< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 مسئله راههاي ثبوت نجاست
 سيد طباطبائي يزدي فصل ديگري در ادامه از اعيان نجسه عنوان مي فرمايند كه عبارت است از فصل في طريق ثبوت النجاسه ،‌ از چه راههايي نجاست ثابت مي شود .
 علم وجداني و بينه عادله
 چند راه را نقل مي كند كه از اين قبيل است : 1. العلم الوجداني ،2. البينه العادله و في كفايه العدل الواحد اشكال فلا يترك مراعاه الاحتياط . مي فرمايد نجاست توسط علم وجداني ثابت مي شود و توسط بينه عادله و شهادت عدلين و در كفايت كردن عدل واحد در جهت اثبات نجاست اشكال هست كه لا يترك الاحتياط كه احتياط لزومي است .
 حجيت علم چه به صورت قطع يا يقين يا اطمينان
  اما در مقام استدلال به اين مطالب سيد الاستاد [1] مي فرمايد : اما علم وجداني كه معلوم است حجيت علم ذاتي است و جايي براي شبهه و اشكال وجود ندارد و مضافا بر ذاتي بودن حجيت علم ، اعتبار علم يك امر قطعي مسلم غريزي هم هست حتي از حد مسلم انساني هم بالاتر ،‌ غريزي هم هست و حيوانات هم براي علم اعتبار قائل هستند. علم كه عبارت است از كشف تام، فرق نمي كند اين كشف تام به صورت قطع باشد يا بصورت يقين باشد يا به صورت اطمينان .
 فرق قطع و يقين
 قطع به اين دليل نام گذاري شده است كه احتمال خلاف بريده شده است و قطع عبارت است از كشف تام با امكان جهل مركب مثل اينكه بر اساس قرائن و شواهد ، قطع پيدا كنيد كه اين فرد عادل است و بعد از مدتي كه فحص كرديد كه جهل مركب بوده و كارهاي زياد احتياط يا اصرار بر صغيره دارد كه نمي شود اسم عادل را روي او گذاشت اما يقين كشفي است كه احتمال جهل مركب در آن وجود ندارد. مثل علم وجداني عيني لمسي قطع دارد كه اين دست من است كه اين يقين است و احتمال جهل مركب در آن نيست.
 فرق اطمينان و قطع
 بنابراين علم حجت است اعم از اينكه قطع باشد يا يقين باشد يا اطمينان باشد كه اطمينان هم حجت است به دليل اينكه اطمينان كه عبارت است از كه در رسائل هست ظن متآخم به علم هست يعني پشت سر علم است ؛ علم صد درجه است و اطمينان بالاي نود درجه است . در اطمينان معيار اين است كه احتمال خلاف منتفي نيست ولي بسيار ضعيف است در حدي كه عقلا به آن احتمال خلاف اعتنا نمي كنند. شما در يك مسجدي وارد مي شويد آن هم در قم كه مي بينيد كه پيشنمازي نماز مي خواند و جمعي از مؤمنين ظاهر الصلاح يا جمعي از روحانيون پشت سر او اقتدا مي كنند و شما اطمينان پيدا مي كنيد كه شيخ انصاري به اطمينان تعبير مي كند به سكون نفس ، اين اطمينان هم حجت شرعي دارد از باب اينكه عقلاء اطمينان را قائم مقام علم مي دانند و به احتمال ضعيف اعتنا نمي كنند. بنابراين ، اگر يقين به نجاست يا قطع به نجاست يا اطمينان به نجاست پيدا بشود ، كافي است .
 بينه
 اما راه دوم كه عبارت است بينه : سيد الاستاد [2] مي فرمايد :
 معني لغوي و اصطلاحي بينه
 بينه دو معنا دارد : 1. معناي لغوي بينه كه عبارت است از روشن شدن و دليل واضح و انكشاف كه در لغت مصباح المنير به انكشاف ترجمه مي كند . مي فرمايد در كتاب الله هم بينه به همين معنا به كار رفته لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطُ [3] و آيات ديگر مثل آيه بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُر [4] و همين طور آيات بيناتي كه در كتاب الله آمده است به معناي دليل و راه روشن و حجت واضح. بعد مي فرمايد همين طور رسول الله الاعظم كه در آن بيان شريف و مشهورش مي فرمايد : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّمَا أَقْضِي‌ بَيْنَكُمْ‌ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَان [5] كه آنجا هم منظور از بينات همين ادله است كه سرمشق داده براي همه اتباع و مخصوصا اوصياء خودش كه قضاوت بالبينات و الايمان باشد و از طريق احتمالات نبايد قضاوت صورت بگيرد. ( براي اوصياء سرمشق اعلام شده است كه قضاوت و حكميت بايد بر اساس ادله و شواهد درست باشد نه براساس احتمالات و ذوقيات كه مي شود قضاوت عمر بن الخطابي كه مي گفت تكبيرات چهارتاست يا پنج تاست يا هفت تا مردم را جمع كرد ،‌ آخرش گفت چهارتاست بدون بينات و ايمان. قضاوت هاي عمربن الخطاب بر گرفته از ذوق و استحسان شخصي و احيانا غضب و عصبانيت و زور و بينه و ايمان در آن وجود ندارد.
 حجيت عمل به علم لدني
 از سوي ديگر طبيعي است كه علمي كه براي اوصياء و ائمه داده شده است ،‌ آن علم موضوع حكم نيست . سوالي كه مي شود كه در شب نوزدهم رمضان يا عاشورا كه امام مي دانست چرا رفت ؟ جوابش را اين است كه كسي از مرحوم شهيد صدراين سوال را پرسيد، ايشان فرمود كه دليل جهاد، آيه «لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة» [6] را تخصيص داده است. آن مصائب اهل بيت در وادي جهاد است و از وادي زندگي عادي جداست و او عمدا در آن سيل مبارزه وارد شدن است به انگيزه ديگر. نكته دوم اين بود كه موضوع حكم در احكام شرعي علم عادي است نه علم لدني ، علم لدني دركار ديگري است ، آن قلمرواش جاي ديگر است ، اين احكام مربوط مي شود به علم عادي مثلا حضرت امير بر اساس علم عادي رفت و هيچ اشكالي ندارد . اما صاحب جواهر كه مي فرمايد بحث انتحار بحث مي كند كه خود را براي دليلي به جهت دفاع از اسلام برود خودش را به كشتن بدهد اين درست هست يا نيست ؟ استشهاد مي كند به عمل سيد الشهداء كه چون سيد الشهداء سلام الله تعالي عليه اين كار را كرده پس درست است). بعد ايشان مي فرمايد بينه در اصطلاح پيامبر اعظم استعمال شده است به شهادت عدلين و اين اصطلاح شده است بين فقها از صدر تا تاريخ معاصر و تثبيت شده ؛ شيخ مفيد [7] مي فرمايد «البينه تقوم بشهاده عدول» يعني بينه عبارت است از شهادت عدل ها . اين تطبيق به عمل آمده توسط حضرت رسول و در فقه به اثبات رسيده و جاهايي كه پيامبر تطبيق كرده از جمله همان كه قاعده فقهيه شده است البينه علي المدعي و اليمين علي من انكر كه اين حديث نبوي مشهور بين الفريقين است و در كتاب مستدرك كتاب قضاء آمده است اما حديث صحيح از طريق اهل بيت«الْبَيِّنَةُ عَلَى‌ مَنِ‌ ادَّعَى‌ وَ الْيَمِينُ عَلَى مَنِ ادُّعِيَ عَلَيْه» [8] بنابراين ما به اين نتجيه رسيديم كه در لغت به معنايي بود و در اصطلاح شرع به معناي شهادت عدلين شد و عموميت دارد و اطلاق دارد و هر موردي كه بينه اقامه بشود ، قابل اعتماد است از جمله درباره اثبات نجاسات .
 فرق بينه يا اطمينان
 سوال و جواب : بينه عبارت است از شهادت عدلين هر چند نوعا موجب اطمينان باشد يا موجب اطمينان نباشد اما اطمينان اين است كه سكون نفس براي انسان پيدا بشود و لو از مقدمات زيادي باشد .
 اثبات نجاست با عدل واحد
 اما عدل واحد : سيد طباطبائي يزدي فرمودند كه اثبات نجاست توسط عدل واحد خالي از اشكال نيست . سيد الاستاد [9] مي فرمايد : سيد اشكال فرموده اما تحقيق اين است كه حجيت خبر واحد عموميت دارد در موضوعات و در احكام . حجيت خبر قدر متيقن اش در احكام است و در موضوعات محل بحث است ،
 اثبات موضوعات خارجي با عدل واحد بخاطر سيره عقلاء
  ايشان مي فرمايد كه در موضوعات هم حجيت خبر ثابت است ؛ به دليل اينكه دليل حجيت خبر ، سيره عقلاست ؛ ما به سيره مي نگيريم مي بينيم سيره عقلا تا زمان حضرت پيامبر و ائمه به خبر عادل در موضوعات اعتنا مي شده و اختصاص به احكام نداشته ، اين سيره كه هر دو معيار را دارد استمرار و امضاء ، حجيت اش ثابت است و مدلولش هم واضح ، مدلول سيره اعتبار حجيت خبر عادل در احكام و موضوعات و تقييدي وجود ندارد و قدر متيقني در كار نيست تا اشكال شود كه سيره اطلاق ندارد .
 نصوص وارده
 مي فرمايد دو تا مويد يا دو روايت هم در اين رابطه داريم :
 صحيحه محمد بن مسلم
 1. محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد اشعري قمي عن علي بن حكم كه از اجلا و ثقات است و توثيق خاص دارد عن العلاء بن رزين از ثقات و اجلاء عن محمد بن مسلم عن احدالصادقين عليهما السلام «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَرَى‌ فِي‌ ثَوْبِ‌ أَخِيهِ‌ دَماً وَ هُوَ يُصَلِّي قَالَ لَا يُؤْذِنْهُ حَتَّى يَنْصَرِفَ» [10] سوال كردم از كسي كه در لباس برادر مسلمان خودش خوني را مي بيند و آن فرد را درحال نماز ديده نماز مي خواند لباسش با خون آلوده شده ؟ فرمود :اعلام نمي كند تا اينكه نمازش تمام بشود. چند مطلب از اين روايت استفاده مي شود 1. عدم وجوب اعلام در شبهات موضوعيه ، 2. حجيت خبر واحد در موضوع خارجي .
 صحيحه عبدالله بن سنان
  2. و عن عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن يحيي العطار عن الحسين بن سعيد اهوازي عن فضاله بن ايوب عن عبدالله بن سنان عن ابي عبد الله عليه السلام «قَالَ: اغْتَسَلَ‌ أَبِي‌ مِنَ‌ الْجَنَابَةِ فَقِيلَ لَهُ قَدْ أَبْقَيْتَ لُمْعَةً فِي ظَهْرِكَ لَمْ يُصِبْهَا الْمَاءُ فَقَالَ لَهُ مَا كَانَ عَلَيْكَ لَوْ سَكَتَّ» [11] پدرم غسل جنابت انجام مي داد ، قسمت پشت شانه اش يك مقدار اندكي از بدن باقي مانده بود كه آب فرانگرفته بود ، ، اين عدم وجوب اعلام در شبهات موضوعيه و حجيت خبر واحد را اعلام مي دارد. اگر اين مطلب نبود گفتن اين مطلب از يك سو لغو بود و از سوي ديگر براي آن طرف حجت بوده نفرمود كه اگر يك فرد گفت برايش اشكال ندارد فرموده است گفتي به عنوان يك نفر حجت تمام است ولي نمي گفتي مسئوليتي نداشت كه اين دلالتش از اولي واضح تر است بر حجيت خبر واحد
 استفاده از مفهوم شرط يا ملازمه در دو روايت مذكور
 سوال و جواب مفهوم ساختار مفهوم نيست و از مفهوم اقوي است و مفهوم شرط نيست كه مفهوم وصف است كه حجيت آن محل كلام است كه عند الاكثر به عكس آن كه شرط عند الاكثر مفهوم دارد. پس با اين روايت مدعاي كامل شد كه خبر واحد در موضوعات و احكام اعتبار دارد بر اساس سيره و دو روايتي كه گفتيم. لذا اگر كسي درباره نجاستي خبر بدهد ، مخبر عادل و موثق باشد ، به قولش اعتماد مي شود و حكم به نجاست صادر مي شود. اين شرحي بود كه سيد فرمود
 اشكال موجود در استدلال به دو خبر مذكور
 اما اشكالي اينجا وجود دارد و آن اين است كه حجيت خبر عادل واحد در موضوعات كه براساس سيره بود ، ردع شده است و چون ردع شده است به حجيت خبر واحد در احكام اعتماد مي كنيم و نمي توانيم در موضوعات اعتماد كنيم . ادامه بحث درس آينده.


[1] . تنقيح العروه الوثقي ، ج 3 ، ص 154.
[2] . تنقيح العروه الوثقي ، ج 3 ، ص 155.
[3] . حديد ، آيه 57.
[4] . نحل آيه 44.
[5] . وسائل الشيعه ، ج 18 ، باب 2 از ابواب كيفيت حكم و دعوا ، حديث 1.
[6] . بقره ، آيه 195.
[7] . مقنعه ، ص 725.
[8] . وسائل الشيعه ، ج 18 ، باب 3 ، حديث 1.
[9] . تنقيح العروه الوثقي ، ج 3 ، ص 155.
[10] . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 47 از ابواب نجاسات ، حديث 1.
[11] . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 47 از ابواب نجاسات ، حديث 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo