< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 سوال و جواب سيد الحكيم فرمود كه رفع قلم از صبي ، رفع الزام مي كند و مناط صحت وجود دارد. مناط صحت همان عبادت و ماهيت عبادت و تمييز و انجام صحيح بر اساس موازين شرعي است . عبادت هست و انجام مي شود بر اساس شرايط كه اين مناط صحت است. اما حديث رفع مي گويد كه اين تكليف براي صبي الزام ندارد ؛ براي اينكه صبي هميشه مكلف نيست و مامور به تكاليف شرعي نيست و الزام ندارد اما اگر عبادت را انجام بدهد، عبادت صحيح است . اين ماحصل فرمايش ايشان بود. سيد الاستاد فرمودند كه تفكيك بين الزام و مناط درست نيست بلكه ممكن نيست؛ براي اينكه اولا الزام را ما از تكليف جدا كنيم و براي تكليف دو جزء قائل بشويم يكي به معناي مناط و يكي به معناي الزام ؛‌چنين چيزي ممكن نيست و با واقعيت تطبيق نمي كند و ثانيا الزام يك امر انتزاعي است . از دستور شرع انتزاع مي شود كه فرق بين اعتباري و انتزاعي اين بود كه اعتباري نياز به منشا ندارد و فقط جعل است و انتزاع نياز به منشأ دارد. پس از كه يك امر عقلي شد، اين الزام قابل رفع نيست از سوي شرع؛ براي اينكه قابليت جعل را ندارد. گفتيم همان جايي كه فرق بين برائت عقلي و برائت شرعي را روشن مي كرد كه اينجا برائت عقلي جاري است اما برائت شرعي جاري نيست ؛‌چون چيزي كه قابل جعل نباشد،‌ قابل رفع نيست.
 الثالث عشر عرق الابل الجلال بل مطلق الحيوان الجلال
 سيد طباطبائي يزدي مي فرمايد: «الثاني عشر عرق الابل الجلاله بل مطلق الحيوان الجلال علي الاحوط» . دوازدهمين مورد از موارد نجاسات عرق ابل جلاله است.
 طبقه اولي مي گويند نجس ، متاخرين مي گويند طاهر و طبقه سوم اختلافي است.
 درباره نجاست اين گونه ابل ، بحث و اختلاف قابل توجهي وجود دارد . متقدمين بر اينند كه عرق ابل جلاله نجس است و متاخرين بر اينند كه عرق ابل جلاله طاهر است ، متاخر المتاخرين هم اختلاف دارند. سيد طباطبائي از باب مثال مي گويد نجس است ، سيد الاستاد مي گويد طاهر است.
 كلام صاحب جواهر
 صاحب جواهر [1] مي فرمايد: متقدمين از جمله شيخان و صدوقان و بقيه آن اعاظم فرموده اند كه عرق ابل جلاله نجس است كه براي متقدمين شيخان و صدوقان كافي است. اما متاخرين شهيد اول و محقق حلي و علامه حلي و ساير متاخرين مي فرمايند كه عرق ابل جلاله طاهر است. صاحب جواهر كه سرخط طبقه سوم است متاخر المتاخرين ايشان مي فرمايد الاقوي الطهاره.
 كلام صاحب شرائع
 صاحب شرايع [2] هم مي فرمايد الاظهر الطهاره. اقوال را كه عنوان كرديم ، طبيعتا به اين نكته توجه كرديم كه جزء مسائل مهمي است كه بين متقدمين و متاخرين مورد اختلاف قرار گرفته و ما يك اصلي هم داريم و آن اين است كه آراء متقدمين و توثيقات متقدمين و شهرت متقدمين ، مقدم است بر آراء و شهرت ها و توثيقات متاخرين. عظمت شخصي سرجاي خود و تبحر عمدتا قدم زماني و وصل با زمان تابعين و اصحاب است. پس از نقل اقوال مي رسيم به ادله:
 ادله دال بر نجاست
 اما ادله دال بر نجاست: قائلين به نجاست عرق ابل جلاله استدلال مي كنند به رواياتي كه در باب آن آمده است كه عنوان باب هم هست «باب كراهه عرق الجلال» كه صاحب وسائل به متاخرين پيوسته و عنوان هاي باب را طبق فهم و اجتهاد خود اعلام مي كند. در اين باب دو تا روايت داريم كه هر دو معتبر و مورد استدلال. روايت اول [3] عبارت است از صحيحه هشام بن سالم: سند در اعتبار كامل قرار دارد: محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن علي بن حكم كه توثيق خاص دارد عن هشام بن سالم كه از اصحاب امام صادق و از اجلاء و ثقات است «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَأْكُلِ‌ اللُّحُومَ‌ الْجَلَّالَةَ وَ إِنْ أَصَابَكَ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْه» از لحوم جلاله استفاده نكنيد و اگر از عرق جلال چيزي به شما اصابت كرد، آن را تطهير كنيد. ما با ديد ابتدايي همين قدر كه به معناي الفاظ عربي آشنا باشيم ، از اين حديث مي فهميم كه عرق ابل جلاله نجس است كه امام دستور داده است كه اگر عرق ابل اصابت كرد بر لباس يا بدن شما ، تطهير كنيد پس نجس است. اين ديد ابتدايي و ظهور بدوي است و اين دليل شده است براي حكم به نجاست عرق ابل جلاله. حديث دوم [4] حسنه حفص بن بختري هست كه آن هم از امام صادق عليه السلام هست. سند ، سندي حسني است كه قريب به صحيح است بخاطر ابراهيم بن هاشم : عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابير عمير عن حفص البختري كه از اصحاب امام صادق عليه السلام هست و از اجلاء و ثقات «عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَشْرَبْ مِنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ وَ إِنْ أَصَابَكَ شَيْ‌ءٌ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْهُ». دلالت تمام است و ابهامي در آن نيست كه گفتيم ظهور بدوي آن مشخص است .
 كلام سيد الاستاد
 سيد الاستاد [5] درباره ظهور اين روايت ، بحث تحقيقي و دقيقي ارائه مي كند مي فرمايد: اين فاغسله ارشاد به نجاست است‌؛ چون غسل واجب شرعي تكليفي نيست و طبيعتا مي شود ارشاد به نجاست .
 نكته ارشاد دو قسم است
 نكته در اينجا اين است كه ارشاد دو قسم است: ارشاد به حكم عقل كه حكم ارشادي مي گوييم در برابر حكم مولوي ، منظور از ارشاد به حكم عقل ارشاد به حكم ضروري عقل است. تا بدانجا كه اگر از سوي شرع دستوري نيامده بود، حكم عقل كافي بود مثل اطاعت مولاي شرعي. لذا مي گوييم حكم ارشادي يا امر ارشادي در حقيقت انشاء نيست بلكه اخبار و حكايت از حكم عقل است. اما در فقه برمي خورديد كه ارشاد به فساد در باب بيع و ارشاد به نجاست و ارشاد به مانعيت ، اين قسم دوم ارشاد است. قسم دوم ارشاد عبارت است از ارشاد به ملازمه عقلي آن. اين ارشادها كه در حقيقت ارشاد به ملازمه عقلي آن است. در مثال خود ما كه مي فرمايد فاغسله مي دانيم كه خود غسل ، وجوب شرعي شخصي ندارد مثل وجوب صلاه و از طرفي دستور شرعي است. حكم عقل در اينجا اعلام مي دارد كه اين تطهير مي طلبد كه نجاستي در كار باشد ، لازمه اين تطهير نجاست شئ است و ملازمه عقلي است. يكي از شرائط ارشاد اين است كه وجوب شخصي نيست و دستور قطعي شرع آمده پس حكم عقل يك ملازمه اينجا درك مي كند و آن عبارت است از اينكه وجوب غسل. بنابراين، در اينجا كه سيد الاستاد مي فرمايد: ارشاد به نجاست است و در بيع گاهي مي خوانيد كه لا تبع ما ليس عندك كه نهي است ، مي گوييم اين نهي ارشاد به فساد است؛ چون بيع كه حرمت تكليفي شرعي كه ندارد، نهي آمده ، ملازمه عقلي كشف مي شود از اين امر مولي با توجه به عدم وجود حرمت تكليفي ، فساد معامله كشف مي شود. سيد مي فرمايد و اغسله كه وجوب شرعي تكليفي ندارد ، لا محاله ارشاد است به نجاست، پس دلالت نصوص ثابت شد. سند معتبر و دلالت هم كامل و ظهورش را هم سيد الاستاد تاييد مي كند كه ما گفتيم هم ظهور ابتدايي عرفي دارد و هم ظهور تحقيقي تحليلي.
 صاحب جواهر مي فرمايد اقوي طهارت است و ادله آن
  اما صاحب جواهر [6] مي فرمايد: اقوي طهارت است. دليلي كه اقامه مي كند مي فرمايد:للاصل بل الاصول و العمومات ؛‌اولين دليل بر طهارت اصل است كه اصل مطلق در طهارت كه عبارت است از قاعده طهارت. بل الاصول كه عبارت است از همين اصل طهارت و اصل برائت و استصحاب طهارت . استصحاب را مي فرمايد ما قبل از جلال بودن كه مي دانستيم كه عرق ابل پاك و طاهر است ، الان كه جلال شده است ، موضوع تغيير نكرده ، همان حيوان و همان عرق است ، با عروض يك عارضي شك مي كنيم ، عروض عارض تغيير موضوعي ايجاد نمي كند، عروض عارض موجب شك مي شود و الا اگر عروض عارضي نباشد كه شكي نيست. شك در طهارت و نجاست مي كنيم و استصحاب طهارت جاري مي شود. اما عمومات: از جمله عمومات نصوص دال بر طهارت سؤر ما لا يؤكل لحمه هست، 2 كه آمده است «يكره سؤر كل ما لا يأكل لحمه» [7] كه ما لا يأكل لحمه بدتر از جلاله است. دليل اصلي بر طهارت همين عموم و دليل دوم طهارت عين است ، مي فرمايد كه خلافي كه نيست بلكه اجماع وجود دارد درباره طاهر العين بودن ابل جلاله در حال جلال بودن . ابلي كه جلاله مي شود در عين حال طاهر العين است.
 سوال و جواب جلال ماده اش را گفته مي شود از جلل يعني غير طبيعي و ممنوعات اكل را استفاده كرده است. دو تا دليل كه اقامه كرديم ، طهارت عين ملازمه دارد بر اينكه تمام اجزاء از جمله سؤر بايد پاك باشد چون طاهر العين است مثل حيوانات ديگر حتي بول و روثش هم پاك است.
 مؤيدات
  پس اين دو دليل ، مويداتي هم ارائه مي فرمايد: 1. عدم فرق بين ابل جلاله و ساير جلالات، گاو و گوسفند اگر جلاله بشود، خلافي نيست كه در اينكه عرق آنها پاك است. فرق بين ابل و بقر و غنم وجود ندارد. 2. طهارت ابل جلال به استبراء از مؤيدات است. جلاله اگر بشود، خوردن گوشت و نوشيدن شير آن حرام مي شود مدتي استبراء مي خواهد، بعد ازاستبراء پاك است و هيچ مشكلي وجود ندارد. اين استبراء كه تعيين شده است براي طهارت لحم و لبن ، عرق هم كه پاك مي شود حكم به تطهير كردن نيامده ، بدون تطهير، بدن پاك است. اگر عرق نجس بود، بايد حكم به تطهير صادر مي شد؛ چون متنجس شده بود و تطهير اين عرق مثل زوال نجاست از بدن حيوان نيست كه به مجرد زوال طهارت بيايد ، اين نياز به تطهير دارد.
 سوال و جواب اگر يك حيواني بول نجسي به بدنش برسد، آن را بايد تطهير كنيد اما اگر نجاسات انتقالي كه روي موي اسب قرار گرفته و آن نجاست برطرف بشود ، چون بر بدن اصابت نمي كند، زوال عين را باعث زوال نجاست در فقه اعلام مي كنند. اينجا عرق است و از خود بشره است و نياز به تطهير دارد اگر نجس باشد، پس حكم به نجاست كه نيامده كشف مي كنيم كه نجس نيست. اما مؤيد سوم عدم منع از ركوب ، كه در قديم سوار شدن بر ابل بدون زين بوده و شتر كه سوار بشود، ملازمه دارد، منع از ركوب نشده است، كشف مي كند كه عرق نجس است. سه تا مويد و دو تا دليل مضافا بر اصول همه اين امور مجموعا زمينه را آماده مي كند كه روايات حمل بر كراهت بكنيم.


[1] . جواهر الكلام ، ج 6 ، ص 77 و 78.
[2] . شرايع الاسلام ، ج 1 ، ص 53.
[3] . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 15‌ از ابواب نجاسات ،‌حديث 1.
[4] . وسائل الشيعه ، ج 2 ، باب 15 از ابواب نجاسات، حديث 2.
[5] . تنقيح العروه الوثقي ، ج 3 ، ص 143.
[6] . صاحب الجواهر ، ج 6 ، ص 77 و 78.
[7] . وسائل الشيعه ، ج 1‌، باب 15 از ابواب اسئار ، حديث 1 و 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo