< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 مسئله يازدهم در تنجيس متنجسات
 مسئله شماره يازدهم در تنجيس منجسات: سيد طباطبايي يزدي مي فرمايد: الاقوي ان المتنجس منجس كالنجس لكن لا يجري عليه جميع احكام النجس. اين مسئله از اهميت بسيار بالايي برخوردار است براي اينكه آثار عمليه زيادي دارد و مورد ابتلاء هست و احيانا جزء مسائل مهم زندگي يك مسلمان متدين هست كه احكام منجسيت متنجس را بداند.
 در مسئله سه صورت وجود دارد
 موضوع مسئله به صورت است:
 صورت اول منجسيت نجس
 صورت اول عبارت است منجسيت نجس كه شئ نجس اگر ملاقات كند با شئ ديگري و سرايت بكند، تنجيس صورت مي گيرد و در اين مسئله شكي وجود ندارد و بحث از اجماع فراتر است و در حد يك ضرورت فقهي است. البته رأيي فاردي و خاصي در اين رابطه وجود دارد كه در بحث قبلي بحث كرديم كه مرحوم محدث كاشاني مي فرمايد: نجس منجس نيست وليكن از لحاظ ادله و مباني گفته شد كه رأي ايشان رأي نادر و فاردي است و قابل اعتنا نيست. در منجسيت نجس شك و ريبي وجود ندارد
 صورت دوم منجسيت متنجس
  اما منجسيت متنجس مثلا ثوب و فرش و وسائل ديگر از اشياء بوسيله ملاقات مسريه با نجسي متنجس شد كه ثوب با قطره اي از خون اصابت كرد و شد متنجس، اين متنجس اگر با شئ پاكي ملاقات كند با رطوبت، آيا اين متنجس هم منجس است و شئ ديگري را نجس مي كند يا نجس نمي كند؟ دو صورت دارد:
 قسم اول ملاقات با متنجس مايع
  ملاقات متنجس مايع و ملاقات متنجس جاف و جامد مثلا آبي متنجس شده است. اين آب متجس به شئ ديگري برسد، منجس هست يا منجس نمي شود؟
 قسم دوم ملاقات با متنجس جامد
 يا مثلا فرش نجس شد بعد عين نجاست از بين رفت و خشك شد، بعد از خشك شدن اگر رطوبتي به آن برسد و پس از رطوبت با فرش ديگري اصابت كند، آن فرش ديگر را تنجيس مي كند يا نمي كند؟
 توضيح قسم اول در اينجا دو قول هست
  اما صورت اول كه منجسيت نجس بود كه گفتيم از مسلمات است اما آن دو صورت بعدي كه عبارت است از تنجيس متنجس كه شئ متنجس با ملاقات شئ ديگري نجس مي شود؟. مشهور اين است كه شئ متنجس مثل نجس، منجس است
 نظر صاحب عروه و ادله آن
 كه متن هم همين مي فرمايد: الاقوي. الاقوي يك اشاره دارد و يك صراحت: صراحتش اين است كه فتواي مشخص سيد اين است اما الاقوي كه مي گويد يعني اختلاف در مسئله وجود دارد. متن گفت الاقوي ان المتنجس منجس كالنجس همان طوري كه شئ نجس اگر ملاقات كند با شئ ديگري كه رطوبت باشد و سرايت هم باشد، تنجيس صورت مي گيرد همان طور اگر متنجس ملاقات كند با شئ پاكي و سرايت هم باشد، تنجيس صورت مي گيرد. اما ادله اي كه براي اين اثبات اين مدعا گفته شده است از اين قرار است:
 ضرورت فقهي
 1.ضرورت و تسالم گفته مي شود كه تنجيس متنجس در فقه يك امر ضروري است. شما مراجعه كنيد در فتواها و عمل متدينين برنمي خوريد به جايي كه فتوا بدهند كه متنجس منجس نيست و عمل هم بر اين است كه متنجس منجس است و اختلافي وجود ندارد. پس نه در فتوا و نه در عمل كه اختلاف وجود نداشت و اشكال وجود نداشت و به طور مسلم تلقي شد، ‌مي شود مورد تسالم و در حقيقت در حد ضرورت فقهي قرار مي گيرد.
 اشكال وارد بر ضروري بودن مسئله
  براي اولين مرحله از اشكال با خواندن متن توجه فرموديد كه گفت الاقوي كه الاقوي غير از ضرورت است اگر ضرورت باشد ديگر اقوايي در كار نيست.
 واكاوي ضرورت و توضيحي در شهرت قدمايي و غير آن
  اما شرح و بسط اين اشكال را سيد الاستاد ارائه مي فرمايد: سيد الاستاد [1] مي فرمايد: اين ضرورت را با ادعا نمي توانيم بپذيريم و بايد تجزيه و تحليل كنيم به اين معنا كه به واقعيت نگاه كنيم اگر منظور از ضرورت ضرورتي باشد مثل ضرورت نبوت و ضرورت وجوب اصل صلاه كه منكر آن بشود كافر، قطعا منجسيت متنجس در اين حد از ضرورت نيست چون جاي بحث دارد و اشكال و اختلاف وجود دارد. اما اگر منظور از ضرورت، ضرورت واقعي و حقيقي نيست، ضرورت تسامي و از ديد عرف است كه يك شئ معروف را در برهه اي از زمان مي گويد مسلم است كه مي شود ضروري، اگر چنانچه منظور از ضرورت اين حد از ضرورت باشد دليلي بر اثبات مطلب نيست چون اين ضرورت يك شهرت است و چيز بيشتر از آن نيست و كاشف از رأي معصوم نيست و حجيت و اعتبار ذاتي ندارد. و ما گفته ايم كه در حد يك مؤيد مي تواند كاري را از پيش ببرد اما دليل نيست. البته اگر شهرت قدمايي و عملي بود از اعتبار برخوردار است بخاطر اينكه كشف مي كند كه حكم شرعي اين است. منتها فعلا اين شهرت ما ثابت نيست كه شهرت قدمايي عملي باشد و در حد يك شهرت اجمالي است. پس شهرت يا معروفيت يك حكم كشف از رأي معصوم نمي كند. بنابراين دليل اول به اثبات نرسيد.
 اجماع
 دليل 2. اجماع. ما در تتبعمان ديده ايم بين قدماي اصحاب، اجماع وجود دارد بر منجسيت متنجس اما اگر اختلافي ديده مي شود، اختلاف متاخرين است اما از سلف صالح آنچه ديده شده است، اتفاق رأي درباره منجسيت متنجس است. درباره اين اجماع اگر ثابت بشود كه اجماع متقدمين كلهم در اعتبارش شكي نيست بر مبناي مشهور مخصوصا قبل از تطور اصول.
 نظر مرحوم خويي در اعتبار اجماع مذكور
  اما سيدنا الاستاد مي فرمايد: اين اجماع اشكالات فراواني دارد. اولا اين اجماع محقق نيست
 استناد به قول صاحب سرائر
 و مخالف وجود دارد از جمله فقيه حلي مي فرمايد: «و المتنجسات الخاليه من العين النجسه نجاسات حكميه» مي فرمايد: متنجسات نجس حقيقي نيست و نجس حكمي است و چيزي مي تواند منجس باشد كه نجس حقيقي باشد اما متنجسات نجس حكمي است و نجس حكمي فقط محكوم به نجاست است و آثار تنجيس ندارد. پس اجماع صغرويا وجود ندارد. و ثانيا از لحاظ تحقيقي اجماع بين متقدمين وجود ندارد چون در بين متقدمين و فتاوايشان تصريح به اين مطلب نشده است.
 بيان آقا رضا همداني خطاب به مرحوم بلاغي
  لذا مرحوم حاج آقا رضا اصفهاني به مرحوم علامه بلاغي كه تقريبا معاصر محقق خراساني هستند، بعد از تحقيق در اين مسئله نامه نوشت كه آقاي بلاغي كه اين حرفي را كه سيد بحرالعلوم مي گويد در الدره النجفيه [2] كه منجسيت متنجس مورد اجماع است، يا از قدما متني ارائه بدهيد شاهد بر اين مطلب يا اين شعر را عوض كنيد. درباره تنجيس متنجس مي فرمايد:(الحكم بالتنجيس اجماع السلف و شذ ما خالفه من الخلف). مي گويد حكم به تنجيس مورد اجماع متقدمين است و اينهايي كه از متاخرين مخالفت كرده اند كم هست. مي گويد: شما از قدما يا براي من يا متن ارائه بدهيد كه اين شعر درست است و اگر متن ارائه نداديد شعر را عوض كنيد و بگوييد (الحكم بالتنجيس احداث الخلف و لم نجد ما قاله من السلف). مضافا بر اين اجماع شيخنا الاعظم انصاري فرموده بود كه حجيت را از باب قاعده لطف مي شود قبول كرد.
 دليل اجماع از باب قاعده لطف نزد شيخ انصاري
 شيخ انصاري رأيش بر اين است كه اجماع را از باب قاعده لطف مي شود توجيه كرد اگر مدركي نباشد.
 حجيت اجماع از باب قاعده حدس نزد متأخرين
 اما متاخرين بعد از ايشان اجماع را از باب حدس قبول مي كند كه سيد الاستاد هم اين مطلب را دارند كه ما حدس را گفتيم از باب خبرويت است و موجب اطمينان است. مي گويد از باب قاعده لطف اگر بگوييد، ما اشكال كرديم كه قاعده لطف اينجا كارايي ندارد و اما اگر از باب حدس بگوييد، گفته مي شود كه اين اجماع بين متقدمين نبوده و عكس آن بوده و بين متاخرين است.ايشان مي فرمايد: بين متاخرين اگر باشد، كه خبرويت در كار نيست و بين متقدمين خبرويت است پس حدس را به خبرويت گفت. اما جواب اصلي اين است كه اين اجماع اجماع مدركي است و اجماع تعبدي است و اجماع مدركي از اعتبار برخوردار نيست.
 شهرت عملي و شرط اعتبار آن
 دليل 3. اين حكم مشهور است و مشهور به شهرت قدمايي عملي. گفتيم اگر شهرت قدمايي و عملي بود، به عنوان خبرويت كشف مي كند از وجود حكم شرعي. قدما هستند كه وصل هستند و از تابعين هستند و به اصحاب دسترسي داشتند و نواب را درك كرده اند و با آن جلالت شأن و با تبحر و خبرويت كه هم عمل دارند و هم فتوا اعتبار دارد. بنابراين براساس شهرت عملي قدمايي مي گوييم متنجس منجس است كالنجس. اگر گفته شد كه شهرت مؤيد است، جوابش را داديم كه شهرت متاخرين يا شهرت فتوايي كه عملي نباشد،‌ مؤيد است اما شهرتي كه قطعا قدمايي و عملي باشد، كشف مي كند از لحاظ واقعي و براي مجتهد و محقق هم حجت را تمام مي كند براي اينكه وثوق و اطمينان مي آورد. يك محقق و مجتهد كه ببيند سيد مرتضي و شيخ طوسي و شيخ صدوق و محدث كليني و امثال، همه هم فتوا داده اند و هم عمل بر اين بوده كه متنجس منجس بوده و در حد شش هفت نفر از قدماي اصحاب كه در رتبه تابعين قرار دارد، هم فتوا بدهند و هم عملشان بر اين باشد، اطمينان مي آورد مگر اينكه وسواس باشد يا اينكه به مذهب اهل بيت معتقد نباشد.
 بررسي شهرت
 اشكالي كه مي شود: 1. شهرت مؤيد است و شهرت در حد اجماع كه نيست و دليل بر اعتبار شهرت به طور مستقل نداريم و از ادله اربعه نيست. اگر بگوييد كه كشف اطمينان مي آورد، شخصي است و بحث ما بحث استدلالي و شأن دليل اين باشد نه اينكه در بعضي موارد براي مجتهد اطمينان بياورد كه آن حجت اطمينان است نه حجيت شهرت . 2. شهرت عملي فتوايي به ثبت نرسيده است. در نتيجه اين سه دليل به اثبات نرساند
 اخبار و روايات
 و دليل چهارم اخبار و روايات است كه ما را دلالت مي كند بر منجسيت متنجس به شكل واضح و كامل كه شرحش براي جلسه آينده.


[1] 1. تنقيح العروه الوثقي ،‌جلد 3 ، صفحه 204 و 205. 2. سرائر ، جلد 1 ، صفحه 179.
[2] 1. الدره النجفيه تاليف بحر العلوم اول است كه فقه را در شعر آورده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo