< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 آيه 37 سوره بقره (فتلقي آدم من ربه كلمات)
 بحث تفسير آيه 37 سوره بقره «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم‌». در آيه 35 و 36 همين سوره خداي متعال داستان حضرت آدم را حكايت مي كند كه «وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين‌فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيه‌» آيه 37 مي فرمايد: فتلقي آدم من ربه كلمات. حضرت آدم به عنوان يك پيامبر عظيم الشان عليه و علي نبينا و آله الصلاه و السلام تلقي كرد كلمات را و يك عده از كلمات را از خدا ياد گرفت. بعد به توسط آن كلمات توبه كرد و خداوند هم توبه اش پذيرفت كه او تواب و رحيم است.
 منظور از تلقي در آيه مذكور
 نكاتي كه در اين آيه ديده مي شود: اولا تلقي حضرت آدم است. ثانيا كلمات است. ثالثا اثر اين كلمات است. آدم تلقي بكند يعني بايد كلمات و القاءات مهم و مؤثر را بايد انسان بگيرد. هر كجا كلام مؤثري آدم بيابد بايد آن را ياد بگيرد، اين يك نكته. و بعد آدم اين را تلقي كرد يعني يك قابليتي بود و يك موهبتي كه آدم كه پيامبر بود قابليت را داشت و آن چيزي كه ملقي بود يك چيزي بود كه براي حضرت آدم هديه بود و يك اعطاي بسيار بالايي بود و جزء‌ كمال حضرت آدم به حساب آمد. پس حضرت آدم در اين تلقي يك قدم ارتقاء و تكامل برايش بوجود آمد.
 كمال مطلق و كمال در حد امكان
  اگر سوال شود كه پيامبر مگر تكاملش كامل نشده است؟ انسان هميشه كمالش محدود است. انسان كامل كه پيامبر اعظم و اميرالمؤمنين عليهما السلام است، در محدوده امكان كمالش كامل است اما در مرحله وجود كه كمال مطلق فقط يك مورد است. حضرت آدم ارتقاي مقام پيدا كرد به تلقي.
 سوال و جواب: تلقي اش به توسط يك واسطه بوده كه كيفيت آن رمزي است ميان عاشق و معشوق و يك چيزي است كه بشر عادي لمس نمي كند. ميان عاشق و معشوق رمزي است يعني خالق و مخلوق چون مخلوق اگر عبوديتش درست باشد مي شود عاشق و اگر واقعا مخلوق حقيقتا عابد واقعي بشود، مي شود معشوق. آن مرحله عشقي كه عابد و معبود عاشق و معشوق است، بين پيامبر و خداست به معناي واقعي اش و عشق يعني معرفت قطعي. آن معرفت كاملي كه بين عابد و معبود است، بين بشر عادي و خدا نيست و بين پيامبر و خداست و آن ميان عاشق و معشوق رمزي است كه كرام الكاتبين آن را ندانند. تلقي حضرت آدم يعني استفاده حضرت آدم از آن چيزي كه به او القاء شده و موهبت و ارتقاء پيدا كرده است.
 منظور از كلمات در آيه شريفه
  اما كلمات: ما از دقت به متن اين مطلب را به دست مي آوريم كه اين كلمات چيز ساده و عادي نيست و عظمتش بالاتر از حضرت آدم هم باشد كه حضرت آدم از او كمك گرفته كه آدم را نجات داده است. نكته سوم كه از اين آيه مي توانيم استفاده كنيم كه اثر اين كلمات نجات است كه مي فرمايد: يا باب نجاه الامه. نجات اين است كه از گناه انسان را بيرون بياورد كه نجات بالاتر از اين نمي شود. از آن گناهي كه در برابر امر خدا كه طبيعتا ثواب شخص بزرگ و پيامبر ثوابهاست و گناهش هم پيامبر گناه هاست.‌
 منظور از خروج بهشت در حضرت آدم
  البته بحث از اينكه خروج از بهشت يك بحث هايي خيلي ظريفي هست كه معناي خروج از بهشت چيست؟ اجمالا نزول از مقام و رفعت پيامبري كه با جلالت و عظمت است. از آن مقام حضرت آدم را برگرداند كه اين كلمات چيست كه معرفت پيدا كنيم و با اين كلمات اگر معرفت را پيدا كنيم كه آن كلمات حضرت آدم را نجات داده، ما را هم كه نجات مي دهد.
 تفسير آيه كريمه
  مطلب دوم تفسيرها:
 بيان تفسير عياشي
 يك تفسير اختصاصي معتبر اتباع آل البيت از شيوخ اقدم محدث جليل ابي نصر محمد بن مسعود عياش سلمي معروف به تفسير عياشي
 پذيرش ولايت از طرف آدم (ع)
 مرحوم عياشي تفسير را معمولا روايي اعلام مي كنند، روايتي را از عبد الرحمن بن كثير از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه داستان حضرت آدم است كه بعد از كه داستان حضرت آدم كامل مي شود، براي حضرت آدم «عرضت‌ عليه‌ الولايه» حضرت آدم كه در آن مقام قرار داشت،‌ ولايت هم برايش عرضه شد. قدر ولايت را بدانيم كه ولايت فقط از روز عيد غدير شروع نشده است بلكه ولايت براي حضرت آدم عرضه شده است چون ولايت يعني معرفت حق و ولي حق در جهان. ولايت يعني ولايت الله و معرفت سلوك الي الله . اصل معرفت كه پايه اصلي اش ولايت است، جزء سرمايه ها براي انبياء‌ و براي حضرت آدم است. در تفسير مي گويد: ولايت براي حضرت آدم عرضه شد. بعد از كه حضرت آدم به آن مرحله از گرفتاري قرار گرفت، «و أقر بالولاية و دعا بحق الخمسة محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين ع غفر الله له، و ذلك قوله «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمات»‌ [1] . در اين روايت يك نكته اضافه شد كه اقرار به ولايت كرد آنگاه به حق اين خمسه طيبه خدا را قسم داد كه باعث نجات شد. همان طوري كه باعث نجات حضرت آدم شد باعث نجاست هر غرقي مي شود.
 نجات حضرت نوع (ع) نيز با تمسك به ولايت است
  باعث نجات حضرت نوح هم از آن طوفان به توسط خمسه طيبه شده است بالضبط و التحقيق.
 كلمات مندرج بر سفينه نوح
 نجات حضرت نوح علمي هم هست كه كتابي هم در اين زمينه هست كه در يك منطقه سيبري شوروي آن زمان، يك تخت چوبي از لايه هاي يخ زده عميق منطقه پيدا كرده اند كه قابل نفوذ نبوده و بعد تخت چوب را آورده اند ديدند كه اين تخت چوب سالم است و قدمت هم نشان نمي دهد. ديدند كه چيزهايي نوشته دارد كه نوشته ها را تحقيق و مطالعه كردند تا نوشته ها را بردند به ترجمه انگيسي و سرياني و عبري كه كلمات ظاهرا سرياني بوده و ترجمه هم كرده اند كه اين پنج جمله بعد از ذكر خدا بود. جمله اول آن اين بود (الهي به اميد تو). انسان غير از سرمايه اميد چيز ديگري ندارد بلكه كل هستي انسان اميد است. پنج كلمه هم كه در اين تفسير عياشي آمده كه يا محمد يا علي يا فاطمه يا حسن يا حسين كه اين نوشته بوده و در نوشته آمده است كه اين عرشه كرشه نوح هست و حضرت نوح بوسيله اين كتيبه و اين نوشته و با توسل به اين اسماء خمسه طيبه كشتي اش نجات يافته است. بنابراين ما در تحقيقات ديده ايم كه كلمات الله خمسه طيبه دقيقا و علما باعث نجات آدم و باعث نجات نوح است. اين تفسير عياشي اما تفسير ابناء عامه كه طبيعتا از تفسير معتبر و قابل اعتماد آنها كه يا شواهد التنزيل و يا در المنثور يا تفاسير معتبر ديگر.
 در تفسير در المنثور
  الدر المنثور تالف سيوطي در ذيل همين آيه«فتلقي آدم من ربه كلمات» مي گويد: «أخرج ابن النجار عن ابن عباس قال سألت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال سأل آدم بحق محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين بحق هؤلاء الا تبت علي فتاب عليه» [2] .
 معاني الاخبار صدوق
 اما نصوص درباره معناي كلمات: كتاب معاني الاخبار شيخ صدوق كه از اعتبار فوق العاده اي برخوردار است از كلماتي كه در دو آيه قرآن بكار رفته سوال مي شود از امام كه كلمات در سوره بقره براي حضرت آدم بكار رفته و كلمات براي حضرت ابراهيم هم بكار رفته است. اولا درباره حضرت آدم نقل مي كند روايتي را هم از طريق عامه و هم از طريق خاص.
 روايت سعيد بن جبير
  طريق عام سعيد بن جبير از ابن عباس «سَأَلْتُ النَّبِيَّ ص عَنِ‌ الْكَلِمَاتِ‌ الَّتِي‌ تَلَقَّاهَا آدَمُ‌ مِنْ رَبِّهِ‌ فَتابَ عَلَيْهِ‌ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ». [3]
 روايت ابو سعيد مدائني
 روايت دوم از طريق خاصه نقل مي كند ابو سعيد مدائني كه سوال شد «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ‌ قَالَ سَأَلَهُ‌ بِحَقِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع».
 بيان معاني الاخبار در كلمه تقوا
 به همين مناسبت شيخ صدوق مي فرمايد: كلمات را معنا كرديم در قرآن يك آيه اي هم هست كه كلمه التقوا باشد. اين كلمه التقوا چيست كه خدا در قرآن فرموده است«وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَه التَّقْوى»‌؟ روايتي را نقل مي كند از امام باقر عليه السلام كه حضرت رسول فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيَّ عَهْداً فَقُلْتُ: يَا رَبِّ بَيِّنْهُ لِي قَالَ: اسْمَعْ. قُلْتُ‌: سَمِعْتُ‌. قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ عَلِيّاً رَايَةُ الْهُدَى بَعْدَكَ، وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي، وَ نُورُ مَنْ أَطَاعَنِي، وَ هُوَ الْكَلِمَةُ الَّتِي أَلْزَمَهَا اللَّهُ الْمُتَّقِين‌ » پيامبر فرمود كه خدا درباره حضرت علي از من عهد گرفت. گفتم خدايا اين را براي من بفرما،‌ گفت گوش بده، گفتم: گوش مي دهم. بعد فرمود خداوند در عرش يا هر كجا به پيامبر بگويد عرش است، پيروان علي اولياي خداست وكسي كه خدا را اطاعت مي كند، علي نورش هست. آن كلمه تقوايي است كه از سوي خدا الزام شده است كه مردم بايد آشنا بشوند ، آشنايي با حضرت علي است. از لحاظ تحقيق تاريخي علمي تحليلي، كلمه التقوا در جهان هستي بعد از رسول الله، اميرالمؤمنين است. عين تقوا مي شود كلمه التقوا و اسوه تقوا مي شود كلمه التقوا، آن كلمه تقوايي كه خدا الزام كرده است كه آن را داشته باشيد.
 تفسير اذ ابتلي ابراهيم بكلمات
  درباره كلماتي كه در داستان حضرت ابراهيم آمده است، روايت از مفضل بن عمر عن الصادق عليه السلام «سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ إِذِ ابْتَلى‌ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ‌ مَا هَذِهِ الْكَلِمَاتُ قَالَ هِيَ‌ الْكَلِمَاتُ‌ الَّتِي‌ تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ‌ فَتابَ عَلَيْهِ‌ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَيْه‌» سوال كردم از امام صادق كه كلماتي كه حضرت ابراهيم به آن كلمات امتحان شد، آن كلمات چيست؟ آن كلماتي است كه حضرت آدم از خدا تلقي كرد يعني خمسه طيبه. يا رب اسئلك بحق علي و فاطمه و الحسن و الحسين الا تبت علي.
 تفسير فاتمهن به امام مهدي (عج)
 بعد مي گويد: سوال كردم كه «فَمَا يَعْنِي عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ‌ فَأَتَمَّهُنَ‌ قَالَ يَعْنِي فَأَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ ع اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْن‌» بعد سوال مي كند «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِه»‌ شما در كلام و فلسفه خوانده ايد كه مرحله اجمال و مرحله تفصيل، علم اجمالي خدا و علم تفصيلي خدا، صورت اجمال و صورت تفصيل، اجمال كلي و جوهري و رب النوعي و مُثلي و لاهوتي، كلي و جامع و نور و بالاتر از نور عرشي، اما تفصيلي كامل و مشروح ، فراگير و گسترده و تمام، درخشش كامل در ابصار كه فاعتبروا يا اولي الابصار كه تطبيقش اينجاست. حضرت آدم خمسه طيبه برايش كلمات بود مرحله اجمال و مرحله كلي كه آن در ضمن خمسه طيبه بود كل ائمه است. اما حضرت ابراهيم خليل مرحله كامل تر تفصيلي و فراگير و با تجلي تمام، مرحله اجمالي مرحله جلوه است و مرحله تفصيل مرحله تجلي است. تجلي درخشش فراگير است. مرحله جلوه مرحله بالاست وعِلّي است و مرحله تفصيل مرحله تنزيل است. مرحله اجمال مقام قرب و عرشي است و مرحله تفصيل مقام هدايت و تنوير و بسط و رحمت است. تطبيق اين نكته اينجاست كه حضرت آدم پنج را تحويل گرفت كه مقام اجمال و جلوه است و حضرت ابراهيم تمام دوازده امام را تلقي مي كند كه مقام تفصيل و كاملتري است. اما كلمه باقيه تا ابد امامت هست و اگر كسي مي گويد ما امامت الان نداريم، او خودش را ندارد. امامت هست و تو نيستي. اگر تو هستي امامت را مي داني. كسي كه امامت نداند عدم است و عدمش بهتر از وجودش است. بنابراين درباره كلمه الباقيه معنا را فهميديم كه از ولد سيد الشهدا تا ابد باقي است يعني بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤمنين.
 ذكر دو روايت در شأن زهرا (س)
 به مناسبت ايام دو روايت از معاني الاخبار شيخ صدوق نقل مي كنم: روايت از ابي هريره «قَالَ: إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَ‌ مَنْ‌ أَحَبَّهَا مِنَ النَّار [4] ِ». اما از طريق اهل بيت: محمد بن عمار از عمار نقل مي كند كه از امام صادق عليه السلام «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ‌ فِي‌ مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ». اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمك. سر مستودع چيست؟ سر مستودع بقيه الله الاعظم است. سر مستودع آن محبت ويژه و آن نور ويژه حضرت رسول در قلب فاطمه زهراست. يا سر مستودع حضرت محسن شهيد است. يا سر مستودع سر است و ما نمي دانيم. آن سري است كه روز قيامت افشاء‌ مي شود. آن سر مستودع كه بعدا افشا مي شود، آن ميزان علاقه اي كه حضرت زهرا به شيعيان دارد، آن سر ممكن است باشد. امام خميني را اخيرا كسي به من گفت كه در عالم خواب ديدم كه ايشان فرمودند توسل كنيد به صديقه طاهره. يك بيت شعري را كسي گفته است كه اين ام ابيها يعني چه؟ يعني دار و ندار حضرت رسول يعني فاطمه است. (ام ابيها نوديت زهراء قال ابوها ولك فداه بعد الرسول مده قليله قد هجم في بيته الاعداء و من سواد الخد من ظلم الشقي بكي عليا و بكي ابناؤه الباب و الجدار و الدماء شهود صدق ما بها خفاء)


[1] 1.تفسير عياشي ، جلد 1 ، صفحه 41.
[2] 1. الدر المنثور ، جلد 1 ، صفحه 135.
[3] 2. معاني الاخبار ، باب معني الكلمات ، صفحه 125.
[4] 1. معاني الاخبار ، صفحه 64.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo