< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 تعارض جرح و تعديل
 درباره جرح و تعديل بحث مي كرديم، گفتيم كه اعتبار جرح و تعديل شروطي دارد، كه آن شروط را بيان كرديم و كامل شد. در ادامه همين بحث جرح و تعديل، به مسئله مهمي بر مي خوريم تحت عنوان تعارض جرح و تعديل؛ در بحث رجال تعارض جرح و تعديل يكي از مسائل مهم است كه بايد آن را تحقيق و توضيح داده شود.
 در ديد ابتدائي قولي است كه جرح مقدم بر تعديل است
 در اين رابطه گفته مي شود كه جرح و تعديل كه تعارض بكند، اولا در ديد ابتدائي قولي است كه مي گويند: جرح مقدم بر تعديل است. تعديل را بايد كنار گذاشت؛ براي اينكه جرح كه شده است مطلب تمام است، نقطه ضعف تشخيص شده است و اعلام شده است. و آن كه عدالت را اعلام مي كند، ممكن است به اين نقطه ضعفي كه جارح به آن دست پيدا كرده نرسيده باشد. بنابراين در ديد ابتدائي در تعارض بين جرح و تعديل گفته مي شود كه جرح مقدم بر تعديل است.
 سوال و جواب در جرح مطلب تمام است مي بيند اين فرد، مشكل عقيدتي دارد. در تعديل امكان دارد كه كسي بر اساس حسن ظاهر و ديدن يك سري اعمال مثبت، شخص را موثق اعلام مي كند و به آن نقطه ضعفش اطلاع نداشته باشد. بنابراين تعديل آسيب پذير است و احتمال خلاف دارد ولي جرح تمام الكلام است. بنابراين جرح مقدم بر تعديل است اين قولي است كه گفته شده است.
 تحقيق اين است كه اين استحسان است
 اما تحقيق اين است كه اين تقدم در حد يك استحسان است؛ چون ما دو تا عنوان كه رو در رويي اش را بررسي مي كنيم، در واقع عنوان فعلي را بررسي مي كنيم. ما بحث تقديري و فرضي نداريم، فعلا يك عنوان داريم توثيق و يك عنوان داريم تضعيف و يك عنوان داريم تعديل و يك عنوان جرح، دو تا عنوان فعلي است، تقديري بحث نمي كنيم كه اين تعديل، اگر خصوصيات مختفيه اش را مي ديد ممكن بود تعديل نمي كرد. تقديري نيست بحث ما.
 در جرح و تعديل مرجحات 5 مورد است
 در جرح و تعديل كه مرجحاتي دارد؛ مواردي گفته شده است كه در كل مي تواند پنج مورد باشد:
 مرجح اول تعداد
  1. تعداد؛ اگر فرض كرديم (اتفاقا اين مسئله در جرح و تعديل واقعيت هم دارد)، مي بينيم دو تا موثق، توثيق كرده است. يك نفر جرح كرده، يا بر عكس، دو نفر جرح كرده يك نفر تعديل و توثيق،‌ طبق قاعده اظهار نظر آن دو نفر مقدم است بر اظهار نظر آن يك نفر، از باب تقدم شهادت بر خبر واحد. قانون و معيارش معيار تقدم بر شهادت بر خبر واحد است. بر همان عقلاني كه شهيد صدر مي فرمايد كه قوت اعتماد و قوت اعتبار طبيعتا دو نفر قوت و اعتبارش بالاتر است از قوت و اعتبار يك نفر. بنابراين اگر يك طرف جارح يا معدل دو نفر يا بيشتر ( بيشتر تقريبا نيست چون عمدتا سه نفر هستند: شيخ كشي و شيخ نجاشي و شيخ طوسي)اعتبار بالاتر و از باب قوت احتمال تصديق دو نفر از جرح يك نفر برتري دارد و عقلا به آن اعتماد مي كنند و اين ترجيح ترجيحي است عقلائي منتها تنظيرش هم در نصوص داريم از باب ترجيح بر خبر واحد
 مرجح دوم تقدم قدماء بر متأخرين
 2. مي بينيم تعديل، از سوي شيخ طوسي بوده و جرح از سوي علامه حلي يا علامه مجلسي بوده، اگر اين گونه تعارضي بوجود بيايد، تعارض بين توثيق و جرح قدما و متاخرين است، طبيعتا توثيق قدما يا جرح قدما از توثيق و جرحي معارضي كه از سوي متاخرين صورت بگيرد مقدم خواهد بود. جرح متاخرين در برابر توثيق قدماء يا توثيق متاخرين درباره جرح قدماء، قابليت مقاومت را ندارد. هرچند شما عقلي و فلسفي كنيد، جداست. از لحاظ بحث عقلي و فلسفي ممكن است،‌عقليات امكانيات هست. ممكن است متاخرين چيزي را كشف كنند كه براي متقدمين مستور بوده، اما اين عقلي است. ما تابع حجيت معتبره عقلائيه شرعيه هستيم. توثيق و تضعيف قدماء اعتبار عقلائي شرعي متسالم عليه دارد.
 سوال و جواب عقلائي وصفي است بدون فاصله، قرب زماني و شرعي آن هم پس ازكه اين اعتبار و اين اعتماد در سيره متشرعه به ثبت رسيد مي شود شرعي و متسالم عليه كه شد مستحكم پس بنابراين بين قدما و متاخرين اگر تعارضي بوجود بيايد، كه زياد هم هست و سيد الاستاد هم مخصوصا اين گونه تعارض را كه مي بيند كان لم يكن شئا مذكورا متاخرين را حذف مي داند در برابر آراء متقدمين.
 سوال و جواب مرجحات بعد از تحقق، تعارض نيست، در معرض تعارض است. در ابتداي احتمال تعارض است، اين تعارض ها را به اصطلاح مي گوييم: تعارض بدوي در مقابل تعارض حقيقي. فعلا تعارض بدوي است يك جارح است و يك معدل جارح از قدماست و معدل از متاخرين است،‌به قول متاخرين در برابر قول قدما اعتماد نمي شود.
 مرجح سوم الفاظي مثل ينقل عن الضعفاء
  مرجح سوم: الفاظ؛ الفاظ جرح و تعديل را خوانديم، الفاظ مدح و ذم را هم خوانديم، به آن الفاظ حساب باز مي كنيم در رجال و به الفاظ مراجعه مي كنيم، يك مرتبه مي بينيم لفظ جرح، ظهور در جرح دارد، مثل ينقل عن الضعاف، طرف مقابل تصريح مي كند وثاقت را، كه هذا ثقه. طبيعتا نص مقدم بر ظاهر است و ظاهر هم از بين نمي رود، به جاي خودش باقي است. منتها علامت ضعف نمي شود. علامت ابتدائي ضعف است و علامت قطعي براي ضعف نيست. تصريح و نص اعلام مي كند كه اين علامت علامت ابتدايي ضعف است ينقل عن الضعاف علامت قطعي ضعف نيست و توثيق اش ثابت شد. الفاظ تعابيري زيادي مي آيد و گاهي هم از باب نص و ظاهر نيست، بعضي ها الفاظي دارد كه مهمل است ظهوري در معنا ندارد، احتمال مي دهيم توثيق را، مثلا مي گويد آن راوي سهل بن زياد له كتاب، اين «له كتاب» يك توثيق احتمالي است. آن طرف هم تضعيف است كه هذا لا يعتمد بنقله يا ضعيف، تصريح به ضعف با احتمال توثيق قابل معارض نيست؛ چون الفاظ فرق مي كند و بايد به الفاظ مراجعه كرد.
 مرجح چهارم عن علم و عن اجتهاد
 مرجح چهارم كه عن علم و عن اجتهاد؛ آنجا سوال شد كه موثقين قدماء، امكان دارد توثيقشان عن اجتهاد باشد، جوابش اين بود كه توثيق اينها از موضع خبرويت است، عنوان خبره براي اينها صادق است و آن توثيق ها از طريق اجتهاد نيست، از طريق خبرويت است. اگر توثيق ديديم بين همان موثقين عن علم و عن اجتهاد بود، ما جايي ديديم كه توثيق عن علم است و يك توثيق عن اجتهاد است، منظور از عن علم، خبرويت و عن حس هست و يكي هم عن اجتهاد است. اين تعارض منحصرا بين متقدمين و متاخرين واقع مي شود ، اما بين متقدمين اين تعارض اتفاق نمي افتد؛ چون آنها همه از موضع خبرويت صحبت مي كند و آن برميگردد به آن قسم كه تعارض بين متقدمين و متاخرين هست هرچند گفته شده است.
 مرجح پنجم توثيق و جرح عام و توثيق و جرح خاص
 مرجح پنجم عبارت است از توثيق خاص و توثيق عام يا جرح خاص و توثيق عام؛ اگر توثيق خاص باشد با جرح خاص، قابل معارض است. اگر توثيق عام با جرح خاص، قابل معارضه نيست؛ چون در بحث رجال نقش توثيقات عام در مثال مثل نقش اصول عمليه است. رتبه اش پايين تر از ادله اجتهاديه است. توثيق خاص در رتبه اول قرار دارد، توثيق عام هم علي قول هست هم توثيقش بخصوص نيست و به شكل عام است. بر اساس اعتبار روايت و راوي ، آن توثيق خاص اعتبارش بالاتر از توثيق عام است. لذا اگر مثلا معلي بن خنيس كه توثيق عام دارد و جرح خاص هم دارد، لذا همان طوري كه معروف شده است روايتي كه در سندش معلي بن خنيس باشد، از اعتبار برخوردار نيست؛ چون جرح خاص دارد از شيخ نجاشي و آن توثيق عامش قابل معارضه با جرح خاص نيست. اين پنج مورد از مرجحات اگر اين مرجحات را داشتيم بر اساس آن مرجحات، تعارض شكل نمي گيرد. اما اگر از اين مرجحات چيزي در كار نبود، تعارض مي شود.
 تعارض به دو قسم متعارف و نادر تقسيم مي شود
 تعارض دو قسم است: 1. تعارض متعارف 2. تعارض نادر، تعارض متعارف اين است كه از سوي دو نفر كه يك نفر جارح است و يك نفر معدل است، مثل شيخ مفيد و شيخ نجاشي، يكي توثيق مي كند و ديگري تضعيف. صورت دوم اين است كه از سوي يك نفر است؛ يك نفر در يك كتابي يك فردي را توثيق كرده و در كتاب ديگر آن فرد را تضعيف كرده، پس جرح و تعديل از سوي يك فرد موثق يا مضعف كه اين مورد نادري است. مثال مورد اول كه جارح و معدل متعدد بود، مثل راوي معروف مفضل بن عمر، شيخ مفيد در كتاب ارشاد صفحه 308 مي فرمايد: مفضل بن عمر من شيوخ اصحاب الامام الصادق و من ثقاته و الفقهاء الصالحين. شيخ نجاشي مي فرمايد: مفضل بن عمر فاسد المذهب، مضطرب الروايه، لا يعبأ به، از نظر تصريحات هر دو كامل است. هر دو از قدماء هست و اهليت توثيق براي هر دو در يك حد است. تصريحاتشان هم در يك حد است. طبيعي است كه اينجا تعارض است و اين روايت مي شود از حيث توثيق و تضعيف، خالي از توثيق و تضعيف مي شود. مفضل بن عمر بدون توثيق و تضعيف؛ چون آن توثيق و تضعيف با معارضه از بين رفت. اگر از قرائن بيروني چيزي توانستيم بدست بياوريم، ساقط نمي شود و اگر نتوانستيم اين فرد هست و بدون توثيق و تضعيف، بعد از تعارض، توثيق و تضعيف از بين مي برد اما خود فرد از دايره بيرون نمي رود.
 سوال و جواب قدما دو دسته است مشهور و غير مشهور كه مشهور سه نفر است و غير مشهور مثل شيخ مفيد و شيخ صدوق و كليني است. مشهور در اعتبار مقدم نيست بلكه براي ما مشهور شده، مشهور در استفاده است نه مشهور در اعتبار. تعارض نادراين است كه تعارضي كه توسط يك فرد صورت بگيرد، يك فرد راوي را يك بار تعديل كند و يك بار توثيق، در اين رابطه مرجحاتي دارد.
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo