< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 شرط ازاله نجاست از محل سجده در نماز
 سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه در بحث احكام نجاسات مي فرمايد: و يشترط في صحه الصلاه ايضا ازالتها عن موضع النجاسه دون المواضع الاخر فلا بأس بنجاستها الا اذا كانت مسريه الي بدنه او لباسه. شرط است در صحت نماز كه نجاست ازاله بشود از موضع سجود و از مواضع هفت گانه سجود ازاله نجاست واجب نيست مگر اينكه نجاست مسري باشد كه در آن صورت ازاله واجب است. پس عنوان بحث ما اشتراط طهارت در موضع سجود كه به تعبير صحيح مسجَد طبق قياس و برخلاف قياس مسجِد مي گوييم اما استعمال درستي است چون شيوع دارد و صحيح است و هر دو استعمال درست است. مسجد جبهه مصلي بايد پاك باشد. در اين رابطه اولا اقوال بعد ادله و بعد هم نتيجه.
 بيان اقوال سه گانه فقهاء در طهارت محل نمازگذار
 اما اقوال: درباره طهارت مكان و محل سجود سه قول وجود دارد: قول اول عبارت است از قول مشهور يا قريب به اجماع كه طهارت فقط در موضع سجود شرط است و در ساير مواضع سبعه و كل مواضع مصلي شرط نيست كه اين قول مشهور است و قريب به اجماع است كه در متن هم آمده است. قول دوم: طهارت در مواضع هفتگانه سجود شرط است. ازاله نجاست از اين هفت موضع لازم و واجب است. اين قول را مرحوم ابي صلاح حلبي كتاب كافي صفحه 140 و 141 اعلام مي كند. قول سوم اين است كه تمام مكان ساجد اعم از موضع هفتگانه و ساير اجزايي كه در مكان سجود قرار دارد بايد طاهر باشد. اين قول منسوب است به سيد مرتضي قدس الله نفسه الزكيه كه شهيد اول در ذكري صفحه 150 اين حكم را به سيد نسبت داده و از متاخرين هم فخر المحققين در كتاب ايضاح القواعد كه شرح كتاب قواعد پدرش هست جلد 1 صفحه 90 مي فرمايد: كل مكان ساجد بايد طاهر و پاك باشد و وجود نجاست در مكان مصلي مانع از صحت صلاه است.
 ادله اقوال
 اما ادله اقوال:
 قول اول- لزوم طهارت محل سجده فقط
 قول اول سيد الاستاد قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد كتاب تنقيح جلد 3 صفحه 141 تا 144 شرح مي دهد مي فرمايد: اين قول اول اجماعي است و عند الاصحاب اختلافي در آن نيست.
 روايت حسن بن محبوب
 دليل دوم صحيحه ابن محبوب. حسن بن محبوب از شيوخ ثلاثه و از اصحاب هست. كتاب وسائل جلد 2 باب 81 از ابواب نجاسات حديث شماره 1 محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن محبوب
 سوال و جواب: صحيح اعلايي عبارت است از سندي كه راويان مثلا از مشايخ ثلاثه مثل ابابصير و زراره و محمد بن مسلم و وثاقتش قطعي باشد و تعبدي و شهادتي نباشد به عبارت ديگر روات وثاقتشان قطعي باشد. عالي السند اين است كه روايت سندش دو نفري است يا سه نفري مثلا مي گويند احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي عن ابن ابي عمير از امام كاظم.
 سند و دلالت حديث
  اما اين حديث مورد بحث نه اعلايي است و نه عالي السند. اين باسناده تحقيق مي شود كه اسناد شيخ تا حسن بن محبوب درست هست يا نيست كه در آخر كتاب تهذيبين شرح داده شده است كه اين اسناد به اين شخص درست هست يا درست نيست. در كتاب فوائد علامه هم اين را مي توانيد پيدا كنيد. اين روايت محمد بن الحسن باسناده كه راه صحت آن اين است كه باسناده اسانيد را از آن جا به دست بياوريد. در آخر كتاب معجم الثقات شيخ تجليل تبريزي هم اسانيد محذوفه موجود هست. آنجا نشان مي دهد كه اين باسناده شيخ طوسي كدام صحيح است و كدام صحيح نيست. اسناد شيخ طوسي به حسن محبوب درست است.
 فرق روايت معلق و مرفوع
 فرق بين مرفوع و معلق: مرفوع راوي ها از آخر حذف مي كند و معلق از اول حذف مي كند كه مثال معلق همان اسناد شيخ طوسي است كه ذكر مي شود شيخ طوسي باسناده. اما متن روايت سالته از ابي الحسن الرضا سالته عن الجص (اين كلمه فارسي است ولي از آن فارسي هست كه كاملا عربي شده چون در لغت نامه ها مي گويند در لغت عربي حرف جيم و صاد در ابتداي كلمه جمع نمي شود و اگر اينچنين شد فارسي است.) يوقد بالعذره ثم يجصص به المسجد أيسجد عليه؟ از گچي سوال كردم كه توسط آتشي كه درست مي شود و هيزمش استخوانهاي حيوان ميته است و عذره است و جص هم داخل آن آن نجاستها تا اينكه جص درست بشود و آنگاه مسجد را به اين جص تجصيص بشود، أيسجد عليه؟ فكتب اليه بخطه ان الماء و النار قد طهرها آب و آتش هر دو آن مسجد جبهه يا آن جص تطهير كرده اند. از اين حديث اولا حكم را استفاده كنيم و بعد فقه الحديث را ببينيم. حكم كامل است و همان طور كه در ذهن حسن بن محبوب بود كه مسجد جبهه بايد پاك باشد كه از سوالش پيداست و امام آن را تاييد كرد كه فرمود: آن جص آلوده را آتش و آب پاك مي كند يعني حكم به طهارت موضع سجود. در استفاده حكم از اين صحيحه هيچ اشكالي وجود ندارد.
 توضيح تطهير گچ پخته با نجاست
 اما فقه الحديث جزء تعابير مستصعب روايي است. اينجا بحث مي شود كه الماء و النار قد طهرهاه آب و آتش جص را پاك كرد. چگونه پاك كرد؟ آب كجا بود و تطهير نبود و آتش هم از مطهرات نيست؟ لذا تاويلاتي در اين رابطه اعلام فرموده اند: 1. ممكن است منظور از نار شمس باشد يعني خورشيد اين را پاك مي كند و نار كنايه از خورشيد باشد. سيد الاستاد مي فرمايد اين تفسيري است كه صاحب اين روايت راضي نيست. يك مشابهتي با هم دارد آن هم حرارت دارد و اين هم حرارت دارد و يك مجازي مشابهتي درست كنيد كه مي شود ما لا يرضي صاحبه. 2. مي فرمايد: حكم را استفاده كرديم اما وجه اش را نفهميديم. وجه اش را اگر نفهميم ضرري نمي رساند. وجه مبهم است كه آتش و آب مطهر است و نمي دانيم چگونه مطهر است و با اين موضوع سوال هم تطبيق نمي كند و جزء مجهولات ما هست و ضرري به استفاده حكم نمي زند.
 قاعده رجالي : در تعارض صدر و ذيل روايت يا ابهام صدر يا ذيل
 در بحث هاي فقهي و رجالي گفته بوديم كه اگر يك روايت تبعيض در دلالت داشته باشد دو گونه است: يك مرتبه تناقض است كه صدر روايت با ذيل روايت تناقض دارد كه از اين روايت رفع يد مي شود و جزء روايت هايي مي شود كه ردّوا علمها الي اهلها. اما يك روايت صدرش ابهام داشت و ذيلش واضح بود يا ذيل ابهام داشت و صدر واضح بود، از آن قسمتي كه واضح هست استفاده كنيد و ابهام ذيل يا ابهام صدر مانع استفاده از روايت نمي شود. اينجا تطبيقا جزء همان موارد است كه معناي الماء و النار قد طهرهاه نمي فهميم. توجيه اول كه لا يرضي صاحبه بود و توجيه دوم هم مطلبي است درست اما حديث را معنا نكرد و حديث بدون معنا باقي ماند. سيد الاستاد مي فرمايد: وجه اول را ملتزم نمي شويم و وجه دوم را هم ملتزم نمي شويم. وجه اول كه خارج از محدوده است و وجه دوم براي معناي حديث كاري انجام نمي دهد. اين آب و آتش درست به معناي خودش استعمال مي كنيم و توجيه نمي كنيم كه منظور شمس و خورشيد است و بعد مي گوييم درست است اين دو تا مطهر هم هست. اولا مفهومي و ثانيا تطبيقي.
 استناد فعل به سبب و يا سبب سبب در سوزاندن
  مفهومي كه ماء مطهر است و نار از مطهرات نيامده ولي عند التحليل مطهر است براي اينكه اگر چيزي را بسوزاند و استحاله بشود. سبب مطهر هم مطهر به حساب مي آيد با عنايت اندكي. سبب استناد فعل به سبب و سبب سبب استناد درستي است مثل بني الامير البنايه و بني البناء البنايه كه هر دو درست است. سبب مطهري كه استحاله باشد، آتش است پس اگر سببِ سبب را مسبب و نسبت بدهيم، اطلاق درستي است و تطهير براي استحاله است يا بگوييد تطهير براي نار است و استعمال درستي است. پس نار هم مطهر است و ماء هم مطهر است. از لحاظ مفهومي كه درست است.
 توضيح استحاله در ما نحن فيه
 در تطبيق: در تطبيق مي بينيم كه آتشي كه مي آيد در گچ پزي و آجرپزي، آن عذره و نجاساتي كه هست كه آتش مي دهد كه مواد آتش زا دارد، آن پس از آتش گرفتن خاكستر مي شود و استحاله مي شود و پاك شده. آن قسمت آلودگي كه براي گچ عارض شده بود از عذره و استخوان ميته توسط آتش پاك شد و استحاله شد. اما آب را هم گچ را كه استفاده مي كنند با آب استفاده مي كنند و روي آن گچي كه پخته شده، آب وصل مي كنند و آب كم هم كاري از پيش نمي برد و آب تقريبا قابل توجهي است در حدي كه شستشو صدق مي كند هرچند غساله اش بيرون مي آيد، بنابراين آب هم آنجا به كار مي رود و هر دو هم آتش و هم آب مطهر اند و مسجد جبهه را پاك مي كنند. بنابراين اين مطلب كه در حديث آمده ان الماء و النار قد طهرهاه از لحاظ فقه الحديث هم اشكالي ندارد. بنابراين قول اول كه عبارت بود از طهارت موضع جبهه فقط ادله اش كامل است كه هم اجماع و هم حديث صحيحه ابن محبوب و دلالت هم كامل و فتواي متن هم همين است.
 پاسخ چند سوال در حكم مذكور
 اما يكي دو سوالي در اين رابطه هست كه بايد طرح كنيم و جوابش را بدهيم تا اين استدلال كامل بشود. سوال اول: گفته مي شود كه محقق حلي اختلاف نظر دارد نسبت به اين حكم.
 منظور از طبخ چيست؟
 سوال دوم: منظور از طبخ اين است كه جص طبخ شده است و نار را گفته است پاك مي كند، نار با طبخ پاك نمي كند بلكه با استحاله پاك مي كند،‌ اين را به چه صورت تطبيق كنيم؟
 آيا سجده و تيمم بر گچ هم صحيح است
  بعد ايشان مي فرمايد: گچ كه پخته شده است أيسجد عليه كه سيد مي فرمايد: گچ از اجزاي زمين است و زمين خام بودن و پخته شدن تغيير ماهيتي نمي كند. مثال مي زند لحم خام و لحم پخته لحم است. جص از اجزاي زمين است و پخته و خامش يك حقيقت است لذا ايشان مي فرمايد: گچ هم يصدق عليه انه من الارض فيصح السجود عليه سجده بر كچ درست است و تيمم بر گچ هم درست است. اما تحقيقي تكميلي در جلسه آينده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo