< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه تفسير آيه اهدنا الصراط المستقيم
 ادامه بحث درباره تفسير اهدنا صراط المستقيم.
 شيوه بحث تفسري ما (رعايت چهار مرحله در بحث)
 منهج بحث ما اين است كه مرحله اول توجه به متن آيه و تركيب و ارتباط آيه با آيات ديگر و احيانا آراء مفسرين نسبت به متن . مرحله دوم استفاده از نصوص معتبري كه در طريقت اهل بيت از اعتباري برخوردار باشد. مرحله سوم استفاده و برداشت براساس تحليل علمي و مقدمات و مقارنات. مرحله چهارم استفاده از مؤيدات. بنابراين ما درباره آيه «صراط المستقيم» اولا گفتيم كه آيه يك آيه مفسَّره هست چون «صراط المستقيم» تفسير شده به «صراط الذين انعمت عليهم» و «انعمت عليهم» از آيه «اتممت عليكم نعمتي» نعمت استفاده مي شود كه نعمت ولايت است و استوانه ولايت، اميرالمؤمنين امير الولايه هست پس اگر نصوص هم نباشد، از متن هم استفاده مي شود كه «صراط المستقيم» اميرالمؤمنين است. نصوص معتبري كه در اين رابطه آمده از اصول كافي و تفسير قمي و تفسير عياشي و جامع الاخبار. با توجه به اينكه رسول الله صراط مستقيم و ائمه ديگر هم صراط مستقيم است چرا در نصوص و روايات به اسم حضرت علي به ثبت رسيده؟ اين از باب نامگذاري است بدليل اوّليت و اولويت و بدليل اولين اعلام است مثل اينكه مكه مي رويد يك درب حرم باب علي بن ابي طالب هست. صراط مستقيم به معناي اختصاص نيست.
 ذكر مؤيدات در آيه كريمه و تقسيم مؤيدات
 اما مؤيدات: نصوصي است كه دلالت مي كند بر مطلوب اما در درجه پايين تر از صريح. مؤيدات به طور كل دو دسته مي شود: 1. نصوصي كه از طريق قرآن و عترت است منتها دلالتش در درجه پايين تر از نص و ظهور قطعي است. 2. نصوص ابناء عامه هست.
 استناد به آيه 75 سوره حجر
 دسته اول مؤيدات: خداي متعال مي فرمايد: «إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمين‌ وَ إِنَّها لَبِسَبيلٍ مُقيم [1] »‌ . سبيل مقيم كه همخوان صراط مستقيم است.
 استناد به چهار روايت اصول كافي
  در كتاب كافي بابي است «باب ان المتوسمين هم الائمه عليهم السلام» روايت اول و دوم و چهارم و پنجم آن باب. روايت اول: سيد عبد العظيم حسني از امام صادق عليه السلام «قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ فِي ذلِكَ‌ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ‌ قَالَ فَقَالَ نَحْنُ‌ الْمُتَوَسِّمُونَ‌ وَ السَّبِيلُ فِينَا مُقِيمٌ». متوسمون يعني با فهم و فراست بالا و فهم بالاتر از بشر عادي. «و السبيل فينا مقيم» راه در ما مقيم است و وجود و قوامش اينجا هست. اين مؤيد براي مدعاي ما كه اميرالمؤمنين صراط مستقيم است. مؤيد دوم: كافي كتاب حجت «باب ان الطريق التي حث علي الاستقامه عليها ولايه علي عليه السلام» اين روايت دوم هم باز از عبدالعظيم حسني اين روايت را نقل مي كند از امام باقر عليه السلام «عنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‌ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً قَالَ يَعْنِي لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهِ ع وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ‌ فِي‌ أَمْرِهِمْ‌ وَ نَهْيِهِمْ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقا [2] ». از اين آيه استفاده كرديم كه استقامت در طريقت صحيح كه آدم را سيراب مي كند كه سيراب كردن كنايه از اين است كه تمام آن كمالات و آن ظرفيتش به درستي به نتيجه مي رسد. بنابراين رسيدن به كمال و رشد و به هدف رسيدن، استقامت در طريقت لازم است و آن استقامت در طريقت ولايت اميرالمؤمنين است كه مي شود مؤيد بر مدعاي ما كه علي صراط مستقيم است.
 نصوصي كه ابناء عامه در تفسير اهدنا الصراط المستقيم ذكر نموده اند
 دسته دوم از مؤيدات عبارت است از نصوصي كه ابناء عامه نقل مي كنند.
 استناد به كتاب شواهد التنزيل
  در اين رابطه بهترين مورد كتاب، شواهد التنزيل حاكم حسكاني است كه از اقطاب ابناء عامه است. در اين كتاب جلد 1 باب 1 «فمن سوره الفاتحه نزل فيهم الائمه عليهم السلام قوله عز اسمه اهدنا الصراط المستقيم». در اين رابطه بحث مفصلي دارد و روايات زيادي كه يكي دو روايت كه سندش معتبر است پيش آنها ذكر مي كنم. در همين باب روايت چهارم اسحاق قال حدثني عبده ابن سليمان حدثنا كامل بن العلاء تا مي رسد حدثنا حبيب بن ابي ثابت عن سعيد بن جبير عن ابن عباس كه سند صحيح و متفق عليه است «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: أَنْتَ‌ الطَّرِيقُ‌ الْوَاضِحُ‌ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ. [3] ». روايت شماره پنج اين باب كه سندش طولاني است تا جابر بن يزيد جعفي تا ابي الزبير عن جابر بن عبدالله نقل مي كند «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَ‌ اللَّهَ‌ جَعَلَ‌ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‌ وَ أَبْنَاءَ [هُ‌] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ- وَ هُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فِي أُمَّتِي- مَنِ اهْتَدَى بِهِمْ‌ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌».
 بيان فخر رازي در تفسير كبير در شأن علي (ع)
 فخر رازي در تفسير كبير در جلد اول درباره قرائت بسمله بحث مي كند كه «بسم الله الرحمن الرحيم »را جهر را بخوانيد يا اخفات مي گويد اختلاف نظر وجود دارد بعد مي گويد: علي بن ابي طالب اين را جهر مي خواند «من اقتدي بدينه علي عليٍّ فقد اهتدي» بعد مي گويد دليلش اين است كه پيامبر درباره علي گفت «علي مع الحق و الحق مع علي». در روايت بعدي از امام باقر عليه السلام نقل مي كند.
 كميت روات شيعه نسبت به روات عامه
 ابناء عامه رواتي را كه دارند شايد در مجموع، راويهاي ائمه معصومين بيشترين راويان از نظر عدد باشد براي ابناء عامه. چون از حضرت علي كه خيلي روايت نقل مي كنند. اولين راوي از نظر كثرت عدد براي ابناء ابي هريره هست كه خودشان هم اشكال دارد اما سه نفر در رأس هست علي بن ابي طالب و ابن عباس و عايشه كه يا روايات علي بن ابي طالب بيشتر است يا ابن عباس، اين كل رواياتشان هست و بعد از امام باقر روايت نقل مي كنند و از امام صادق روايت نقل مي كنند و از امام سجاد روايت نقل مي كنند و از سيد الشهداء هم روايت نقل مي كنند و از امام حسن هم روايت نقل مي كنند. احمد حنبل كه شاگرد امام كاظم هست.
 استناد حسكاني به دو آيه در شرح صراط مستقيم
 در اين روايت كه روايت ششم اين باب است آمده است عن ابي جعفر الباقر عن ابيه عن جده پيامبر اكرم درباره اميرالمؤمنين فرموده است: «وَ إِنَّهُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ- وَ إِنَّهُ‌ الَّذِي‌ يَسْأَلُ‌ اللَّهُ‌ عَنْ وَلَايَتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَة [4] » بعد از اين حسكاني دو آيه ديگر را هم ذكر مي كند كه كلمه صراط المستقيم دارد مثلا آيه ديگر «قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقيم [5] »‌ و آيه ديگر هم سوره اعراف آيه شماره 16 اين دو مورد را با روايت نقل مي كند كه درباره حضرت علي آمده است كه تاكيد علي التاييد مي شود. حديث طولاني است حدود 15 راوي دارد تا اينكه مي رسد عن سلام بن مستنير جعفي «قَالَ‌ دَخَلْتُ‌ عَلَى‌ أَبِي‌ جَعْفَرٍ يَعْنِي‌ الْبَاقِرَ فَقُلْتُ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ- إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ فَإِنْ أَذِنْتَ لِي أَسْأَلْكَ فَقَالَ: سَلْنِي عَمَّا شِئْتَ فَقُلْتُ: أَسْأَلُكَ عَنِ الْقُرْآنِ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ: هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ‌ قَالَ: صِرَاطُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. فَقُلْتُ: صِرَاطُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ: صِرَاطُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب» روايت ديگر مي گويد «قَالَ‌ حَدَّثَنِي‌ أَخِي‌ عَنْ‌ قَوْلِهِ‌: هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ‌ قَالَ: هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ». اين دو دسته از تاييدات بود در جهت اثبات اين مطلب كه صراط المستقيم علي بن ابي طالب است. متن نشان مي داد و نصوص اعلام مي كرد و تحليل كمك مي كرد و مؤيدات هم تاكيد مي كرد و مطلب همان شد كه صراط مستقيم علي بن ابي طالب است.
 اعتبار دو كتاب شواهد التنزيل و ينابيع الموده
  اما درباره اعتبار حسكاني و قندوزي صاحب ينابيع الموده: اما حسكاني در عصري بوده كه در منطقه اي سني نشين و از اقطاب معروف ابناء عامه بوده است و در عصر خودش و در تاريخ خودش شايد در‌ آن موقع از علماي شيعه در آن سامان خبري نبوده كه شبيه مسلم نيشابوري است و از قدمت زماني بالايي هم برخوردار است در قرن پنجم بوده. و هم در محاوره و مباحثه وهابي ها در سني بودن و از اقطاب سني بودن او شك ندارند. منتها حقير كه تتبع كردم درباره قندوزي و درباره ايشان شك داشتيم، قندوزي را كه تحقيق كرديم اولا سيد است و نسبش را آقاي نجفي تحقيق مي كند و به سيادت مي رسد. و ثانيا قندوزي طوري بحث مي كند كه فقط ظاهرش را حفظ مي كند كه يك جايي رضي الله بگويد و از خلفاء مدحي به ميان نياورده و درباره ولايت و ائمه از ما چيزي كم نگذاشته و شايد بيشتر و ظاهرا وضعيت آن موقع طوري بوده كه در خراسان بزرگ بوده و در منطقه سني بوده. قندوزي يك كلمه حنفي اضافه كرده و الا او ورود و خروجش در مباحث از محققين شيعه نشان مي دهد. آقاي نجفي هم درباره ايشان مدايحي دارد لذا آن در ميان ابناء سنت كتابش اعتبار انچناني ندارد و اما حسكاني تا الان به عنوان يك چهره علم و قدر محفوظ است و ثانيا اين مطالب دارد و چيزي كه بوده درباره خلفاء بوده آورده و كم نگذاشته و اما چيزي كه نداشته كه نداشته ايشان درباره خط ابوبكر و عمر و عثمان كم نگذاشته است و در همين شواهد التنزيل گاهي چيزي به چشم مي خورد كه درباره آنها توصيفاتي دارد. بنابراين حاكم حسكاني هر كجا استدلال كنيد، اعتبارش محفوظ و مشكلي در اين جهت نيست.
 نتيجه گيري بحث
 نتيجه اين است كه «اهدنا الصراط المستقيم» كه منظور اميرالمؤمنين شد و هدايت به سوي صراط المستقيم به سوي اميرالمؤمنين
 تسالم بر درستي راه و عمل علي
 و مؤيدات ديگري هم كه داشتيم كه «علي ميزان الحق»، با ضميمه اينها اين نكته را به دست مي آوريم: با تسالم مفسرين و محققين درستي راه و عمل و افعال و كردار اميرالمؤمنين مورد تسالم است.
 فصتي از ابن عربي در مدح علي (ع)
 بلكه ابن عربي در فصوص فصي درباره انسان كامل دارد كه تطبيق به حضرت علي مي كند. شيعه را رافضي مي بيند و مي گويد در مكاشفه شيعه را به صورت كلب ديدم كه امام جوابش را داده بود كه هر كسي خودش را مي بيند. و در كتب ابناء عامه يك مجموعه اي است جمع شده از زبان خلفاي ثلاثه درباره علي بن ابي طالب و حقانيت مولي. بنابراين با يك ديد تحليلي در مجموع طبق واقعيت هاي عملي و عيني و تاريخي اگر صراط المستقيم را ما معنا نكنيم، واقعيتش اميرالمؤمنين صراط المستقيم هست و حق هم اين است كه اين معناي قرآن معناي واقعي است و معناي تأويلي نيست. بنابراين صراط المستقيم درباره حضرت علي يك معناي تاويلي نيست و يك معناي توجيهي نيست، يك معناي واقعي است. واقعيت عمل و واقعيت اقوال و واقعيت آراء و واقعيت زندگي و واقعيت شخصيت خود حضرت علي مي شود صراط المستقيم. لذا صراط المستقيم اميرالمؤمنين در واقعيت عيني مسلم موجود تاريخ حاضر، صراط مستقيم است. و توصيه هايي كه دارند درباره آداب و اخلاق هم شما برويد، اگر يك عارفي و اگر يك فيلسوفي بتواند نفس را شناسايي كند، آن شناسايي واقعي نفس را بايد از علي بن ابي طالب استفاده كند و اگر بخواهد يك مطلب فلسفي استفاده كند، از حضرت علي استفاده كند.


[1] 1. سوره حجر ،‌ آيه 75. 2. كافي ، جلد 1 ، صفحه 218.
[2] 1. كافي ،‌ جلد 1 ، صفحه 220. 2. شواهد التنزيل ، جلد 1 ، صفحه 7.
[3] 3. همان.
[4] 1. شواهد التنزيل ،‌ جلد 1 ، صفحه 76. 2. سوره حجر ،‌ آيه 15.
[5] 3. شواهد التنزيل ، جلد 1 ، صفحه 7. 4. شواهد التنزيل ، جلد 1 ، صفحه 79.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo