< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 علائم غير مشهور ضعف راوي
 يكي از عنوانهاي مورد بحث دررجال عبارت بود از علائم ضعف راوي و روايت. گفتيم كه جزء نوآوري هاي اين بحث چند امر است يكي همين است كه علائم در بحث ها و كتب رجالي تدوين و يك جا جمع نشده ما علائم ضعف راوي و روايت را در يك عنوان جمع كرديم و گفتيم اين علائم به دو قسم اصلي تقسيم مي شود علائم مشهور و غير مشهور . علائم غير مشهور درباره راوي گفته شد كه نداشتن ولايت، كسي كه اهل ولايت ائمه نباشد اين در ديد ابتدايي علامت ضعف است مگر اينكه وثاقتش به دليل ثابت بشود.
 عدم قدرت حافظه
  2. عدم ضبط و قلت حافظه راوي كه نمي تواند كلمات را خوب ضبط كند جا به جا مي كند يا با تصحيف صحبت مي كند و يا حافظه اش كارايي ندارد.
 سفاهت راوي
 3. سفاهت راوي . سفيه كسي است كه نفع و ضرر خودش را تشخيص نمي دهد اين هم علامت ضعف است چون ريشه و عقبه، بناي عقلاست و عقلا به حرف هاي آدم سفيه اعتماد نمي كند شرع هم به معامله سفيه اعتماد نمي كند.
 علائم مشهور ضعف روايت
 اما علائم مشهور ضعف روايت
 مخالفت كتاب و سنت
 مخالفت كتاب و سنت
 موافقت عامه (تقيه)
 موافقت عامه كه همان تقيه بود كه شرح داده شد.
 مخالفت با علم و ضرورت
  2. مخالف علم و ضرورت كه شيخ طوسي1 در بحث حجيت خبر اين مطلب را اعلام مي كند اگر روايت مخالف ضرورت عقل بود مثلا با اصول با تناقض و يا با عليت تطبيق نكرد مثلا روايت هست ولي با عليت تطبيق نمي كند روايت هست ولي با اصاله التناقض تطبيق نمي كند در اين صورت مخالفت ضرورت اگر بود علامت ضعف است و همين طور اگر مخالف علم باشد. روايتي دارند ابناء عامه كه كره زمين روي شاخ گاوي هست كه آن گاو روي يك ماهي بزرگي قرار دارد كه زلزله از همان جاست كه شاخش را تكان مي دهد سند روايت، عامي است ولي چون مخالف علم است معلوم است كه ضعيف است
 سوال و جواب دين الله لا يصاب بالعقول مصطلحي معروف است از اشاعره مي گويند كه ما براي عقل هيچ قيمتي قائل نيستيم عقل را راهي نيست هر چيزي كه از سوي شرع برسد همان است اگر عقل ضروري بگويد دو دو تا چهارتاست اگر عمر گفت دو دو تا پنج تاست مي گوييم همان است چون عقل را در برابر دستور شرعي راهي نيست آنها مي گويند خلاف ضرورت و وجدان هيچ كدام تاثيري ندارد در برابر شرع و آن مطلب از مختصات اشاعره است ما كه عقل قطعي را نه ما حجت مي دانيم بلكه بشر حجت مي داند نه حجيتش مسلم است بلكه يك ضرورت است عقل قطعي مثل دو دو تا چهارتا عقل ظني را كه نمي گوييم عقل كه قطعي باشد مي گويد هر معلول نياز به علت دارد اين يك ضرورت است اگر حديثي بگويد اين علت نمي خواهد مي گوييم مخالف ضرورت است شيخ طوسي1 هم فرموده و پيش ما هم جزء واضحات مي دانيم.
 مخالفت اجماع (شاذ)
  3. مخالف اجماع كه اصطلاحا شاذ مي گويند و شاذ معنايش اين نيست كه مورد كمي است معناي اصطلاحي روايت شاذ خلاف اجماع اعتبارش زير سوال مي رود بنابراين فرق است بين شاذ لغوي و شاذ اصطلاح
 فرق شاذ و معرض عنه
 سوال و جواب فرق بين شاذ و اعراض اين است كه وقتي اعراض روايت مطرح مي شود حتي گاهي روايت سندش صحيح است و دلالتش هم كامل است و لي اعراض از آن صورت مي گيرد پس از اعراض روايت از اعتبار مي افتد شاذ اين است كه يك روايتي است كه سندش و مدلولش و جايگاهي است كه فقها و اهل حديث اعتنا و اعتبار و اعتماد به آن نكرده اند و از توجه و از نظر از ابتدا افتاده است فقط در كتب يا جوامع غير معتبر روايي ثبت شده
 علائم غير مشهور ضعف روايت
 وعلائم ضعف غير مشهور روايت
 اختلاف نسخ
 اختلاف نسخ ، يك قاعده در اختلاف نسخ اين است كه به اجماع يا توافق اصحاب توثيق كه هفت نفر اند،
 اضبط بودن كافي
  مي گويند اگر اختلاف نسخ بين نسخه كافي و تهذيب و استبصار و من لا يحضر قرار گرفت كافي مقدم است اين اصطلاح الكافي اضبط كافي مضبوط تر است
 اختلاف من لا يحضر و تهذيب
 اما اگر در بين من لا يحضر با تهذيب نسخه شيخ صدوق با نسخه شيخ طوسي اگر اختلاف نسخ داشت و بعد به مجرد اختلاف نسخ نمي توانيم ضعف اعلام كنيم اختلاف نسخ نياز به تحقيق دارد تا مرحله نهايي مثل شبهه بدويه است كه اعتبار ندارد
 حكم رسيدگي به اختلاف نسخ و قاعده «تدرا الحدود بالشبهات»
  در قاعده «الحدود تدرا بالشبهات»؛ در هر دعوايي شبهه وجود دارد شبهه بدوي است شبهه اي كه باعث درا مي شود شبهه پس از تحقيق و بررسي است و الا تمامي دعاوي در حاله اي از شبهه قرار دارد اينجا اختلاف نسخ در ابتدا مي بينيم اختلاف نسخ داشته باشد برويد تحقيق كنيد شايد اختلاف چاپي باشد پس از كه در نسخ اصلي مراجعه شود از اختلاف چاپي كاري ساخته نشود به نتيجه نهايي رسيديم كه اين دو تا نسخه اختلاف دارند اختلاف نسخه مانع اعتبار مي شود ضعف در اعتبار روايت به وجود مي آورد
 سوال و جواب منظور از اختلاف نسخ اين نيست كه در املاء يا در انشاء يك اختلافي باشد ولي در معنا فرق نداشته باشد اختلاف نسخ مثل بريد و يزيد كه با هم ديگر فرق كند اختلاف نسخ كه تاثيرگذار در صحت و متن محتواي روايت باشد بنابراين اختلاف نسخ علامت ضعف است
 اعراض مشهور
 مورد دوم از موارد غير مشهور اين است كه روايت مهجور باشد كه چيزي شبيه معرض عنهاست اگر ثابت بشود كه روايت معرض عنهاست عدم حجيت ثابت شده ديگر ضعف نيست و عدم اعتبار است اما اگر مهجور باشد
 فرق اعراض با مهجوريت
 مهجور اين است كه يك محلي قرار گرفته كه خيلي توجه نيست اكثريت به آن عمل نمي كنند خلاف مشهور ممكن است يك تعرض هايي شده باشد اما در عين حال مهجور است اين مهجوريتش سوال خلق مي كند چرا مهجور شده و مشهور به آن توجه نكرده مهجوريت هم علامت ضعف است
 تعارض روايات
 مورد سوم علائم ضعف غير مشهور مربوط به روايت عبارت است از تعارض نهايي نه تعارض بدوي تعارض را بايد دنبال كنيم كه واقعا تعارض در حد نهايي مي رسد يا قابل حل است تحقيق كنيد 1. ممكن است براي يك روايت جهت خاصي پيدا كنيد ممكن است جمع عرفي كنيد كه ملاك اصلي جمع عرفي تقدم نص بر ظاهر است كه اگر روايت جهت پيدا كرد يعني ديگر درگير با روايت معارض نشده اين معناي جهت دار بودن است و بعد از كه تعارض نهايي شد مي رسد به مسئله ضعف و ضعف مي شود و از اين مورد كه ما بحث مي كنيم بيرون مي رود داخل وادي قواعد الحديث مي شود قلمرو ما پيدا كردن علامت صحت و علائم ضعف است اين كه تعارض شد مي رود به وادي قواعد الحديث مي بينيم قواعد الحديث مرجحاتي دارد و تعارض مي كند تساقط يا تخيير بحثي است در قواعد الحديث كه مطلب يازدهم است.
 خلاصه علائم ضعف مشهور و غير و مشهور كه تقسيم شدن هر كدام به روايت و راوي
 خلاصه دسته بندي اينگونه است كه علائم ضعف به دو دسته است علائم مشهور ضعف و علائم غير مشهور بعد هر كدام نسبت به راوي و نسبت به روايت اما راوي الف علائم ضعف مشهور ب علائم ضعف غير مشهور اما روايت الف علامت ضعف مشهور و علامت ضعف غير مشهور
 تقسيم بندي ضعف (علائم نشانگر سقوط اعتبار علائم عدم تحقق اعتبار)
  نكته ديگر كه اين علائم ضعف در كل به دو قسم است 1. علائم ضعف نشانه مي شود براي سقوط نهايي از اعتبار 2. علامت و نشانه براي عدم تحقق اعتبار است سقوط نهايي نيست حالت منتظره دارد
 توضيح علائم دال بر سقوط اعتبار
 علائم ضعفي كه باعث سقوط نهايي اعتبار مي شود
 مخالفت با كتاب و سنت (تباين وجود داشته باشد)
 در روايت مخالف كتاب و سنت مخالف كتاب عبارت است از مخالف مدلول مطابقي كتاب
 توضيح مخالفت روايت با اطلاق كتاب
 نه مخالف اطلاق كتاب، روايات زياد مخالف اطلاق كتاب است همين «اوفوا بالعقود» اطلاق كتاب مي گويد تمامي عقدها خيار ندارد اما نص مي گويد البيعان بالخيار ما لم يفترقا اينجا مخالف كتاب است اما مخالف اطلاق كتاب است شما شنيده ايد كه اگر ابناء عامه از شما بپرسند كه با روايات آيات را تخصيص مي زنيد اگر بگوييد بله حق گفته ايد و اگر بگوييد نه خلاف واقع گفته ايد اين يك نكته دارد كه خلاف نيست تخصيص و تقييد و توضيح و بيان معناي قرآن است حدود معناي قرآن را بيان مي كند در حقيقت ما اسمش را مي گذاريم تخصيص ما اسمش را مي گذاريم خلاف اطلاق يا تخصيص مخالفت قرآن نيست تخصيص تبيين است و تعيين حدود است بنابراين مخالف قرآن مخالف اطلاق قرآن نيست مخالف نص قرآن است كه شما گفتيد درباره «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» اگر كسي مخالفت كند با ولايت اميرالمومنين7اين مخالف نص قرآن است و بدعت است و هيچ اعتباري ندارد.
 سوال و جواب فقط از نسب اربعه فقط تباين مخالفت هست من وجه آن نه مخالفتي صريح ندارد اگر با اطلاق قرآن آن مورد اجتماع تنافي داشت عيبي ندارد اگر به اصل مدلول قرآن اشتباه داشت بايد دست از آن بردايد كه تقدم قران مي شود بر نص 2. مخالفت با سنت كه اگر مخالف سنت باشد هم از اعتبار نهايي ساقط است ديگر قابل جبران و تقويت نيست مخالف سنت قطعيه در اصول فعل و قول و تقرير است در اصطلاح رجال سنت عبارت است از خبر متواتر . خبر متواتر قطعي الصدور است اگر يك روايت مخالف با سنت باشد هم از اعتبار نهايي ساقط شده است قابل جبران نيست
 موافقت عامه در مظان تقيه
 3. موافقت عامه اگر در مظان تقيه باشد و نياز به تحقيق دارد گاهي موافقت عامه اشكال ندارد بعضي از احكام دارد با هم ديگر مشترك است مطلق موافقت كه اشكال ندارد بايد تحقيق بشود
 معرض عنها قطعي
  اين قسم اول كه درباره روايت بود اشاره هم شد كه اگر روايت معرض عنها بودنش قطعي بشود باز هم از اعتبار نهايي ساقط شده است
 تعارض غير قابل رفع
  اما اختلاف نسخ و تعارض ابتدايي عدم اعتبار است نه سقوط اعتبار نياز دارد بر اينكه تحقيق كنيم. ضعف هايي كه مربوط است به راوي يك قسم ضعفي است كه اعتبار را ساقط مي كند يك قسم عبارت است از ضعف هايي است كه عدم تحقق اعتبار نه اينكه اعتبار ساقط است
 اما علائم عدم تحقق اعتبار
 آن قسم اول كه علامت ضعف است و راوي ديگر از اعتبار نهاييا ساقط است
 خبر كافر
  1. مسلمان نبودن در روايت خبر كافر به هيچ وجه اعتبار ندارد
 خبر كذّاب
  2. كذاب بودن اگر كسي واقعا كذاب بودنش ثابت است از اعتبار نهايي ثابت است لذا درباره علي بن حمزه بطائني كه آمده است كذاب روايتش اصلا اعتبار ندارد اما اگر از اين دو تا عنوان نداشت راوي علائم ضعف ديگري هست كه امكان دارد آن ضعف جبران بشود مثلا عدم ولايت مثلا راوي سني است ابتداء ما مورد تحقيق قرار مي دهيم اعتبار ابتدايي ندارد اما اگر تحقيق ما كامل شد ديديم ثقه است قابل اعتماد است.
 سوال و جواب فرق است بين فسق و كذاب بودن اگر فاسق باشد طبق آيه قرآن و راي ميرزاي نائيني1 اعتبار وجود ندارد اما اعتبار نهاييا ساقط است چون قرآن مي گويد «ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا» نگفته فاطرحوا تبينوا يعني از اعتبار نهايي ساقط نشده فاسق است نماز نمي خواند اما ممكن است راست بگويد فاسق است غيبت مي كند اما ممكن است صدق حديث داشته باشد اما اگر كسي كذاب است اين براساس آنكه بناي عقلا كه كسي به خبر كذاب اعتنا نمي كند
 سوال و جواب اگر كسي قبل از كذاب بودن صادق بوده اخباري را در آن زمان نقل كرده كذاب عارضي باعث عدم اعتبار روايت هاي قبلي اش نمي شود آن روايت ها بر اعتبار محفوظ است در نتيجه اين باب كامل شد
 بحث جديد طبقات (طبقه اصحاب طبقه روات طبقه فقها)
 باب بعدي ما طبقات كه اين بحث اولا معنايش مشكل است كه آسان سازي اش خيلي خوب است طبقات به شكل آسان بيان مي شود كتاب طبقات مرحوم سيد بروجردي1 كه در رجال يد طولايي دارد يك كتاب حدود بيست جلدي درباره طبقات الرجال نوشته و سيد الاستاد1 در معجم الرجالشان به طبقاتشان اشاره كرده ولي فقها به طبقات اشاره مي كنند طبقات را ساده سازي كه نمي كنند كه بگويند طبقه چيست با ساده سازي اولا سه تا طبقه داريم طب قه اصحاب ائمه و طبقه روات و طبقه فقها هر كدام طبقه اصحاب و طبقه روات چهارده طبقه است و طبقه فقها سه تا طبقه است كه طبقه متقدمين و متاخرين و متاخر المتاخرين اما طبقات اصحاب چهارده تاست و طبقات روات چهارده تاست از شيخ مفيد طبقه اول شيخ طوسي طبقه آخر شرح اين معنا جلسه آينده

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo