< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 169 سوره آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام
قال الله تعالی «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ».
این آیات جزء آیاتی است که مژده دارد، بشارت دارد خوف و حزن را نفی می کند و از نعمت خدای متعال حظ کردن را اعلام می کند. ابتداءً ترجمه کنیم بعد به معنای آیه دقت کنیم بعد هم فرعی که مترتب می شود از نصوص استفاده کنیم.

ترجمه
ترجمه : گمان نبرید نسبت به کسانی که کشته اند در راه خدا که اینها امواتند مرده هستند، بلکه اینها زنده هستند در پیشگاه خدا روزی می خورند. و اینها مسرور و شادمان هستند به سبب آنچه که خدای متعال برای آنها داده است از فضل خودش. و اینها بشارت می دهند برای کسانی که هنوز ملحق نشده اند به اینها، از پشت سرشان خواهد آمد که «الا خوف علیهم و لا هم یحزنون»، که خوف و حزن وجود ندارد. باز هم تکرار می شود این آیه تقریبا، منتها تکرارش وجه دارد، «یستبشرون بنعمه من الله» بشارت می دهند به نعمتی که از سوی خدا و فضل است و اینکه خداوند پاداش مومنین را ضایع نمی کند. این ترجمه سه تا آیه بود. این سه تا آیه با هم مربوط است. ما آنچه از این سه تا آیه استفاده کردیم این بود که در آغاز احوال کسانی که در راه خدا کشته شده اند مورد توجه قرار گرفته اند که آنهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده نیستند آنها زنده اند و روزی می خورند. حالا رزق و روزی هر موردی بحسبه است. یک جوانی الان است در این جلسه نیست، مورد اعتماد ما در حدی است که شک ندارم کذب نمی گوید و جعل نمی کند. با یک واسطه استاد و شاگردیم. حدود سه ماه تقریبا در حالت بیهوشی و کما به سر می برد که به اصطلاح موقت روح جدا می شد. این جدا شدن موقت روح خیلی چیز خوبی است. یعنی اگر کسی روحش موقت جدا بشود شانس ببرد دوباره برگردد اهل یقین می شود، می بیند. این دنیا را هم را اجمالا می بیند و آن دنیا را هم اجمالش را می بیند. لذا من برای شما توصیه می کنم اگر کسی را در خواب دیدید از اموات که احساس کردید شما در حال حیات هستید و او فوت شده، سوال کنید که آن سوال ها تقریبا یک مکاشفه از آن طرف است. راهی که برای ما وجود دارد که ما مثلا از عالم آخرت چه می دانیم، غیر از یک علم اجمالی چیز دیگر نمی دانیم. در قلمرو دید ما نیست. آن نصوصی که می گوید اجمالا می دانیم ثواب و عقابی است.

نکته: نصوصی که درباره عذاب الیم و عذاب خالد آمده
و یک نکته که این نصوصی که می بینیم در کتاب الله عذاب الیم و عذاب خالد این قدر از عذاب و اینها صحبت شده است و فهم این قضیه مشکل است. برای اینکه عذاب مقابل رحمت است، «رحمتی وسعت کل شئ» [1]که در ابتدای دعای کمیل هم آمده. ارحم الراحمین است، تواب رحیم است، غفور است، کریم است، با آن عذاب ها اگر ظاهر آن عذاب ها باشد تطبیق نمی کند. لذا باید قرآن را که تفسیر می کنیم یکی از راه های تفسیر قرآن که تفسیر القرآن بالقرآن است، قطعاً از آیاتی که مربوط به هم باشد کمک بگیریم تا در مجموع معنا را در بیاوریم. یا از کلمات تضادی که متخالف و متضادی که به کار رفته، عذاب را اگر دیدید کلمه رحمت را جستجو کنید، بیاوریم اینها را کنار هم قرار بدهید بعد یک آیاتی هم برویم همه را جمع کنیم ببینیم آخرش چی می توانیم استفاده کنیم. تفسیری که می شود اعلام کرد آن عذاب های الیمی که گفته شده است با ارحم الراحمین بودن تطبیق نمی کند. باید معنای دیگری داشته باشد، معنای دیگری هم ممکن است رجاء اعلام بکنیم، بنابراین آن همه عذاب خدای ارحم الراحمین برای بنده خودش، شما می گویید نه اینها کافر و فاسق و اینها بودند، نه راه هست هنوز. یکی از کلمات امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه در بحث تفسیر می فرمود جهنم راهی به سوی بهشت است. یعنی آنجا مسیر انتهایی اش نیست، نگویید اینها که خدا را قبول ندارند اینهایی که پیغمبر را قبول ندارند اینهایی که مولی را قبول ندارند حق اش است، خیلی خب ببینند جزائش را ولی بعد از آن متنبه می شوند و کارش را درست می کنند. یا یک آدم فاسق و فاجری است و پیرو اهل بیت است این حقش است که عذاب الیم ببیند می گوییم عذابش را می بیند ولی رحمت هم است یا من سبقت رحمته غضبه. یک نکته کاربردی اخلاقی را هم بگویم و آن این که همیشه بینش تان توفیق تان و نجات تان را به یک کلمه گره بزنید به کلمه رحمت. کلمه رحمت که کم نمی شود، ارحم الراحمین که است، هیچ گاه کم نمی شود. مربوط کنید به رحمت. عدل باشد، میزان باشد، کار مشکلی است.

سوال: در قرآن خیلی داریم «یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت»[2] و عذاب الیم و عذاب عظیم تخصیص اکثر می شود
پاسخ: خداوندی که ارحم الراحمین است رحمته وسعت کل شئ، این خدای ارحم الراحمین آن همه عذابی که در آیات قرآن ذکر شده با یک تحقیق دقیق قطعا ً با این رحمت واسعه تطبیق نمی کند. بشر بنده خودش است.

سوال:
پاسخ: بحث خلود جداست، فعلا در مورد عذاب، این همه عذاب از سوی خدا آمده و این همه عذابی که نستجیر بالله خود دینی که خود خدا برای ما داده و این همه عذاب و این همه سخت گیری و آن هم برای بنده ای که جاهل است قاصر است ضعیف است بیچاره است تطبیق نمی کند. یک ارباب یک کارگر ضعیفش را به خاطر اینکه چند روز کار را خراب کرده بیاورد داخل آتش بیاندازد دوباره بیاندازد بسوزاند باز هم نشود. این هم رجاء می گوییم و تفسیر به رأی نباشد و تحقیقا می گوییم. معنای رحمت را تحقیقا می فهمیم هم فقه هم لغت هم اصطلاح و معنای عذاب را هم می فهمیم. و ارحم الراحمین هم معنایش معلوم است. بنابراین این این همه آیاتی که در عذاب آمده ما یک توجیه برایش پیدا می کنیم. که اینها در مقام تخویف است. عمدتا هم از نظر بیان در مقام تخویف است. بشر یک بشر بسیار خودسری است و کوته نظری است اگر اینگونه تخویف نشود رو به راه نشود. مثال پدر برای بچه اش می گوید اگر نماز نخوانی می کشمت ، لفظ دلالت دارد به قتل آیا واقعا پدر پسرش را می کشد؟ تخویف است. در ادله و بیان ها خیلی راحت تطبیق می کند. بنابراین مضافا بر این با آن بحثی که کردیم که تعابیر مبالغه ای کنایه از اهتمام بالاست. اهتمام در باره هدایت است، شدت اهتمام درباره هدایت عذاب اینجوری اعلام بشود. این هم با رحمت تطبیق می کند، هم با بیان تطبیق می کند هم با ارحم الراحمین بودن هم با حالت این بندگانش. این غضب و رحمت را به این مناسبت طرح کردم که بندگان خدا که عنوان شده است «لا تحسن الله قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» که رزق و روزی بحسبه است. یک جوانی است حدود سه ماه در حالت کما بوده، مفصل نقل می کند این را بعضی از مراجع گفته اند که مکتوب بکند که دیگران هم استفاده کنند. الان حالت عادی دیگر نیست، وضعش و منش اش و رفتارش کاملا پیداست که اهل کشف و شهود است، عادی نیست، فرق می کند. رفتار انسان با معرفت انسان تنظیم می شود، معرفت اگر بالا بود، ادب قطعا است، معرفت اگر بالا بود خیانت نیست. آدم که معرفت داشته باشد واقعا که گناه نمی کند. لذا ما درباره عصمت یک دلیل عقلی هم گفتیم که معصوم اهل یقین است، کسی که اهل یقین باشد گناه نمی کند. براساس واقع بینانه. این آقا گفت که سه ماه که در حال کما بودم، تصادف شد و دیگر نفهمیدم، ضربه که سنگین بود دیگر نفهمیدم. رفتم جایی قرار گرفتم دیدم قبلا از آشنایان آدم متدین و صالحی که از دنیا رفته بود آمد، و کسانی که یکی دو نفر که شهید شده بودند آمدند. دیدیم جا خیلی جای خوبی است و نشستند سرور متقابلین است. و هر چیزی تمایل پیدا می کردیم نیاز به این نداشت که ما تلاش کنیم خودش می آمد. میوه بود مشابه انار ولی لذتش بالاتر از این بود، الان نمی توانم بگویم درک می شود بیان نمی شود. تا می خواستیم انار بخوریم انار خودش می آمد، انگور خودش می آمد، نیاز به قضای حاجت هم نبود، خستگی وجود نداشت، نفس آزاد بود، فضا آزاد بود. یک فضای دیگری بود، باید ببینی و تا نبینی نمی شود. و همینجور بودم و وضعیت آنچنان در آسایش بودیم که گویا از تحت یک فشاری که قرار داشتیم یک مرتبه آزاد شده ایم. و به قول سعدی آخر قفس دریده ای و مرغش پریده گیر. مرغی که از قفس پرواز کرد. و بعد هم لباس ما هم عوض شده بود لباس یک خانمی بود خانم محجبه و متدینه از منطقه در همان جا که ما آرامش داشتیم لباس تن مان بود. اخرهای کار متاسفانه یک مرتبه در ذهنم افتاد فرزند کوچکم، یک فرزند داشتم، یک لحظه به یاد او افتادم خودم را خراب کردم. یاد این که افتادم این خانم آمد و لباسی آورد گفت لباس ات را عوض کن برو پیش فرزندت، و تو برگرد. این بعد روحش و مغز و اعصاب طوری تحت تاثیر قرار گرفته بود که می آمد در جلسه می نشست تکرار می کرد برو برگرد، قضیه را مردم خبر نداشتند فکر می کردند این آلزایمر گرفته ولی حادثه چیز دیگری بوده. یرزقون رزق است، میوه است، لذت است خوردن است، اما اینجوری نیست، خود آن آقا عینی به ما نقل می کند خیلی بهتر. عند ربهم یرزقون. و نکته این است باعث آن نجات و آنها که برای ما گفته شد مطلبی که آنجا به درد ما می خورد و فهمیدیم و گویا برای ما گفته شد گویا ولایت امیرالمومنین قرآن سوره واقعه و کثرت صلوات. یک جوان عادی تقریبا نمازش را می خواند و با حساب سخت گیری ما آخوندهای قدیمی می گوید این قرائتش که درست نیست و لا الضالین را که بلد نیست، غیر المغضوب که بلد نیست، اینکه قرائتش نیست. نه یک جوان عادی نمازش را می خواند و کارش را هم می کند و کارش هم عادی بوده آزاد. همین قدر گفت سوره واقعه را مادرم گفته بود که سوره واقعه را بخوان سوره واقعه می خواندم و صلوات. حالا آنهایی که ذکر زیاد بگویند بگویند ما مخالف نیستیم، ولی عمدتاً معرفت کارساز است ولایت کارساز است، و در حد طبیعی و عادی هم باشد مشهود است که اهل نجات است. منتها خطری که برای ما طلبه ها وجود دارد بیشتر از عوام این است که ما یک مقدار مسئولیت مان زیاد است. کلکم راع و کلکم مسئول عنه، واقعا ما امر به معروف می کنیم خوب امر به معروف می کنیم، واقعا مطالب و عبادات ما از سر اخلاص است، که این دو نکته انجام وظیفه و اخلاص برای ما طلبه ها خطرناک است. ممکن است خدای نخواسته آنجا دیدیم یوم تبلی السرائر شما به کسی خیلی اعتماد داشتید ولی دیدید گرفتار است، اخلاصش مشکل بوده برای خودش فکر می کرده، درس می خوانم تا بشوم چیزی که آنکه بگوید بشوم چیزی به جایی هم نمی رسد آنکه بگوید درس بخوانم به خاطر سربازی آقا آن هم می شود و کارش درست است. این از کلمه یرزقون این مقدار که استفاده کردیم. بعد از این آیه این دو تا آیه دیگر مترتب بر آیه اولی است، معنای قتل فی سبیل الله را بگویم، قتل فی سبیل الله یک ظاهری دارد قدر متیقن یک معنای دیگری دارد تحقیق. قتل فی سبیل الله کسی که در راه خدا شهید بشود، این ظاهرش است. و یک معنای دیگری دارد که قتل به مرگ هم بکار می رود که در نصوص روایی فرزند بزرگی از آقا امام صادق سلام الله علیه پیش رویش زمین افتاد و فوت شد «الحمد لله الذی قتل اولادنا»، کلمه قتل به کار برده. و قتل هم صدق می کند چون بالاخره آن عزرائیل آدم را به قتل می رساند.

روایتی از تفسیر قمی
ما در این رابطه کمک می گیریم از نصوص، تفسیر قمی «و اما قوله تعالی و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتاهم الله من فضله»، این روایت از علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از حسن بن محبوب این سند جزء سندهای مبارک و متقنی است و عمدتا سند کافی و کلینی است. از حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع است عن ابی عبیده الحذاء که از اجلاء و ثقات است، عن ابی بصیر که از اوتاد است و از شش نفر اول اصحاب اجماع است. عن ابی عبدالله علیه السلام حدیث سندش صحیح است و روایت صحیحه است. در این صحیحه از امام صادق «قال هم و الله شیعتنا اذا دخلوا الجنه و استقبلوا الکرامه من الله» موقعی که بهشت می روند آن کرامت خدای متعال و کرم خدا را روبرو می شوند، «استبشروا بمن لم یلحق بهم من اخوانهم من المومنین فی الدنیا»، بشارت می دهند به آنهایی که در دنیا عقب مانده اند و هنوز به آنها ملحق نشده اند، «من المومنین فی الدنیا أن لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»،[3] شمایی که مومن هستید شمایی که ولایت اهل بیت را دارید، ولایت اهل بیت هیچ راهی یعنی بشر در این دنیا هر راهی را که فکر کند که بتواند از آن راه از آن وسیله خدعه قدرت، شیطنت، خیانت، تلاش، فعالیت، فناوری هر راهی را که برود برای اینکه خوف و حزن را از روح خود ببرد نمی تواند. حتی از صنادید هم باشد نمی تواند خوف و حزن را از ذهن خودش ببرد. لذا خلیفه اول وقتی که در کنار حضرت رسول قرار گرفت در غار ثور، حزن را نتوانست از ذهن خودش ببرد، حزن داشت خوف داشت، چون ولایت امیرالمومنین را نداشت. پیامبر فرمود «لا تحزن»، پس معلوم است که خوف و حزن دارد، پیش پیامبر نشسته خوف و حزن دارد چون ولایت ا میرالمومنین را نداشت. خوف و حزن یک راه دارد و آن راهش ایمان به معنای کامل ایمان به خدا و به پیامبر و به ائمه اطهار. که ما این را تعبیر می کنیم به ولایت، ولایت که بود مبدأش را دارد ولایت بدون مبدأ نیست. بشارت بدهید برای مومنین ان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. آیه سوم هم مربوط به همین مطلب می شود، یستبشرون بنعمه من الله، این دو معنا دارد، باز هم مژده می دهد به نعمت الهی، نعمه ظاهره و باطنه در قرآن و تفسیر روایی دارد که ولایت اهل بیت است. مژده می دهد که رجاء استفاده می کنیم که نعمت را بدانید چیه، آن نعمت همان ولایت است و آثار آن نعمت دیگر چیست. بار ولایت بهشت است. ثمر اعتقاد به بقیه الله الاعظم روح و ریحان است. «بنعمه من الله و فضل»، فضل هم دو معنا آمده است، فضل و رحمت با هم به کار می رود. در تفاسیر روایی و رجائی تقریبا به این مضمون فضل و رحمت معنای پیامبر و علی است. «رحمه للعالمین» رسول الله است، فضل علی بن ابی طالب است. و «ان الله لا یضیع اجر المومنین» خداوند اجر و پاداش مومنین آنهایی که ما الان آمدیم می گوییم مومن چه کسی است از قرآن استفاده کنیم، که مومن کسانی است که پیرو اهل بیت باشد، مومن کسی است که به ولایت امیرالمومنین معتقد باشد. حضرت صدیقه طاهره سلام الله تعالی علیه اوصاف و فضائل و مدائح زیاد شنیدید. حضرت صدیقه طاهره سلام الله تعالی علیها دو تا اسم دارد و بقیه اش وصف است، یک اسمش زهراء است و اسمش فاطمه است، بقیه اش اوصاف است، صدیقه و طاهره و مطهره و بتول و عذراء الی آخر. ما طلبه ها می گوییم «کثره المبانی تدل علی کثره المعانی»، هر وصف که آمده بار معنا دارد. این همه اسماء و اوصاف یعنی این همه مدائح و فضائل اما دو تا اسمی که دارد اسمی که می شود بگوییم کلمه جمالیه است و اسمی که کلمه جلالیه است. فاطمه جلال است زهراء جمال است. به توسط اسم جمال جنبه عبودیت حضرت صدیقه است و به توسط جلال جنبه ولایت و دفاع از امیرالمومنین است. یک روایت هم خود حضرت صدیقه طاهره نقل می کند از پدر بزرگوارم حضرت رسول شنیدم که روز قیامت تمام مردم، می گوید پیامبر اعظم فرمود که من در معراج که رفتم بهشت وارد شدم. در در بهشت دیدم مکتوبی را «لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی القوم»، گفته بودم که شهادت ثالثه «اشهد أن علیا ولی الله» به قول ملاصدرا ریشه عرشیه دارد از طریق ابناء عامه هم آمده که پیامبر گفت در قائمه عرش الهی مکتوب دیدم، در کتاب شرح عقائد تفتازانی این مطلب آمده. اما از طریق خاصه روایت از حضرت زهراء است. علی ولی القوم، بعد در آنجا درباره شیعه هم گفته شده، روز قیامت تمامی مردم پا برهنه حشر می شوند مگر شیعیان امیرالمومنین. این یک تعبیر معروفی است، پا برهنه و دارای کفش و نعلین. یعنی شیعیان با وضعیت مطلوب و آراسته به دور از حزن و خوف، دیگران وضعیت بهم ریخته و خوف و حزن. یک خطابی هم اگر یک جمله ای را الان در مکاشفه از حضرت صدیقه طاهره برای خود ما اعلام بکنیم از مجموع ادله از خطابه از بیان، از آرزوها، و از عمر شریف هجده سال. یک آقایی داریم اینجا قمی است یعنی از دهات قم است از ورجان، ما آشنا و دوست من شده بود. این آقا پدرش با خود من صحبت کرد، گفت پایم شکسته بود، سن هم نسبتا بالا، خب پای شکسته به سادگی التیام پیدا نمی کند، وضعیت هم ناجور. نوار مرحوم آقای کافی را گوش دادم، در ذهنم این بود من آدم عامی که از دهات قم و آدم متشخص و متدین. گفت خانه افتاده بودم هیچ راهی هم نداشتم برای معالجه، یک مرتبه نوار آقای کافی را پیدا کردم من در فکر و خیالم این بود که حضرت زهراء ام الائمه ام ابیها صدیقه طاهره همسر علی بن ابی طالب این همه رنج ها که دیده عمدتا پنجاه سال شصت سال عمر داشته بانو. نوار را که روشن کردم یک مرتبه دیدم آقای کافی گفت بانویی که هجده سال بیشتر سن ندارد. دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، دیگر احوالپرسی نمی توانستم بکنم، گریه می کردم حرف نمی توانستم بزنم، به روحم اثر کرد منقلبم کرد. آخ این همه مصائب حضرت زهراء هجده سال داشت. در این حالتی که منقلب بودم حالا خواستم از حضرت زهراء یا نخواستم، یک مرتبه در حالتی که حال نداشتم که حضرت زهراء هجده سال داشته. یک مرتبه دیدم راه می روم، متوجه شدم که دیگر پا اصلا خبری نبوده. راه حاجت گرفتن هم نشان بدهم که از عالم قلب که ارتباط تان وصل کنید حاجت قطعی است، اگر حاجت نمی دهد وصل کامل نیست. وصل بشود اثر طبیعی اش حاجت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo