهیر متعلق به غیبت را به قاعده حجیت ظاهر حال مسلمان.[2] که این همان اصطلاح شهیدین است. اگر خواستید مثال برای اصل و ظاهر بیاورید اینجاست. قاعده حجیت ظاهر حال مسلمان. ظاهر حال مسلمان این است که لباسش را تطهیر می کند و ازاله نجاست می کند و او اعتبار دارد. 3. سید بحر العلوم قدس الله نفسه الزکیه کتاب الدره النجفیه بحث مطهرات: «و احکم علی المسلم بالطهاره، لغیبه تحتمل الطهاره. و هکذا ثیابه و ما معه، لسیره ماضیه متبعه». الدره النجفیه کتاب فقهی است که همه اش را در نظم و شعر گفته است بحر العلوم اول، استاد صاحب جواهر که می فرماید استاد بل استاد الاساتید. در این متن منظم آمده است که غیبت مسلمان نسبت به بدنش و نسبت به لباسش از مطهرات است به جهت سیره ای که مستمر است و وصل است تا زمان معصوم. تا اینجا دو دلیل گفته شد اتفاق که شهید ثانی گفت و سیره. و قاعده هم که عبارت بود از قاعده حجیت ظاهر حال مسلمان. 4. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: غیبت مسلمان از مطهرات است به دو شرط: علم به نجاست، خود مسلمانی که لباسش نجس شده علم داشته باشد به تنجیس که اگر خبر نداشته باشد تطهیر نمی کند و مسئولیتی هم ندارد. 2. ملتزم به تطهیر باشد و علم دارد به اشتراط تطهیر. با این دو شرط می فرماید: «لا أجد خلافا فیه» نفی خلاف اعلام می کند بلکه اجماع منقولی هم در این رابطه وجود دارد و به سیره ای که سید اشاره فرمودند هم اعتماد می کند. و انگهی می فرماید: سوال و فحص جایز نیست، اگر کسی مسلمانی را ببیند که لباسش نجس شده بود بعد از مدتی دوباره آن مسلمان را ملاقات کند درست نیست که از او سوال کند که آیا لباست را تطهیر کردی در حالی که یقین دارد که لباسش نجس بوده. جایی برای سوال نیست. بلکه می فرماید:« بل یعدّ السوال من المنکرات» سوال که درست نیست بلکه سوال از منکرات است. وجه اش را می فرماید توهین می شود.[3] وجه فقهی آن این است که مطلب یک امر ضروری است، چیزی که به ضرورت خدشه بزند می شود جزء منکرات. در نتیجه قاعده هم اشاره می کند، قاعده حجیت ظاهر حال مسلمان. 5. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مطلب همین است که لا خلاف فیه و سیره مستمره در این رابطه به ما کمک می کند و اتفاق و اجماعی که در آراء فقهاء ذکر شد را هم مورد استناد قرار می دهد از کتاب تمهید القواعد. و بعد می فرماید: این مطلب یعنی غیبت از مطهرات اگر جزء مطهرات به حساب نیاید موجب حرج می شود. کسی که به طهارت و پاکی لباس و فرش و اثاث دیگران باید شک کند و پرس و جو کند و حرج و مرجی به وجود می آید. برای اجتناب از حرج غیبت می تواند جزء مطهرات باشد. مضافا بر آن ادله قبلی که گفته شد اتفاق و سیره.[4]

 

سوال: حرج اینجا نوعی می شود؟

پاسخ: همیشه حرج و ضرر و عناوین ثانویه به طور کلی تمامی این عناوین وقتی رافع تکلیف است که شخصی باشد. حرج اگر نوعی بود معنایش این می شود که حرج به یک فرد است و تکلیف از فرد دیگر برداشته بشود. برای یک فردی ممکن است حرجی نباشد. روزه برای آدم پیرمرد و پیرزنی حرجی است برای او حرجی شده و برای یک جوان تکلیف برداشته بشود. بنابراین حرج و ضرر همیشه شخصی است، تا شخصی نباشد موضوع برای حکم محقق نیست.

 

نصوص

شیخ انصاری در نهایت می فرماید: «یوید بل یدلّ علیه اطلاق بعض الاخبار» که اشاره می کند به صحیحه عیص بن القاسم، سند درستی است. محمد بن یعقوب عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان عن صفوان بن یحیی عن عیص بن القاسم که همه اجلاء و ثقات اند. «قال سألت اباعبدالله عن سؤر الحائض فقال لا توضو منه و توضو من سؤر الجنب اذا کانت مامونه»[5] . در این حدیث از این جمله «اذا کانت مأمونه» سؤر حائض و جنب نجاستی در حد علم اجمالی وجود دارد. اگر سؤری از آنها در دسترس باشد چه حکمی دارد؟ آقا می فرماید «توضو من سؤر الجنب اذا کانت مامونه». منظور از سؤر فقط دهان زدن نیست و دست زدن و استفاده کردن. دست جنب و حائض نجس می شود. اشکال نکنید که ممکن است اصلا نجس نشود. فرض ما این است که علم اجمالی به نجاست داریم و نجس می شود، آقا می فرماید «اذا کانت مامونه توضو». این اطلاق دلالت دارد بر اینکه غیبت مطهر است که گفته است در این متن ا«ذا کانت مامونه». یعنی این زن جنب مامونه است و ملتزم به تطهیر است و ملتزم به نجاست و طهارت است که اگر ملتزم به نجاست و طهارت بود غیبتش موجب طهارت می شود. اشکال در دلالت این است که نجاست اولا ثابت نیست و بعد غیبت به چه صورت تصویر می شود؟ جواب: غیبت معنایش این نیست که غیبت طولانی چند ماهه و چه ساله باشد، غیبت یک شب و روز نبیند غیبت است. غیبت قابل تصویر است، زن جنب شده است همسرش یک روز یا دو روز نمی بیند یا همسایه اش، مدتی که در آن مدت ظرف برای ازاله نجاست آماده باشد این غیبت است و این قابل تصور است. و نجاستش هم فرض این است که دست جنب و دست حائض براساس فرهنگ آن زمان آلوده شده باشد قطعا و در حد علم اجمالی به نجاست به خون حیض و نجاست منی. آلودگی هم در حد علم اجمالی باشد که علم اجمالی منجز است. علم اجمالی داریم، الان چون علم اجمالی داریم اگر این زن مامونه نباشد نمی توانیم حمل بر طهارت بکنیم. پس غیبت مطهر است با آن شرطی که در ابتداء گفتیم که التزام به تطهیر و طهارت و نجاست. از این حدیث ایشان می فرماید استفاده می شود. و این روایت را که شیخ مطرح می کند از فقهای دیگر هم به این روایت استناد دیده می شود. 6. فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: غیبت به تنهایی مطهر نیست بلکه با یک شرط مطهر است و آن این است که فردی که لباسش متنجس شده است ملتزم به طهارت و نجاست باشد. و بعد ادله را ادامه می دهد همین ادله ای که فقهاء گفته بود را بیان می کند به این حدیثی که شیخ انصاری هم استناد کرده است هم استناد می کند. می فرماید: اطلاق روایتی که درباره نجاست و طهارت سؤر حائض و جنب آمده است می تواند درباره مطهریت غیبت کمک کند. [6] 7. سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه ادله را می فرماید خالی از مناقشه نیست «ولکن العمده فی الباب السیره» سیره مستمره بین مسلمین این است که مسلمان لباس و بدن و اشیاء متعلق به مسلمان دیگر پاک می داند. این یک سیره است و اعتبارش هم قطعی است چون هم استمرار دارد و هم امضاء.[7] 8. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اقرب این است که سیره ای که در این مورد وجود دارد شرائط را لحاظ نمی کند، سیره بدون شرائط برای غیبت مطهریت ثابت می کند. سیره این است که هر مسلمانی لباس و بدن مسلمان دیگر را پاک می داند و شرط و شروطی در قلمرو سیره وجود ندارد. التزام به شروط احتیاط است و الا اقرب این است که هیچ یکی از این شروط اساس ندارد. سیره می گوید بدن مسلمان و لباس مسلمان و ما یتعلق مسلمان فراش و ظروف همه اش محکوم به طهارت است.

 

سه قاعده

بعد می فرماید: این سیره استصحاب را نفی می کند. چون در غیبت مسلمان مشکلی که داریم از لحاظ اصول استصحاب نجاست است. سابقا علم داریم که این لباس نجس است الان چند روزی غیبت کرد می گوییم پاک است، استصحاب می گوید نجس است. سه تا قاعده: 1. تقدم ظاهر بر اصل، 2. تقدم اماره بر اصل، 3. تخصیص استصحاب به وسیله سیره، این سه تا اصل در این مرحله که بحث ما اصولی شد کارساز است.[8] شرح این مسئله و این تعارض ان شاء الله جلسه آینده.


[1] الذکری، شهید اول، ج1، ص132.
[4] کتاب الطهاره، شیخ انصاری، ج5، ص331.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo