< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت اسلام

سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «الاسلام و هو مطهر لبدن الکافر و رطوباته المتصله به من بصاقه و عرقه و نخامته و الوثق الکائن علی بدنه و اما النجاسه الخارجیه» منظور از نجاست در اینجا دو قسمت است که فقهاء تعبیر می کنند به نجاست کفریه و نجاست خارجیه. نجاست کفریه که همان عرق و بصاق و اینهاست از خودش است. نجاست خارجیه هر چیزی که از بیرون وارد بشود قطره خونی، دمی، هر نجاستی که از بیرون وارد بشود بر بدنش یا در لباس او نجاست خارجیه است. گفتیم نجاست خارجیه محل بحث بود، ادله طرفین گفته شد و این جمله آخر هم که مطابق با رأی سید طباطبایی است و مطابق با نظر صاحب جواهر توضیح داده شود. «اما النجاسه الخارجیه التی زالت عینها ففی طهارته منها اشکالٌ و ان کانت الطهاره هو الاقوی نعم ثیابها التی لاقاها حال الکفر مع الرطوبه لا تطهر علی الاحوط بل هو الاقوی». ثیابی که ملاقات کرده است آن را کافر در حال کفر خودش با رطوبت که آن رطوبت نجاست کفریه بوده نه نجاست خارجیه، این علی الاحوط است «بل هو الاقوی» بلکه اقوی این است که تطهیر نمی شود، «بل هو الاقوی فیما لم یکن علی بدنه فعلا» اقوی عدم طهارت است در آن لباسی که بر بدن این کافری که الان اسلام آورده نباشد. سیدنا الاستاد می فرماید: چه فرق می کند لباس قبلا بوده یا نبوده، لباس یک وقت زمستانی است و یک وقت تابستانی است. زمستانی مورد تطهیر باشد و تابستانی نباشد. اما نظر سید این است که قاعده تبعیت حاکم است. براساس قاعده تبعیت آن لباسی که در بدنش فعلا در حال اسلام آوردن است مشمول قاعده تبعیت می شود. و اگر فعلا در بدنش نیست قاعده تبعیت شامل آن نشود.

 

سوال: احوط چرا فرموده؟

پاسخ: احوط در مجموع بود و اقوی در مورد خاصی که لباس فعلا در بدنش نبوده. احوط در چند مورد است: یکی از مواردش این است که دلیل ندارد اصلا. مورد دوم احوط دو تا دلیل با هم درگیرند و راهی برای ترجیح وجود ندارد. بنابراین آن طرف احتیاطی که مطابق با احتباط در عبودیت باشد را می گوییم احوط.

فرع دوم

فرع دوم: «لا فرق فی الکافر بین الاصلی و المرتد الملی بل الفطری أیضا علی الاقوی من قبول توبته باطنا و ظاهراً». دیروز مسئله عنوان شد. کافر اصلی و مرتد ملی معلوم است. اما مرتد فطری محل بحث است. فتوای متن بر این است که اقوی این اعلام می شود که اسلام برای مرتد فطری هم طهارت می آورد، مطهر است.

 

مطهریت اسلام نسبت به مرتدّ فطری

نظر صاحب جواهر و ادله آن

صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مرتد فطری محل بحث است اما آنچه تحقیق اعلام می دارد این است که مرتد فطری قابلیت برای تطهیر ندارد. اسلام برای مرتد فطری طهارت نمی آورد. دلیلش را ایشان دو چیز نقل می کند به طور خلاصه، مطلب اول این است که مرتد فطری مورد شک قرار می گیرد که آیا اسلام مطهر مرتد فطری می شود یا نمی شود؟ بعد از که شک در تطهیر داشتیم که شک در تطهیر مساوی با عدم تطهیر است. و از ضمن همین شکّ اصل را هم ایشان معرفی می کند، می فرماید: اصل در اینجا استصحاب نجاست است. هم استصحاب موضوعی نسبت به خود آن شخص و هم استصحاب حکمی نسبت به نجاست. استصحاب موضوعی و استصحاب حکمی مقدمات و ارکانش تمام است و مطلب همین است. و دلیل دوم عبارت است از نصوصی که در این باب آمده است. روایاتی داریم که دلالت دارد بر اینکه مرتد فطری توبه اش قبول نمی شود و اسلام آوردن موجب تطهیر نخواهد شد. از این روایات صحیحه محمد بن مسلم که روایت سندش به مبنای صحیحه است و به مبنای سیدنا حسنه می شود به خاطر ابراهیم بن هاشم. محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعا، عن ابن محبوب که از اصحاب اجماع است، عن علاء بن رزین که از اجلاء و ثقات است عن محمد بن مسلم «سألت ابا جعفر علیه السلام عن المرتد فقال من رغب عن الاسلام و کفر بما أنزل علی محمد صلی الله علیه و آله بعد اسلامه فلا توبه له و قد وجب قتله و بانت منه امرأته و یقسم ما ترک علی ولده»[1] . می فرماید: کسی که اعراض کند از اسلام و کفر اختیار کند بعد از اسلام و مسلمان بودنش، این توبه اش قبول نمی شود. سه تا حکمی که مترتب است بر ارتداد باید انجام بشود قتل و بینونت زنش که جدا می شود و اموالش هم برای وراث به ارث می رسد و تقسیم می شود. این روایت دلالت دارد بر اینکه توبه مرتد فطری قبول نمی شود هرچند در این روایت کلمه فطری نیامده و اما از قرائن و خصوصیات که «رغب عن الاسلام بعد اسلامه و لا توبه له» و ترتب احکام می بینیم که این احکام و این خصوصیات نصاً و اجماعاً درباره مرتد ملی نیست. از این جهت روشن است که منظور از این مرتد مرتد فطری است. روایت سندش که معتبر بود و دلالتش هم کامل و حکم همان است که گفتیم. اسلام برای مرتد فطری تطهیر و طهارت نمی آورد. روایت دوم موثقه عمار است، و بالاسناد عن ابن محبوب اسناد شیخ کلینی که هر موقع باسناده یا بالاسناد در وسائل آمده روایت قبلی در ابتدائش هر یکی از مشایخ بود اسناد مربوط می شود به همان شیخ حدیث. اینجا در روایت قبلی شیخ کلینی است. به اسناد شیخ کلینی از ابن محبوب که اسناد درست است، ابن محبوب که از هشام بن سالم که از اجلاء وثقات است، عن عمار الساباطی که فطحی است ولی موثق است، روایت می شود موثقه. در این روایت خصوصیاتی آمده است تقریبا شبیه خصوصیاتی که در روایت قبلی بود با یک مقدار فرقی که شاید این روایت ظهورش در مرتد فطری بیشتر باشد. می فرماید: «سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول کل مسلم بین مسلمین ارتدّ عن الاسلام» این نشان می دهد که مرتد فطری است، نه اینکه کافر بوده بلکه اسلام اختیار کرده بعد ارتداد. «کل مسلم بین مسلمین ارتدّ عن الاسلام و جحد محمداً صلی الله علیه و آله و سلم نبوته و کذّبه فان دمه مباح لمن سمع ذلک منه و امرأته بائنه منه یوم ارتدّ و یقسم ماله علی ورثته و تعتدّ امرأته عده المتوفی عنها». احکام را کامل بیان کرد، بعد از که دیدیم این دو تا روایت به طور واضح این مطلب را اعلام کردند که مرتد فطری توبه اش قبول نمی شود و اسلام برای مرتد فطری تطهیر نمی آ ورد[2] . این رأی صاحب جواهر شد با این دو دلیلی که گفته شد.

اشکال و جواب

اشکال و جواب: صاحب جواهر می فرماید اگر اشکال شود که استصحاب اینجا جاری نیست. موضوع فرق کرده است، مرتد فطری نجس بود در حال کفر خودش الان که اسلام اختیار کرده موضوع تغییر کرده است. در استصحاب وحدت موضوع شرط اصلی بود، اگر این اشکال بشود می فرماید این اشکال از غرائب است. برای اینکه ما در اصل اسلام آوردن و درست شدن اسلامش شک داریم، ممکن است مرتد فطری اصلاً خود اسلام آوردنش محقق شده باشد یا نشده باشد. توبه اش قبول نمی شود. ممکن است در حالت کفر باقی بماند. پس ما باید ثابت بکنیم که مرتد فطری بعد از توبه به حالت اسلام برگشته اما اینجا شک داریم که با توبه به حالت اسلام بر می گردد یا بر نمی گردد. در برگشتش به حالت اسلام شک داریم. پس تغییر موضوع اصلا موجود نیست. شک در تغییر موضوع مساوی با عدم تغییر موضوع است. تغییر موضوع محل شک و تردید است. بنابراین اشکالی بر استصحاب وارد نیست. در نتیجه مرتد فطری توبه اش هم که قبول نمی شود و نصوص معتبر هم که در این رابطه داشتیم، اسلام نسبت به مرتد فطری از مطهرات به حساب نمی آید. این کلام ایشان بود.

 

نظر شیخ انصاری

اما شاگرد بزرگوار و وارث فقهی ایشان شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه که این سلسله از فقهاء حقیقتاً سلسله جلیله ای است که شیخ انصاری شاگرد صاحب جواهر است و صاحب جواهر شاگرد سید طباطبایی علامه بحر العلوم اول است که با چه احترامی استادش را یاد می کند. تا می رسد به صاحب مدارک و شهید ثانی، شهید اول شاگرد فخر المحققین است، فخر المحققین شاگرد پدرش است، پدر فخر المحققین علامه حلی شاگرد دایی اش محقق حلی است. اینها سلسله جلیله هستند قدس الله انفسهم الزاکیات. شیخ انصاری می فرماید: اقوی طهارت است. چنانکه شهید فرمودند[3] . که در ابتداء بحث از شهید اول مطلبی را نقل کردیم که ایشان فرمودند اسلام مطهر است حتی نسبت به مرتد فطری علی الاشبه. می فرماید جمعی از محققین این مطلب را گفته اند. اما بعد از این وارد یک بحث اصولی با استاد خودش می شود. اول بحث استصحاب و اصل. شیخ انصاری می فرماید: اشکالی که درباره استصحاب کرده اند یا استنادی که به استصحاب به عمل آمده قابل التزام نیست. چون استصحاب اینجا جاری نمی شود. برای اینکه در وحدت موضوع نسبت به استصحاب اگر موضوع عرفی باشد به عرف می نگریم و شک عرفی را ترتیب اثر می دهیم. اما اگر موضوع شرعی باشد، تابع شرعیم. اسلام و کفر از امور باطنیه است. شرع برای ما علائمی اعلام کرده است که در اثر این علائم می شود کافر و در اثر این علائم می شود مسلمان. و می دانیم در فرض مسئله که مرتد انکار نبوت کرد و بعد از اسلام آوردنش هم می دانیم که اسلام آوردن به اقرار شهادتین و شرع برای ما اسلام را اینگونه معرفی کرده است. ما نه به باطن کسی ارتباط برقرار کنیم و نه وظیفه داریم، ما اخذ به ظاهر شرع می کنیم. معیار تعیین شد که شهادتین جاری شد اسلام آ ورده. بنابراین قطعا مرتدی که برگشت و اسلام اختیار کرد و شهادتین را جاری کرد، براساس ظاهر شرع الان مسلمان است. قبل از این اسلام آوردن کافر بود، مرتد بود کافر هم مشخص بود که جاحد بود الان هم مقر است مسلمان است، قطعا دو تا موضوع چون از سوی شرع تعیین شده است تغایرش قطعی و واضح است. بنابراین جایی برای جریان استصحاب آماده نیست. دلیل دوم نصوصی بود که اعلام می کردند که توبه کافر مرتد پذیرفته نمی شود. می فرماید: این مطلب مطلبی است که با توجه به مجموع نصوص آیات قرآن و نصوص مختلف که در ابواب مختلف داریم این حقیقت را برای ما اعلام می کند که منظور از عدم قبولی توبه عدم تحقق اسلام نیست بلکه از این روایات ما استفاده می کنیم که توبه اش قبول نمی شود نسبت به آن آثار، قتل، بینونت زوجه و تعلق اموال به ورثه. توبه اش قبول نمی شود نسبت به این سه تا مطلب است نه اینکه از اساس توبه اش قبول نشده و به اسلام بر نگشته باشد. و عدم قبولی توبه مستلزم عدم تحقق اسلام نیست. می شود اسلامش محقق شده باشد اما توبه اش نسبت به این امور قبول نشده باشد براساس این دلیل و براساس خصوصیتی که مرتد فطری دارد. در ادامه شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مضافا بر اینکه تحلیلاً می دانیم عدم قبولی توبه به معنای عدم تحقق اسلام نیست، تحقیقاً از نصوص استفاده می کنیم که اسلامش محقق است. به دو دلیل: 1. به ضرورت دین از زمان پیامبر تا الان می بینیم تحقق اسلام به وسیله تحقق شهادتین است. و فرض ما این است که این فرد الان اقرار به شهادتین داشته است، پس اسلام محقق شده است، پس دلیلی ندارید که اسلام محقق شده یک جا طهارت می آورد و جای دیگر طهارت نمی آ ورد. اثر وضعی اسلام مطهریت است. دلیل دوم بر تحقق اسلام نسبت به مرتد فطری یک روایت خاصی است روایت از زراره است از امام صادق علیه السلام. سند در مجموع لا بأس به می تواند باشد. محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن علی که طبق طبقه بندی حسین بن علی بن یقطین اما اسناد شیخ به ایشان در کتب رجالی مورد توثیق و وثاقت اعلام نشده هرچند ما یک قاعده دیگری داریم و آن این است که عموم اعتماد به مستندات و مسانید شیخ، هر اسناد ایشان می تواند مورد قبول باشد. بنابراین مسانید شیخ به طور کل بررسی شده موثق و غیر موثق، صحیح و ضعیف . در این مورد اعلام نشده است که سند موثق است اما یک عمومی داریم و آن عموم مربوط می شود به صحت مسانید شیخ. اگر عمومیت برای مسانید شیخ قائل باشیم این را هم می گوییم اسناد شیخ درست است. عن حسین بن علی عن علی بن حکم که توثیق خاص دارد عن موسی بن بکر که از مروی عنه ابن ابی عمیر است. عن زراره، سند تقریبا لا بأس به است، «عن ابی جعفر علیه السلام قال من کان مومنا فحج و عمل فی ایمانه ثم اصابته فی ایمانه فتنه فکفر ثم تاب» این شد مرتد فطری، مومن است اعمال دین را انجام داده فتنه آمده از اسلام بیرون رفته و کافر شده. «ثم تاب و آمن قال یحسب له کل عمل صالح عمله فی ایمانه و لا یبطل منه شئ»[4] دلالت دارد بر قبولی اعمال مرتد. صوم و صلاتش درست است، و حجش درست است و معلوم است که اسلامش درست بوده و الا آن اعمال عبادی بدون تحقق اسلام که نمی شود درست باشد. بنابراین با این دو دلیل 1. تحقق اسلام به وسیله شهادتین، 2. قبولی اعمال براساس نص خاص کشف قطعی می کنیم که مرتد فطری بعد از توبه اسلامش محقق می شود و پس از که اسلام محقق شد تطهیر خواهد آمد.[5] فقیه همدانی و سیدنا الاستاد نکات ظریفی و لطیفی دارند که برای فردا ان شاء الله.


[5] کتاب الطهاره، شیخ انصاری، ج5، ص321 تا 325.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo