< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره شناسايي موضوع فقاع بحث مي كرديم
 درباره شناسايي موضوع فقاع بحث مي كرديم،
 طرز تهيه فقاع سه صورت بود
 و گفتيم با تحقيقات و مراجعه به خبرگان امور، گفته مي شود كه مشروب يا نوشيدني كه از فقاع يا ماء الشعير اخذ مي شود، به سه صورت است: صورت اول همان صورت سنتي بود كه اشكالي درحليتش وجود ندارد، رأي فقها هم همين است و قواعد هم همين مطلب را اعلام مي كند. صورت دوم عبارت بود از ما‌ء الشعير صنعتي كه گفتيم شكي نيست يا اطمينان داريم به حرمت و نجاستش. در عين حال كه يك فقاع هست، يك مسكر هم هست. نسبت به اين دو قسم بحثي وجود نداشت. اما قسم سوم كه الكل زدايي است؛ گفته شد الكل زدايي به صورت خارجي كه به مرحله اسكار مي رسد، بعد پالايش مي شود اين هم قطعا خالي از اشكال نيست با آن شرحي كه داده شد.
 نحوه دوم از قسم سوم الكل زدايي با روش داخل كشور
 نحوه دوم از قسمت سوم كه الكل زدايي با روش داخل كشور؛ كه گفته شد همان ماء‌ الشعير از همان مالت كه تهيه مي كنند بعد، قبل از كه به اسكار برسد، ايجاد مانع مي كنند كه آن الكل در نطفه خفه بشود، با شوك حرارتي آن الكل را از بين مي برند و بعد از بين بردن، فكر مي كنند كه اين حلال است. اين قسمت محل بحث بود.
 تحقيق فقاع در لغت و نصوص و كلمات اصحاب
  تحقيق اين است كه فقاع، اولا كه يك عنوان فقهي هست، از سوي فقه شرح و توضيح كامل درباره اش نيامده، با تعبيرات اجمالي برمي خوريم. لغت مي گويد فقاع، ماء الشعير است. نصوص ذكر شده كه فقاع خمر است و خمر مجهول، شرح نداده است. اسكار كه درباره فقاع، اصلا ذكر نشده است. فقها هم بر مبناي اطلاقات، اسكار را در فقاع شرط نكرده اند. تصريحاتي از فقها وجود دارد كه مي گويند حرمت شرب و نجاست فقاع، دليل خاص دارد. ربطي به اسكار در نصوص ديده نمي شود. پس از كه اين، چيزي كه به عنوان شرط در حرمت شرب و نجاست فقاع آمده است، غليان است. كه بحثش را كرديم كه اشتراط به غليان، ثابت شد. بنابراين، ما اگر فقاعي داشته باشيم كه قطعا صدق اسم بكند، دقيقا صدق اسم كند نه تسامحا؛ چون موضوع علمي و تخصصي است، صدق دقيق مي طلبد. اگر دقيقا صدق اسم بكند، غليان هم بيايد، طبيعتا اطلاقات نصوص مي گويد كه فقاع محرم الشرب و نجس است. اين مورد كه مي گويند فقاع از مالت يعني همان نشاسته جو تقريبا گرفته شده و قدر متيقن از ماء‌ الشعير هست با شك حرارتي الكلش از بين مي رود، ماء‌الشعير وجدانا محقق است و غليان با شك حرارتي هم محقق است.
 موضوع حكم ما، ماء‌الشعير با غليان است
 موضوع حكم ما ماء‌الشعير با شرط غليان، بنابراين با اعلامي كه صنعتگران اجتهاد كرده اند كه دليل حرمت شرب، اسكار هست اين اجتهادشان است كه ما اسكار را از بين برديم و ماء الشعير اسلامي ساخته ايم.
 سوال و جواب با تحقيقاتي كه به عمل آمد، اين قدر متيقن ماء الشعير است. آنجايي كه آب اضافي ريخته شود كه ماءالشعير طبي است كه سيد الاستاد هم فرمود و فقها هم مي گويند و واقعش هم همين است كه آن سوپ جويي مي شود. اما اگر جو بما هو جو، مالت بشود بعد با يك اضافي جزئي، مايعي شكل بگيرد بعد از آن در اثر فرايند خاصي يعني عمليات علمي صنعتي كه با كاوش هايي اطلاع پيدا كرديم كه يك عمليات صنعتي ويژه است كه تبخير دارد و اضافه مواد دارد و استكاك دارد تا اينكه ميعاني بوجود بيايد، آن ديگر قدر متيقن از ماء الشعير است. پس موضوع محقق است و غليان هم هست،
 سوال و جواب: در بحث ماء الشعير خوانديم كه غليان شرط است اگر اسكار محقق بشود، كه صنعتي اسكار را بوجود مي آورد اما غليان ندارد، آن به دليل اسكار است ما خوانديم كه شرط غليان را، هم نصا و هم فتوا ثابت كرديم. ظهور دو قسم است ظهور لفظي و ظاهر حال كه حقيقت اش هم ظهور لفظي داريم و هم ظهور حالي.
 منظور از شوك حرارتي چيست؟
 آنچه ظاهر حال است اين است كه حرارت، حرارت كم و ملايمي نيست و آن غلياني كه غل غل بكند ممكن است ثابت نشود، ولي حرارت قابل توجه است. از لحاظ علمي حرارتي كه مي رسد به مواد، آن مولكولها را كه مي كشد يا در نطفه خفه مي كند، معمولا در حد صد درجه است لذا آب تا نجوشيده اگر ويروس ها يا آلودگي ها دارد، امكان حيات براي آنها دارد، اگر صد درجه شد كه روايت مي گويد به اين مضمون كه مستحب است آب را بجوشاند بعد بخورد چون ميكروبها را بعد از جوشاندن مي كشد. آنچه كه ظاهر حال است شوك يعني يك تكاني نيست مثل شوك الكتريكي كه يك تكاني باشد، شوك حرارتي كه كشنده باشد، حرارت صد درجه اي كه جوش يا مادون جوش كه آن حالت الكلي را بكشد، اين ظاهر حال است. بايد از متخصص كه بپرسيم آنها در اين حد گفته اند كه شوكي است كه فعاليت الكل يا بيرون آمدن يا زنده ماندن الكل را مانع مي شود، اين كشتن الكل طبق ظاهر حال همان كشتن ميكروبهاست كه توسط آب جوش از بين مي رود.
 سوال و جواب اگر تبخير بشود كه علامت جوش است و انتشار ذرات و تخبير علامت جوش است علي كل حال حرارت، حرارت كمي نيست اين ظاهر حال است.
 اگر راهي براي احراز عيني نبود قرائن و ظاهر حال كمك مي كند
 اين كه مي گوييد بايد احراز بشود، ما در اين مسائل يك شرط را كه مي خواهيم احراز بكنيم، اگر راهي براي احراز عيني داشته باشيم كه مي بينيم. اگر بر فرض راهي براي احراز عيني نبود، قرائن و ظاهر حال كه ظاهر حال قرينه حاليه است كه ظاهر حال براي ما كمك مي كند و تنظيرها كمك مي كند و مويدات داريم . اگر اين ظاهر حال و اين مويدات به ما اطمينان و وثوق آورد كه در حد جوش است، كافي است و اگر نياورد، حداقل ما دو تا عنوان داشتيم، يكي غليان بود و ديگر نشيش اين هشتاد درجه برسد كه نشيش را دارد كه نشيش هم كافي است حالا يا غليان است يا نشيش ، بنابراين اين ساختي كه درباره ماء الشعير داخل كشور هم دارد، بر اساس نصوص و تحقيق دقيق موضوعي، آبجو هست، غليان و نشيش هست و در خفه سازي الكل اش هم حرف داريم، آن را هم ناديده گرفتيم بر فرض كه گفتيم در نطفه خفه شد، نشيش و غليان هست و آبجو قطعا هست، موضوع و شرط موضوع محقق است ، ‌اما اجتهاد شخصي صنعتگران اين است اسكار ندارد آن اجتهاد خودشان هست از لحاظ فقه اين موضوع محقق است، نصوص و اطلاقات در حد مستفيض يا قريب تواتر در اين رابطه به ما كمك مي كند بنابراين در جمله كوتاه: ماء‌الشعير صنعتي كه از خارج هست كه قطعا حكمش معلوم است و ماء‌الشعير صنعتي كه الكل زدايي شده است از خارج مي آيد هم محكوم به نجاست و حرمت شرب است و ماء الشعير صنعتي كه در داخل كشور الكل زدايي مي شود، حداقل خالي از اشكال نيست احتياط وجوبي اجتناب است.
 سوال و جواب اگر ماء الشعير صنعتي بود، به همان شكلي كه بود، يك شيشه كوچك اش كه محكوم به نجاست و حرمت شرب شد، هر مقدار آب به آن اضافه كنيد، مطهر نيست مگر اينكه در آب كر بيندازيد.
 سوال و جواب قدر متيقن اين است كه ماء ‌الشعير قطعا هست و آنجايي كه غليان ندارد و اسكار دارد، در زمان معصوم اينگونه نبوده از باب اسكار نجس است و حرمت شرب دارد و آنجايي كه غليان دارد، ماء ‌الشعيرش قطعي است غليان قطعي است خاصيت تقويتي يك مقدار اسكار مانند هم، قطعي است پس هم آثاري دارد، هم موضوع هست هم شرط ، حداقل اشكال و مي شود احتياط واجب.
 ماء‌ الشعير در بازار چه حكمي دارد، دلستر و ماء الشعير
 اما ماء الشعيري كه در بازار عرضه مي شود اينها چه حكمي دارد كه مي نويسند ماء الشعير و دلستر چه حكمي دارد؟ اين آبجو بازار كارشناسان مي گويند كه ماء الشعيري كه در كشور رايج هست، اين در واقع اصلا آبجو نيست چون ماء الشعير براي جوانها يا عامه مردم جاذبه دارد، اسمش را گذاشته اند ماء‌الشعير خاصيت دارد اين ماء الشعير اصلا نيست اين يك نوشيدني است كه تقريبا چيزي شبيه ماء الشعير بر پايه مالت يعني چيزي شبيه ماء الشعير، آن را با عمليات شربت سازي كه انواع شربت مي سازند، اين هم يك نوع شربت مي سازند به نام ماء الشعير اسم ديگري روي آن نگذاشته اند كه اسم يك كارخانه اش دلستر است. بنابراين، اين ديگر يك شربتي است و اسم نداشتند. ما مي گوييم بخاطر جاذبه اين اسم را گذاشته اند كه مي گويند ماء الشعير حلال و اسلامي اين بخاطر اين جاذبه است، اما اصلا نه از الكل خبري است نه از مالت خبري است چيزي در اين نيست.
 نكته: مالتي كه از خارج وارد مي شود شبهه نجاست و اشكال دارد
  در كارخانه هاي توليدي ماء‌ الشعير متاسفانه همان مالت هاي از خارج از چين مخصوصا وارد مي شود، اين شبهه اش خيلي زياد است هم از باب نجاست هم از باب اسكار براي آن الكل زدايي شده؛ خارجي ها اصلا اعتماد نمي شود، و از خارج كه وارد بشود كار را مشكل مي كند، مگر اينكه بگوييم فقط اصل نشاسته جو بدون هيچ دستبردي دسته بندي صادر مي كند، ان مطلب جداست و البته بعيد است. بعد خمير مايه يا آن ماهيت اصلي ماء الشعير را متاسفانه از چين وارد مي كنند، كه آن كارايي زيادي دارد كه هم براي شربت سازي هم براي ارزان بودن و هم بازار هم دارد، اينها اگر احراز بشود كه اشكال دارد.
 احراز موضوع با حجيت قول خبره، سماع قول ذي اليد
 اگر موضوع احراز نشود، طبيعتا ما با اصاله الحل و اصاله الطهاره محكوم به طهارت است ولي احتياط مستحبي اجتناب است. اصاله الحل در اين جا مخصوصا درباره ماء الشعيري كه احتمال مي دهيم ماده اش از خارج آمده است، مشكل ساز مي شود، اما قواعدي كه اينجا داريم 1. احراز موضوع؛ موضوع احراز نمي شود. 2. حجيت قول خبره كه اينجا نيست 3. سماع قول ذي اليد؛ يكي از قواعد فقهي سماع قول ذي اليد هست اگر ذي اليد خبر بدهد در چيزي كه تحت يد اش قبول مي شود و تاييد مي شود دليل بر اين مطلب كتاب وسائل جلد 12 باب 6 از ابواب ما يكتسب به صحيحه ابي بصير سَاَلْتُ اَبا عَبْدِ اللهِ عَنِ الفَارَه تَقَعُ فِي السِنّ اَوْ فِي الزّيتِ فَتَمُوتُ فِيه مطلبي كه در ذيل اين صحيحه است محل استشهاد ماست مي فرمايد: فاره كه در زيت افتاد، ان كان ذائبا اگر مايع بود، روغن فَاسْرِجْ بِه وَ اعْلِمْهُم اِذا بِعْتَه سيد الاستاد هم مي فرمايد: در اين مطلب اعلام ملازمه دارد با حجيت قول ذي اليد و مخبر اگر قول ذي اليد اعتبار نداشت،‌دستور صادر نمي شد كه اعلمهم حجيت قول ذي اليد ملازمه دارد با وجوب اعلام. بنابراين ذي اليد اگر به ما خبر داد كافي است و در همين رابطه اصاله الحل هم مي توانيم از آن استفاده كنيم.
 سوال و جواب: در ذي اليد هيچ شرطي لحاظ نشده فقط ذي اليد باشد، در قول خبره هم خوانديم كه وثوق در خبرويتش هست، در ذي اليد بودن هم وثوق داشته باشد كه ذي اليد است، ديگر در خبر دادن، هيچ شرط ديگري ندارد. مثل اخبار عما لا يعلم الا من قبله
 سوال و جواب فقط درباره قول ذي اليد احتمال غرض عقلائي نداشته باشد، حتي سيد الخويي مي گويد كه حتي مسلمان بودن هم شرط نيست. درباره حليت هم همين طور است كه اينجا شك مي كنيم سماع ذي اليد از يك طرف و از هم آنجا نرسيديم و شك داشتيم اصاله الحل ؛ اصاله الحل كتاب وسائل جلد 12 باب 4 از ابواب ما يكتسب به صحيحه عبد الله بن سنان كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ‌ حَلَالٌ‌ أَبَداً حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ مِنْهُ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهاين اصاله الحل با اين تصريح هر چيزي كه در آن حلال و حرام باشد، براي شما كه شك داريد به حليت و حرمت اش آن حلال است براي هميشه تا وقتي كه حرمت بعينه با علم وجداني برايتان ثابت شد و مطلب درستي است و همين طور مقبوله مسعده بن صدقه در همين باب حديث شماره 4 از امام صادق كل شئ هو لك حلال حتي تعلم انه حرام بعينه كه سيد الاستاد مي فرمايد تمامي موضوعات خارجيه همه بر حليت اند تا اينكه علم وجداني بر حرمت آن حاصل بشود كتاب مصباح الاصول جلد 2 صفحه 274.
 نتيجه: دلستر و ماء‌الشعير در بازار محكوم به حليت است
 نتيجتا حكم اين شد كه مواردي كه مثل نوشيدني هاي به اسم ماء الشعير است مثل دلستر است، عيبي ندارد و آنجايي كه شك مي كنيم از خارج مواد ارسال مي كند، بايد تحقيق بشود، اگر ذو اليد گفت كه نيست اعتماد مي شود. اصاله الحل اينجا تاثير گذار است و همين طور استصحاب طهارت هم مي تواند مطلب را پشتواني كند.
 استثناء در جريان استصحاب
  استصحاب طهارت، استصحاب حكمي است. آيا استصحاب در شبهات حكميه جاري مي شود؟ استصحاب در شبهات حكميه هميشه معارض است با استصحاب عدم جعل، اما اگر حكم، طهارت باشد، استصحاب در شبهه حكميه جاري است؛ چون اصل در اشياء‌ طهارت است. اين ديگر معارض به اصاله عدم جعل ندارد؛ چون اصل عدم جعل طهارت نداريم. يك تفصيلاتي داشت كه لازم نيست، مسئله فقاع با تمام خصوصيات به پايان رسيد، مسئله بعدي.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo