< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه تفسير آيات دال بر ولايت و امامت ائمه عليهم السلام
 روزهاي چهارشنبه بحث تفسير هست و موضوع تفسير هم آيات دال بر امامت و ولايت و فضيلت اهل بيت و به طور طبيعي به متون اصلي مراجعه مي كنيم: از تفسير قمي تا تفسير عياشي و تا تفسير امام عسگري و تا تفسير برهان و صافي و نور الثقلين. سبك بحث ما اين است كه از اول قرآن شروع كنيم. سوره حمد كه ام الكتاب هست چند مورد درباره آياتي درباره اهل بيت و اميرالمؤمنين داشت مخصوصا آيه «يؤمنون بالغيب» كه شرح داده شده است. سياق ما در بحث اين است كه اول به متن آيه دقت و مراجعه مي كنيم و بعد به شرح آن مراجعه مي كنيم كه متن ظاهر قرآن است و شرح هم نصوص است. قرآن و نصوص در حقيقت متن و شرح است. بعد فهم و درك و تحليل علمي چه مي گويد آنگاه مؤيداتي هم اگر داشتيم از آن كمك مي گيريم.
 آيه «ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ......» (بقره آيه 26)
 آيه اي كه امروز هست،‌ سوره بقره آيه شماره 26 خداي متعال مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‌ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَهافَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِم‌» متن آيه: كلماتي از قبيل حياء و غضب و قهر و مهر اين اوصافي كه براي انسان هم ديده مي شود، طبيعتا براي موجود ناقصي مثل انسان يك معنايي دارد و براي وجود مطلق و كمال مطلق و بري از هرگونه عيب و نقص معناي خودش را دارد. «ان الله لا يستحيي» يعني شرم ندارد كه اين شرم به معناي متعارف بين مردم، درباره خداوند كه قابل تطبيق نيست. مفسرين گفته اند و درست هم هست كه «ان الله لا يستحيي» يعني خداوند مانعي نمي بيند و ترك نمي كند مثل زدن را. استحياء براي انسان عادي هم به معناي مانع شدنِ شرم است. «مثلا ما بعوضه فما فوقها »: ما زائده است بعوضه را مثال بزند و ما فوق بعوضه را مثال بزند، اين را ترك نمي كند. مراجعه كنيم با بيان قرآن و با مثال زدن و با توجه به اينكه مي فرمايد: خداوند ترك نمي كند و فروگذار نمي شود پس اين مثل به بعوضه بايد يك رمز و رازي داشته باشد و يك نكاتي داشته باشد و اين توجه انسان را جلب مي كند. گفته بوديم در تفسير كه آدم محدود است و در حدي كه از او بر مي آيد با استغفار و با تكرار اين جمله «عبيدك و فضلك و كرمك» از خدا بخواهد در كل علوم مخصوصا در تفاسير معاني الهام مي شود نه اينكه انسان كاره اي است بلكه عنايت است كرم است و از زاويه كرم نگوييد كه ما قابليت نداريم بلكه كرم هست كه سروده اند (نا اهل و اهل نزد كريمان يكي است).
 فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم (بقره آيه 26)
 بعد ادامه آيه مي فرمايد:« فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق» آنهايي كه ايمان آورده اند مي دانند اين مثال حق است از پروردگار آنها
 و اما الذين كفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا (بقره آيه 26)
 «و اما الذين كفروا» و آنهايي كه ايمان به خدا ندارند و ايمان به نبوت و ولايت ندارند «فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا» خداوند به اين مثل زدن چه مي خواهد؟ «يضل به كثيرا و يهدي به كثيرا» مثلي كه مي زند بعضي ها مي گويند اين مثل حق است و هدايت مي شوند و بعضي ها بر اثر جهل و يا عصبانيت بيراهه مي روند كه خداوند جوابش را مي فرمايد: «و ما يضل به الا الفاسقين»، و گمراه نمي شود به مثل خدا مگر آنهايي كه فاسق هستند. فاسق يعني كسي كه مرتكب معاصي است و در لغت هم فاسق به معناي خارج از مسير و بيراهه مي رود. پس اين آيه در اين مثال يك حقيقت و يك مطلبي و يك جاذبه اي بايد باشد كه خدا فروگذار نمي شود و آن مثل مثلي است كه آنهايي كه ايمان دارند مي گويند حق است و هدايت مي شوند و كساني كه آن را قبول ندارند گمراه مي شوند و فقط فاسقين گمراه مي شوند كه منحرف هستند. پس مثل يك چيز مهمي بوده است.
 توضيح بعوضه و بيان شيخ طوسي در تبيان
  اولا خود بعوضه در لغت به معناي پشه كوچكي است و در لغت آمده است كه علامه طريحي در مجمع البحرين مي فرمايد: بعوضه از بعض گرفته شده كه بعض خيلي كوچك اما خيلي عجيب. بعوضه به معناي بعض و جزء كوچك ظاهري و خيلي عجيب، اين از لغت گرفته مي شود. اما از لحاظ روايات و تاييد علم، روايتي از امام صادق سلام الله تعالي عليه كه شيخ طوسي [1] نقل مي كند كه امام مي فرمايد: اين بعوضه از يك فيل كه بزرگترين حيوان است از لحاظ اجزاء و تركيب، تمام آن اجزاء و ساختاري كه يك فيل دارد، اين پشه دارد و دو عضو هم اضافه دارد كه عبارت است از بال و پاي اضافي كه فيل چهار تا پا دارد و پشه شش تا كه هر دو خرطوم دارند و خصوصيات ديگر با اضافه دو عضو. اين را امام صادق هزار و سيصد سال پيش فرموده كه در آن زمان نه از علم و نه از ابزار علمي و نه از مختبرات و آزمايشگاهها و نه از تحقيقات خبري نبوده، كه پشه را يك چيز بسيار كوچك و بي ارزش مي بيند و آن زمان را امام صادق فرموده و حالا تحقيق علمي آمده صدق مولانا امام الصادق عليه السلام، اين يك معجزه حقيقي علمي است. و ثانيا از لحاظ علمي توجيهي گفته شده است كه بعوضه كه بعض كوچك است، الان تحقيقات علمي كشف كرده است كه ذرات اتمي كه آن هسته مركزي و آن ذرات اطراف هسته مركزي، در درون آن ذرات ذرات و مدارهاي ديگري است. آن ذره يك بعوضه كوچك و ما فوقها. پس آيات قرآن بطوني دارد، با اهل علم صحبت كرديد اين را مطرح كنيد و با دانشمندان علم الحيوان صحبت كرديد آن پشه و فيل بگوييد كه امام صادق فرموده بود و شعراي قرن چهارم از امام صادق استفاده كرده و مي گويد: (دشمن اگر پشه بود پيل باد). و همان طور اين بيت (در درون ذره كه بشكافي آفتابي در آن نهان بيني) كه هاتف اصفهاني مي گويد كه اينها از نصوصي كه آمده است كه پيشرفته ترين علوم را خبر مي دهد. پس اين يك نكته كه مثال بعوضه كوچك نيست و عجيب است. و مثالي است كه اگر كسي آن مثال را حق بداند اهل ايمان است و كسي كه حق نداند گمراه است.
 بيان تفسير قمي در تفسير آيه فوق
  تفسير قمي كه تفسيري مستحكم و متقن هست و از اعتبار فقهي و حوزوي بالا برخوردار است،
 تطبيق بعوضه به علي (ع)
 درباره تفسير همين آيه مي فرمايد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ إِنَ‌ هَذَا الْمَثَلَ‌ ضَرَبَهُ‌ اللَّهُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع »اين مثال براي اميرالمؤمنين است كه خدا فروگذار نمي شود كه مثل اينگونه بزند. بعوضه آن موجود به ظاهر كوچك عجيب «فَالْبَعُوضَةُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَا فَوْقَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص‌ و الدليل على ذلك قوله «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ‌» آفريده عجيبي كه دنيا در عجب اند كه انه الحق من ربهم «يعني أمير المؤمنين كما أخذ رسول الله ص الميثاق عليهم له‌» عهد و ميثاق گرفت بر مردم نسبت به اميرالمؤمنين كه ادامه آيه مي فرمايد «وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً» فرد الله عليهم»‌ خداوند بر رد آن معترضين فرمود «فقال «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ- الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ‌ في علي»‌ گمراه مي شود به آن مثل كساني كه عهد خدا را نقض كرده اند بعد از ميثاقي كه پيامبر از آنها گرفت در روز غدير. «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‌» يعني من صلة أمير المؤمنين ع و الأئمة ع»‌ [2] و قطع كرده اند آنچه خدا دستور داده بود كه وصل بشود يعني آنچه به امامت و ولايت وصل است از ائمه ديگر. بنابراين مثل در قرآن توضيح داده شد كه در اين مثال عهد خداست و پيامبر از مردم ميثاق گرفته است. كساني كه عهد خدا را پس از ميثاق عمل نكردند، آنها در ضلالت و گمراهي هستند. «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ‌» كساني كه قطع كردند آنچه را كه خداوند امر كرده بود كه وصل باشد و صله برقرار باشد كه صله اميرالمؤمنين الائمه عليهم السلام بعد اميرالمؤمنين. از اين آيه طبق اين روايت مطلب ثابت شد ولي يك نكته تكميلي لازم دارد كه مطلب كامل بشود. بعوضه تمثيلي بود شرحي كه داده شد ميثاق خدايي بود و عهد پيامبر و ميثاق پيامبر نسبت به ولايت علي بود و عهد شكنان گمراه هستند و مثل الهي است و مثل الهي مي شود ولايت و امامت ائمه عليهم السلام كه ابوالائمه و امام الائمه اميرالمؤمنين عليه افضل الصلاه و السلام است.
 استفاده از آيه 35 سوره نور
  اگر روايت را هم نديده بوديد، معناي علمي براي بعوضه كه شد بعد در ادامه آيه مي فرمايد كه ايمان به مثل و ميثاق به مثل و رد به مثل و نقض عهد، اين مثل از آيات ديگر هم استفاده مي شود: آيه ديگر سوره نور آيه 35 خدا در اين آيه مثل را آورده و توضيح داده و اين مثل را با اين آيه كه منضم بكنيم، تفسير القرآن بالقرآن اين است كه مثل چيست و اينجا اسم مثل را آورده شده و دو خصوصيت مثل: 1. ايمان به مثل انه الحق. 2. كساني كه مثل را رد مي كنند نقض عهد است آيه ديگر اين مثل را مي فرمايد: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‌ زُجاجَةٍ الزُّجاجَة» پس مثل الهي و مثل نوري در اين آيه نور سوره نور بيان مي كند. خدا نور آسمان و زمين است «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» مثل نور خدا مثل مشكاتي است كه در آن مشكات مصباح است و بعد الف و لام عهد آمد كه «الْمِصْباحُ في‌ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ» كه از اين آيه مثل را فهميديم.
 بيان طبرسي در ج 7 مجمع البيان
 محقق طبرسي [3] در تفسير اين آيه مي فرمايد: از محمد بن علي بن بابويه شيخ صدوق در توحيد روايتي نقل شده است از امام باقر عليه السلام كه خلاصه آن روايت اين است كه اصل شجره طيبه اي كه در اين آيه نور مثال زده است اصل نبوت است و فرع امامت است كه اين مثل الهي است و اين مثل نوري است و اين نور خداست. تتمه بحث و مؤيدات جلسه آينده.


[1] 1. تفسير تبيان ، جلد 1 ، صفحه 111.
[2] 1.تفسير قمي ،‌ جلد 1 ، صفحه 35.
[3] 2. مجمع البيان ، جلد 7 ؛ صفحه 143 و 144.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo