< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث در تفصيل در غليان بوسيله آتش و غير آن بود
 درباره تفصيل بين غلياني به وسيله آتش و غليان بواسطه حرارت هاي مثل شمس يا غيره بحث كرديم و قائل به اين تفصيل، محقق اصفهاني شيخ الشريعه1 بود و روايات را دو دسته اعلام مي كرد پس از بررسي و بيان مدلول اين دو دسته روايت نتيجه به سود تفصيل تمام نشد گفتيم كه تفصيل وجهي ندارد. دسته اول از روايات جهتي دارد و دسته دوم از روايات جهت ديگر كه از اين دو دسته از روايت تفصيل استفاده نمي شود
 نظر محقق همداني در مصباح الفقيه بر عدم تفصيل است
  آنگاه محقق همداني 1كتاب مصباح جلد اول بحث طهارت مي فرمايد تفصيلي كه داده شده است بين غليان به نار وغليان به غير نار مستند ندارد، تفصيل وجه و اساسي ندارد.
 نظر برگزيده آن است كه در غليان غير ناري اصلا ثلثان ايجاد نمي كند
 مطلبي كه ايشان فرموده اند مطلب درستي است و تحقيق هم همين است كه تا حال دنبال كرديم بنابراين فتوا همان است كه در متن آمده كه پس از غليان اگر ذهاب ثلثين محقق شد غليان از هر سببي باشد فرق نمي كند و حقيقت هم همين است.منتها يك نكته را بايد اضافه كنيم يك واقعيت عيني است كه آن واقعيت عيني تفصيل نيست منتها فاصله است يعني آن غلياني كه بوسيله نار هست آن ذهاب ثلثين دارد و آن غلياني كه خودجوش است يا بواسطه شمس است آن براساس واقعيت هاي عيني ذهاب ثلثين ندارد، پس يك واقعيت عيني است از نظر بحث تفصيل، استفاده نمي شود اما واقعيت عيني اين است كه غليان كه در اثر جوشش باشد حرارت فوق العاده و مشاهدات غليان به نار تا دو قسمت از بين مي رود كه يك قسمت باقي بماند مي شود ذهاب ثلثين هست اما غليان خودجوش كه يك حركت قهقرائي است به قول فلاسفه
 سوال و جواب اگر گرما و سرما تبدل هوا و تابش حرارت شمس و حتي خودجوشي كه به آن مي گوييم استكاكات دروني ملكولها از نظر علمي و از نظر فلسفه مي گوييم حركت قهقرائي
 توضيحي در حركت تكاملي و نفي حركت قهقرائي در فلسفه
 در فلسفه معروف است كه ما يكي از حركت ها حركت قهقرائي داريم حركت قهقرائي يعني ضد تكامل مثلا سيبي از شكوفه اي و غوره اي رشد مي كند تا سيب خوش طعم اين حركت تكاملي مي شود فلاسفه مي گويند يك حركت قهقرائي هم هست كه همين سيب را رسيد از حد كمالش بر مي گردد به عقب، يك مقدار حالت نامناسب پليسدگي هم تكامل مي شود تا گنديدگي و حالت مطرود و منفوري پيدا مي كند اين حركت قهقرائي است معروف در فلسفه هست اما تحقيق اين است كه گفتيم و ثابت شد كه اين حرف درست نيست اگر خواستيد منظومه مرحوم محقق اصفهاني 1 كه كتابي است به نام تحفه الحكيم كه شرحش را حقير نوشته الحكمه المتعاليه. اين فلسفه كه اشعار آن، از اشعار محقق سبزواري1 مسجع تر و مقفي تر است كه يك بيت آن اين است (و هو كتاب احكمت آياته و فصلت بالحق بينتاه و يا واهب الكل اليك المنتهي لك الجلال و الجمال و البها) اين كتاب همه آن شعر است شرح شد در آنجا گفته ايم . اگر نظر حقير را اگر خواستيد در فلسفه پيدا كند كه علم هم تاييد كرده بر خلاف آنچه فلاسفه مي گفت حركت قهقرائي نداريم حركت ذاتش و ماهيتش حركت است حركت قهقراء ندارد آنچه كه در لسان مي گويند حركت قهقرائي يك حرفي متاسفانه مطابق با فهم عوام است. حركت يك حالت بالقوه دارد و يك حالت بالفعل از همان كامل شدن يك حركت تكاملي به سوي گنديدن دارد از پليسدگي مرحله بالقوه است مرحله گنديدن مرحله فعلي است از بالقوه به بالفعل است همه حركت تكاملي است معناي حركت يعني تطور از قوه به فعل آن حركت قهقرائي هم ثابت شد كه گفتيم به هيچ ترديدي فلاسفه بايد خط بكشند.
 سوال و جواب هر چيز متناسب به خودش كمال و نقص دارد كمال سمت و سوي گنديدن يك حالت ابتدايي دارد كه همان حالت پليسدگي است يك حالت تكاملي دارد كه در نهايت يك شئ گنديده مي شود اين كمال خودش هست اين كمالي نفسي كه ما تعبير مي كنيم مطابق منافع ماست واقعيت ها خودشان مرحله بالقوه آغاز دارد و مرحله بالفعل نهايي دارد . اين حركت داخلي و خودجوشي عصير به وجود بيايد كه براساس حركت قهقرائي اين حركت قهقرائي آخرين درجه اش را كه مي بينيم ترشيدن است يك هموزت و ترشيدن و غير قابل خوردن و اين در واقع ذهاب ثلثين ندارد و يك مقداري كم مي شود اما ذهاب ثلثين ندارد كه خودجوشي برسد دو برابرش را از دست بدهد و يك سومش باقي بماند. در اقعيت هاي عيني ملموس وجود ندارد.
 فرق امكان ذاتي و امكان وقوعي
 سوال و جواب امكان ذاتي عبارت است از اين است كه از وقوعش محال به وجود بيايد امكان وقوعي آن است كه در عالم خارج تحقق داشته باشد آن كه موثر اثر است امكان وقوعي است امكان ذاتي موثر نيست امكان ذاتي عقلي است امكان وقوعي عقلائي است
 بيان حديثي درباره عصير عنبي از كتاب فقه رضوي در مورد غليان خودجوش
 بنابراين يك حديثي داشتيم در فقه رضوي كه به نفع تفصيل آمده بود اين روايت به نفع ما تمام مي شود كتاب فقه رضوي كه منسوب به امام رضا7 هست صفحه 204 در اين كتاب اين حديث آمده است درباره عصير «فان نشّ من غير ان تصيبه النار فدعه حتي تصير خلاَ» مي فرمايد اگر عصير نشّ كند غليان كند بدون اينكه به آتش اصابت كرده باشد خودجوش اگر اين گونه خودش جوشش داشت فدعه بگذاريد و مسكر و نجس است حتي تصير خلاً بگذاريد تا سركه بشود اين به نفع تفصيل بود كه مي گفت اگر از غير آتش باشد با ذهاب ثلثين پاك نمي شود بگذاريد تا خل بشود اين حديث مويد مطلبي است كه الان گفتيم كه واقع امر اين است كه اين حديث ارشاد به واقع است اگر نشي و غلياني خودجوش باشد آن ذهاب ثلثين ندارد شربش حرام است دعه بگذاريد آنقدر بماند تا سركه بشود
 سوال و جواب غليان به وسيله برق همان غليان بوسيله آتش است فرقي ندارد و اما فقه رضوي كه شما اشكال كرديد گفتيم تاييد مي كند اگر فقه رضوي هم نباشد كلام صدوق هم باشد فهم فقيه صدوق1 مويد مطلب است . اين نعم الدليل براي اين مطلبي كه ما دنبال كرديم كه واقعيت عيني تاييد شد كه غلياني كه خودجوش باشد بر اساس واقعيت عيني ذهاب ثلثين ندارد اين حديث هم درست ارشاد به همان واقعيت است كه اگر جوشش داخلي پيش آمد دست نگه دار كه ذهاب ثلثين نيست و فقط سركه باشد بنابراين آنچه در متن آمده درست است منتها واقعيت اين است كه در غليان به توسط غير آتش و نار ذهاب ثلثين نيست محلل و مطهرش اختصاص دارد به خل شدن و سركه شدن فتواي متن درست و تحقيق روايي و واقعيت عيني هم گفته شد
 حكم حرارت ديدن عصير عنبي و لو به جوش نيامده باشد حرمت است
 مطلب ديگري را سيد 1مي فرمايد «لا اشكال في حرمه العصير العنبي سواء غلا بالنار او بالشمس او بنفسه و اذا ذهب ثلثاه صار حلالا سواء كان بالنار او بالشمس أو بالهواء بل الاقوي حرمته بمجرد النشيش و ان لم يصل الي حد الغليان» فرمود كه اقوي حرمت شرب عصير است به مجرد نشيش اين محل ابتلا هم هست مثل كشمش و ان لم يصل الي حد الغليان هر چند در حد غليان نرسيده باشد اين فتواي مطلب
 بيان روايت ذريح در حرمت عصير عنبي بعد از ديدن حرارت
 اما دليلي كه در اين رابطه اقامه مي شود گفته مي شود كه روايت موثقه اي است از ذريح جلد 17 باب 3 از ابواب اشربه محرمه حديث 4 سند روايت: و عنه عن احمد عن ابن فضال عن الحسن بن جهم عن ذريح عنه قبلا گفته بوديم كه در وسائل عنه ديديد روايت قبلي را مطالعه كنيد روايت قبلي اگر در ابتداي سند شيخ بود عنه از شيخ است اگر در ابتداي سند مرحوم كليني بود از مرحوم كليني است عنه از شيخ كليني عن احمد كه مروي عنه شيخ كليني احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي است عن ابن فضال عن حسن بن جهم كه توثيق خاص دارد عن ذريح كه از اصحاب امام صادق 7 است و توثيق دارد «سمعت ابا عبد الله عليه السلام يقول اذا نشّ العصير او غلي حرم» نص روايت اين است كه اگر عصير نشيش پيدا كند يا غليان، حرام شده است خود نشيش هم موجب حرمت است، نياز به غليان ندارد. نشيش در لغت عبارت است از همان صدايي كه از آب در مقدمه جوشيدن به صدا مي آيد. آن صداي آب مي شود نشّ و عصير هم كه نشيش پيدا كند قبل از غليان. غليان اين است كه زير و رو شود اعلاه اسفله اسفله اعلاه اين نشيش طبق اين نص مي شود موجب حرمت فتواي سيد1 ظاهرا مبتني بر همين نص معتبر است دلالت نص تمام، سندش هم كه موثق است. ما روايتي كه داشته باشيم سند معتبر دلالت هم كامل همان يكي كافي است اگر ادله ديگر هم داشتيم مويدات است.
 نظر محقق خويي در تنقيح درباره روايت ذريح
 سيد الاستاد1كتاب تنقيح شرح عروه الوثقي جلد 3 صفحه 111 مي فرمايد اين روايت اشكالاتي دارد كه از اين قرار است كه اين اشكالات اگر بتوانيم رفع كنيم دلالت تمام است . اشكالات اين است كه
 ذكر معارض براي روايت ذريح
 1.اين روايت معارض است از علائم ضعف در روايت معارض بودن است پس روايت تمام نيست معارضش سيد الاستاد 1كه همين باب 3 از ابواب اشربه محرمه حديث 1 كه سندش هم صحيحه است يا حسنه سند: محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن احمد بن ابي نصر عن حماد بن عثمان
 ترجمه پدر علي بن ابراهيم قمي (هاشم)و ذكر نظرات در وثاقت ايشان
  بخاطر پدر بزرگوار علي بن ابراهيم قمي حسنه مي گوييم كه ابراهيم قمي بخاطر نص پسرش اعتبارش دارد و الا يك مومن و شيعه اما توثيق خاص ندارد ما مي گوييم اين همه نقل روايت از خود علي بن ابراهيم از پدرش توثيق عملي است روايت صحيحه است اما سيد الاستاد1 كه به سند خيلي تكيه مي كند مي گويد اين حسنه است چون توثيق ندارد «قال لا يحرم العصير حتي يغلي» گفت عصير حرام نيست حتي يغلي بيان مي كند كه تا غليان پيدا نكرده حتي نشيش هم بكند لا يحرم. اين تعارض واضحي است
 روايت ابي يحيي الواسطي و ترجمه او
  و سيد الحكيم1 در مستمسك جلد 1 صفحه 411 مي فرمايد اين روايت معارض است به روايت شماره 3 همين باب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد كه اشعري ها و قمي و از جلالت برخوردار است عن ابي يحيي الواسطي كه اين توثيق خاص ندارد منتهي از روات و رجال كامل الزياره است توثيق عام دارد لذا ما اين را مي گوييم معتبره معتبره به اصطلاح روايتي است كه راوي اش اعتبارش از باب توثيق عام باشد عن حماد بن عثمان كه از اصحاب اجماع است «عن ابي عبد الله عليه السلام قال سالته عن شرب العصير قال تشرب ما لم يغل فاذا غلي فلا تشربه قلت أي شئ الغليان قال القلب» و دگرگون شدن اين دو تا روايت دلالتش كامل است بر اين كه فقط غليان سبب حرمت شرب است حصر اين با آن روايت ذريح كه نشّ أو غلا تعارض مي كند
 نظر مرحوم آقاي خويي در حل تعارض فوق
 در تعارض سيد الاستاد 1 مي فرمايد كه بايد اين روايات دال بر اينكه غليان سبب حرمت است بايد مقدم بشود براي اينكه قطع نظر از سند كه آن موثقه بود و اين صحيحه است واين دو تا روايت بود آن يك روايت هست اينها از امتيازاتي است كه ترجيح نمي آفريند فرق است بين مرجح و امتياز امتياز هست ولي مرجح نيست اين دسته امتياز دارد. علاوه بر امتياز اينكه اگر روايت ذريح را مقدم بداريم كه بگوييم نشيش سبب حرمت شرب مي شود ذكر غليان به عنوان سبب لغو مي شود، چون نشيش قبل از غليان است. آنكه موجب حرمت بشود ديگر غليان بي فايده مي ماند. اما اگر غليان سبب بگيريم نش را يك معناي ديگر پيدا مي كنيم كه نشّ از سببي باشد از غير آتش يا نشّ بگوييم وصل به غليان است بنابراين مشكلي پيش نمي آيد
 سوال و جواب ما مي گوييم نشيش سبب حرمت شرب عصير مي شود نشيش سبب است ما از آن جهت صحبت مي كنيم نه اينكه بگوييم غليان حرام است و نشيش كه مقدمه هست مقدمه حرام حرام است نه ما مي گوييم سبب حرمت چه چيزهاست 1. غليان 2. نشيش
 اشكال دوم مرحوم آقاي خويي بر روايت ذريح كه نشيش بهمراه غليان آمده
 اشكال دوم اين است كه در اين متن كه آمده است نشّ العصير أو غلا صاحب وسائل و صاحب وافي با حرف أو ذكر كرده اما شيخ الشريعه اصفهاني 1در كتاب اضافه القدير از صفحه 16 تا 30 كلمه واو آورده «اذا نشّ العصير و غلا» پس يك چيز است بنابراين نشّ همان غلا قيد توضيحي است يا عطف تفصيلي است يا تفنن در بيان كه اشكال ندارد و مي فرمايد محقق شريعت اصفهاني1 از نسخه مصححه كافي نقل مي كند اگر دو نسخه تعارض كند بين كافي و تهذيب باشد متسالم است كه الكافي اضبط و شيخ شريعه 1محقق است و كافي هم اضبط
 اشكال سوم نشيش همان غليان است و سبب مستقل نيست
 اشكال سوم هم اين است كه در لغت نامه ها هر چند در كتاب قاموس آمده است كه نشيش همان صداي قبل از غليان است اما در اقرب الموارد آمده است كه نشيش خود غليان است نشّ يعني غلا سه تا دليل بسيار محكم 1. تعارض 2. عطف به واو 3. اصل معناي نشّ معلوم نيست كه چيز جدايي از غلا باشد بنابراين سبب براي نسبت به حرمت شرب فقط غليان است از نشيش در نصوص و تحقيق لغوي نمي توانيم اثري به دست بياوريم بنابراين نشيش سبب مستقل براي حرمت نيست آنكه در متن مي گويد خالي از اشكال نيست بنابراين فقط سبب حرمت غليان است اين مطلب و تحقيق از سيد الخويي بود نتيجه گرفتيم
 تحقيق مطلب
 اما تحقيق ان شاء الله جلسه بعد
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo