< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 سيد طباطبائي1 مي فرمايد: «فاذا غلي نفس العنب من غير ان يعصر كان حراما و اما التمر و الزبيب و عصيرهما فالاقوي عدم حرمتهما بالغليان و ان كان الاحوط الاجتناب عنهما اكلا بل من حيث النجاسه ايضا» كه شرح داديم
 سيد يزدي مي فرمايد اگر ذهاب ثلثين دبس نياز به اضافه كردن آب باشد حكمش چيست؟
 مسئله دوم: «اذا صار العصير دبسا بعد الغليان» كه اگر عصير، شيره بشود «قبل ان يذهب ثلثاه فالاحوط حرمته و ان لحليته وجه» كه گفتيم بايد اجتناب بشود حرمتش دليل دارد و حليت وجهي ندارد «و علي هذا فاذا استلزم ذهاب ثلثيه احتراقه فالاولي ان يصب عليه مقدار من الماء فاذا ذهب ثلثاه حلّ بلا اشكال» اگر دبس نياز به ذهاب ثلثين داشت به وسيله جوشاندن به اين معنا كه اگر فقط خود شيره را بجوشانيم مي سوزد «فاذا استلزم ذهاب ثلثيه احتراقه فالاولي ان يصب عليه مقدار من الماء» اولي اين است كه يك مقدار آب روي آن ريخته شود، به همان اندازه اي كه غليان صورت بگيرد «فاذا ذهب ثلثاه حل بلا اشكال» پس از كه جوشانده شد با همراه كردن آب و دو ثلث اش رفت حلال است بلا اشكال چون ذهاب ثلثين كه در خمر كافي است اين كه در دبس است اما اينكه مي گوييد آن آب اضافه شده ذهاب ثلثين صورت گرفته خود شيره كه ذهاب ثلثين نشده مي گوييم آب در آن حدي كه آن را بتواند در غليان بياورد نه آب زيادي كه تا يك سوم بشود از دبس نصف هم كم نشده كه آن اشكالي است. فقها در اين رابطه حاشيه و تعليقه ندارند مطلب هم روشن است و جزء واضحات.
 مسئله سوم اگر كشمش را در آبگوشت بجوشانند حكمش چيست؟
 اما مسئله سوم: «يجوز اكل الزبيب و الكشمش و التمر في الامراق و الطبيخ و ان غلت فيجوز اكلها بأي كيفيه كانت علي الاقوي» يك مسئله اي محل ابتلاست كشمش داخل برنج يا داخل آبگوشت قرار مي دهيد و مي جوشانيد اين غليان باعث حرمت شرب مي شود يا احتمالا باعث نجاست مي شود سيد طباطبائي يزدي1 مي فرمايد: علي الاقوي هيچ اشكالي در كار نيست يجوز اكل الزبيب و الكشمش اين كشمش الف و لام پيدا كرد و شد عربي. اين كتاب در نجف نوشته شده اصطلاح عراقي و نجفي است كشمش لغت اصلش فارسي است در اصطلاح عراقي نجفي هم كشمش به كار مي رود پس شده معرب در بازارهاي نجف هم مي گويند.دراينجا كشمش عطف تفسيري هم نيست انواع كشمش هست كشمش هاي رنگ قرمز و رنگ سبز شايد كشمش توليد داخل عراق باشند و زبيب كشمشي كه از ايران مي آمد. در مجموع اين كتاب مصطلحات عرف نجف صحبت ها شده اين يك مورد نيست موارد ديگر هم هست بنابراين كسي كه اين را درس مي گويد بايد اصطلاحات داخلي نجف را اطلاع داشته باشد و الا مي گويد كشمش اشتباه آمده اشتباه نيست عرف عرب نجف است «يجوز اكل الزبيب و الكشمش في الامراق و الطبيخ» امراق جمع مرق آبگوشت، طبيخ هم يك نوع آبگوشت غليظ تر است گوشت كه غليظ بپزند و آبش كمتر باشد و ان كان غلت هرچند اين كشمش و زبيب و تمر غليان هم پيدا كند باز هم پاك است و اكلش حلال است «فيجوز اكلها باي كيفيه كانت علي الاقوي»
 علي الاقوي يعني چه؟
 علي الاقوي از لحاظ فقهي يعني كه قولي هست به حرمت يا وجهي يا احتمال حرمت شرب هست كه اقوي مي شود حليت آنچه در ذهن حقير هست با احتياطات ديني مذهبي ها كشمش كه در آبگوشت و برنج پخته مي شد و جوشانده مي شد مجاز نمي دانستند لذا الان مي گويد اقوي درست است
 ادله مسئله سوم
  اما به ادله اين مطلب توجه كنيم سيد الاستاد1 در كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 126 و 127 مي فرمايد حليت و طهارت كشمش و زبيب و تمر كه در آبگوشت ريخته بشود ادله زيادي دارد و مطلب كاملا روشن است كه حرمت شرب ندارد و نجاستي در كار نيست. اما دليل اول: در ادله اي كه دلالت داشت بر حرمت شرب، اختصاص داشت به شرب عصير و ادله جهت را مشخص كرده بود جهت گيري ادله روشن بود عصير بود .كشمش و زبيب كه عصير نيست و بعد هم گفته شده بود كه غليان بكند فرض كرديد شما آب كشمش با خود كشمش يكي گفتيد از يك باب است اما باز هم آنجا غليان شرط شده بود اينجا غلياني نيست پختن كه غليان نيست اگر بگوييد با روغن كه سرخ بشود يك نوع غليان است گفته مي شود غليانش با روغن يا در ضمن آبگوشت طوري است كه آن محيط اطرافش در آبگوشت مستهلك مي شود پس از استهلاك موضوع تغيير مي كند موضوع براي حرمت ديگر وجود ندارد و اما اگر حكم به نجاست بكنيم نجاست باقي است و لو يك ذره هم باشد مسري مي شود اما حرمت شرب پس از استهلاك تمام است. اين حرف را كه زديم با تنزل است اما مبنا را كه تا به حالا پيش برديم حكم نجاست عصير كه ثابت نبود حكم حرمت شرب عصير محل بحث بود و بعد از آن مباني درباره زبيب گفتيم كه زبيب، عصير كشمش بود گفتيم با غليان، حرمت شربش ثابت نيست با آن مبنا ديگر نوبت به اينجا نمي رسد زمينه براي حرمت شرب آماده نيست بحث خمر و ملحقات ان الحمد لله كامل شد اين نهم از موارد نجاسات بود كه خمر بود.
 مورد دهم از نجاسات فقاع است
  مورد دهم كه محل ابتلا هم هست سيد1 مي فرمايد: «العاشر الفقاع و هو شراب متخذ من الشعير علي وجه مخصوص و يقال ان فيه سكرا خفيا و اذا كان متخذا من غير الشعير فلا حرمه و لا نجاسه الا اذا كان مسكرا»
 فقاع در جواهر
 درباره فقاع مرحوم صاحب جواهر 1كتاب جواهر جلد 6 صفحه 38 و 39 مي فرمايد: فقاع نجس است و شربش حرام است بالاجماع محصلا و منقولا؛ اجماع محصل و منقول درباره حرمت و نجاست فقاع به ثبت رسيده اضافه مي كند مي فرمايد كه نصوصي كه در اين رابطه آمده در حد مستفيض است بلكه در حد تواتر است آن نكته هاي كه قبلا گفته بوديم كه اجماع مدركي قبل از تطور كه اينجا مي بينيد اجماع مدركي را مطرح مي كند.
 فرق بين تواتر و استفاضه
  فرق بين تواتر و استفاضه عبارت است از همان فرقي كه بين علم و اطمينان است چون تواتر علم مي آورد استفاضه اطمينان مي آورد. عدد ثبت نشده معمولا ده نفر گفته شده است پس روايات در اين رابطه در حد استفاضه است بلكه در حد تواتر مطلب از استحكام فوق العاده برخوردار است.
 نظر شيخ انصاري در مورد فقاع
 مرحوم شيخ انصاري1 كتاب طهارت صفحه 368 و 367 مي فرمايد: نجاست و حرمت شرب فقاع، مطلبي است كه خلاف بين فقها نيست اين لا خلاف غير از نفي خلافي است كه كمتر از اجماع است يك وقتي مي گوييم خلافي در بين فقها نيست اين مي شود شبيه تسالم يك وقت مي گوييم نفي خلاف شده كه آن پايين تر از اجماع است و نصوص را هم مي گويد در حد استفاضه است. همين طور محقق همداني1 كتاب طهارت از كتاب مصباح الفقيه جلد 1 صفحه 556 و 557 مي فرمايد: نجاست و حرمت شرب فقاع جزء بحث هايي است كسي اختلاف ندارد مورد اجماع و نصوص هم مستفيض.
 نظر سيد الاستاد
  سيد الاستاد كتاب تنقيح في شرح العروه الوثقي جلد 3 صفحه 126 و 127 مي فرمايد: مسئله مورد اتفاق است درباره نجاست و حرمت فقاع بحثي نيست
 نصوص باب وسايل جلد 17 باب 27 و 28 و 29
  اما نصوص باب كتاب وسائل جلد 17 باب 27 از ابواب اشربه محرمه روايت اول صحيحه وشاء؛ محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن محمد بن احمد بن عيسي عن محمد بن عيسي پدر و فرزند سه نفر از مشايخ و شيوخ قم هستند قمي ها و اشعري ها و ثقات و اجلا عن الوشاء وشّاء همان حسن بن علي بن زياد كه از اصحاب امام رضا 7 مي باشداسأله عن الفقاع قال فكتب حرام و هو خمر فقاع حرام است و او خمر است.
 فقاع چيست
  فقاع چيست ؟ ما در لغت نامه هاي معتبرمان از كتاب انتصار سيد مرتضي( كه اين كتاب هم فقه هم اصول هم لغت است و ادب است و موعظه است) كتاب انتصار صفحه 198 تا 199 مي فرمايد: فقاع عبارت است از آب جو؛ مشروبي يا شرابي كه از جو گرفته شود. پس فقاع ماء الشعير است معناي انتصار دو منظوره است ما يك جا معناي لغوي پيدا مي كنيم مي گوييم ممكن است معناي فقهي اش اين نباشد انتصار كه بود دو منظوره است معناي لغوي و معناي فقهي.
 تعريف مجمع البحرين
  بعد از آن مي دانيد كه در تعيين لغت مراجعه مي كنيد مجمع البحرين مرحوم طريحي كه ولايي علوي دلباخته اهل بيت است چون لغت نامه ها اكثرشان ابناء عامه است علامه طريحي مي گويد الفقاع يشرب و يتخذ من الشعير پس ديديم فقاع را با منبع معتبر معنا كرد كه آب جو است نجاست و حرمت اش هم اجماعا و نصا به دست آورديم
 موثقه عمار
  براي تاكيد مطلب، نصوص ديگر ؛ سيد الاستاد به اين موثقه ابن فضّال استناد مي كند اين موثقه را شايد به دليل اين گفته اند موثقه كه مكاتبه است چون مكاتبه بود از درجه صحت يك مقدار پايين مي آيد مي شود موثقه در اين موثقه ابن فضال مي گويد «كتبت الي ابي الحسن عليه السلام اساله عن الفقاع فقال هو الخمر و فيه حد شارب الخمر» فقاع خمر است و كسي كه بخورد حد شارب الخمر دارد بعد از اين هم موثقه عمار بن موسي روايت شماره 4 همين باب هست عنه عن محمد بن احمد عن احمد بن الحسن عن عمرو بن سعيد عن مصدقه بن صدقه عن عمار بن موسي «قال سالت ابا عبد الله عليه السلام عن الفقاع فقال هو خمر»
 نكته روايت شماره 11
  بعد يك نكته ديگري هم روايت شماره 11 از همين باب به آن اشاره مي كند و عن عده من اصحابنا عن سهل بن زياد عن عمرو بن سعيد عن الحسن بن جهم و ان فضال جميعا «قال سالنا ابا الحسن عليه السلام عن الفقاع فقال هو خمر مجهول» اين نكته را دقت كنيد كه آن خمرِ مجهول است همان خمر است ولي پيش مردم ناشناخته است خيلي مطلب تاكيد شد اين باب 27 به طور كامل پانزده روايت دارد تمامي اين روايات براي حرمت شرب فقاع و نجاست آن آمده است مضافا بر آن باب 28 و 29 درباره خصوصيات فقاع صحبت مي كند تا به اينجا به دست آمد كه بابي كه 15 تا روايت داشته باشد در حد تواتر است سيد الاستاد1 مي فرمايد: همين طور شيخ انصاري1 كه فقاع خمر گفته شده است و در آن روايت شماره 11 و 8 آمده است كه «لا تشربه فانه خمر مجهول و اذا اصاب ثوبك تغسله» روايت شماره 8 روايت هشام بن حكم است از آقا امام صادق7 صريح در نجاست هست اگر به لباست اصابت كرد بايد تطهير كني و نجس است با اين خصوصيات كه آمده است مطلب را كامل كرد و هيچ ابهامي در آن باقي نماند نكته اين است كه بايد دقت كنيم اين فقاع كه در واقع طبق فهم عرف خمر كه نيست خمر عصير عنب بود اين ماء الشعير است در نصوص كه اين ماء الشعير در حقيقت خمر است ما الان به چه صورت اين را معنا كنيم كه خمر گفته شده و در فهم عرف كه خمر نيست
 روايت اول از باب 28
 روايت شماره 1 باب 28 از همين ابواب اشربه محرمه از امام رضا7 مي فرمايد: درباره فقاع «هي خمره استصغرها الناس»
 جمع بندي مطلب
 تا به اينجا عرف از يك سو مي گويد دو تا معناست از طرف ديگر هم مي بينيم كه خمر درست بر فقاع اطلاق شده است چگونه بايد جمع كنيم اين مطلب را سيد الاستاد و شيخ انصاري و محقق همداني5 تقريبا اين سه تا فقيه بزرگ مطلب را متحدا با عبارت مختلف بيان مي كند كه عبارت واضح براي سيد الاستاد است مي فرمايد: اين تنزيل يا تنزيل موضوعي است يا اطلاق حقيقي است و يا عموم منزلت است. اطلاق حقيقي يعني حقيقتا فقاع خمر است شاهدش روايت شماره 11 و شماره 8 كه گفت خمر مجهول روايت شماره 1 باب 28 گفت خمر استصغره الناس پس اطلاق حقيقي است جوابش را داد كه گفت در عرف مردم فقاع چيزي است و خمر چيزي جوابش را روايت داد گفت خمر مجهول عرف جهل دارد خمر حقيقي است مطلب دوم كه تنزيل موضوعي بشود و عموم منزلت شرح اين معنا جلسه آينده

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo