< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از قاعده منجسيت متنجس
 موضوع درس امروز: رواياتي است كه در جهت عدم منجسيت متنجس مورد استناد قرار گرفته است. اما ما حصل بحث هاي گذشته اين شد كه «كلُّ متنجس ٍ منجِّسٌ» به عنوان يك قاعده فقهي هنوز ثابت است. اما يكي دو شبهه را محقق همداني تعرض كردند كه شرحش را داديم و بعدا هم به آن توجه مي كنيم
 وجود برخي روايات بر عدم منجسيت متنجس
 در اين بحث بايد توجه كنيم به دسته رواياتي كه به ظاهر دلالت دارند بر عدم منجسيت متنجس كه يك مورد دشواري است. رواياتي با سندهاي صحيح و احيانا با دلالت هاي واضح كه از آن روايات استفاده مي شود كه متنجس منجس نيست و فقط نجس منجس است. همانجا كه نجاست مي آيد و شئ را متنجس مي كند، يك حكمي دارد و آن تطهير است و حكم ديگر ندارد كه اگر به چيز ديگري ملاقات كند، آن چيز متنجس نمي شود. اين يك موردي است مهم و قابل توجه كه بايد بحث بشود. بنابراين عنوان بحث امروز ما رواياتي كه در جهت اثبات عدم منجسيت متنجس مورد استناد قرار گرفته است.
 بررسي روايات صحيحه در اين باب
 تعداد اين روايات از نظر عدد از ده مورد شايد بيشتر باشد و محقق همداني (ره) و امام خميني (ره) و سيد الاستاد(ره) اين روايات را نقل كرده اند و احيانا استقصاء هم شده است. اما براي اينكه بحث دقيق تر و در عين حال از اطاله كلام جلوگيري به عمل بيايد، بر آن شديم كه روايات صحيحه اين مجموعه را مورد استناد قرار بدهيم. روايات صحيحه اين مجموعه از روايات به اين شرح است:
 1. صحيحه حكم بن حكيم
  صحيحه حكم بن حكيم محمد بن علي بن الحسين (شيخ صدوق) باسناده عن حكم بن حكيم. اسناد شيخ صدوق به حكم بن حكيم صحيح است و اين حكم بن حكيم خودش توثيق خاص دارد و از اصحاب امام صادق است. « أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ أَبُولُ‌ فَلَا أُصِيبُ‌ الْمَاءَ وَ قَدْ أَصَابَ يَدِي شَيْ‌ءٌ مِنَ الْبَوْلِ فَأَمْسَحُهُ بِالْحَائِطِ وَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ تَعْرَقُ يَدِي فَأَمْسَحُ‌ وَجْهِي أَوْ بَعْضَ جَسَدِي أَوْ يُصِيبُ ثَوْبِي فَقَالَ لَا بَأْسَ بِه»ِ. [1] سوال كرد از امام عليه السلام درباره قضاء حاجت بول كردم و آبي را در دسترس نداشتم و دستم به قطرات بول آلوده شد و به ديوار و به خاك آن قسمت آلودگي را مس كردم و پس از آن دستم عرق كرد و با آن ‌ به صورت و به بدن و لباسم زدم. امام فرمود لا بأس به يعني اشكالي ندارد مطلقا. دست متنجس حكمي دارد كه بايد تطهير بشود اما اثر دوم را ندارد كه منجس باشد. اين لا باس با اين اطلاق درست نمي شود مگر اينكه بگوييم متنجس منجس نيست!!
 س؟: شايد در اين قضيه امام خاك را مطهر قرار داده است؟ ج: براساس براساس فقه اهل بيت (ع) متنجساتي كه بايد با آب تطهير شود خاك مطهر نيست.
 بررسي سند و دلالت روايت
 حديث از نظر سند درست است و از لحاظ دلالت هم بدون اشكال ظهور دارد در عدم منجسيت متنجس لكن نسبت به دلالتش شبهاتي گفته شده است به خلاف ظاهر و خلاف ظاهر هم وجهي دارد كه بايد توجه كنيم.
 تأويل روايت فوق
 تاويل اول: جعل مطهريت براي خاك در اين مورد خاص: اين است كه تراب يكي از مطهرات باشد و جعل مطهريت شده باشد براي تراب در اين مورد!! اين فقط يك تأويل محض است و قابل اعتماد نيست. جايي كه نجاست ازاله اش با آب باشد، تراب قائم مقام نمي شود و آنچه در شرع آمده است نسبت به مطهريت تراب مربوط مي شود به رفع حدث نه رفع خبث.
 وجود نص خاص در كفش و عصا
 اگر ته كفش و ته عصا را مثال بزنيد، خصوصيت مورد و خصوصيت نص اجازه تعميم و توسعه نمي دهد.
 تاويل دوم: برداشت حكم تكليفي از لا بأس گفته شده است لا بأس يعني حرام نيست و حرمت تكليفي ندارد كه اين هم تأويل است گرچه تاويل خلاف ظاهر است ولي اين مورد دوم كه منظور از لا باس، جواز تكليفي باشد كه شرعا حرمتي ندارد، تاويلي است كه كسي از اهل تحقيق اين را نمي فهمد و يك احتمال عقلي است كه با فرار از مشكل اين را اعلام كند.
 تاويل سوم: برداشت معلوم نبودن ملاقات با موضع نجس
 تاويل سوم: برداشت معلوم نبودن ملاقات با موضع تنجس تاويلي است كه گفته مي شود ملاقات با موضع متنجس معلوم نيست و شك در ملاقات با موضع متنجس در كارست. سيد الحكيم [2] و سيد الاستاد [3] مي فرمايد: موضعي كه به نجاست اصابت كرده و بعد با ديوار خشك كرده و بعد به دستش هم قطرات رسيده و اين دست هم خشك شده و عرق كرده و بعد از عرق دست متنجس را مي زند به دست ديگرش كه تمام دستش كه آلوده نبوده و موضعي كه قطرات بود موضع خاصي بوده و الان اين دست كه عرق كرده و به دست ديگر اصابت مي كند يك متنجسي كه داراي اطراف شبهه است به اين معنا كه بعضي از قسمت هايش واقعا موضع ملاقات بول است و بعضي از اطرافش واقعا موضع ملاقات نيست و اين موضع دستش كه به صورتش رسيده،‌ معلوم نيست آن موضعي باشد كه به بول ملاقات كرده باشد و ملاقات با بعضي از اطراف شبهه محصوره مورد جريان قاعده طهارت است كه سيد مي فرمايد: كه ملاقات با بعضي از اطراف شبهه اشكالي ندارد چون با همه اطراف ملاقات نمي كند تا علم اجمالي به نجاست پيدا كند. در مقام قبل از ارتكاب كه اطراف شبهه را مورد قاعده طهارت قرار نمي دهد تا تعارض بكند، بعد از اصابت است و نه تعارضي بين برائت و قاعده طهارت است و نه علم تفصيلي به تنجس و ملاقات با موضع نجس امكان دارد آن موضع نجس ملاقات كرده باشد و امكان دارد موضع طاهر ملاقات كرده باشد. بنابراين پس از آن كه طرفي از اطراف شبهه محصوره ملاقات شود و شبهه محصوره علم اجمالي به نجاست باشد، ملاقات بعضي از اطراف موجب تنجيس نيست و اصاله الطهاره بلا معارض جاري است. موضوعش محقق است و معارض هم ندارد چون در ما بقي اصاله الطهاره جاري نمي كنيد.
 امكان جمع اين روايت با روايات معارض
 اين اشكال تقريبا اشكال درستي است هرچند خلاف ظاهر است چون تاويل است البته خلاف ظاهر هم گاهي پشتوانه دارد. ما اين خلاف ظاهرها را مرتكب مي شويم براي اين است كه روايات صحيحه ديگر همراه با اجماع يا شهرت عظيمه داريم دال بر منجسيت متنجس. براساس آن مستند و پشتوانه بسيار مستحكم اينجا دست به تاويل مي زنيم و اين ارتكاب خلاف ظاهر هم وجه دارد. صحيحه دلالتش كامل نيست. اما سيد الحكيم مي فرمايد كه از بين همه اين روايات دلالت صحيحه حكم به حكيم عمده ترين است دلالتا و سندا و آن مناقشات را اگر قبول نكنيم اين روايت هم سندش كامل است و هم دلالتش.
 امكان تعارض روايت صحيح با خبر متواتر
 بعد مي فرمايد: خروج از اين مشكل فقط اين است كه بگوييم روايات مقابل در حد تواتر است. اگر در حد تواتر بود روايت صحيحه قابليت معارضه با آنها را ندارد چون از قبيل معارضه ظن با قطع است. روايات متواتر قطعي مي شود و روايات صحيح در حد كشف ظني است. بنابراين اصلا قابليت تعارض وجود ندارد مضافا بر احتمال وجود تقيه در روايات مخالف.
 صحيحه عيص بن القاسم
  2. صحيحه عيص بن القاسم «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّنْ‌ مَسَحَ‌ ذَكَرَهُ‌ بِيَدِهِ ثُمَّ عَرِقَتْ يَدُهُ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ يَغْسِلُ ثَوْبَهُ قَالَ لَا.» [4] . تقريبا همان روايت قبلي است منتها مسح به تراب ندارد. كسي است كه در موقع قضاء حاجت دستش اصابت كرده است به قطرات بول، آنگاه دست عرق كرده است و بعد از عرق دستش با لباس تماس پيدا كرد، آيا اينجا لازم است كه اين ثوب را تطهير كند؟ امام مي فرمايد تطهير لازم نيست.
 سند و دلالت اين روايت
 حديث از نظر محتوا با حديث قبلي فرق آنچناني ندارد و يك نكته دارد كه تقريبا به نفع قائلين به عدم منجسيت متنجس هست و آن عبارت است از عدم ذكر تراب كه شما توجيه كنيد كه تراب از مطهرات باشد.
 تاويل حديث
 اشكالي كه در دلالت اين روايت وجود دارد كه كامل نيست، همان شبهه محصوره علم اجمالي به نجاست است و اصابت دست عرق كرده به ثوب از باب ملاقات يك طرف از اطراف شبهه محصوره است. كل دست كه به ثوب اصابت نكرده و يك گوشه اش كه اصابت كرده يك طرفي از اطراف شبهه محصوره است و گفتيم ملاقات با يك طرف از اطراف شبهه محصوره اگر ملاقات به عمل بيايد، پس از ملاقات جايي براي قاعده طهارت آماده است و قاعده طهارت بلا معارض جاري مي شود و موضوع محقق و معارضه اي هم در كار نيست، موضوع شك در طهارت و نجاست و مانع هم ندارد و معارضي هم در كار نيست، قاعده طهارت از اين باب جاري مي شود. البته اين هم مثل همان اولي تاويل و خلاف ظاهر است و خلاف ظاهر بودن آن هم يك پشتوانه دارد كه آن نصوص معتبره كثيره كه ادعاي تواتر شده است حداقل در حد استفاضه هست.
 توضيح شبهه محصوره و غير محصوره در ما نحن فيه
 سوال و جواب: شبهه آن است كه چند مورد را احتمال بدهد كه از مواردش باشد ولي در واقع بعضي از آن موارد مورد ابتلاء است. مثلا در همين نجاست چند تا ظرف است علم اجمالي داريم به نجاست يك ظرف كه يك مورد است ولي آن يك مورد مشتبه شده است بين سه تا، اين سه مورد را اطراف شبهه مي گوييم و مورد و متعلق قطعي علم يك مورد بيشتر نيست. پس سه تا ظرف اينجا قرار دارد كه يك ظرفش قطعا نجس است كه اين چهار تا مي شود اطراف شبهه محصوره. محصوره يعني هر چهارتا در دسترس است و از محل ابتلاء بيرون نيست. غير محصوره اين است كه ما علم داريم به نجاست يك قصابي كه ذبح غير شرعي داشته ولي علم ما منتشر شده كه اين شهر است يا شهر ديگر است كه خيلي وسيع است و محل ابتلاء نيست و در دسترس نبود مي شود غير محصوره. در شبهه محصوره اگر عباي شما به يكي از آن ظروف اصابت كرد، اينجا شك مي كنيد در طهارت و نجاست عبا و احتمال مي دهيد كه به آن ظرف نجس اصابت كرده باشد و احتمال مي دهيد به آن ظرفي كه نجس نيست در واقع به آن اصابت كرده باشد، در اينجا شك در طهارت و نجاست است و موضوع براي قاعده طهارت است. اينجا تعارضي نيست چون عبايتان به يكي از آن ظرف ها تماس گرفت نسبت به همان يكي قاعده طهارت را جاري مي كنيد و به ظرف هاي ديگر قاعده طهارت جاري نمي كنيد تا تعارض كند زيرا قاعده طهارت نسبت به ظرفهاي ديگر اثر ندارد.
 سوال و جواب: اگر قبل از ملاقات باشد بر روي هر كدام كه دست بگذاري نمي تواني حكم طهارت جاري كنيد چون اصاله الطهاره معارض دارد اما اگر ملاقات كرد با يكي از آنها و به بقيه اصابت نكرد، اصاله الطهاره در اين يك مورد جاري مي شود و در سه مورد باقي مانده جاري نمي شود چون اثر ندارد. قبل از ملاقات اصول متعارض است و سر اجتناب از كل، تعارض اصول است. اما اگر با يكي از اين سه تا ملاقات شد و با بقيه ملاقات نشد و اين هم اتفاقي بود نه اينكه ابتداء انتخاب كنيد، بعد از كه ملاقات با يك ظرف اتفاقا به عمل آمد بقيه ظروف محل ابتلاي شما نيست و اجراء اصل اثر ندارد و اصل جاري نيست. بنابراين اصاله الطهاره اينجا جاري مي شود و بلا معارض است. شرحش در مصباح الاصول جلد 2 صفحه 410. مثال ما نحن فيه: اين دست شما چند قسمتي است مثلا پنج انگشت يكي انگشتها از اين اصابت كرده به بول و الان عرق كرده بعد به لباستان اصابت كرد، كل دست به بول اصابت نكرد پس موضع اصابت يك موضع است و بقيه موضع ها مثل ظروف ديگر مي شود اطراف شبهه علم اجمالي. آيا اين عرق كه ملاقات كرد، موضع نجاست است يا موضع نجاست نيست كه ملاقات با طرف شبهه محصوره علم اجمالي صورت گرفته و اصاله الطهاره جاري مي شود.
 سوال و جواب در سرايت نجاست توسط عرق دست
  اما اگر عرق در حدي است كه علم به سرايت محقق باشد حكم مي آيد. بنابراين صحيحه دوم كه صحيحه عيص بن القاسم باشد دلالتش كامل نيست اما صحيحه سوم كه صحيحه علي بن مهزيار است جلسه آينده بحث مي كنيم.
 
 
 


[1] وسائل الشيعه ،‌ جلد 2 ، باب 6 از ابواب نجاسات ، حديث 1.
[2] . مستمسك العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 483. 2. تنقيح العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 228.
[3] 3. مصباح الاصول ، جلد 2 ، صفحه 410.
[4] وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 6 از ابواب نجاسات ، حديث 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo