< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از طهارت غساله حمام
 درباره روايات غساله حمام بحث مي كرديم. گفتيم كه روايات به دو دسته است : دسته اول دلالت دارند بر نجاست و دسته دوم دلالت دارد بر طهارت . سيد الاستاد فرمودند كه دسته اول روايات دلالتشان كامل نيست و دسته دوم دلالتش بر طهارت كامل است مضافا بر آن دليل ديگر قاعده طهارت هست. بنابراين دسته اول را حمل مي كنيم بر قذارت عرفيه نه بر نجاست شرعيه.
 تحقيق مطلب روايات دال بر نجاست دلالت شان كامل است
 اما تحقيق اين است كه دلالت روايات بر نجاست كامل است ؛ روايتي كه در باب 11 از ابواب ماء مضاف حديث 1 و حديث 5 كه اين روايات تصريح دارد به امر به غسل و شستن ؛ آنجايي كه آلوده شود به غساله حمام بايد شستشو كند و آنجايي كه غساله حمام هست بايد اجتناب كند . نهي از استفاده و غسل آمده و دلالت كامل بود.
 توجيه مرحوم آقاي خويي را چه بايد كرد؟
 اما اشكالي را سيد فرمودند كه آن اشكال مربوط مي شود به قرينه ؛ در ذيل تعليل و قرينه اي آمده كه دلالت بر نجاست شرعي نداشت، تعليل اين بود كه در ذيل آمده بود جنب غسل كند ولد الزنا غسل كند و نصراني و يهودي و ناصبي،
 آنچه در روايات آمده تعليل نيست بلكه توضيح است
 درباره تعليل گفتيم كه تعليل نيست و توضيح است؛ در ذيل روايات كه آمده است : روايت شماره 1 مي فرمايد «لا تَغْتَسِلْ‌ مِنَ‌ الْبِئْرِ الَّتِي‌ يَجْتَمِعُ فِيهَا مَاءُ الْحَمَّامِ فَإِنَّهُ يَسِيلُ فِيهَا مَا يَغْتَسِلُ بِهِ الْجُنُبُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ النَّاصِب» اين تعليل نيست
 توضيح حمل تعليل بر قذارت عرفي
  كه توضيح كامل است به اين معنا كه معمولا در حمام هاي عمومي درصد بالاي مردم جنب مي روند و آنها قبلا هم خودشان را معمولا تطهير نمي كنند و با بدن آلوده براي شستشو آنجا مي روند ، پس توضيح است و مي فرمايد ولد الزنا كه ولد الزنا احكام را بلد نيست ، وجودي است كه از وادي شريعت معمولا بيرون هست و رعايت طهارت و نجاست نمي كند و سوم هم ناصبي كه سني هستند ، سني ها مني را بعضي از مذاهبش نجس نمي داند، سني را كه ناصبي بدانيم . اينها كه مي روند آنجا نجاستي هست ،‌ از اين جهت غساله حمام تركيب يافته از نجس و پاك خواهد بود ، توضيحي است براي اينكه غساله حمام نجس است ؛ جنب به طور طبيعي براي تطهير و تغسيل مي رود و بدن طاهر است ، بحث از نجاست و طهارت ذاتي اينها نيست بحث از آلودگي به نجاست عرضي نيست ،‌ بنابراين توضيح كامل است مضافا بر اين در حديث دوم آمده است كه ففيها تجتمع غساله اليهودي و النصراني و المجوسي ، اينها را براي اين گفته است كه آنها آن موازين شرعي و طهارتي كه ما قائل هستيم، طهارت از مني اينها را رعايت نمي كنند كه اين هم توضيح ديگري است و ربطي به نجاست ندارد. در ذيل روايت جنب و ناصبي و يهودي هم آورده اند ، توضيح كاملي است كه اينها در جهت تطهير از نجاست مني ابائي ندارند، آنجا شستشو مي شود و نجاست مني كه از مسلمات است و مورد تسالم است ، از فقها كسي كه گفته است ميل به عامه است كه اصلش مستبصر است اما فقهاي اهل بيتي كسي نگفته اند. بنابراين درباره نجاست مني شكي وجود ندارد و آنجا آلوده مي شود و اين ذيل تعليل نيست ، توضيح است. نكته ديگر اين است كه سيد الاستاد فرمودند كه ذيل كه تعليل بود، قرينه مي شود بر حمل بر عدم نجاست شرعيه و حمل مي شود بر قذارت عرفيه كه عبارت است از آلودگي يعني نظيف و تميز كند خود را نه اينكه نجس شرعي است . به يك نكته جالب توجه كنيم و آن اين است كه قرينه چرا مقدم است بر ذوالقرينه ؟ براي اينكه ظهور قرينه اقوي است از ظهور ذي القرينه ؛ هميشه زبان قرينه گوياتر و صريح تر از ذوالقرينه است. اينجا اين ذيلي كه با اين شكل توضيح است ، آيا مي شود ظهورش اقوي باشد ؟ ظهور اين ذيل از ذوالقرينه اي كه مي فرمايد لا تغتسل آيا اين اقوي از لا تغتسل هست ؟ هرگز؛ پس قرينه اي در كار نيست و جايگاه قرينه را ندارد ، يك شرحي است كه در ذيل آمده كه يك امر طبيعي است ، مطلب كه گفته شود، در ذيل شرح داده مي شود ؛ شرحي است كه آمده مطابق با اصول بلاغي .
 حمل صيغه امر بر لزوم در حال طبيعي
 سوال و جواب ما در بحث اوامر خوانديم كه امر و نهي از سوي مولي بر وجوب و الزام بر فعل يا الزام بر ترك هست اما در نحوه دلالتش بحث بود كه بالوضع هست يا بالعقل ؛ به تعبير سيد الاستاد بوسيله قرينه عبوديت و ربوبيت است و به تعبير سيدنا الشهيد صدر به قرينه حق الطاعه است اما دلالتش كامل است كه دلالت ان لفظي نيست بلكه عقلي است. اما اشكال سوم از بيان ايشان كه فرمودند اين قذارت عرفيه است، عرض مي شود با اغماض و تنزل از اينكه بگوييم قرينه اي در كار نيست ، توضيح است ساختار قرينه نيست؛ چون ظهور ذيل اقوي نيست از لا تغتسل
 تقسيم قذارت عرفي به نجاست و كثيفي و حكم قذر از سوي شرع
 مضافا بر آن قذارت ؛ تحقيق اين است كه از بيانات خود سيد الاستاد آموختيم كه قذارت دو قسم است ، اصل قذارت عرفيه است ، قذارت عرفيه دو قسم است: 1. قذارت عرفيه به معناي نجاست مثل ميته و دم و امثال اينها كه اينها قذارت عرفيه است و در رتبه شديد از قذارت است 2. مرتبه خفيف از قذارت است كه عبارت است از چرك و آلودگي كه اولي خبائث و دومي اوساخ اطلاق مي شود. اما اين دو قسم قذارت كه عرفيه بود، حكم شرعي اش از سوي شرع بايد بيايد؛ قذارت عرفيه يا نظر عرف مثل نظر عقل نيست كه قابل تصرف نيست. شنيده ايد كه در قاعده عقلي تبصره و استثناء وجود ندارد ، درست است اما در قاعده عقلي محض مثل قاعده تناقض و قاعده عليت استثناء ندارد. ولي اگر درك عرفي بود مثل قذارت عرفي از سوي شرع تصرف مجاز است مثلا عرف چيزي را قذر و آلوده مي داند مثل اخلاط آلوده سينه آدم بيرون بيايد كه عرف مي گويد قذارت شديد دارد اما شرع نجس نمي داند. همين طور اگر يك قطره بولي در حالت سلامت از آدم بيرون بيايد ، عرف قذر نمي داند اما شرع قذارت و نجاست اعلام مي كند . اين تصرفات شرعي است . پس قذارت عرفيه است و داراي مراتب شدت و ضعف است و قابل تصرف و نقض و ابرام از سوي شرع هست. همان قذارت عرفيه يك واقعيتي است كه حكم شرعي اش بايد از سوي شرع اعلام بشود. اين قذارت كه آلودگي آب حمام باشد، قطعا از قسم اول مي نمايد يعني مرتبه شديدي از قذارت و حكم آن روي آن بيايد مي شود نجاست شرعي. بنابراين منظور از اين قذارت اين شد ديگر دلالت روايت شماره 1 و شماره 5 بر نجاست كامل است.
 مويد بر نجاست غساله حمام به كاربردن صيغه نهي در روايات
  و مويدي هم داريم كه در قذارت هاي عرفيه كه مراجعه كنيم، تعبيرات نرم و ملايمي است : اكره، لا احب اما اينجا مي گويد لا تغتسل نهي مي كند صريحا اين لحن با قذارت عرفيه درجه خفيف تطبيق نمي كند مضافا بر اينكه وجدانا آب غساله حمام پر از چرك و آلودگي است و اقذر قذارات در تشخيص عرف است. رواياتي كه دال بر نجاست بودند كامل شد ، ملاحظات و تعليقات سيد الاستاد ثابت نشد.
 اما روايات دال بر طهارت غساله حمام
  اما آن دسته دوم از روايات كه دال بر طهارت بود : صحيحه محمد بن مسلم «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَمَّامُ‌ يَغْتَسِلُ‌ فِيهِ‌ الْجُنُبُ‌ وَ غَيْرُهُ أَغْتَسِلُ مِنْ مَائِهِ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ الْجُنُبُ وَ لَقَدِ اغْتَسَلْتُ فِيهِ ثُمَّ جِئْتُ فَغَسَلْتُ رِجْلَيَّ وَ مَا غَسَلْتُهُمَا إِلَّا مِمَّا لَزِقَ بِهِمَا مِنَ التُّرَابِ» [1] يعني خزينه بزرگي است از كر ، جنب مي رود در آنجا پايم را هم آب نكشيدم و پاك بود و هيچ اشكالي نداشت و پايم را كه آب كشيدم به خاطر اين بود كه گل آلود بود . اين روايت دلالت دارد بر طهارت آن آب و بر طهارت كف حمام نه بر غساله حمام. روايت دوم صحيحه محمد بن مسلم از امام باقرعليه السلام : «قَالَ لَوْ لَا مَا بَيْنِي وَ بَيْنَ دَارِي مَا غَسَلْتُ‌ رِجْلِي‌ وَ لَا نَحَيْتُ‌مَاءَ الْحَمَّامِ» [2] . مي گويد اگر وسط راه كه پاي مبارك برهنه بوده اگر بين منزل و حمام زمين آلوده نبود، پايم را اب نمي كشيدم، دلالت دارد بر طهارت كف حمام . از اين دو روايتي كه دلالت بر طهارت مي كند ، اسمي از غساله نيست ؛ ماء حمام است و پايم را نمي شستم كه در داخل غساله حمام قرار نمي داده اما كف حمام كه پاك است ،‌ دقيقا طبق قاعده است ؛ چون كف حمام هم عمل تطهير انجام مي شود ؛ آب از حوضچه هايي كه به كر هست ريخته مي شود براي تطهير هم بدن آلوده است و عمل تنجيس صورت مي گيرد ، وضعيت از قبيل تعاقب حالتين است؛ حالت نجسي قطعا بوده و حالت تطهير هم بوده اگر شك بكنيم استصحاب تقدم تطهير و استصحاب تقدم تنجيس راه ندارد ؛ براي اينكه در مجهولي التاريخ استصحاب جاري نيست ؛ يا براي اينكه تعارض مي كند يا بجهت عدم اتصال شك و يقين ، اصل جاري نمي شود كه در اين حالت نوبت مي رسد به قاعده طهارت و با قاعده طهارت مي گويد كف حمام پاك است. روايت و نص دلالت دارد بر طهارت كف حمام و دلالت دارد بر طهارت ماء الحمام طبق قاعده كه كر منفعل نمي شود، دلالت بر غساله حمام وجود ندارد. نكته تكميلي بحث اين است كه قاعده طهارت و اصول مجموعا جايي جاري مي شود كه شك در مسئله باشد ، شك در تحقق موضوع باشد اما اگر جايي علم به موضوع داشته باشيد و تشخيص نتوانستيد بدهيد ، اصل كه علم را نمي تواند از بين ببرد و با وجود علم جايي براي قاعده طهارت يا جريان اصل وجود ندارد لذا مرحوم محدث عاملي در باب 11 مي فرمايد احيانا در غساله حمام علم به نجاست است ، در اين صورتي كه علم به نجاست هيچ كجا شرع و نه اصول و نه قواعد بر خلاف علم نيست و نخواهد بود،‌ ما در غساله حمام علم به نجاست داريم ، جنب مي رود يا قطرات بولي هست ، اختلاط با ماء طاهر و رودخانه كه نيست، اختلاط با يك مقدار آبي است كه آن هم ظاهر آلوده است و مضاف است ، آن كه فرموده اند كه آب چاه و غساله هرچند كه خود سيد فرمودند كه نجس مي شود و وصل به كر بشود ، كر مطهر است در صورتي است كه غساله اولا اتصالش دائم باشد و مزيل صفت اضافه باشد؛‌ آن آب غساله اي كه صفت مضاف باشد و نجس هم قطعا در كميت زيادي هست ، اختلاط آن آلودگي ها در حجم كبير كه تطهير نمي آورد بنابراين، اگر حكم به تطهير يا غساله حمام درست مثل فاضلاب شهري است كه شكي در نجاستش نيست. ما در بحث هاي قبلي گفتيم كه براي استفاده در كشت و زرع هم مشكل دارد . بنابراين حمام شخصي در داخل خانه كه چند نفر استفاده مي كند و بدن هم آلودگي ها يا بول يا مني ازاله مي شود، تعاقب حالتين و دو حديث صحيحه محمد بن مسلم آنجا كارساز است كه هم نجاست بوده و هم تطهير شده ، از ترشحات اجتناب نكنيد و حكمش طهارت است. اما غساله حمام كه فعلا در شكل فاضلاب شهر به حساب مي آيد، شك در نجاست نيست.
 نتيجه بحث
  بنابراين آنچه شيخ طوسي مي فرمايد و فقيه حلي فرموده است، غساله حمام محكوم به نجاست است ، منتها متن كه آمده است احتياط اجتناب است، فتوا اين است كه احوط وجوبا اجتناب است.


[1] 1. وسائل الشيعه ، ج 1 ، باب 9 از ابواب ماء مضاف ، حديث 3.
[2] . وسائل الشيعه ،‌ ج 1 ، باب 7 از ابواب ماء مطلق ، حديث 3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo