< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث منجسيت شئ منجس مرطوب
 موضوع بحث ما منجسيت متنجس مرطوب بود. صاحب جواهر [1] فرمودند كه اگر مرطوب، متنجس باشد و نمناك باشد يعني مرطوب جاف، منجس نيست چنانچه علامه بحرالعلوم در منظومه اش مي فرمايد و هم به جهت اينكه به اين مرطوب، جاف صدق مي كند و ديگر مرطوب نيست و دليل ديگر مفهوم صحيحه بقباق.
 بيان محقق همداني
 محقق همداني مي فرمايد در ضمن يك تنبيه مي فرمايد: لا عبره باثر النجس بعد زوال عينه مثل اللون و الريح. مي فرمايد: اثر نجاست اعتبار ندارد مثل لون و ريحي كه به جا مانده باشد از نجس. پارچه اي است كه با خون آلوده شده بعد شستشو كرديد كه رنگش باقي ماند يا بوي الكل كه دستتان الكلي شد بعد از شستشو بويش باقي ماند، حقيقت آن است كه خود آن رنگ قطعا از خون است از لحاظ علمي و عقلي و خود آن بو قطعا از الكل است كه ذرات ريز وجود دارد و جدا هم از او نيست پس حقيقت نجس وجود دارد. مي فرمايد: اين اثر، نجس نيست كه ادله اي كه ايشان اقامه مي كند اول يك دليل تحليلي است:
 تعارض دليل عقلي و نظر عرف در صدق نجاست
 مي فرمايد: از لحاظ عقلي انتقال عرض محال است و لون كه عرض است انتقالش محال است چون عرض قائم به ذات است و با ذات و جوهر منتقل مي شود و عرض بما هو عرض بدون جوهر قابل انتقال نيست. و از لحاظ علمي رنگ خون ذرات ريزي ناملموس از خود خون هست و ريح نجس هم ذراتي از خود آن شئ نجس است پس از لحاظ علمي و عقلي رنگ و بو واقعيتش واقعيت خود شئ نجس است. جواب اين اشكال را مي فرمايد: مدار اعتبار در نجاست و موضوع نجاست، فهم عرف است و در مثل چنين مواردي است كه عقل و عرف، مسيرش را از هم جدا مي كند. رنگ به جاي مانده از خون با دقت عقلي خون هست و رنگ به جاي مانده از خون از ديد عرف، اثر است و خود خون نيست و مدار در شرع، نظر عرف است نه دقت عقل و اين جزء مثالهايي است كه دقت عقل و نظر عرف فرق كرد. بعد مي فرمايد: اين اثر منجس نيست به سه دليل: 1. عرفا صدق نجاست نمي كند چون اثر صدق نمي كند بر ذي اثر مثلا خون يا ميته يا اشياي ديگر.
 بيان محقق حلي در معتبر
  2. محقق در معتبر مي فرمايد كه اجماع بر عدم وجوب ازاله اثر نجس محقق است يعني ازاله اثر نجس واجب نيست بالاجماع.
 نصوص موجود در اين مقال
  3. نصوص خاصي داريم كه دلالت دارند بر عدم نجاست اثر به جاي مانده از نجس
 روايت وسايل الشيعه
 روايت اول [2] ترجمه علي بن حمزه بطائني
 سند روايت: علي بن ابي حمزه مشكل توثيق دارد و تضعيف شده است منتها ما يادمان هست كه روايتي كه تضعيف شده باشد از اعتبار به طور كامل ساقط نيست چون فاسق هم ممكن است حرف راستي بگويد و علي بن ابي حمزه روايت هم زياد نقل مي كند و كل رواياتش از اعتبار ساقط نيست منتها به طور كل اعتبار ندارد. روايت: «عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع قَالَ: سَأَلَتْهُ‌ أُمُ‌ وَلَدٍ لِأَبِيه‌ تا آخر حديث كه فرمود سوال كرد قَالَتْ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ الْحَيْضِ فَغَسَلْتُهُ فَلَمْ يَذْهَبْ أَثَرُهُ فَقَالَ اصْبَغِيهِ بِمِشْقٍ‌حَتَّى يَخْتَلِطَ وَ يَذْهَبَ». فرمود كه اين رويش را رنگ ديگري كه مشق به آن مي گويند مثل رنگ متعارف زينتي،‌ مخلوط كن تا اين رنگ از بين برود. محقق همداني مي فرمايد: اين حديث دلالتش بر عدم نجاست اثر به جاي مانده از خون واضح و كامل است اما اختلاط به مشق براي رفع حزازت و تنفر و اشمئزاز است بنابراين آنچه از مدلول اين روايت استفاده مي شود اين است كه سوال صريح است درباره اثر به جاي مانده از خون و جواب هم واضح است كه اثر به جاي مانده از خون نجس نيست و دلالت تمام است.
 روايت علي بن ابراهيم
 روايت دوم كه درباره ريح آمده عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن المغيره عن ابي الحسن كه اين حديث سندش درست است «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ؟ قَالَ لَا يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ قُلْتُ فَإِنَّهُ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ وَ يَبْقَى الرِّيحُ؟ قَالَ الرِّيحُ لَا يُنْظَرُ إِلَيْهَا». سوال شد كه براي استنجاء حدي است مثلا دو بار و سه بار تعريفي دارد؟ فرمود نه تا حدي كه پاك بشود چيزي كه آنجا هست و مواد نجاست. بعد در ادامه حديث مي گويد وضعيت طوري است كه با تطهير پاك مي شود و مي رود آنچه در آنجا هست و ريح آن باقي مي ماند امام مي فرمايد: ريح چيزي نيست كه به آن توجه بشود. اين روايت سندش حسنه گفته است به جهت ابراهيم بن هاشم و دلالتش هم كامل است. ما از اين نصوص استفاده كرديم كه اثر به جاي مانده از نجاست مثل لون و ريح اينها تاثيرگذار نيستند و نجس نيستند.
 بيان مرحوم آقاي خويي
 سيد الاستاد [3] همين مسير بحثي محقق همداني را پي مي گيرد و با توضيح بيشتر و عبارت واضحتري مي فرمايد: اثر به جا مانده از نجس مثل لون و ريح از خون و نجاست، نجس نيست با همان شرحي كه داده شد و مي فرمايد رطوبت مثل لون و ريح است و نجس نيست مثال مي زند اگر نمكي را در سرداب بگذاريد يا فرشي در سرداب بگذاريد و از آن سرداب كه به فاضلاب وصل است كه نجس است، رطوبتي برسد مي بينيم مرطوب شده اما نجس نيست و متنجس نمي شود براي اينكه رطوبت در عرف عرض است هرچند رطوبت با دقت عقلي اجزاء صغار مائيه است و چيز ديگري نيست اما در عرف عرض و اثر است همان طور كه رنگ و بو اثر هست، رطوبت هم اثر هست و نجس نيست.
 بيان سيد حكيم در مستمسك
 سيد الحكيم بعد از كه مي فرمايد: رطوبت دو قسم است، رطوبت غير مسريه كه همين نمناك بودن است، تطبيق مي كند مي گويد اگر ديوار حتي ديوار مسجد كه ازاله نجاست از مسجد واجب است، اگر ديوار مسجد در اثر همجواري با فاضلاب رطوبتي بگيرد، نجس نيست. اين دو شخصيت همان مسلك تحقيقي محقق همداني را معيار قرار داده و اين حكم را اعلام فرموده اند.
 تحقيق مطلب
 اما تحقيق اين است كه اولا بايد معيار تنجيس را ببينيم و بعد معيار تنجس را.
 تنجيس و تنجس چيست؟
 معيار تنجيس فقها و علما و وجدانا عبارت است از سرايت به اين معنا كه بين ملاقي و ملاقا كه فرض مي كنيم يكي از آن دو نجس است، ربط رطوبتي وجود داشته باشد. بنابراين اگر با كافري دست مي دهيد كه دستش عرق دارد احساس مي كنيد عرق را، اينجا ارتباط ملاقي با ملاقا توسط رطوبت انجام گرفته و دست متنجس مي شود و مثلا كفش چرمي كه ذبح شرعي نشده است كه كفش را پا كنيد و پايتان عرق كند، اين عرق يك رطوبت محسوس و ربطي باشد بين كفش چرمي و پايتان، شكي در تنجيس نيست چون رابطه برقرار است. رابطه تنجيس رابطه سيلان نيست و رابطه ترشح نيست بلكه رابطه اي است كه لمس بشود و در حداقل كافي است. اگر شك در ارتباط رطوبت بشود، حكم به نجاست جاري نيست چون شك در ارتباط مساوي با عدم وجود ارتباط است. پس معيار تنجيس بين ملاقي و ملاقا ارتباط رطوبتي يا سرايت كه در حد لمس باشد. و اما تنجس: آن مواردي كه متنجس شده اند مثل شئ مرطوب مثلا ديوار مرطوب و فرش مرطوب يا پارچه اي كه رنگ خون مانده و يا دستمالي كه بوي الكلي در آن هست، اينها چه حكمي دارند؟ منجس نيستند. ما براساس نصوص و اجماع محقق و صدق عرف كه جاف صدق مي كند، مي گوييم منجس نيست. اما تنجس آنها بايد بررسي شود.
 تقسيم اثر باقي مانده از نجس به دو قسم
 براي توضيح مطلب بايد گفت كه اثر به جا مانده از نجس در شئ متنجس به دو صورت است: 1. اثري كه به تحليل رفته و ماهيت اولي را از لحاظ عقلي و علمي از دست داده و قابل رفع و جدايي از جسم آلوده نيست مثل رنگ كه لباسها معمولا رنگي است، اين رنگ از قسم اول است و براساس تجزيه و تحليل و با استفاده از رأي كارشناسي اين رنگ از ماده اصلي اثري در آن هست ولي ماده اصلي و خاصيت ها و مولولكهاي ماده اصلي در رنگ باقي نمانده است. اما بويي كه باقي مانده از همان الكل مثلا كه اين بو كل خواصي كه ماهيت ماده الكل دارد،‌آن خواص و ماهيت را ديگر ندارد. دليل ديگر اين است كه در عرف رفع اينگونه اثار مثل از بين بردن رنگ در لباس و حتي بو در شستشو علي الاقل عسر است اگر حرج نباشد و هر عملي كه عسري و حرجي بشود، حكمش منتفي است براساس قاعده نفي عسر و حرج. اما مضافا بر اين در مورد لون و ريح نص خاص هم هست كه اين نجاست و طهارت كه به اعتبار خود شرع است و نص خاص هم اعتبار خود شرع است و شرع آن را اعتبار مي كند و ديگر راهي براي اشكال وجود ندارد. همان شرعي كه اعتبار كرده، همان شرع اعتبار را برداشته ديگر خبره مي فهمد يا نمي فهمد، نصوص كه آمد، كل اين مسائل مي رود كنار. قسم دوم از آثار به جاي مانده از نجاست كه مثالش رطوبت است. اين رطوبت خواصش با آن اثر قبلي فرق دارد: 1. مواد و حقيقتي كه از خود نجس در رطوبت باقي است، درست ماده آبي است و تحليل نشده منتها در كميت كم مثل رطوبت و دسومت. رطوبت و دسومت از قسم دوم است كه اولا خصوصيتش اين بود كه ماهيت نجس موجود است و تغييري نكرده و دوم اينكه قابل رفع است. رطوبتي چيزي نيست كه از بين نرود به اين معنا كه اگر در لباس بود، با شستشو حل مي شود و اگر با اشياء ثابت بود، با نصب كردن در معرض آفتاب حل مي شود. اين قابل حل است و موجب عسر و حرج هم نيست براي اينكه خود عمل در موقع عمليات يك كمي كار دارد ولي براي اينكه اصل وجود اين موارد اندك است و زياد نيست كه زندگي انسان را به عسر بكشاند لذا عسر و حرج صدق نمي كند. يكي از نكاتي كه در عسر و حرج لازم است، قلت ابتلاء را ببينيد كه اگر يك مورد اگر حرجي پنج دقيقه اي شد، اين حرج نيست. حرج زندگي را در حرج قرار بدهد حرج كار و زندگي را در عسر و حرج بكشاند. پس حرجي هم نيست لذا در رطوبت مطلب فرق مي كند و تنجس ثابت است و دليلي بر عدم تنجس نداريم. آن نصوص موردش جدا بود و صدق عرفي هم اين مرطوب را مي گويد از ديوار نجس شده با فاضلاب وصل است و عرف هم نجس مي گويد بنابراين مثل ديوار و مثل فرش كه گذاشته بشود و رطوبت ملموس ديده بشود، علي القاعده متنجس است.
 در تعارض اماره و علم
 مضافا بر اين نكته اي كه بود كه ما در كليه امارات اعم از اماراتي كه در وضعيت ابتدايي بيايد يا اماراتي كه در مورد شك بيايد مثل قاعده صحت يا مثل بينه و خبر واحد، حجيتش تا جايي است كه مخالف علم نباشد چون علم نسبت به اماره هميشه حالت ورود دارد. وجدانا ديگر موضوع را برمي دارد. شما كه وجدانا علم داريد اين رطوبت از فاضلاب است، اين وجدان و علم ديگر براي اماره اي اجازه اي نمي دهد كه اين براساس اصل اصاله الطهاره يا براساس صدق عرف براي هيچ اماره اي اجازه اي نمي دهد. بنابراين اگر ديديد كه در شهرستان ها، ديوار مسجد كنار فاضلاب باشد،‌اجازه ندهيد كه كنارش قرار بگيرد و اگر سرايت كند نجس است و بايد از نو ترميم بشود و ازاله نجس بشود. اگر گفتيد حرجي است، حرجي نيست براي اينكه مورد اگر كم بود، ولو خود عمل براي يك بار حرج بود، آن حرجي نيست. حرجي آن است كه زندگي را در حرج و صعوبت قرار بدهد. در نتيجه اثر به جاي مانده از نجاست در صورتي كه از قسم دوم باشد كه مثالش رطوبت و دسومت است،‌ محكوم به تنجس است و خودش متنجس است هرچند منجس نيست چون سرايتي ندارد.


[1] . جواهر الكلام ، جلد 6 ، صفحه 205. 2.مصباح الفقيه ، جلد 1 ، صفحه 613.
[2] . وسائل الشيعه ، باب 25 از ابواب نجاسات ، حديث 1 و 2 و 6. 2. تنقيح العروه الوثقي‌ ، جلد 3 ، صفحه 185.
[3] 3. مستسمك العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 467.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo