< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از نجاست عصير عنبي
 سيد طباطبائي يزدي 1در ادامه بحث از حكم عصير عنبي مي فرمايد اگر عصير عني به حد غليان برسد قبل ان يذهب ثلثاه مشهور اين است كه محكوم به نجاست است «و ان كان الاقوي طهارته» كه بحث كرديم و كامل شد.
 اگر عصير عنبي با غير آتش به جوش آيد
 در ادامه مي فرمايد كه «لا اشكال في حرمته سواء غلي بالنار او بالشمس او بنفسه و اذا ذهب ثلثاه صار حلالا سواء كان بالنار او بالشمس او بالهواء» مطلب از اين قرار است كه عصير عنبي غليانش اسبابي دارد گاهي سبب غليان آتش است و گاهي سبب غليان هواء و تابش آفتاب و اسباب ديگر و حتي گفته مي شود كه گاهي غليان داخلي دارد، خودجوش است مدتي بماند در حال جوشش در مي آيد و چيزي هم اخيرا اضافه شده و آن اين است كه اگر دارو و ادويه شيميايي اضافه بشود ممكن است حالت تخمير و جوشيدن به وجود بيايد كه مثالش در اصطلاح عوام مي گويند قرص جوشي
 نظر مرحوم شيخ الشريعه در تفصيل در سبب غليان عصير عنبي
 مرحوم شيخ الشريعه اصفهاني 1كه تقريبا معاصر يا قبل تر از زمان محقق خراساني1 زندگي مي كرد فقيه معروفي است در كتاب افاضه القدير في حكم العصير صفحه 16 مي فرمايد كه بين اين دو قسم غليان تفصيل وجود دارد؛ اگر غليان به توسط نار و آتش باشد حرمت خواهد آمد و گفته شد طبق قول مشهور كه نجاست هم خواهد آمد. اما پس از ذهاب ثلثين پاك مي شود وليكن اگر غليان به توسط اسباب ديگر باشد تابش هواي گرم يا توليد حرارت برق كه آتش آن احساس نشود و حرارت هاي ديگر و يا توسط دارو استكاكات و اشتباكات بوجود بياورد اين غليانات موجب حرمت مي شود و مشهور مي گويند موجب نجاست هم مي شود مضافا بر آن با ذهاب ثلثين پاك نمي شود بلكه بايد سركه بشود تا سركه نشوند حكم به طهارت زمينه ندارد
 ادله شيخ الشريعه
 ادله دال بر اين تفصيل چيست؟ ايشان يعني شيخ الشريعه اصفهاني 1كه سيد الاستاد 1مي فرمايد فرمايشات ايشان را جمع كرديم با اضافات اينگونه ارائه مي دهيم:
 نظر شيخ طوسي و ابن ادريس و ابن حمزه در ما نحن فيه
 شيخ الشريعه1 اولا استناد مي كند به عنوان مويد به قول بعضي از فقهاء شيخ طوسي1 در كتاب نهايه صفحه 591 و ابن ادريس كه مي گوييم فقيه حلي1 در سرائر جلد 3 صفحه 130 و همين طور سيد ابن حمزه محقق1 در كتاب وسيله صفحه 365 اينها مجموعا كساني هستند كه مي فرمايد تفصيل درست است بعد از زمينه ادله فقهي هم ايشان ارائه مي كند رواياتي كه در باب آمده است به طور عمده روايات دو دسته است
 روايت حماد بن عثمان از امام صادق
  دسته اول رواياتي است كه سبب تحريم غليان را اعلام مي كند بدون استناد به نار «اذا غلي ينجس» اين دسته از روايات به عنوان نمونه وسائل الشيعه جلد 17 باب 3 از ابواب اشربه محرمه روايت صحيحه حماد بن عثمان سند خيلي سند خوبي است محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم صاحب تفسير عن ابيه ابراهيم بن هاشم عن احمد بن ابي نصر بزنطي كه خود محور تصحيح است عن حماد بن عثمان كه از اصحاب اجماع است سند صحيحه اعلائي است «عن ابي عبد الله عليه السلام قال لا يحرم العصير حتي يغلي» در اينجا فقط عصير هست و غليان، و خبري از استناد به سبب در ميان نيامده و همين طور حديث سوم اين باب كه باز هم فرموده است امام7 «تشرب ما لم يغلو فاذا غلا فلا تشربه»
 ذكر سبب غليان و نتيجه آن در حكم نزد شيخ الشريعه
 حديث سوم از اين دسته كه مدلول غليان را، موضوع حكم قرار داده بدون اينكه استناد به سبب شده باشد. مي فرمايد كه قاعده اين است كه هر كجا در اتصاف موصوف به وصف يا استناد فعل به فاعل اگر سبب ذكر نشود مقتضاي قاعده اين است كه آن فعل و آن صفت، ذاتي و نفسي است. مثلا مي گوييم عالمي آمد جاء فعل نسبت داديم واسطه ذكر نكرديم نياز به اين ندارد كه بگوييم خودش آمد همين كه مي گوييد آمد بدون ذكر سبب، كه ارتباط بين فعل و فاعل يا صفت و موصوف وجود داشت؛ دلالت دارد بر اين كه آن فعل صادر از آن موصوف يا فاعل است بنابراين اينجا كه مي فرمايد غلي گفته است و استناد نشده به سبب (شيخ الشريعه اصفهاني از آن محققين ريزنگر فوق العاده است) نشان مي دهد كه اين غليان غليان خودجوش عصير باشد و قيد به نار هم نشده و ذهاب ثلثين هم اينجا نيامده پس غليان موجب حرمتش هست تا اينكه تبديل به سركه بشود در ادامه مي فرمايد پس از اين روايت استفاده كرديم كه يك طرفش مطلوب را ثابت كرد، يعني براي غليان بدون استناد به نار حكمش اعلام شد كه حرمت و نجاست است تا مرز خل و تخليل. نكته دوم اين روايت هيچ دلالتي ندارد بر اينكه ذهاب ثلثين باعث تطهير مي شود.
 روايت عبد الله بن سنان
 دسته دوم از روايات كه ثلثين را مطرح كرده رواياتي است كه در آن روايات استناد طبخ به نار مطرح شده پس تفصيل ما از روايات استفاده مي شود. دسته دوم عبارت است از باب 5 و باب 8 باب 5 از همين ابواب اشربه محرمه حديث شماره 1 صحيحه عبد الله بن سنان محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عليهم الرضوان كه غني از توثيق است عن عبد الله بن المغيره كه توثيق خاص دارد عن عبد الله بن سنان كه از اصحاب اجماع است «قال ذكر ابو عبد الله عليه السلام ان العصير اذا طبخ حتي يذهب ثلثاه و يبقي ثلثه فهو حلال» آن ذهاب ثلثين كه محلل اعلام كرده است جايي است طبخ باشد طبخ منصرف بلكه ظهور در غليان به وسيله نار و آتش دارد
 روايات باب 8 مزبور دلالت بر غليان با آتش دارد
 باب 8 در ادامه ذهاب ثلثيني مطهر و محلل است كه غليان آن بوسيله نار باشد اين باب 8 حديث 1 و 2 روايت معتبره باشد براي اينكه عقبه بن خالد فقط توثيق عام دارد توثيق خاص ندارد در سند آمده و روايت دومش هم موسي بن قاسم من توثيق خاص برايشان نديدم. مدلول اين روايت آنكه در جمله اخر در اين روايت اعلام مي كند «فقال عليه السلام ما طبخ علي الثلث فهو حلال» روايت شماره 2« فيطبخ حتي يذهب ثلثاه» پس روايات دسته دوم اعلام مي دارد كه محلل و مطهر براي آن عصيري است كه مطبوخ باشد يعني غليانش از آتش گرفته شده باشد در نتيجه اين دو دسته از اين روايات تفصيل براي ما روشن شد دليلي نداريم كه اگر غليان به غير نار باشد با ذهاب ثلثين پاك مي شود بلكه دسته اول اطلاق داشت و اشعار حداقل در اين رابطه وجود داشت كه ذهاب ثلثيني در كار نيست بايد خل بشود با اين دو دسته روايت به نتيجه رسيديم كه تفصيل بود
 سؤال و جواب در خصوص ذكر سبب در روايت ديگر
 سوال و جواب دسته اول مي گويد «اذا يغلي يحرم» اطلاق دارد 1. بيان پس از مقام حاجت قبيح است 2. بيان ناقص از سوي مولاي حكيم محال است 3. در مقام بيان بوده و چيزي را جا نگذاشته بنابراين مي فرمايد با آن قاعده اين را حمل مي كنيم به آن غليانهاي كه خودجوش باشد از طريق آتش و آن غليان موجب حرمت است مگر اينكه خل بشود آن رواياتي كه طبخ و جوشش به وسيله نار را تصريح كرده در ادامه ذهاب ثلثين هم آمده مي دانيم عنوان جداست تقيد جداست حكم جداست دو تا بيان از هم جداست.
 سوال و جواب اطلاق را مخصوصا اطلاق مقامي كه عبارت است از ترك استفصال اطلاق مقامي خيلي آسيب پذير است در صورتي كه قرينه اي با اطلاق مقامي مانع يا اشكال ايجاد نكند اينجا در صورتي كه قاعده نباشد قاعده خودش يك نقشي دارد كه ايجاد مانع مي كند از تمسك به اطلاق مقامي
 دليل دوم شيخ الشريعه
 دليل دوم شيخ الشريعه 1اين است كه ما يك صحيحه اي داريم از عبد الله بن سنان باب 2 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 1 سند صحيحه است «قال الامام الصادق عليه السلام كل عصير اصابته النار فهو حرام حتي يذهب ثلثاه و يبقي ثلثه»
 استناد به مفهوم وصف در روايت ابن سنان
 مي فرمايد اينجا مفهوم وصف است كل عصير اصابته النار يعني اگر از طريق اصابه نار در غليان نشده باشد اين حكم نمي آيد ذهاب ثلثين مطهر و محلل نيست مفهوم وصف است در تحقق مفهوم شكي نداريم كل عصير اصابته النار فهو حرام حتي يذهب ثلثاه اين ذهاب ثلثين مطهر و محلل براي عصير با اين وصف. مفهوم مي گويد كه اگر با اصابت نار نبود ذهاب ثلثين مطهر نيست . اجمالا با يك نگاهي از دور ما ديده ايم كه مفاهيم يك قسمتي مسلم الثبوت است مثل مفهوم الحصر و يك قسمت مسلم العدم است كه عبارت است از مفهوم لقب دو تا مفهوم محل بحث است مفهوم شرط محل بحث است ولي اكثر مي گويند مفهوم دارد مفهوم وصف محل بحث است ولي اكثر مي گويند مفهوم ندارد
 فرمايش مرحوم خويي در اين باره
 سيد الاستاد1 در تنقيح جلد 3 صفحه 105 و 106 مي فرمايد كه ما گفتيم وصف مفهوم دارد اما خيلي آسان و بدون شرط نيست با يك خصوصياتي عمده ترين خصوصيات اين است كه وصف در ثبوت حكم نقش علت را داشته باشد اين وصفي است مفهوم ساز مثل قلّد زيداً مجتهداً اينجا مي بينيم كه وصف اجتهاد است. اينجا علت حكم است علت وجوب تقليد است بنابراين چون علت وجوب تقليد است مفهوم دارد علت انحصاري حكم كه بشود مفهوم دارد اگر عالم مجتهد نباشد تقليد جائز نيست و اما وصفي كه علت حكم نيست مثلا اسأل عن هذا العالم الجالس كه اين جالس خصوصيتي ندارد و در موضوع دخلي ندارد بنابراين وصف اگر علت حكم نبود فرق بين عنوان مشير و وصف عنواني كه اسال العالم الجالس جالس عنوان مشير است وصف عنواني آن است كه وصف دخالت در ذات و از قيود موضوع باشد قلد العالم المجتهد و در قيودي كه يا اوصافي كه در ادامه موضوع مي آيد از طريق كوتاه تري مي توانيم اين معيار را اعلام كنيم كه خصوصيت و عدم خصوصيت كه شرحش را بعدا مي گويم ان شاء الله اينجا مي بينيم خصوصيتي ندارد جايي كه احراز مي كنيم خصوصيت دارد به آن اخذ مي كنيم جايي كه مي بينيم خصوصيتي ندارد ديگر نقشي نخواهد داشت اين مفهوم را كه جوابش را سيد الاستاد1 فرمودند و امر ديگر درباره تحقق مفهوم باقي نماند نتيجه اين شد كه مفهوم اينجا ثابت و محقق نيست چون وصف اصابت نار علت براي حكم نخواهد بود حداقل عليتش محرز نيست، شك در عليت مساوي با عدم عليت است. پس مفهوم وصف معيار خودش را اينجا واجد نيست و تمسك به مفهوم وصف كامل نخواهد بود.
 تحقيق مطلب در تفصيل غليان در عصير عنبي
 اما تحقيق اين است كه فرمايشاتي كه محقق شيخ الشريعه 1دارند سيد الحكيم1در كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 409 مي فرمايد ما اينجا اطلاق نصوص و اطلاق فتوا داريم بلكه خلافي هم ذكر نشده مگر از ابن حمزه بقيه را نام بردند، كه به متن آنها كه مراجعه كنيم ظهور در خلاف ديده نمي شود. مطلب اجمال دارد. يك نوع حسن استفاده هست كه مي گويد اين تفصيل را فقط ابن حمزه تفصيلش صريح است. تحقيق اين است كه اولا اقوال فقها كه گفته شد مبني بر تفصيل واقعيتي ندارد بلكه نفي خلاف در مسئله حكايت شده است كه خلافي وجود ندارد كه بعد از ذهاب ثلثين عصير از هر سببي غليان به دست بياورد پاك مي شود
 آتش ظرفيت دارد براي غليان و جزء الموضوع نيست
 بعد از اين مي گوييم نصوص بر عكس كه شما گفتيد اطلاق دارد چون هيچ خصوصيتي از سوي شرع و عقل و عرف نسبت به نار و آتش وجود ندارد كدام عرف كدام عاقل كدام نص مي گويد كه آتش موثر است در اينكه ذهاب ثلثين اگر بشود پاك مي شود؟ آتش خصوصيتي ندارد. بلكه بدون هيچ شكي آتش طريق است براي غليان، موضوع نيست. با يك دقت كوتاه وجدانا تشخيص مي دهد آتش و نار طريق است براي غليان نه جزء الموضوع. بنابراين هيچ خصوصيتي در آن رابطه وجود ندارد بعد از آن از روايات ما دليلي بر تفصيل استفاده نمي كنيم. اما دو دسته بودن روايات جهت فرق مي كند در دسته اول فقط در جهت نقش غليان است كه غليان اگر شد نتيجه حرمت است جهت فقط بيان حكم غليان است لذا از ذهاب ثلثين خبري نيست و در دسته دوم حكم تازه اي اضافه مي كند كه پس از ذهاب ثلثين تحليل خواهد آمد دو تا مطلب در دو جهت جدا از هم هر كدام يك محتوا و مدلولي دارد كه جمع بين دو تا مطلب آنجا مي گويد غليان موجب تحريم است، در دسته دوم مي گويد كه غليان و تحريم كه آمد يك محللي هم وجود دارد كه ذهاب ثلثين باشد خصوصيتي براي آتش نيست
 غليان خودجوش در واقع تا مرز ذهاب ثلثين نمي رسد
  نكته اصلي اين است كه غليان خودجوش كه يك حركت دروني و قهقرائي است اين در واقع تا مرز ذهاب ثلثين نمي رسد شرح اين معنا جلسه آينده

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo