< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از نجاست مسكرات
 درباره حكم مسكرات بحث مي كرديم گفتيم كه نجاست مسكرات معروف و مشهور بلكه مورد اجماع هست اما نظر بر خلاف هم وجود دارد. ادله دال بر اثبات نجاست مسكرات ذكر شد 1. اجماع 2. وحدت معناي خمر و مسكر 3. نصوص 4. دليل عقلي
 بررسي تفصيلي وحدت معني خمر و مسكر
 دليل دوم وحدت معناي خمر و ساير مسكرات كه اگر ثابت شود خمر با سائر مسكرات به يك معنا هستند ادله اثبات نجاست خمر كافي است.
 يادآوري (تنصيص لغوي، برداشت فقهاء، روايات.)
  و در اين رابطه شواهدي آورده شد كه خمر عين مسكرات است. سه تا شاهد بود 1. تنصيص لغويين كه گفته اند الخمر ما خامر العقل 2. فهم فقها 3. در روايات و نصوص خمر مسكر و مسكر خمر معناي شده است. محقق حلي1 در كتاب معتبر جلد 1 صفحه 424 مي فرمايد تنجيس مسكرات همانند تنجيس خمر است.
 حسنه اعلايي ابن يقطين
 در اين رابطه يك روايتي را نقل مي كند شاهد بر مدعا كه براي تاكيد هر چه بيشتر اين روايت را هم ملاحظه كنيم. كتاب وسائل جلد 17 باب 19 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 1 حسنه اعلايي محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي اشعري احمد بن محمد بن عيسي اشعري ها و قمي ها5وثاقتش معروف و مشهور است عن الحسن بن علي بن يقطين عن اخيه الحسين عن ابيه علي بن يقطين عن ابي الحسن الامام الكاظم عليه السلام علي بن يقطين از اصحاب امام كاظم 7 است معروف و مشهور است. وثاقتش هم شخصا تاييد شده است. فرزندان حسن و حسين از حسن هاست كه شيعه ولايي جان بر كفي كه نياز به توثيق خاص ندارد. سند درست است متن قال الامام الكاظم 7«ان الله عزوجل لم يحرم الخمر لاسمها و لكن حرمها لعاقبتها فما كان عاقبته عاقبه الخمر فهو خمر»
 سوال و جواب در مورد اين روايت
 سوال و جواب اگر شيعه و امامي بود راوي بود اگر مدح هم داشت مي شود مي شود حسنه. توثيق خاص به معناي توثيق ندارد. پس از كه ما متوجه شديم سند درست و دلالتش هم روشن است. مي گويد كه خمر حرام شده بخاطر اسكارش هست . هرچيزي كه اسكار داشته باشد خمر است پس ساير مسكرات هم خمر است. اين روايت به دلالت واضحي قريب به نص و تصريح اعلام كرد كه ساير مسكرات خمر است. روايات كه معناي خمر را با مسكر يكي اعلام كرد دليل دوم به اثبات رسيد. بنابراين حكم با قاطعيت اعلام مي شود كه ساير مسكرات محكوم به نجاستند.
 برداشت مرحوم حكيم و مرحوم امام خميني از كلمه خمر و مسكر
  از فقها مثل صاحب حدائق و محقق حلي 0 و متاخرين هم سيد الحكيم1 در مستمسك و امام خميني 1در كتاب طهارت اين مطلب را تاييد مي كنند.
 اشكال در نصوص مورد خمر غير مسكر تلقي شده است
 يك اشكال هست كه اگر آن اشكال را توانستيم رفع كنيم مطلب تمام است. اشكال اين است كه در نصوص متعدد و صحيح ما رواياتي داريم كه دلالت دارند بر اينكه خمر چيزي است و مسكر چيز ديگر. براي اينكه خمر را در كنار مسكر نقل مي كند و گاهي هم خمر و مسكر را با عطف به كلمه «او» ذكر مي كند. خمر او مسكر و گاهي هم تصريح كرده است كه خداوند خمر را حرام و تحريم كرده رسول الله 9كل مسكرات را تحريم كرده است اين تنصيص و اين تصريحات به طور وضوح بيان مي كند كه دو تا عنوان است.
 روايت باب اطعمه محرمه از ابي علي اشعري (محمد بن عبد الله اشعري)
 باب 15 از همين ابواب اشربه محرمه روايات زيادي است يك روايتش را از باب مثال بخوانم كه سندش درست است. باب 15 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 6 كه سند اين حديث صحيح است عن ابي علي الاشعري محمد بن عبد الله اشعري از اشعري ها و قمي است كه وثاقتش مسلم است. عن محمد بن عبد الجبار كه از ثقات و اجلا و توثيق خاص دارد. عن محمد بن اسماعيل عن علي بن نعمان كه توثيق خاص دارد. عن محمد بن مروان داراي توثيق خاص عن فضيل بن يسار كه از اصحاب امام باقر7 و اجلاست عن ابي جعفر 7 قال سالته عن النبيذ فقال از شرابي كه از خرما گرفته شده سوال كردم فقال حرم الله الخمر بعينها و حرم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم من الاشربه كل مسكر اين عبارت تقريبا عين همين تعبير در پنج شش تا روايت از روايت 17 و 18 و 23 و 24 و 25 همين باب تكرار شده است. اين دو تا عنوان مستقل گفته. از طرفي هم فقهايي مثل محقق حلي و محقق بحراني 0و غيرهم مي گويند كه خمر در نصوص مسكرات آمده است و با مسكرات تطبيق شده از طرفي در اين نصوص دو تا عنوان مستقل ديديم برايش يك يك معضلي است كه با توان استدلال و با ذهن قويتان بتوانيد اين اشكال را حل كنيد. راه حل اول اين است كه پس خمر مسكر نيست و جدا عنوان شده برمي گرديم آن روايات و صحيحه عبد الرحمن بن حجاج و روايت عطاء بن يسار روايت ابي الجارود تصريح داشتند كل مسكر خمر و تصريح است. و اگر اين دسته را مقدم بداريم آن روايات از دايره حذف مي شود. ببينيم ما راهي براي جمع عرفي داريم؟ اينجا راهي براي جمع عرفي داريم. اول يك نكته عرض كنم كه جمع عرفي سرمايه اش و معيار اصلي اش چيست به طور عمده جمع عرفي اين است كه به توسط نص و توان و قدرت نص از وسعت ظهور طرف معارض دست برداريد. به عبارت كوتاه نكته اصلي جمع عرفي تقدم نص بر ظاهر است.
 جمع روايات صادره كه متعارض هستند و حمل خمر بر مسكرات زمان پيامبر (ص)
 در رواياتي كه مسكر را گفته است خمر است نص است. روايت ابي الجارود و نص است. در رواياتي كه دو گانگي آمده است ظهور محكم است. دو گانگي ظهور دارد كه خمر عنوان جداست و مسكر عنوان جداست. ما بتوسط نص از ظاهر دست بر مي داريم مي گوييم آن رواياتي كه تصريح دارد كه مسكر خمر هست حمل مي كنيم به وحدت معناي خمر با مسكر نسبت به مسكرهايي كه موجود هست در عصر روايت. اما ساير مسكرات كه موجود نيست يا بر اساس قضيه حقيقيه اي اگر بيايد آن ساير مسكرات خمر اطلاق نمي شود. رواياتي كه ظهور دارد بر اين كه مسكر غير از خمر هست حمل مي شود به آن مسكراتي كه هنوز در عصر تحريم خمر وجود و تحقق نداشته. پس هر دو روايت معنايش را تعيين كرد. در تقدم نص بر ظاهر جمع بين دليلين مي شود هم نص را اخذ كرديم و هم ظاهر را. اگر نص را مقدم بداريم هم نص باقي است و هم ظاهر و اما اگر ظاهر را مقدم بداريم نص ملغي مي شود .لغويت در كلام معصوم لازم مي آيد. بنابراين تقدم نص بر ظاهر از باب جمع و احتراز از لغويت در بيان محكم است بنابراين نص را مي گيريم ان موارد از مسكراتي كه در عصر تحريم خمر وجود داشته است طبق روايت عبد الرحمن بن حجاج خمر است. و مسكراتي كه هنوز وجود نداشته كل مسكر بر اساس قضيه حقيقيه آن مسكرات عنوانش جدا شده است از خمر كه در عرف هم معنايش جدا از خمر است. پس اين اشكال هم حل شد و به مانعي بر نخورديم. بنابراين دليل دوم ما به اثبات رسيد كه وحدت معناي خمر و مسكر در اصطلاح نص و شرع .
 سوال و جواب سيد الاستاد آقاي خويي 1 عنوان جديدي را اينجا باز مي كنند و مي فرمايند درباره مسكرات مستحدثه ماده الكلي چه حكمي بايد اعلام كنيم آيا آن تنقيح مناط كه البته تنقيح مناط تعبيرش مسامحه خوب است يا تعمييم علت عموم علت يا تطبيق موضوع به قول شهيد صدر 1كه مبدا انسجام است تعبير مي شود از آن كه آيا كارساز كه ماده الكلي را تحت آن عنوان ببريم يا نبريم مي رسيم به آن ان شاء الله. فعلا خمر ثابت شد كه در لسان شرع به عنوان حقيقت شرعيه با مسكر مساوي است خمر و مسكر كه مساوي بود حكم خمر نجاست است و حكم مسكر هم نجاست. دليل سوم نصوص باب هست نصوصي كه وارد شده است در اين باب از باب نمونه سه تا روايت را فقها ذكر كرده اند كه دلالت دارند بر نجاست مسكرات به صورت ويژه و خاص كه ديگر نيازي به وحدت معنا نداريم از اين روايات
 روايت عمر بن حنظله
  روايت اول روايت عمر بن حنظله است. منبع كتاب وسائل جلد 17 باب 18 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 1 سند محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد كه طبقه شيخ كليني هست و اشعري ها و قمي ها كه وثاقتش از آفتاب روشن تر است. عن عده من اصحابنا كه قاعده رجالي گفتيم كه عن عده كه آمد مورد اعتبار است. اولا خود عن عده يك جمعي است و ثانيا اين عن عده توضيح داده شده است و افرادش هم شناسايي هم شده است. عن سهل بن زياد جميعا امدن سهل بن زياد چون جميعا آمده ضرر نمي رساند الامر في سهل سهل. عن علي بن حكم كه از ثقات و اجلاست. عن علي المضراء كه باز هم توثيق خاص دارد.
 ترجمه عمر بن حنظله
 عمر بن حنظله و بحث زيادي پيرامون آن. به نظر مشهور متاخرين موثق و معتبر است. اما سيد الاستاد1 مي گويد كه عمر بن حنظله لا اعتبار له . مي گوييم ما مقبوله عمر بن حنظله داريم كه فقها تلقي به قبول كرده اند. مي فرمايد قبول روايت دليل بر قبول راوي نيست. در وسائل جلد 4 باب 5 از ابواب مواقيت حديث 6 آمده است كه راوي از امام صادق7 سوال كرد كه اتانا به عمر بن حنظله آقا فرمود «اذا لا يكذب علينا» . كه در رجال توثيق درجه اول توثيق امام بود. مي فرمايد كه اين روايت سندش درست نيست تا اين مدلولش كاري را از پيش ببرد. اما ما كه مراجعه مي كنيم مي بينيم مقبوليت كه آمد دريك روايت اين مقبوليت اختصاص به روايت پيدا نمي كند پوشش مي دهد راوي و روايت را. نور مقبوليت تحت الشعاع قرار مي دهد راوي و روايت را. نكته دوم شهيد1 در درايه به خصوص عمر بن حنظله توثيق كرده. و توثيق شهيد اعتبار دارد هرچند از موثقين شماره يك نيست .3. مثل سيد الحكيم1 و از فقهاي ديگر همين روايت را صحيحه گفته اند كه سيد الاستاد1 مي فرمايد كه صحيحه مي گويند ولي ليست بصحيحه اما اين فقها بر اساس فهمشان از جمله سيد الحكيم1 مي گويد اين روايت صحيحه است. بنابراين سند از اعتباري نسبتا مطلوبي برخوردار است. مخصوصا در اثر توثيق شهيد.
 توضيح روايت فوق
 متن قال قلت لابي عبد الله7 ما تري في قدح من مسكر يسب عليه الماء حتي تذهب عاديته و يذهب سكره فقال عليه السلام لا و الله و لا قطره قطرت في حب الا احريق ذلك الحب مي فرمايد در برابر سوال از اينكه به ظرفي از مسكري يك قطره از مسكر ريخته آقا فرمود قسم به خدا اگر يك قطره بريزد در يك حب (بشكه اب را مي گويند حب) در يك حب و بشكه پر از اب يك قطره اگر مسكر بريزد آن را نجس مي كند. في حب الا احريق ذلك الحب. اين صحيحه دلالت كامل و واضحي دارد بر نجاست مسكر آن هم در حد قليلش مورد عفو قرار نداده كه يك قطره هم اگر بريزد نجس هست و بايد آن آب دور ريخته شود. دلالت اين صحيحه در آن اشكالي نيست اما آنچه كه اشكال وجود دارد همان سند است كه سيد الاستاد1 فرمود سند درست نيست كه گفتيم سندش هم خالي از اعتبار نخواهد بود. و فقها هم براي اثبات مدعايشان يعني نجاست مسكر به همين روايت مستند كرده اند مثل سيد الحكيم 1و مثل شهيد صدر و امام خميني0 فقهاي عصر اخير.
 صحيحه علي بن مهزيار
  و اما روايت دوم كتاب وسائل جلد 2 باب 38 از ابواب نجاسات حديث شماره 2 صحيحه علي بن مهزيار اين حديث طولاني است محل استشهاد مي گوييم. عن ابي عبد الله عليه السلام انه قال اذا اصاب ثوبك خمر او نبيذ يعني المسكر فاغسله ان عرفت موضعه و ان لم تعرف موضعه فاغسله كله و ان صليت فيه فاعد سند صحيحه است.
 بررسي سند و دلالت روايت مذكور
 متن واضح امام صادق 7مي فرمايد كه اگر به لباست خمر يا نبيذ يعني مسكر اگر اصابت كرد بايد تطهير كني اگر جايش مي تواني تطبيق بدهي و اگر نمي تواني جاي اصابت را تطبيق كني بايد تمام لباس را تطهير كني . چون نجس است و اگر نماز در چنين ثوبي خوانديد بايد اعاده كنيد. دلالت اين صحيحه بر نجاست مسكر واضح و سند هم صحيحه است و مطابق با فهم فقها هم هست. و مورد استناد فقها. از استحكام كافي برخوردار است.
 بيان مرحوم آقاي خويي كه روايت دلالتش اخص از مدعي است
 اما سيد الاستاد1 كتاب تنقيح جلد 3 صفحه 89 تا 90 و 91 مي فرمايد كه آن حديث اولتان كه سندتان درست نبود و اين حديث اين فقط نبيذ را مي گويد و كل مسكر را اثبات نمي كند. و دليل شما اخص از مدعاست. مدعاي شما اثبات نجاست براي كل مسكرات است اين فقط مسكرات نبيذ را مي گويد. و اختصاصش هم در نبيذ پيداست كه نبيذ دو قسم است نبيذ مسكر و غير مسكر فقط نبيذ را خواسته توضيح بدهد كه مسكر نبيذ نجس است. مدعا را ثابت مي كند. در اين رابطه مرحوم شهيد صدر1 كتاب بحوث في شرح العروه جلد 3 صفحه 357 مي فرمايد كه آنچه سيد الاستاد 1مي فرمايد خالي از اشكال نيست. براي اينكه آنجا كه امام مي فرمايد «يعني المسكر» خيلي مطلب را كامل مي كند چون با يعني المسكر از نبيذ الغاء خصوصيت شد. يعني موضوع حكم مسكر است . اين براساس متفاهم عرف كه يعني المسكر گفت از نبيذ القاء خصوصيت شد. بنابراين دلالت اين روايت بر مطلوب مي تواند كامل باشد همان طوري كه جمعي از فقها فرموده اند. و اشكال سيد الاستاد1 را شاگرد بزگوارش شهيد صدر1 جواب منطقي و درستي داد كه جواب هم درست به نظر مي رسد.
 روايت موثقه عمار
 روايت سوم عبارت است از موثقه عمار همين باب 38 روايت شماره 7 سند موثقه است. چون هر روايتي كه از عمار بود و بقيه سند درست بود مي شود موثقه چون عمار امامي نيست عن ابي عبد الله الصادق عليه السلام قال لا تصل في بيت فيه خمر و لا مسكر لان الملائكه لا تدخله و لا تصل في ثوب قد اصابه خمر او مسكر حتي تغسله دلالت واضح بلكه نزديك تصريح . اگر به ثوبتان از مايع مسكر چيزي اصابت كرد به آن ثوب نماز نخوانيد. يعني منجس و نجس است دلالت روايت كامل. سندش هم موثقه پس اين روايت سومي كه فقها استناد مي كنند قابل اعتماد است .
 وجود خبر معارض با روايت فوق
  سيد الاستادمي فرمايد كه اين روايت عمار معارض است به روايت ديگري كه خلافش را مي گويد كه در بحث خمر پارسال گفتيم.
 پاسخ اشكال تعارض
 جوابش اين است كه سيد الاستاد فرمود كه اين معارضه به بار نمي نشيند چون روايات دال بر طهارت محمول بر تقيه است. خودشان اين روايت دال بر نجاست را ترجيح دادند. بنابراين معارضه اش هم مشكلي ندارد چون روايات مقابل حمل بر تقيه مي شود. در نتيجه اين سه تا روايت كه مورد استناد قرار گرفته با اسناد صحيح و دلالت هاي واضح به طور خصوص نجاست كل مسكرات را اعلام مي كند. دو تا نكته نكته اول مسكر اگر مستحدث بود مثل ماده الكلي چه حكمي دارد؟ دو. سوال معروف كه اگر مسكر در حد تقويت استفاده شد نه در حد اسكار چه حكمي دارد؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo