< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث از حكم ملحقات خمر
 درباره حكم مسكرات بحث مي كرديم گفتيم كه از ملحقات بحث نجاست خمر بحث درباره نجاست مسكرات است
 شمارش ادله نجاست ملحقات خمر
  و گفته شد كه ادله دال بر نجاست مسكرات عبارت است از 1. اجماع 2. وحدت معناي خمر با مسكرات 3. دليل عقلي ضرر و تضرر 4. نصوصي كه در باب آمده است دليل اول را ياداور شديم گفتيم كه مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد نجاست مسكرات مورد اجماع فقهاست و در اين رابطه از سيد تا شيخ و شهيد و علامه نمونه هايي از كلمات ذكر مي كنند دال بر وجود اجماع نسبت به نجاست خمر
 فرمايش مرحوم آقاي خويي و رد آن
  اما سيد الاستاد فرمودند كتاب تنقيح العروه جلد صفحه 88 اين اجماع اعتبار فقهي و شرعي ندارد همان اشكال معروف كه اجماع مدركي است در مدركي بودن اجماع گفتيم محتمل المدرك كافي است اين مظنون المدرك بلكه معلوم المدرك است اجماع كه مدركي شد از اعتبار ساقط است گفته شد كه اين اشكال سيدنا الاستاد با ادب و احترام به روح بلند ايشان عرض مي شود كه اين اشكال وارد نيست چون اين اشكال مبنايي است
 اشاره به بحث مبنايي عدم حجيت اجماع مدركي
 براي اينكه اجماع مدركي پس از تطور اصول به وجود آمده قبل از تطور اصول اجماع تقسيم بندي به اجماع مدركي و اجماع تعبدي نداشت شما از دور ملاحظه كنيد خط اصول دو دوره اصلي دارد قبل از تطور و بعد از تطور تطور از زمان شيخ انصاري اصطلاحات جديد و نواوري ها و دقت هاي شگرف مي شود تطور اين تحول آفريني شيخ انصاري كه به ثبت رسيده آن آمد و اين مطلب را اعلام فرمود كه اجماع اگر مدركي باشد اعتبار ندارد چون مي دانيم اجماع مستند به مدرك است برويم به سراغ مدرك اگر مدرك معتبر بود فهو المطلوب و مي شود مدرك دليل ما و اجماع از دايره خارج مي شود و تلامذه شان از نجف تا قم ادامه دادند و مي گويند اجماع مدركي اعتبار ندارد اما صاحب جواهر و معاصرين ايشان و ما قبل ايشان براي اجماع اين عنوان را اصلا نداشتند كه اجماع مدركي باشد لذا شما جواهر را مطالعه مي كنيد مي فرمايد يدلنا علي ذلك النصوص و الاجماع اگر مدركي بود كه ديگر معنا نداشت بنابراين اشكال بر مبناي صاحب جواهر وارد نيست بر آن مبنا اجماع درست است و در حد خودش اعتبار دارد و دليل هم مي تواند باشد
 بررسي دليل دوم نجاست خمر(وحدت معني اين دو)
  اما دليل دوم وحدت معناي خمر و مسكرات كه اين شايد قوي ترين دليل در اين رابطه باشد با ساده سازي و دسته بندي اقوال پراكنده علما مطلب از اين قرار است كه خمر يك موضوعي است كه در حقيقت مساوي با مسكر است مسكر يعني خمر خمر يعني مسكر بنابراين تمامي ادله اربعه كتاب و سنت و عقل و اجماع كه دلالت داشتند بر نجاست خمر همه دلالت دارند بر نجاست مسكر چون الخمر مسكر المسكر خمر يك معناست مترادف است بنابراين ما مشكلي نداريم كه براي مسكرات زحمت بكشيم و دليلي را اقامه كنيم كه نجاست مسكرات به اثبات برسانيم مسكرات همان خمر است اين ادعا كه شد
 پاسخ به اشكال كه خمر معني عرفي دارد كه متخذ از انگور است
  يك اشكال را هم بايد پاسخ دهيم تا اين دليل ما درست باشد اشكال اين است كه خمر اصطلاح خاصي دارد معناي عرفي دارد خمر ان است كه يك نوشيدني يا يك شرابي كه از انگور گرفته شود شراب البته توسعه اي هم مي دهند كه شراب متخذ از خرما هم خمر مي گويند اما آنچه كه معروف است اين است كه خمر عبارت است از ان شراب برگرفته از انگور پس خمر يك معناي عرفي پيدا كرد و خمر انصراف دارد به معناي خاص انصراف پس شامل نمي شود اين اشكال را بايد برطرف كنيم
 توضيح و تطبيق انصراف بدوي و حاقي
 انصراف دو قسم است 1. انصراف بدوي 2. انصراف حقيقي يا حاقي انصراف بدوي كه اعاظم گفته اند از جمله محقق خراساني در اواخر بحث مطلق و مقيد در جلد اول كفايه الاصول مي فرمايد كه انصراف بدوي آن است كه با تامل و دقت آن اختصاص بين لفظ و معني برداشته شود در ديد ابتدايي يك اختصاص بين لفظ و معني به نظر مي رسد كه مي شود انصراف بدوي بعد از دقت اين اختصاص از بين مي رود مثلا اگر بگوييم اكرام كنيم فقها انصراف بدوي مي گويد كه فقط فقهاي قم يك كمي دقت كنيم بگوييم فقهاي مشهد هم فقهاست ما ذهن ما درست نگرفته بود دقت مي طلبد فقهاي شهرهاي ديگر هم فقهاي اصفهان هم فقهاست اين انصراف بدوي كارساز نيست اختصاص نمي آفريند تقليد به وجود نمي آورد اثري ندارد يك پندار ابتدايي است و اما اگر انصراف حقيقي باشد كه از حاق لفظ حاقي مي گوييم به اعتبار حاق لفظ از خود وضع لفظ يا حقيقي كه داراي حقيقت است مثلا اگر بگوييم اكرم العلما انصراف دارد به علماي دين اين را هر چه دقت كنيم مي بينيم همين است و الا عالم موسيقي هم عالم است عالم غنا هم عالم است اينها وصف و فضلي در روايات و سيره نيامده پس آن انصراف انصراف حقيقي است و تطبيق در بحث خودمان كه مي بينيم كل مسكرات انصراف داشته باشد به خمر اين انصراف بدوي است انصراف حقيقي نيست انصراف كه بدوي بود دليل بر اختصاص ان لفظ به آن معناي مورد انصراف نمي شود اشكال رفع شد پس از كه اشكال رفع شد دليل را كامل كنيم دليل ما عينيت معنا بود در اين رابطه شواهد اقامه مي كنيم
 بيان شواهد عقلي بر مساوي بودن خمر و مسكر
 تنصيص لغويين اهل لغت تصريح دارند كه منظور از خمر آن است كه اسكار داشته باشد از باب نمونه المصباح المنير در همين كلمه خمر مي فرمايد كلما خامر العقل فهو الخمر هر چيزي كه عقل را بپوشاند و از كار بياندازد و كارايي اش را مختفي بسازد آن خمر است پس بنابراين هر مسكري خمر است نمونه دوم هم علامه راغب اصفهاني در مفردات الفاظ القرآن در مورد همين كلمه مي گويد خمر خامره لمقر العقل (چرا آنجا خامر گفت اينجا خامره گفت خمر كلمه اي است كه تانيث و تذكريش مساوي است از لحاظ سماعي) اجازه فعاليت به عقل نمي دهد اين مي شود اسكار و معناي خمر بنابراين نص لغت يك شاهدي است بر مدعاي ما كه معناي اين دو تا عين هم ديگرند
 بحثي در حجيت قول لغوي در اصول و فقه و اعتبار آن از نظر خبرويت
  اما آن نكته را هم گفته بوديم كه در اصول خوانديم كه قول لغوي اعتبار ندارد اما عمل خود اصولي ها را شاهد بر عدم اعتبار قولشان در اصول اقامه كرديم گفتيم در اصول مي گويد كه قول لغوي اعتبار ندارد اما در مكاسب مي گويد البيع كما في المصباح مبادله مال بمال در فقه كه مي رسد مسئله اهل لغت را معتبر و داراي اعتبار اعلام مي كند اعتبارش از باب خبرويت است اين شاهد اول شاهد دوم اقوال فقهاست فقها با دقت هايي كه دارند فقهاي كبار و عظيم الشان درباره خمر نسبت به اين نكته كه خمر با مسكر يك معنا ندارند يا فرق دارند فرموده اند كه خمر با مسكر يك معنا و يك حقيقت است
 قول مرحوم بحراني در تحقق حقيقت شرعيه در تساوي خمر و مسكر
  از اين ميان محدث بحراني صاحب حدائق كتاب حدائق جلد 5 صفحه 112 و 113 تا 115 مي فرمايد كه ثابت شده است كه خمر مسكر است و مسكر بودن خمر يك حقيقت شرعيه است به عنوان حقيقت شرعيه به ثبت رسيده كه خمر مسكر است نشانه اثبات حقيقت شرعيه تبادر و اعتماد و انصراف و عدم صحت سلب مي تواند باشد مي بينيم درباره خمر وجود دارد تا مي گوييم خمر در شرع شرابي كه مسكر باشد از هر چيزي كه باشد اشكال ندارد در اين رابطه از روايات هم كمك مي گيرند كه بنده گفتم اقوال پراكنده را دسته بندي كرديم با سه تا شاهد 1. لغت 2. اقوال 3. روايات بنابراين حقيقت شرعيه است
 توضيحي در حقيقت شرعيه و انواع آن (ابداعي و تعيّني)
 درباره حقيقت شرعيه اشاره اي كوتاه بكنيم حقيقت شرعيه به دو گونه است 1. حقيقت شرعيه ابداعي كه اصطلاحات ابداعي خود شرع است مثلا هبوه و يا اينكه حقيقت شرعيه به اين صورت است كه لفظ يك معناي لغوي دارد همان معناي لغوي اش را اينجا به كار مي برد اگر بكار برد و در شرع هم همان معنا به ثبت رسيد مي شود حقيقت شرعيه و يا اينكه معناي لغوي را كنار مي گذارد كه از ان معناي لغوي مثل صلاه به مناسبتي يك معناي شرعي تعيين مي كند و در بستر شرع هم به ثبت مي رسد مي شود حقيقت شرعيه اما در اين مورد كه صاحب حدائق مي فرمايد حقيقت شرعيه از اين گونه دوم است كه در لغت به همين معنا بوده ولي در شرع هم رسيده تاييد شده و شده حقيقت شرعيه اين نسبت به يك نمونه از اقوال فقهاي كبار
 شاهدي ديگر بيان علامه حلي (وحدت موضوع يا انسجام)
 فقيه دوم مرحوم محقق حلي صاحب شرايع در كتاب معتبر كه اسم با مسمي يكي است معتبر تا الان پيش فقها معتبر است حتي روايتي كه در كتاب معتبر نقل مي كنند رجالي ها مي گويند محقق در معتبر آورده است ايشان در كتاب معتبر جلد 1 صفحه 424 مي فرمايد و عندنا تنجيس المسكرات كتنجيس الخمر و بعد مي فرمايد لان الخمر مسكر چون وحدت موضوع است به تعبير شهيد صدر وحدت انسجام است موضوع كه دقيقا يكي بود ديگر نيازي به بحث نداريم مسكر همان خمر است نجاست كه براي خمر ثابت شد براي كل مسكرات ثابت مي شود اين قول دوم از اقوال فقها كه صاحب جواهر هم نقل مي كند و هم اعتماد و مطلب از اعتبار قانوني برخوردار مي شود
 شاهدي ديگر بيان مرحوم حكيم در مستمسك
 براي تتميم و كامل كردن فقيه سوم مرحوم سيدنا الحكيم در كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 404 مي فرمايد كه خمر همان مسكر است و مسكر همان خمر و بعد مي فرمايد كه اين مطلب مورد مساعدت عرف و لغت و نصوص است با اين توضيحي كه داده شد اقوال هم كه در حداقل جمع از سه تا فقيه بزرگ گفته شد
 اما نصوص وارده بر تساوي خمر و مسكر
 شاهد سوم كه نصوص بود در نصوصي كه وارد شده است موارد متعددي داريم كه نص صريح آمده فرموده است با كمال صراحت كه كل مسكر حرام و كل مسكر خمر
 حديث مسند از امام باقر (ع) در وسائل الشيعه
  از جمله كتاب وسائل جلد 17 باب 15 از ابواب اشربه محرمه حديث شماره 5 حديث مسندي است از امام باقر عليه السلام عطاء بن يسار نقل مي كند از امام باقر عليه السلام قال قال رسول الله صلي الله عليه و سلم (شما كه قصد صلوات داريد هميشه روحيه صلوات را داشته باشيد مخصوصا در اين شرائط اخير كه كفره و فجره قصد هتك حرمت كرده اند شما بايد اكرام و تعظيمتان بيشتر شود و چيزي كه هميشه در هر زمينه حاجتي داريد مشكلي داريد استغفار مي خواهيد بكنيد تطهير قلب تطهير از ذنوب گشايش توفيقات هر چه مي خواهيد بيايد به صلوات كه يكي از ارباب طريقت و شريعت فرمود كه ذكر بهتراز صلوات نيافتم هر موقع حاجتي داشتيد 350 تا صلوات بدون فاصله هديه به روح رسول الله الاعظم و اصحاب كساء بفرستيد)سند را بد نبود اما عطاء بن يسار توثيق خاص ندارد اما محقق اين را نقل كرده و روي ان اعتماد مي كند و از آن جهت اعتبار مختصري برخوردار است در اين حديث آمده است كه پيامبر فرمود كل مسكر حرام و كل مسكر خمر اين نص است بنابراين از اين نص ما استفاده كرديم كه معناي خمر با مسكر يكي است
 روايت صحيحه عبد الرحمن بن حجاج
 روايت دوم كه از لحاظ سند بسيار قوي است و شرع هم دارد مطلب را بيشتر تقويت مي كند همين كتاب ابواب اشربه محرمه باب اول حديث اول صحيحه عبد الرحمن بن حجاج كه سند صحيح اعلايي است محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه و عن محمد بن اسماعيل عن فضل بن شاذان نيشابوري جميعا عن ابن ابي عمير عن عبد الرحمن بن حجاج كه هيج كدام از اين راوي ها ناشناخته نيست همه در نهايت وثاقت و صحت اند عن ابي عبد الله قال قال رسول الله صلي الله عليه و سلم الخمر من خمسه خمر از پنج چيز گرفته مي شود العصير من الكرم و النقيع من الزبيب و البتع من العسل و المرز من الشعير و النبيذ من التمر اين همه اصطلاحات كه آمده بود اينها يك معنا دارد كه همان مشروب يعني همان شراب و نوشيدني كرم انگور نقيع نوشيدني كه از كشمش گرفته مي شود بتع از عسل مرز از شعير كه همان آب جو نبيذ كه شرابي كه از خرما گرفته مي شود اين عصير و نقيع و بتع و مرز و نبيذ الفاظي است مترادفات است از نوشيدني و مشروب اين مشروبات كه از اين موارد گرفته مي شود مي فرمايد اينها همه شان خمر است شما ممكن است سوال كنيد كه نگفت كل مسكرات ما مي گوييم ما اشكال اين بود كه خمر اختصاص به انگور نداشته باشد از ان معنا كه بيرون بيايد ديگر مانعي ندارد خمر مي شود كل مشروبات داراي اسكار
 روايت علي بن يقطين (خصوصيت خانوادگي در اين روايت)
 روايات ديگر هم اشاره كنم و مراجعه كنيد روايت اول باب 19 از همين باب كه روايت علي بن يقطين است اين سند هم سند معتبري است در يك اعتبار خاصي قرار دارد محمد بن يعقوب شيخ كليني عن محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي اشعري عن حسن بن علي بن يقطين عن اخيه حسين بن علي بن يقطين عن ابيه علي بن يقطين يك روات از يك خانواده پدر و دو تا پسر اينها اگر كسي خدشه كند كه در وثاقتش چه مي شود ولايت ادم را جريحه دار مي كند اين پرچم داران تاريخ ولايت اهل بيت اند ما در رجال گفتيم وكيل و خادم امام اصل اين است كه موثق است بر خلاف نظر سيد الاستاد اما اگر عدم وثاقتش ثابت بشود به دليل جدا بايد ثابت بشود اگر خادم امام را موثق ندانيم به چه كسي اعتماد كنيم براي ما يك اضافه كافي است نگوييد شاعرانه مي گوييد واقعا هم همين طور است كسي كه در محضر نور خدا ولي خدا در حوزه اشراف نفس پر از نور و قدسي امام قرار بگيرد آن مورد اعتماد نمي تواند باشد ان شاء‌الله ادامه بحث درباره الكل و جمع بندي اين دليل جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo