< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

‌موضوع: مطهر هشتم اسلام

عید غدیر در حقیقت عید هدایت و عید آشنایی با راه درست و رشد و کمال است. حضرت رسول که امیرالمومنین را معرفی کرد به اصطلاح ارباب ذوق یعنی نمونه آفرینش را معرفی کرد. که ارباب ذوق می گویند خدای متعال در خلقت علی قدرت نمایی کرده است. که خدایی که علی آفریده است. «ها علی بشر کیف بشر، ربه فیه تجلی و ظهر». و معرفی حضرت علی سلام الله تعالی علیه جلوه ها دارد، معرفی نمونه آفرینش و معرفی صراط مستقیم و معرفی الگوی انسانیت و معرفی الگو در همه ابعاد، سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم، تقوا درهر بعد انسان نیاز دارد الگو داشته باشد. در هر یکی از این ابعاد امیرالمومنین الگوست به اعتراف همه یعنی شیعه و سنی، مسلمان و کافر و خود مولوی که سنی است درباره حضرت علی می گوید «تا صورت و پیوند جهان بود علی بود، تا نقش زمین و زمان بود علی بود، این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود». البته تعبیر ظاهرش خطرناک است ولی شاعرانه است، که شعر «اعذبها اکذبها». یکی از بچه های مومن در تاریخ معاصر اسم علی بن ابی طالب بلد نبود ولی آدم خیلی با صفایی بود از منطقه فساء بود. خیلی آدم پاکی بود اسم علی بن ابی طالب را بلد نبود. خیلی خودش با دل پاکی، مشکلی داشت در یک حال خاصی برایش خبر داده شد با کمال صداقت آمد با آشنایش در میان گذاشت که به گوشم خوانده شد که یا علی بن ابی طالب ادرکنی بگویید کار شما حل می شود. این علی بن ابی طالب کیه، گفت علی بن ابی طالب همین حضرت علی خود ماست. استغاثه اش را کرد و توسلش را انجام داد و مشکلش هم حل شد. بنابراین برای کسی که خدا توفیق داده است با علی آشنا شده است آشنایی با علی یعنی بیمه در همه جوانب. یک حدیثی هم است سلسله خلفائیه، عن عثمان بن عفان عن عمر بن الخطاب عن ابی بکر «قال خلق الله من نور علیّ ملائکه تسبّح و تقدّس».

 

مطهر هشتم اسلام

درباره مطهرات هشتمین مطهر اسلام است. اسلام از مطهرات آمده است در متن سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید:« الاسلام و هو مطهر لبدن الکافر و رطوباته المتصله به من بصاقه و عرقه و نخامته و الوثق الکائن علی بدنه و اما النجاسه الخارجیه التی زالت عینها ففی طهارته منها اشکال و ان کان هو الاقوی». اسلام از مطهرات است نسبت به بدن کافر و آنچه که از اجزاء تابع برای کافر به حساب می آید، رطوباتی که متصل است مثل بصاق و عرق و نخامه و چرکی که بر بدنش موجود است، اینها همه پاک می شوند که جزء اجزاء بالتبع و براساس قاعده تبعیت محکوم به طهارت است. اما نجاست خارجیه از که از بیرون مثلا خونی و نجاست دیگری آمده است به بدنش اصابت کرده و عینش زائل شده است آیا اینها هم محکوم به طهارتند، اسلام مطهر اینگونه نجاست ها هم است یا نیست، می فرماید: محل اشکال است و هرچند اقوی این است که باعث تطهیر اینگونه نجاست ها هم می شود. این متن مسئله بود و اما شرح مسئله: اولا این حکم اجمالا یعنی مطهریت اسلام نسبت به بدن کافر از مسائلی است که لا خلاف فیه بلکه مورد اجماع بلکه ادعاء شده است تسالم آن و ضرورت. برای اینکه مدرک ارائه کنیم، شهید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اسلام مطهر است نسبت به بدن کافر اجماعاً، بعد ادامه می دهد حتی نسبت به بدن مرتد فطری علی الاشبه[1] . یعنی اقوی به نظر ایشان این است که اسلام نسبت به بدن مرتد فطری هم می تواند مطهّر باشد. در اصل مسئله هیچ اختلافی وجود ندارد.

 

دو نکته

اما آنچه که مورد بحث قرار گرفته است بین فقهاء در دو نکته متفرع بر این مسئله است: نکته اول نجاست های خارجیه اگر نجاست از خارج برسد به بدن کافر بعد از اسلام آوردن آیا آن قسمت از بدنش که متنجس شده بود پاک می شود یا پاک نمی شود، محل بحث است که سید هم اشاره فرمودند و محل اشکال است ولی فرمود اقوی این است که محکوم به طهارت است. دلیل بر طهارت آن می توان بگوییم عمدتاً سیره است. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه درکتاب جواهر الکلام این مسئله را مفصل بحث می کند، در ضمن به این مطلب اشاره دارد می فرماید: این فرع محل بحث است که آیا در قلمرو تطهیر قرار می گیرد یا خارج از قلمرو تطهیر است. بعد می فرماید: «الاقوی هو الاول»، اقوی این است که باید محکوم به طهارت باشد. برای اینکه سیره فقهاء به طور مستمر ثبت شده که کافری که مسلمان بشود دیگر دستور به تطهیر لباس متنجس اش نداده اند. تمام آنچه که متعلق به او بوده است محکوم به طهارت تلقی شده است. و این سیره خوشبختانه نه تنها سیره متشرعه به حساب می آید که می توانیم بگوییم سیره ائمه و یا حتی سیره نبویه است. بنابراین این سیره برای اعتبار دارد و محقق و مستقر است. مضافا بر این سیره مویدی هم اینجا می توانیم مورد استفاه قرار بدهیم که در نصوص نسبت به احکام کفار و اسلام آوردن آنها یک مورد تذکر وجود ندارد که اگر لباس‌هایشان اگر متنجس بودند الان که عین نجاست وجود ندارد اینها را باید تطهیر کند. یک مورد تذکر در روایات و نصوص وجود ندارد. به قول صاحب معالم لو کان لبان. اگر چنین حکمی وجود داشت باید بیان می شد و ذکر می شد. از ذکر چنین مطلبی خبری نیست.[2] صاحب جواهر براساس این سیره مطلب را اعلام می کند که عمده ترین دلیل برای طهارت این اشیاء می تواند سیره باشد.

 

قاعده جبّ و تبعیت

دو تا قاعده فقهی هم کمک می کند، قاعده اول قاعده تبعیت. در قواعد فقه یکی از قاعده هایی که داریم قاعده تبعیت است. قاعده تبعیت موارد زیادی دارد تبعیت در ملک، تبعیت در اسلام، تبعیت در طهارت و نجاست. اینجا جزء موارد تبعیت در طهارت و نجاست است. براساس قاعده تبعیت می گوییم این مواردی که متنجس شده بودند الان ازاله عین شده است اینها محکوم به طهارتند. قاعده دوم قاعده جبّ، که سیدنا الحکیم قدس الله نفسه الزکیه اشارتی دارد به قاعده جبّ.[3] که ضبط لغتش را می گویند جَبّ و جُبّ. غلط مشهور بهتر از صحیح مهجور است، که مهجور آن جَبّ است و معروف آن جُبّ. مثل مُفاد و مَفاد که صحیح آن مَفاد است و مهجور است و غلطش مُفاد است و مشهور است. غلط مشهور در ادبیات بهتر است از صحیح مهجور. لذا من گفتم قاعده جُبّ.

سوال: موارد بکار رفتن قاعده جب ّ و قاعده تبعیت فرق ندارد؟

پاسخ: دو تا قاعده است و دو تا قلمرو دارد. اما هر دو مشترکاتی هم داشته باشند. قاعده تبعیت از جهت خودش می گوید اینجا تبعیت است. قاعده جبّ از جهت خودش یعنی اغماض و چشم پوشی کردن و نادیده گرفتن یعنی در قلمرو عفو قرار دادن آنچه که قبل از اسلام بوده. هر خطائی که از یک کافری در زمان اسلام سر زده است قاعده جبّ می گوید الاسلام یجرّ ما قبله. قاعده جبّ هر خطاء و هر اشتباه و هر انحراف و هر گناه که بوده است اگر حق الله بوده، حق العبد در قلمرو قاعده جبّ نیست، مورد عفو قرار می گیرد. کسی مثلا نمازش را نخوانده قاعده جب می گوید قضای نماز نیست. و زکاتش را نداده پیامبر اعظم به کفار دستور عطای زکات های گذشته را نداسته است و قضای نماز و روزه گذشته را اعلام نکرده است. این قاعده جبّ است نسبت به حق الله و اما حق العبد که دیون و ضمانات باشد اینها معفو نیست. کافر بعد از اسلام هم باید اینها را بپردازند و ضمانت ها را باید انجام بدهد، از عهده ضمانت ها باید بیرون بیایند. این دو تا قاعده هم کمک می کند. براساس این دو تا قاعده و آن دلیل اصلی که صاحب جواهر فرمود، سید هم فتوا داد که الاقوی که حکم نسبت به این دسته از موضوعات یعنی اشیاء متنجسی که در حیطه تصرف کفار بوده منتها نجاستش از خارج آمده است بعد از ازاله عین اینها هم محکوم به طهارتند.

 

سوال:

پاسخ: بین این دو مورد فاصله زیادی وجود دارد. آن موردی که مکلف اند فعلا که کافر است مکلف است و تکلیف به عهده اش است. یعنی طلب به سوی کفار بالغین متوجه می شود. اما اگر آمدند اسلام اختیار کردند یک عفوی از سوی شرع و یک عنایت خاصه از سوی شرع می آید برای جلب قلوب اینها. که می گوید اگر اسلام اختیاری کردی ما می گذریم، اگر اسلام اختیار نکرد و تا آخر ماند آن تکالیفی که به عهده اش بود باید در قبال همه آنها پاسخ بدهد.

 

 

 

نظر سید الخوئی

اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه یک جمله جالبی می فرماید و آن این است که می فرماید نسبت به نجاست های خارجی که جزء اشیاء و اعضای وابسته و متصل به بدن انسان نیست، نجاست از خارج می آید، قانون تبعیت شاملش نمی شود. چون ملاک تبعیت برقراری اتصال بین تابع و متبوع است. اتصال حقیقی یا اتصال اعتباری. بین نجاست از خارج و بدن کفار تبعیت ثابت و برقرار نیست. بنابراین دلیل تبعیت که نمی گیرد. قاعده جبّ در اینجا قابل استناد نیست. قاعده جب اصلا در جهت طهارت و نجاست نیست. در جهت تکالیفی که شرع به عهده کفار گذاشته که کفار مکلف هستند به فروع و اصول نسبت به آن تکالیف است. جهت فرق می کند، اصلا در این جهت نیست. اما خود این مسئله یعنی حکم به طهارت این اعضای متنجس که به وسیله نجاست خارجی متنجس شده است اگر حکم به طهارت بدهیم نیازی به دلیل دارد. سیره دلیل نمی شود، سیره می دانیم اجمال دارد، سیره بیان واضح ندارد. سکوت کرده است، ممکن است دلیلی بوده است در اوائل اسلام که اینها به تدریج بیایند به سمت اسلام، زده نشوند و احکام تدریجی است. لذا نصوص هم که درباره این مسائل نیامده است دلیل نمی شود که اینها مورد تطهیر و عفو باشد. سکوت عمل و سیره که هیچگونه کارایی ندارد و روایات و نصوص که در این رابطه مطلبی ندارد اما کلیات و عموماتی که درباره نجاسات داریم کافی است. عمومات نجس شامل این موارد هم می شود.[4]

 

سوال:

پاسخ: منظور از نجاست خارجیه مثل خونی که از خارج بیاید به لباس کافر اصابت کند، و اصل خون زدوده بشود و فقط جایش مانده، نیاز به تطهیر است یا نیست؟ این مثال برای نجاست خارجیه است. سیدنا الاستاد می فرماید: این مورد مثل موردی است که حداقل سوال و شک درباره اش وجود دارد که آیا این نجاست هم به وسیله اسلام کافر پاک می شود یا نمی شود، قطعا مورد شک و سوال است که دیگر نیاز به دلیل داریم. دلیلی باید اقامه کنیم تا حکم به تطهیر صادر بشود. و می فرماید: متاسفانه دلیلی در این رابطه وجود ندارد، چون دلیل بر طهارت این گونه از موارد وجود ندارد لذا ادله نجاست حاکم است پس سه نکته شد: 1. عدم دلیل بر تطهیر، 2. عموم ادله نجاست، 3. احتیاط دینی. بنابراین نکته اول معلوم شد. صاحب جواهر و شیخ انصاری و فقیه همدانی هم با سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات هماهنگ هستند که اگر نجاست خارجیه باشد مشمول دلیل تطهیر نمی شود. اما سیدنا الطباطبایی که فرمودند آنچه که ما می فهمیم مدرک‌شان همان سیره است که صاحب جواهر اعلام کرده اند و صاحب جواهر در اعلامش به طور جدّ مسئله را شرح داده است.

 

المتحصل

المتحصل که فتوا برابر با رأی محققین از شیخ انصاری و فقیه همدانی و سیدنا الاستاد و مطابقت با احتیاط این است که نجاست خارجیه در تبعیت داخل نیست و دلیل بر طهارت آن موارد وجود ندارد. لذا احتیاط واجب بر اجتناب است. این فرع معلوم شد.

 

فرع دوم

اما فرع دوم می فرمایند: در جهت مطهریت اسلام فرق بین کافر اصلی و مرتدّ ملی وجود ندارد. اما مرتد فطری محل بحث است که باید بررسی شود و اختلاف نظر هم وجود دارد. اختلاف نظر هم برخواسته از نصوصی است در این باب آمده است. مرتد به دو قسم است: مرتد ملی که عبارت است از کسی که از پدر و مادر کافر به دنیا آمده، اسلام اختیار کرده دوباره برگشته به کفر قبلی خودش. مرتد فطری آن است که از احد الابوین مسلمان به دنیا آمده و تا حد بلوغ هم رسیده، بعد کافر شده است. در مطهریت اسلام نسبت به کافر فطری بحث و اشکال وجود دارد که احیاناً محل ابتلاء هم است. برای فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo