< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 189 بقره در موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام
آیه 189 بقره
آیه 189 سوره بقره، خدای متعال می فرماید: «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس و الحجّ و لیس البرّ بان تاتوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها و اتّقوا الله لعلکم تفلحون».

ترجمه
ترجمه آیه که خدای متعال خطاب به پیامبر می فرماید: از تو سوال می کنند که اهله چیست در مراسم حج، بگو اهله مواقیت است. میقات هایی که درباره حج تعیین شده است. این یک سوال فرعی درباره یکی از مسائل دینی است. بعد خدای فرمود: «و لیس البرّ بان تاتوا البیوت من ظهورها» از برّ نیست یعنی شایسته نیست که کسی وارد خانه ها بشوند از غیر مسیر مستقیم و از پشت دیوار مثلا.

تمام برّ از دید قرآن تقوی است
و تمام برّ و خوبی، تقواست. گفته بودیم که سوال و مورد اختصاص نمی آورد، مطالب کلی گفته می شود، همین قسمت خودش یک سرلوحه زندگی است که «لکن البر من اتقی». ثابت هم شده است که آدمی که اهل تقواست، درختی که بار می دهد اول برای صاحب درخت نفع آن می رسد و بعد بفروشد و برای دیگران. کسی که تقوای خدایی رعایت کند، او کار شایسته انجام داده است و او کار درست انجام داده. درستی کار از دید قرآن تقواست و آن تقوا اولین فائده اش برای آدم است و بعد برای جامعه و دیگران. بعد مطلب کلی دیگری را بیان می کند که جزء بحث ماست، می فرماید: «و اتوا البیوت من ابوابها» به خانه ها از ابواب و درب های خانه ها وارد بشوید.

آیا منظور از بیوت و ابواب در این آیه بیوت و ابواب عادی است
ترجمه را که ببینیم، اگر واقعا منظور از بیوت همین خانه های عادی باشد و منظور از این ابواب همین درهای عادی خانه ها باشد؟ مناسب بیان قرآن نیست. یک چیز ضروری ساده ای که قابل ذکر نیست که به خانه ها از درهایش وارد بشوید. اگر فقط ظاهرگرا باشیم، تعابیر قرآن ظاهر آن ظاهر خودش است و هر بیانی یک ظاهر برای خودش دارد، ظاهر قرآن آن ظاهری است که متناسب با خودش است.«و اتوا البیوت من ابوابها» اگر بگوییم از در خانه وارد بشوید، مگر غیر از این است؟ یک چیز ضروری ساده را آن هم دستور عمومی برای هدایت بدهد. بنابراین دیدیم که «و اتوا البیوت من ابوابها» که معنایش ظاهری آن را از متن نفهمیدیم، متن یک نوع هدایت اجمالی است که این «و اتوا البیوت من ابوابها» باید معنای دیگری داشته باشد. «و اتقوا الله لعلکم تفلحون» این راه هدایت است که تقوا را رعایت کنید تا شاید رستگار بشوید. نکته دیگر هم است که معنای «و اتوا البیوت» باید چیز دیگری باشد و در ادامه تقوا مطرح است و در قدم بعدی هم رستگاری، ذهن ما را به یک حقیقت هدایت کرد که این «و اتوا البیوت» معنای دیگری دارد.

مراجعه به تفاسیر
مراجعه می کنیم به تفاسیر، درباره تفسیر این آیه در کتاب تفسیر عیاشی آمده است از امام باقر سلام الله تعالی علیه، روایت مسند است واقعا ولی در کتاب نیست. «قال سالته عن هذه الآیه»، آقا امام باقر را سوال کردم از این آیه که «لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها»، کار درستی نیست و کار خلاف است اگر وارد خانه ها بشوید از پشت دیوار و از راه انحرافی «و لکن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها»، خانه ها وارد بشوید از ابواب آن، «فقال آل محمد صلی الله علیه و آله ابواب الله و سبیله و الدعاه الی الجنه و القاده الیها و الادلاء علیها الی یوم القیامه»[1]، باب را هم مصداقش را تعیین کرد و هم معنای باب را شرح داد. آل رسول الله، ابواب الله و سبیل الله هستند. این ها ممکن است عطف تفسیری باشد که ابواب را برای ما شرح می دهد که ابواب الله یعنی سبیل الله، سبل الله و الدعاه الی الجنه و القاعده رهبران به سوی بهشت، و الادلاء علیها. حدیث دیگر: این روایت هم از سعید بن منخل است نقل می کند از معصوم که در این حدیث مرفوعه و مضمره هم است «قال البیوت الائمه و الابواب ابوابها»[2]. این را تا این جا ترجمه و تفسیر آن را خواندیم که بیوت، بیوت ائمه است و ابواب هم دعوت و رهبری ائمه است.

منبع دیگر اصول کافی کتاب حجت
منبع دیگر کتاب اصول کافی از امام باقر علیه السلام «یقول: ان علیا علیه السلام باب فتحه الله فمن دخله کان مومنا و من خرج منه کان کافرا»[3]، می فرماید: علی علیه السلام بابی است که آن را خدای متعال به روی مردم گشوده است. کسی که داخل بشود از آن در، مومن است. و کسی که خارج بشود از آن مسیر، کافر است. تطبیق شد که مصداق باب در آیه امیرالمومنین علی علیه السلام باشد.

سوال: منظور از این که فرموده کافر است، چیست؟
جواب: اسلام ظاهر و کافر ظاهری و اسلام باطنی و کافر باطنی داریم. که در زیارت جامعه آمده «و جعل ولایتکم طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا»، ولایت شما مطهّر باطنی است. ولایت امیرالمومنین، مطهر باطنی و اسلام باطنی است. اگر کسی ولایت ندارد، کافر باطنی است هرچند در ظاهر مسلمان باشد. منبع سوم تفسیر قمی که در تفسیر این آیه می فرماید: آیه «و اتوا البیوت من ابوابها نزلت فی امیرالمومنین علیه السلام لقول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا مدینه العلم و علی بابها»[4]، چطوری مفسر کبیر علی بن ابراهیم تطبیق کرد؟ آیه آمده است که «و اتوا البیوت من ابوابها»، حدیث از پیامبر اعظم حدیث مشهور بین فریقین در حد بالای تواتر که «انا مدینه العلم و علی بابها»، پس مدینه که وارد می شوید از باب آن وارد بشوید. الان آیه به آن عظمت و شأنیتی که دارد، آن را درک کردیم که مدینه علم پیامبر از باب آن وارد بشوید از طریق علی بن ابی طالب. «و لا تدخل المدینه الا من بابها»، مدینه نبوی به اعتبار نظری معرفت دینی و به اعتبار عملی اسلام واقعی که می خواهید وارد بشوید فقط از طریق ولایت علی بن ابی طالب است. از این طریق که وارد بشوید، معرفت دینی و اسلام واقعی را به دست می آورید که همان اسلام ناب اهل بیتی ولایی محمدی است.

اشکال وهابی ها به این حدیث
دیروز یک آقایی مراجعه کرد و یک اشکالی از طرف وهابی ها آورد که گفته شده است این حدیث اولا سندش کامل نیست و ثانیا اگر این گونه باشد معنایش هم درست نیست، برای این که اگر پیامبر فقط یک درب علم داشته باشد و فقط یک نفر آن را نقل کرده باشد، پس موضوع اسلام تمام شد.

جواب از این اشکال
اما سند این حدیث را که جستجو کردیم در کتاب شواهد التنزیل برای حاکم حسکانی از نظر سند از حد تواتر بالاست بین الفریقین. در کتاب شواهد التنزیل از ابن عباس که ابن عباس سندی که نقل می کند مسند است و راوی هایش هم مورد تایید رجالی های ابناء عامه است و متن هم این است.« قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»[5] که سند آن فوق تواتر است. معترض هم گفته اولا سند آن درست نیست هرچند حافظ ترمذی آن را در جامع خودش نقل کرده. و بعد گفته شده است که این حدیث از نظر سند «صحیحٌ علی طریق الشیخین»، یک صحیح اعلایی اصطلاح دارند که آن صحیح اعلایی را می گویند «علی طریق الشیخین» که منظور از شیخین مسلم و بخاری است. این هم کتاب شواهد التنزیل برای حاکم حسکانی که حاکم حسکانی در ابناء عامه در حد سید بن طاووس است. بنابراین از لحاظ خود معترض هم اعتراف کرده که هرچند ترمذی هم نقل کرده، ولی معنایش آن درست نمی شود. در همین حدیثی که نقل شده است که «قال رسول الله انا دار العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأتها من بابها». اولا اشکالی که کرده است که می گوید اگر یک نفر باشد و فقط او نقل کند، اسلام تمام شد، 1. اولا به عکس آن است که اگر یک نفر کاملی نباشد که نقل نکند و پراکنده نقل بکند، اسلام تمام است. 2. براساس ترتیب طبیعی هر عالمی وارث آن تمام مردم نیست و امکان ندارد که از پیامبر و علوم پیامبر هم باید استفاده کنند. وارث هر عالم به طور طبیعی همه نیست و یک عده خاصی است. آن عده خاص گاهی یک نفر است و گاهی دو سه نفر است تا علم باقی بماند. راه بقاء علم از یک عالم، تحمل یا فراگرفتن یک شاگرد یا چند شاگرد برازنده است. اگر تنها باب برای یک عالم و یک شاگرد قوی یا دو سه تا شاگرد قوی نباشد، علم او از بین می رود. 3. اگر بناء بشود یک نفر بودن آن اشکال است، پیامبران هم یک نفر بوده اند و پیامبر اعظم که باب رحمت و عظمت و وحی است، یک نفر است.

نکته چهارم مستشکل اسلام و علم را یکی دانسته است
4. اسلام و علم را با هم اشتباه کرده، گفته اگر بنا باشد که باب علم، یک نفر باشد، اسلام تمام است. فکر کرده که باب علم که حضرت علی است، فقط احکام اسلام را او گرفته و احکام اسلام به دیگران داده نشده. احکام اسلام در حد احکام عمومی برای همه است اما علم پیامبر آن علمی است که کمال انسانیت آن علم می تواند بیمه کند. و آن علمی است که هر دو بعد انسان را بیان می کند، آن علم باب دارد که آن علم برای همه نیست. برای همه ممکن نیست. آن علم خاص است و نتیجه اش هم معلوم است.

نکته بعدی گفته ابوبکر از همه بالاتر است
و بعد در ادامه معترض نوشته که سعید خدری گفته که ابابکر بهترین ماست و اعلم ماست و از علی اعلم است. علم تنها به ادعاء نمی شود. یا از سوی مقام استاد و بالا تصدیق شود و یا آثار نشان بدهد. یک اثرعلمی از ابوبکر در تاریخ ثبت نشده است. یک مورد پیامبر درباره علم ابابکر چیزی نفرموده اما درباره حضرت علی «علی بابها»، علومی که در دنیای اسلام وجود دارد، شاهد زنده اش نهج البلاغه مولی امیرالمومنین است. این است که اگر از این راه نرود، بیراهه رفته است و باعث آبرو رفتن مسلمان ها می شود. در نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: کره زمین حرکت می کند. این راه درست است و کسی که از این راه وارد بشوید، برای دنیا حرف برای گفتن دارد. یا علوم اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی حتی فیزیکی و علمی، از این در که وارد بشود، حرفی برای دنیا دارد.


مطلبی در کتابخانه مدینه از بن باز
اما آن هایی که منحرف رفتند، الان در کتاب خانه مدینه در جمع استفتاء ها یک استفتائی از بن باز است که سوال شده است زمین حرکت می کند؟ گفته است: نه، «الدلیل النقلی و العقلی، الدلیل العقلی اذا تحرکت الارض لهدمت الابینه». این است که راه غیر «تاتوا البیوت من ظهورها»ست. آبروی اسلام را می برد. می گوید دلیل بر عدم حرکت کره زمین این است که ساختمان های رفیع و بلند در روی کره زمین وجود دارد و اگر زمین حرکت کند، این ساختمان ها در هم می ریزد. این سنت و این فهم نشان می دهد که ادعاء می شود و فکر می کنند که راه دیگر هم دارد که چقدر بی راهه رفتن است. اما امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: زمین دارای حرکت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo