< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نوشتن قرآن با قلم نجس و حکم اعطای قرآن به دست کافر
 حکم نوشتن قرآن با قلم نجس
 مسئله22 : سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: یحرم کتابه القرآن بالمرکب النجس و لو کتب جهلا او عمدا وجب محوه کما انه اذا تنجس خطه و لم یمکن تطهیره یجب محوه، حرام است نوشتن قرآن بوسیله نوشت افزاری که جوهر آن قلم، نجس باشد. اگر با رنگ قلم نجسی کتابت بشود اولا حرام است و بعد اگر چنان چه این عمل انجام گیرد، واجب است محو شود. برای این که ازاله نجاست از خط قرآن واجب است. این هم در صورتی که اگر جهلا و یا عمدا نوشته بشود واجب است محو و پاک شود. همان گونه اگر خط قرآن تنجیس بشود، یعنی به وسیله نجاستی آلوده شود نستجیر بالله و قابل تطهیر نباشد باید آن خطوط محو بشود. از باب مقدمه واجب که ازاله نجاست از خط قرآن واجب است. شرح این مسئله و ادله این مسائل از ادله مسائل قبلی استفاده می شود و مطلب واضح است.
 حکم دادن قرآن به دست کافر
 مسئله 23: لا یجوز اعطاوه بید الکافر و ان کان فی یده یجب اخذه منه قرآن را نباید به دست کافر داد، حرام است و جایز نیست، دادن قرآن را برای کافر. و اگر در دست کافر قرآن قرار بگیرد، باید از دست او قرآن را بیرون آورد و پس گرفت. دو تا حکم: 1. حرام است که قرآن را به دست کافر بدهیم، 2. واجب است اگر قرآن در دست کافر باشد، باید از دستش بگیریم. این دو تا حکم در این متن آمده، متن عروه، سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه.
 دلیل این که قرآن از دست کافر گرفته شود
 اما سیدنا الاستاد [1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این بیان سید دو صورت دارد: بر سبک و سیاق مسائل قبلی.
 اعانه بر اثم
 صورت اول این است که دادن قرآن در دست کافر موجب تنجیس بشود، کافر نجس است و دستش تنجیس می کند، خب سبب تنجیس شدن می شود اعانه بر اثم و حرام است و جایز نیست، این صغرای مسئله.
 نهی از منکر
 و بعد می فرماید: واجب است قرآن را از دست کافر بگیرد، به جهت نهی از منکر. کافر که قرآن را احترام نمی کند و تطهیر و تنجیس که رعایت نمی کند و خودش هم که نجس است و دستش هم می خورد به قرآن تنجیس می شود و منکر است. به جهت نهی از منکر باید قرآن را از دست کافر پس گرفت. اولی حرام بود به جهت اعانه بر اثم و دومی به جهت نهی از منکر.
 اعانه بر اثم قابل قبول نیست
 می فرماید اگر منظور سید یزدی این باشد صغری و کبرای مسئله خالی از اشکال نیست. اما صغرای مسئله تنجیس اولا و ثانیا: اولا خواندیم که کافر کتابی نجاستش ثابت نیست بلکه تحقیق این شد که کافر کتابی نجس نیست. تاریخش را هم گفتم از لحاظ ادله تنجیسش ثابت نبود اما فتوای به طهارت، اولین کسی از فقهاء فتوای به طهارت کافر کتابی را صادر فرمود تحت یک کتابچه کوچکی سید محسن حکیم قدس الله نفسه الزکیه بود. و بعد از لحاظ استدلالی سید الاستاد و سیدنا الشهیدصدر اعلام فرمودند که کافر کتابی نجس نیست. محققین از طریق استماع می گویند اما سند نداریم، می گویند که سید بروجردی قدس الله نفسه الزکیه نظرش این بوده است که کافر کتابی نجس نیست ولی به جهت ملاحظاتی که خلاف اجماع می شود اظهار نفرمودند، منتها این نقل فتوا، نقل سماعی است و کتابی و کتابتی در این رابطه ما چیزی نداریم. از امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه سند مکتوب در این رابطه نداریم، طبق فتوای ابتدایی ایشان در تحریر الوسیله نجاست اعلام می شود. فتاوا یا استفتاهای بعدی شان را مبنی بر طهارت یا استدلال بر طهارت را برنخورده ایم که براساس مذاق شریف ایشان ما اگر بیشتر مطالعه کنیم، شاید از ضمن بیانات مبسوط ایشان بتوانیم این مطلب را استفاده کنیم که رأی شریف ایشان هم بر طهارت است. و ثانیا کافر نجس است، تنجیس دیدیم که سرایت می خواهد. ممکن است با دست تری به قرآن نزند و قرآن با جلد و غلاف محفوظ نگهداری می شود و یا در قفسه کتابخانه اش است. دست به آن نمی زند و اگر دست هم بزند معمولا و طبیعتا دست خشک به کتاب می زند، با دست خشک کتاب را باز می کنند و مطالعه می کنند. بنابراین ما احراز نمی کنیم که تنجیس صورت می گیرد، از این سو صغرای مسئله یعنی قرآن را به دست کافر دادن موجب تنجیس می شود، مسلم نیست.
 سوال: از کجا فهمیدند که منظور کافر کتابی است شاید کافر حربی باشد و مطلق فرمودند.
 جواب: اما به طور کلی اکثریتی که در این معاملات مورد ابتلاست، کافر کتابی است. برای آن کافرهایی که کتابی نیستند، برای آن ها معمولا در اصطلاح کافر هم نمی گوییم بلکه ملحد می گوییم.
 سوال: اطلاق این مطلب قابل تشکیک است به عنوان کافر حربی و کافر کتابی.
  جواب: اطلاق که انصراف داشته باشد دیگر از آن اطلاق مشکلی ایجاد نمی شود و انصراف به کافر کتابی دارد. پس صغرویا نجاست کافر ثابت نیست و ثانیا تنجیس.
 نهی از منکر هم صادق نیست
 اما من حیث الکبری که گفتیم نهی از منکر. منکر می بینیم معنای منکر این است که عامل آن فعل آن شئ را منکر و منهی عنه بداند و آن را انجام بدهد که این می شود منکر و اگر نداند دیگر منکر نیست.
 فرق ارشاد و نهی از منکر
 فرق بین ارشاد و نهی منکر این است که در ارشاد، ارشاد جاهل است، جاهل نمی داند این عمل درست است یا درست نیست ولی عمل خلافی است. هر دو عمل خلاف انجام می دهد، هم کسی که مورد ارشاد است و هم کسی که مورد نهی از منکر است، هر دو عمل خلاف انجام می دهد. یکی را می گویید ارشاد و دیگری را می گویید نهی از منکر. آن را که می گویید ارشاد، ارشاد جاهل است که نمی داند و آن کسی که می گویید نهی از منکر در صورتی که خودش می داند که این کار خلاف است و انجام می دهد و شما اقدام می کنید می شود نهی از منکر. می فرماید در این جا نهی از منکر معلوم نیست، اولا می فرمایند این مسلمان هایی که با زندگی می کنند و تعامل دارند به احکام دین خودشان حرام و حلال را طبق معاییر دین شان رعایت می کنند و جایی برای تعرض نیست. مثلا شارب الخمر فرد ارمنی که فرد ارمنی در ایران که کم و بیش پیدا می شود، شارب الخمر است اما اگر اشاعه نکند و تبلیغ نکند که عنوان ثانی به حساب بیاید، داخل خانه اش شرب خمر می کند از لحاظ فقهی حکمی نداریم که وارد بشود کسی به خانه شان و آن ها دستگیر و شلاق بزند. حکم شلاق ندارد. چون بعد از ذمه آزادند که به وظائف دین خودشان عمل بکنند. کفار در زندگی مسلمان ها می بینیم که قرآن را آن ها براساس دین خودشان درباره اش احکامی قائل نیستند، تعظیم خاص و حرمت تنجیس و وجوب ازاله نجاست، حکم خود دین شان آن حکمی نیست که در دین اسلام است. بنابراین منکر به حساب نمی آید و لو تنجیس ظاهر نستجیر بالله صورت بگیرد، منکر به حساب نمی آید تا بگوییم نهی از منکر بشود. خب نهی از منکر در این جا پس مصداق ندارد.
 در مسئله فوق ارشاد جاری نیست
 و اما اگر سوال بکنید که ارشاد چه؟ ارشاد جاهل مسلمان است نسبت به مسئله ای که به آن معتقد است ولی فعلا جاهل است. پس ارشاد این جا معنا ندارد چون آن ها جاهل به مسئله نیستند که ما بگوییم حکم تعظیم را نمی دانند و دین شان تعظیم قائل است مثل جهال مسلمان، پس ارشاد هم زمینه ندارد. بنابراین اگر رأی سید از حرمت اعطای قرآن به ید کافر و وجوب اخذ قرآن از ید کافر، این اعانه بر اثم و نهی از منکر باشد، قابل التزام و قابل تایید نیست. اما اگر منظور هتک باشد له وجه وجیه.
 سوال: این که در اعتقادات این است که آن ها بر فروع هم مواخذه می شوند.
 جواب: یک سوال کلامی است که کفار مواخذه می شوند نسبت به محرماتی که انجام داده اند و افعال قبیحی که مرتکب شده اند، روز قیامت مواخذه می شوند، آن یک بحث کلامی است که ببینیم اولا قاعده اشتراک مفادش چیست، قاعده اشتراک، اشتراک حکم بین عالم و جاهل. و ثانیا قاعده مواخذه نسبت به جاهل مقصر و قاصر، با آن دو تا قاعده مراجعه می کنیم و نتیجه این می شود که اگر مقصر باشند، قطعا مواخذه می شوند و اگر قاصر باشند مواخذه اش دلیل ندارد و در نصوص هست که بعدا یک امتحانی روز قیامت از آن ها از آدم های قاصر، چون از دنیا تا بهشت و جهنم بعد از مردن هم راه و فاصله زیادی است، برزخ و مسیر طولانی است. یک امتحانی آن جا هم. لذا ثواب و عقاب هم که شما فاتحه می خوانید به ارواح اموات تان که از دنیا رفته اند، به درد آن مسیر می خورد و مسیر طولانی است و کمک می خواهد و اذیت می شوند. بعد گفته می شود که در آن مسیر یک امتحانی از آن هایی که قاصر هستند، گرفته می شود. اما عنوان بعدی این بود که می فرمایند اگر موجب هتک حرمت باشد، این درست است. قرآن به دست کافر دادن موجب هتک حرمت است و هتک حرمت هم قطعا از محرمات قطعی شرعی است، حرام است و بعد بقاء قرآن در دست کافر هم اگر موجب هتک حرمت باشد، باز هم حرام است و بیرون آوردن قرآن از ید کافر و گرفتن قرآن از دست کافر می شود واجب. بعد از که هتک صورت بگیرد، ببینیم که هتک که صورت گرفت، حرمت قطعی است از باب هتک حرمت، حرام بودن دادن قرآن در دست کافر قطعی است اما تشخیص هتک حرمت و تحقق مصداق هتک حرمت پیش مسلمان هاست و این دیگر از منکر و معروف نیست، این عناوینی است که موضوع حکم است. تحقق هتک و تحقق مصداق هتک باید پیش مسلمان ها باشد ولو کافر خودشان هتک ندانند. این از باب نهی ازمنکر نیست بلکه خود هتک موضوع حکم است. بعد از که هتک موضوع حکم شد، مسئله مسیر همواری دارد و می شود براین اساس می توانیم بگوییم این دو تا حکم را، حرمت و وجوب را.
 تحقق هتک مورد تردید است
 اما در مصداق هتک از طریق دیگر می توانیم اشکال کنیم که هتک حرمت اگر کافر نسبت به قرآن احترام ویژه ای داشته باشد برای مطالعه و فهم معنای قرآن و اعتلای علمی، این در مسلک ما هتک است؟ و بعد اگر از قرآن استفاده کند، خود حقیر دیده ام در تتبعات مختصر خودم، سید الاستاد می فرماید خیلی از یهودی ها و نصرانی ها با مطالعه نهج البلاغه مسلمان شددند. چنان چه که شخصی در تاریخ اخیر، فرد سلفی وهابی که بسیار معروف و مشهور و خیلی هم دارای احساسات خاص و امکانات بالایی هم داشت در اندوزی یا مالزی، توحید و اخلاص را بررسی می کرد بوسیله خطبه اول نهج البلاغه توحیدش کامل شد و مستبصر شد. سید می فرماید یهودی ها و نصرانی ها در عدد زیادی که مضمون نقل می کنم و الا ایشان می گوید اکثر الیهود که ما ترجمه کردیم شاید منظور از اکثر الیهود کثیر من الیهود و النصارا استبصر بوسیله نهج البلاغه. خودم در مطالعات مان دیده بودم که بوسیله مطالعه قرآن کافری مسلمان شده است. بنابراین اگر برای مطالعه علمی باشد، مخصوصا برای مطالعه هدایت و استهداء باشد که هتک نیست قطعا بلکه مبرر شرعی هم داشته باشد. جایز است کافری را آدم به توسط قرآن هدایت کند. جایز است کافری را آدم بوسیله نهج البلاغه هدایت کند. بنابراین مصداق هتک زیر سوال است، اما اگر هتک صورت بگیرد، شکی در آن دو حکم نداریم. با این توضیحی که داده شد، تحقق هتک کار مشکلی است. بنابراین همیشه هتک صورت نمی گیرد و تابع تحقق موضوع خودش است، هر موقع هتک احراز بشود، آن جا باید قرآن را به دست نسپرد و اگر به دست کافر داده شده بود، به هر قیمتی آن را از کافر گرفت البته نه به طریق درگیری و قتل و جرح، به طریق مسالمت و اخلاق و خریدن به قیمت سنگین هم جایز است. اما این سوال را جواب بدهید این قسمت کامل شد. اگر شک در تحقق هتک داشته باشیم در این مورد که الان هم اتفاق می افتد هم در ایران و هم در خارج، قرآن را بدهی به دست کافر، احتمال بدهی که هتک صورت می گیرد یا هتک صورت نمی گیرد، این جا حکم چیست؟ مسلک ما چون مسلک احتیاط است، در این مورد می گوییم قاعده احتیاط است. ی
 در سه جا اعتنا به احتیاط لازم است
 ک قاعده گفتم در کل احتیاط یادتان نرود که عمل کنید، تمام موارد شبهات احتیاط واجب نیست مگر سه جا: 1. مورد دماء، 2. مورد شبهات فروج، یا اعراض و انفس، 3. مقدسات دین. در مقدسات دینی اگر احتمال اهانت و هتک در مقدسات دینی به وجود بیاید جای احتیاط است. این جا جزء آن احتیاطات است. ما که می گوییم الاحوط فی الدین احتیاط اصلش یعنی رعایت دین است، آن هم مربوط باشد به ستون های دینی ما، مقدسات دینی ما ستون های دینی ماست. بنابراین جایی که شبهه مربوط باشد به مقدسات دین، باید احتیاط کرد. لذا اگر عدم هتک احراز نشود، باید احتیاط کرد. در تتمه این قسمت حکمش معلوم شد، ادله اش را فهمیدیم، الان در ادامه به فروع مربوط به همین مسئله اشاره می کنیم. فرع اول این است که هتک اختصاص به قرآن هم ندارد، هتک کننده هم اختصاص به کفار ندارد. اگر عبا و عمامه یک روحانی به عنوان مبلغ دین، هتک بشود حرام است. لذا ما در بعضی از فیلم هایی که به لباس روحانیت یک گونه بازی هایی می کند که هتک می شود اشکال شرع می کنیم. هتک این عنوان، عنوان سربازی امام زمان است، و ربط دارد به دین و ربط دارد به مذهب، هتک بشود حرام است. لذا گفته بودم که بعضی ها گفته می گفتند از اساتید سلف صالح ما، نعلین مرجع را توهین کردن، از این باب بود که هتک لباس عنوان تا می رسد به هتک مذهب، خب این هتک حرام است و در این بحثی نداریم. این را یک گوشه اش را گرفته بودند، گویا به استهزاء درآورده بودند می گویند نعلین را اگر توهین کنی، کار حرامی است، اما کامل نمی گفتند که لباس می شود و عنوان می شود و عنوان دین و حیثیت اضافه به دین، هتک حرام است. و سید می فرماید این هتک بعد گسترش پیدا می کند به کتب خودشان. کتب خودشان تورات و انجیل هم اسماء الله دارد، ان مس اسماء الله و تنجیس اسماء الله هم حرام است و باید از دست شان گرفته بشود و کسی ملتزم به این نیست، بنابراین اگر به عنوان هتک باشد درست است ولی مصداق هتک محقق نمی شود
 نظر امام خمینی و سید ابوالحسن اصفهانی در احترام کتب روایی و احادیث
 و همین طور هم سید اصفهانی و امام خمینی و هم سید الخویی می فرمایند که کتب روایات، سید اصفهانی می گوید احادیث المعصومیه، کتبی که محتوی روایات معصومین هستند، این ها همین احکام را دارد و همین احترام را دارد و همین خصوصیات، اگر هتک بشود حرام و اگر تنجیس بشود حرام . این مسئله با فروعاتش کامل شد و چیزی در این قسمت دیگر جای بحث نیست.
 مسئله 24- یحرم وضع القرآن علی العین النجسه
  اما مسئله بعدی که می فرماید: یحرم وضع القرآن علی العین النجسه کما انه یجب رفعها عنه اذا وضعت علیه و ان کان یابسه می فرماید: حرام است گذاشتن قرآن روی عین نجس. یک چیزی از اعیان نجس است که قرآن را روی آن بگذارید حرام است هر چند تنجیس هم نشود ولی قرآن را روی آن گذاشته اید. لذا ادب طلبگی این است که شما قرآن را وقتی که در حرم می روید و می خوانید حتما سعی کنید که قرآن را روی زمین نگذارید که در یکی از مکاشفه ها آمده است که ظاهرا آقای بروجردی فرموده است به این مضمون که من ناراحتم که طلبه ها قرآن را می خوانند و قران را روی زمین می گذارند. و بعد هم کتاب داشتید و قرآن، کتاب روی قرآن نگذارید، و بعد تربت داشتید و تسبیح داشتید، عینک را می گذارند روی قرآن که این خلاف ادب است هر چند تحریمش معلوم نیست ولی خلاف ادب است. بنابراین تعظیم قرآن در حدی است که اگر شئ نجسی باشد مثل یک میز کوچکی که جای قرآن باشد ولی آن میز نجس است یا رحل است و رحل نجس است، شما قرآن را روی آن عین نجس نگذارید اگر عین نجس بود، نگذارید که یحرم وضع القرآن علی عین النجسه کما انه یجب رفعها از آن عین نجس که اگر روی آن گذاشته شود. هر چند خشک باشد و سرایتی در کار نباشد. دلیل آن عظمت قرآن عابی از این طور برخورد است و عظمت اجازه نمی دهد در این وضعیت قرار بگیرد و روی شئ نجس گذاشته بشود و از سوی دیگر هم هتک می شود. هتک قرآن هم اگر احراز نشد، قرآن را روی عین نجس، احتمال هتک است و احتمال هتک هم که بود، احتیاط می گوید که نباید انجام بشود.
 تفصیل عین نجسه که مرطوب باشد یا خیر و هتک باشد یا خیر
 سیدنا الاستاد اشکال می کند که گذاشتن روی عین نجسی که آن نجاست خباثتش معلوم باشد نستجیر بالله مثل نجاست های معلوم آلوده و خشک، آن جا قرآن روی آن بگذارید، هتک است و خلاف تعظیم است. اما اگر نجس العینی است ولی هتک هم نیست و تنجیس هم نیست، فرض کنید میزی است یا جا قرآنی است از جلد میته درست شده است که خیلی هم تمیز است، این را عرف هتک نمی داند و تنجیس هم نمی شود، این جا مشکل است که بتوانیم حکم بکنیم که حرام است گذاشتن قرآن روی عین نجس و واجب است ازاله آن، نه هتک است و نه تنجیس، و نه خلاف عظمت. این فرمایش ایشان کاملا متین است. پس مطلب اطلاق ندارد و تابع تحقق موضوع خودش است. هر کجا موضوع هتک محقق بود، گذاشتن قرآن روی آن نجسی که موجب هتک می شود حرام است و جایی که قرآن روی عین نجسی بگذارید مثل پوست و چرم خارجی که موجب هتک نیست و تنجیس هم نیست، دلیل بر حرمت وجود ندارد، این فرمایش ایشان کاملا درست به نظر می رسد و این جا جایی برای احتیاط هم نیست. چون نه احتمال هتک وجود دارد و نه احتمال تنجیس وجود دارد و نه خلاف تعظیم است. بنابراین پس از این توضیحی که داده شد، این مسئله علی اطلاقه درست نیست و قابل تفصیل است که باید به موارد به دقت نگرست.
 مسئله 25
  اما مسئله 25 عنوان بسیار مقدسی: یجب ازاله النجاسه عن التربه الحسینیه که ان شاء الله جلسه آینده.


[1] . تنقیح العروه الوثقی، محقق خویی، جلد 3، صفحه 293.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo