< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: وجوب تطهیر نجاست از ماکولات و مشروبات و ظروف آن ها
 مسئله 30 وجوب تطهیر نجاست از مأکولات و مشروبات
 سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در مسئله 30 فصل احکام نجاسات می فرماید: «یجب ازاله النجاسه عن المأکول مظروف الاکل و الشرب اذا استلزم استعمالها تنجس المأکول و المشروب» می فرماید: واجب است ازاله نجاست از مأکولات و چیزهایی که مورد اکل و شرب است، و از ظرف اکل و شرب. اگر استعمال آن ظروف اکل موجب نجاست خود مواد خوراکی و نوشیدنی بشود، باید از ظروف ازاله نجاست کرد. در این رابطه اشکال و اختلافی دیده نمی شود. سید حکیم [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این مسئله جزء مسلمات بلکه از ضروریات است. و سیدنا الاستاد می فرماید: «لا خلاف فیه». از ضرورت تا لا خلاف فاصله زیاد است. گفته بودیم که نفی خلاف کمتر از اجماع است. ضرورت بالاتر از اجماع است بلکه بالاتر از تسالم یا به اصطلاح تسالم هم وصل یا مصداق ضرورت است اما قطعا بالاتر از اجماع است. اگر امر در حد ضروری رسید، دیگر نیاز به استدلال نداریم. اما دأب فقهاء این است که مسئله هرچند در حد ضروری باشد، باز هم دلیلش را بیان کنیم. سیدنا الاستاد [2] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید درباره وجوب ازاله نجاست از مأکول و مشروب هرچند خلافی نیست که شاید منظور از این خلافی نیست که متسالم علیه و ضروری است. اما باید دقت کرد که این وجوب چه وجوبی است؟ می فرماید: وجوب شرطی است. وجوب شرطی عبارت است از وجوبی که تحقق آن بسته به شرط باشد یعنی واجب است ازاله نجاست از خوراکی متنجس در صورتی که آدم بخواهد استفاده کند و بخورد. شرط می شود خود اکل و شرب. اگر اکل و شربی در کار نباشد، وجوب ازاله به حسب ذات به عنوان یک حکم شرعی نیست.
 تقسیم واجب به (شرطی، مشروط، طریقی)
 ما در اصطلاح در برابر وجوب نفسی به اعتبار ملاک که تقسیم بکنیم، می گوییم وجوب یا نفسی است یا طریقی یا شرطی. وجوب نفسی خود عمل دارای ملاک کامل است، تمام الملاک در خود عمل است مثل صوم و صلاه و واجبات نفسیه دیگر. و اما وجوب شرطی ملاک ارتباط دارد به تحقق خود آن شرط که مأکول و مشروب باید تطهیر بشود «یجب ازاله النجاسه عن الماکول بشرط الاکل»، اگر اکل صورت بگیرد، ملاک در اکل است. چون اکل نجس و متنجس حرام است. فرق بین واجب شرطی و واجب مشروط: واجب شرطی آن است که عمل بدون تحقق شرط اصلا ملاک ندارد و محبوبیت ندارد و مطلوبیت به معنای ماموربه ندارد. اما واجب مشروط اصل خود عمل محبوبیت آن محفوظ است و واجب است، عمل مطلوب و مامور به است و امر آمده اما فعلیت آن بر عهده مکلف به اصطلاح سید الاستاد یا تنجزش به عهده مکلف به اصطلاح محقق خراسانی، مشروط به تحقق شرط است. مثل وجوب حج و استطاعت. حج، مناسک حج واجبی است در حد ذات خودش و مطلوب ذاتی دارد و واجب محقق است اما فعلیت آن یا تنجزش منوط است به تحقق استطاعت. اما واجب طریقی
 سوال:
 جواب: واجب مشروط خود عمل ماموربه است و واجب است اما فعلیت ندارد برای شما. یک شرط فعلیت و تنجز می خواهد. مناسک حج به عنوان قضیه حقیقیه جعل و تشریع شده و فعلیت آن بر شما منوط به استطاعت است. خود بدنه از اول کامل است، هم جعل و هم مطلوبی تشرعی. اما واجب شرطی خود عمل نه جعل شرعی دارد و نه مطلوبیت به معنای ماموربه دارد. مثلا فرض کنید برنجی پخته شده که متنجس شده، خود ازاله از این برنج متنجس یک عبادت است؟ نه، یک مطلوب شرعی به حسب ذات است؟ نه، ملاک خودش دارد؟ نه. اگر اکل و شرب در کار بود، آن موقع می شود ازاله واجب. به عبارت دیگر در واجب شرطی وجوب گره خورده به خود شرط اما در واجب مشروط فعلیت وجوب گره خورده به شرط. فرق است بین خود وجوب منوط باشد یا فعلیت واجب منوط باشد.
 سوال: واجب معلق هم همین است؟
 جواب: واجب معلق این است که وجوب فعلی است، واجب معلق اصطلاح فصول است و محققین صاحب نظر اخیر قائل به واجب معلق نیست و از ابتکارات صاحب فصول است. تعریف واجب معلق این است که وجوب فعلی است واجب استقبالی است. شرط کامل است و زمان تاخیر دارد. تقریبا می شود مقید به تاخیر. اصطلاح بعدی وجوب طریقی بود، وجوب طریقی وجوبی است که فقط در طریقیت و مسیر بودن آن به سوی واجب اصلی مصلحتی وجود دارد که در خود طریقیت آن مصلحتی وجود دارد تا برسد به واجب اصلی یا به ماموربه. مثال معروف واجب طریقی احتیاط شرعی است. وجوب احتیاط شرعی مثلا در شبهه محصوره که عسری نداشته باشد و مشکلی نداشته باشد، وجوب این احتیاط وجوب طریقی است. مصلحت در خود طریقیت است که این می شود طریق برای وصول به هدف اصلی که عمل مورد احتیاط است، به وسیله احتیاط آدم احراز می کند برائت ذمه را.
 مصلحت سلوکی و فرق آن با واجب طریقی
 سوال:
 جواب: مصلحت سلوکیه غیر این است. خود طریقیت ملاک واقعی دارد که قطعا احتیاط احراز می کند که انسان مشغول الذمه اش تمام شد و طریقیت آن قطعی است. وجوب طریقی، طریقیت آن قطعی است. مثلا شما شک دارید که قبله کدام طرف است به چهار سمت که نماز خواندید، این وجوب طریقی طریقیت آن قطعا ملاک و مصلحت دارد برای این که احراز می کنید که در آخر شما رو به قبله نماز خواندید. طریقیت آن قطعی است و مصلحت در طریقیت آن قطعی است. طریق می شود برای احراز هدف یا برای امتثال قطعی. مثل نماز به چهار سمت در صورت اشتباه قبله. و اما مصلحت سلوکیه درباره طرق و امارات و اصول است. که آن جا اشکال می شود که این طرق که قطعی نیست، این طرق و امارات که قطعی نیست خیلی از آن ها، اعتبار محض است. این ها یا با واقع مطابقت می کند یا نمی کند، اگر با واقع مطابقت کرد که فهو المطلوب ولی با واقع احیانا مطابقت نمی کند، برای خود مکلف هم احیانا کشف خلاف می شود، باید اعاده کند آن اعمالی که براساس یک اصل انجام داده؟ جوابش را می فرماید ممکن است بگوییم اعاده ای در کار نباشد. چون مصلحتی که در عمل وجود داشته، تدارک شده به مصلحت در سلوک. مصلحت در اتباع از این طریق، این مصلحت سلوکیه یک استنباط است. یک وجهی است که احتمال داده شده اما این قطعی نیست ولی در وجوب طریقی، مصلحت و ملاک در طریق قطعی است. چون قطعا به وسیله احتیاط به هدف می رسید. وظیفه را انجام می دهید و حالت منتظره دیگر وجود ندارد.
 نصوص دال بر اجتناب از ماکول و مشروب نجس
 سیدنا الاستاد می فرماید پس از که وجوب شرطی شد، ما اعلام می کنیم که وجوب ازاله از مأکول اطلاقا واجب نیست بلکه اگر اکل و شربی در کار باشد، آن گاه واجب می شود. و برای این مطلب ما دلیلی که بخواهیم اقامه کنیم، نصوصی هست که می فرماید اکل و شرب متنجس جایز نیست. ما از نصوص استفاده می کنیم هرچند سیره متشرعه هم آن مطلب را در قلمرو خودش دارد ولی ما نصوصی داریم که به ما کمک می کند، می فرماید: اکل شئ متنجس جایز نیست. این مطلب بدانیم که اکل متنجس جایز نیست، جزء مبدعات و تاسیسات شرع اسلام است. قبل از اسلام زمان جاهلیت قبل از اسلام، مسئله ای به نام حرمت اکل متنجس وجود نداشت. و این چیزی است که جزء نوآوری های شرع است.
 روایت معاویه بن وهب در وسائل الشیعه از امام صادق علیه السلام
 روایت اول: محمد بن یعقوب شیخ کلینی عن محمد بن یحیی عطار قمی از اجلاء و ثقات عن احمد بن محمد که احمد بن محمد بن عبدالله سعد است اشعری قمی که از ثقات و اجلاء و گفته می شود اعلم علمای زمان خودش بوده. محمد بن یحیی عطار هم شیخ شیخ کلینی است. عن علی بن حکم که توثیق خاص دارد از نجاشی و کشی. عن معاویه بن وهب که شناخته شده و از اجلاء و ثقات و دارای توثیقات خاص از شیخان شیخ کشی و شیخ نجاشی. «عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت جرذ مات فی زیت او سمن او عسل فقال اما السمن و العسل فیوخذ الجرز و ما حوله و الزیت یستصبح به». [3]
 برداشت دو حکم از روایت مذکور
 این حدیث دو تا حکم را بیان می کند، حکم اول عدم جواز اکل متنجس و حکم دوم جواز انتفاع از متنجس.
 منجس شدن مأکول جامد و مایع
 عسل و روغن جامد که نفوذ نمی کند در آن نجاست، خود عین نجس و اطرافش را بگیرید و کنار بگذارید و بیرون کنید از ظرف و اما باقی مانده عسل و روغن که نفوذی صورت نگرفته، اشکالی وجود ندارد و استفاده کنید. دلالت دارد بر این که نجاست اگر سرایت نکند که اشکال ندارد و اگر سرایت کند نجس است و اکل آن جائز نیست. و اما زیت گفته است که مایع است به محض افتادن موش در داخل روغن زیتون که مایع است، نجاست سرایت می کند. دیگر آن قابل استفاده برای خوردن نیست، اما استصباح کنید. از این روایت استفاده می شود که انتفاع از شئ متنجس جائز است.
 روایت سکونی از امام صادق علیه السلام (افتادن موش در آبگوشت)
 روایت دوم: این روایت اولی صحیحه بود و این روایت را که می خوانیم سند معتبر است منتها حرف در آن است. محمد بن یعقوب شیخ کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه قدس الله اسرارهم انفسهم الزاکیات، تا این جا که هیچ مشکلی نداریم.
 اعتبار سکونی و نوفلی و سهل بن زیاد به خاطر کثرت روایت
 عن النوفلی عن السکونی، این دو تا جزء افرادی است که در رجال گفته بودیم که گاهی کثرت باعث وثوق به صدور می شود. آن قدر روایت نقل کرده اند و اصحاب و راوی ها از روایت این ها استفاده کرده اند که دیگر برای انسان شکی و تردیدی باقی نمی ماند که روایت این ها قابل اعتماد است. اگر شما درباره کثرت نقل مثال خواستید تهیه کنید در رجال نوفلی و سکونی است.
 سوال: نوفلی و سکونی آیا عامه هستند؟
 جواب: حرف و حدیث درباره این دو تا زیاد است. اگر وارد حرف و حدیث این دو تا بشویم شرح مفصلی دارد. تضعیف، توثیق، مذهب، اعتدال و عدم اعتدال خیلی است. ولی آن چه که می توانیم بگوییم این دو تا از افرادی است که کثیر الروایه است در حد فوق العاده زیاد مثل سهل بن زیاد. این سه نفر می شود مثال آورد. سهل بن زیاد هم تضعیف دارد، توثیق دارد، مشکل دارد، اشکال دارد اما کثرت روایت و اعتماد اصحاب به روایت شان و روایت آن ها را نقل می کنند و وجود روایات شان در جوامع معتبر روایی و مضامین معتبر، در مجموع وثوق به صدور حاصل می شود، این روایت معتبر است.
 تفصیل بین آبگوشت و خود گوشت در حرمت اکل
 «عن ابی عبدالله علیه السلام عن امیرالمومنین علیه السلام سئل عن قدر طبخت فاذا فی القدر فأره فقال یحراق مرقها و یغسل اللحم و یوکل» [4] . این روایت هم دلالت دارد بر این که اگر در دیگی که آبگوشت بار گذاشته شده است که موشی افتاده باشد چنانچه که در سوال آمده، «یحراق» باید آبگوشت را بریزد دور و متنجس شد و «لا یوکل». اما گوشت آن را بگیرد و تطهیر کند و آب بکشد و بعد بخورد، عیب ندارد. پس از که این مطلب را خواندیم، مدلول این شد که اگر خوراکی متنجس بشود، خوردن آن جایز نیست لا یوکل، و اگر قابل تطهیر باشد که لحم بود، مطلب را کامل بیان کرد که مأکول باید ازاله نجاست بشود و این جا دیگر مطلب صریح بیان شده. لحم ماکول است و متنجس است و واجب است ازاله نجاست از آن تا آماده بشود برای اکل.
 سوال: اگر آبگوشت در حال جوشیدن باشد آب در آن نفوذ می کند.
 جواب: آن بحث را باید یک مقدارش را علمی بحث کنیم و یک مقدار فقهی. اما از لحاظ فقهی ما مامور به ظاهر هستیم. همان مقداری که آب در داخل بدنه یک گوشت در دیگ که برای پختن آماده شده، نفوذ می کند، همان مقدار آب هم برای تطهیر نفوذ می کند. و شرع هم که دستور داده آب بکشید و بخورید، ما متعبدیم و تابع شرع هستیم و قبول می کنیم. اما اگر گفته شده باشد که نفوذ می کند نجاست در داخل گوشت علمی می شود، و بعد از که علمی بشود، می گوییم نفوذ آن تا چه حدی است؟ نفوذش در حدی نیست که آن جا ماهیت شئ نجس یا متنجس در داخل گوشت محفوظ باشد بلکه مستهلک شده است، مستغرق و مستهلک است و دیگر موجودیت موضوعی برای نجس در داخل گوشت وجود ندارد که آن بحث علمی است.
 فرق این مسئله با سبزیجات نشو نموده از آب نجس
 سوال: در سبزیجات با این که خیلی واضح تر از این است شما نپذیرفتید.
 جواب: در سبزیجات ما گفتیم سبزیجاتی در آب نجس تربیت شود و با آب نجس آبیاری بشود و آب دیگر راه نداشته باشد، در آن جا گفتیم به حسب تحلیل علمی دقیقی آبی که از داخل ریشه می آید مستقیم داخل تنه می شود. آب است، ماهیت محفوظ است و تغییر ماهیتی نیست. لذا گفتیم آن سبزی خوردنی از آب فاضلاب تغذیه می شود به طور کامل، قطعا اشکال دارد و از لحاظ علمی هم دقیقا آن آب این آب است و تغییر ماهیتی هم در کار نیست. اما این جا می گوییم اولا از لحاظ شرعی تطهیر همان مقدارکه آب دیگ نفوذ می کند در بدنه گوشت، آب جاری هم همان نفوذ را می کند و ازاله. و ثانیا اگر شما علمی بحث کردید، می گوییم ذرات شئ نجس در داخل لحم که نفوذ کرده باشد، بر فرض آن ذرات ذراتی نیست که موجودیت ماهیتی داشته باشد و دیگر ماهیت موجود نجس نیست. مستغرق و مستهلک است. در فقه شئ ای که مستغرق و مستهلک بشود، دیگر اصلا حکم اولی را از دست می دهد.
 استناد مرحوم خویی به روایت سکونی
 این روایت جزء آن روایاتی است که با سند معتبر و سیدنا الاستاد هم به این روایت استناد می کند، سر استناد به این روایت این است که ماکول باید ازاله نجاست بشود که لحم است و پس از تطهیر استفاده شود.
 سوال:
 جواب: این جا تنجس قطعی است. آن جا در احتمال نجاست آیاتی است که دلالت می کند بر حمل بر طهارت. این جا تنجس است و علم داریم به تنجیس. بعد از علم به تنجیس آن روایات به درد ما نمی خورد. آن روایات در شک ابتدایی است. این روایت جایی است که تنجیس قطعی است. گوشت نجس شده و فاره آمده، این روایت به خصوصی می خواهد لذا سید آمده روایت باب 44 را از ابواب اطعمه محرمه این جا بیان کرده است که فرمود «و یغسل اللحم و یوکل». لحم متنجس بود و یغسل و یوکل. اگر لحم را کسی نخواهد بخورد، آیا ازاله نجاست تطهیر آن واجب است؟ دلیل ندارد. پس وجوب شرطی است. شرطی بودن آن هم از خود نصوص به طور واضح استفاده می شود.
 وظیفه میزبان در اعلام نجاست غذا بخاطر تسبیب
 سوال: اگر گوشت و برنجی نجس شده و وسط مهمانی متوجه شده، آیا واجب است برای مهمان ها اعلام بشود؟
 جواب: در شبهات موضوعیه، خصوصیاتی داریم از لحاظ فقهی که رعایت بشود و محل عمل و نتایج عملی هم دارد: 1. فحص در شبهات موضوعیه واجب نیست. 2. اگر در یک موضوعی اشکالی دیدید یا شبهه ای دیدید، اگر دستور شرعی در آن جا وجوب نداشت مثل ازاله نجاست از مسجد، اعلام آن واجب نیست مگر این که برسد به قلمرو ارشاد. مثلا شئ نجسی است در یک کالایی، برای ما لازم نیست که بگوییم این نجس است و ما خبر شدیم و شما خبر ندارید، اعلام آن واجب نیست. در مسئله ماکول و مشروب مخصوصا گفته شده که اگر کسی در برنجی فضله موشی ببیند، بعد از آن که آن فضله موش را دید، واجب نیست برای کسانی دیگر که آن جا نشسته اند سر آن سفره، برای آن ها اعلام بکند. چرا؟ در شبهه موضوعیه اعلام واجب نیست و شخصا وظیفه به خودش تعلق دارد و اجتناب کند. اما درباره صاحبخانه مشکل دارد. چون مشکل قاعده تسبیب در کار است. خود صاحبخانه اگر سبب برای این کار شده باشد، بنابراین احتیاط این است که اعلام بکند. اما فقط صاحبخانه و اگر مهمان ها نشسته باشند یک مهمانی ببینید نجاستی را واجب نیست برای دیگری اعلام بکند. این مسئله ای بود که محل ابتلاء است چون در شبهه موضوعیه اعلام واجب نیست.
 در شبهات موضوعیه دو بحث فحص و اعلام فرق دارند
 سوال: منظورتان از اعلام، فحص است.
 جواب: به دیگری بگوید که نجس است. شبهات موضوعیه احکامی دارد که یکی از آن عدم وجوب فحص است و دیگری عدم وجوب اعلام است.
 سوال: دستور در شرع نداشته باشد یعنی چه؟
 جواب: دستور در شرع مثلا درباره نجاست مصحف. شما مثلا می بینید نسبت به کسی که عبایش آلوده شد، واجب نیست چیزی بگویید اما اگر دیدید مصحف آن آلوده شد، واجب است. چون شما خودتان از سوی شرع حکم دارید و دستور دارید «ازل النجاسه عن المصحف» که این منظور از دستور شرع است. اگر دستور شرع نباشد، اعلام واجب نیست. البته اعلام صاحب خانه هم طبق قاعده واجب نیست ولیکن ما از باب تسبیب احتیاط وجوبی این است که باید اعلام بکند. لذا شبهه موضوعیه فرق بین صاحبخانه و غیر صاحبخانه نمی کند. پس از این که این مسئله را کامل کردیم، نتیجه بحث ما در این مسئله این شد که وجوب ازاله نجاست از ماکول و مشروب شرطی است اما باید نجاست احراز بشود. اگر احتمال خیلی قوی هم دادید که این نجس باشد، براساس اصاله الطهاره اعتناء نمی کنیم مگر این که در حد اطمینان بشود که قائم مقام علم است.


[1] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، جلد 1، صفحه 550.
[2] تنقیح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، جلد 3، صفحه 303.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 24، کتاب اطعمه و اشربه، باب 43، حدیث 1.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 24، کتاب اطعمه و اشربه، باب 44، حدیث1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo