< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از توثيقات عام
 درباره توثيقات غير مشهور بحث مي كرديم گفتيم كه توثيقات عامه به دو قسم است مشهور و غير مشهور غير مشهور را گفتيم كه چهار قسم است وكالت امام مصاحبت امام ترحم اعلام و مشايخ اجازه
 سوال و جواب مسئله وكالت از موضوعات است و مصاحبت هم از موضوعات اينها معيار فقهي از سوي شرع ندارد نياز به تشخيص شخصي دارد بايد شخص تشخيص بدهد كه اين وكالت وكالت متعارف و كامل است طبيعتا براساس سيره و تعاملات متعارف از طرف ائمه وكالت در امور دين وجود داشته و در صورت شك نياز به احراز دارد با شك در وكالت وكالت محقق نيست كه گفتيم شك در عنوان وجودي مساوي با عدم آن است
 معني ترحم اعلام و شواهدي بر آن
 ترحم اعلام: مرحوم مامقاني در كتاب مقياس الهدايه جلد 2 صفحه 222 ترحم اعلام را مي فرمايد كه در حقيقت عنايت ويژه است يك نوع تاييد و احترام هست و اين ترحم از سوي هركسي اثري نخواهد داشت ترحم اعلام يعني ترحم صادر از سوي يكي از اعلام متقدمين اين معناي ترحم اعلام مي فرمايد اين ترحم از سوي متقدمين به يك نوع توثيق است چون در سيره آن اعلام مي بينيم كساني كه وثاقت ندارند يا كساني كه ظلمه هستند پشت سر آن تعابير ديگر مي گويد يا عليهما عليه يا سكوت يا اگر ظالم هست لعنه الله رحمه الله تعالي عليه صادر از سوي شيخ صدوق براي يك راوي نشانه اعتماد شيخ صدوق است و ما به توثيق اعلام متقدمين اعتماد مي كنيم اعتماد بر توثيق اعلام متقدمين متسالم عليه عند الاصحاب است
 اشكال آقاي خويي (ره) كه ترحم نوعي دعا بيشتر نيست ربطي به توثيق ندارد
 سيد الاستاد كتاب معجم رجال جلد 1 صفحه 78 مي فرمايد كه ان الترحم هو طلب الرحمه من الله تعالي مي گويد ترحم اعلام طلب رحمت است از سوي خدا براي شخص متوفي يك نوع دعاي خوب و مطلوب است دعا ديگر مدلول ندارد دعا در حد ذات خودش مطلوب است مثلا ما كه مي گوييم اللهم اغفر للمومنين و المومنات يا مي گوييم اللهم ارحم المومنين و المومنات يك دعاي مطلوبي است (يك نكته اخلاقي كه يكي از مصداقهاي ارحم ترحم اينجاست مصداق بارزش همسرش هست انسان نسبت به همسرش منظور از انسان يعني مردان نسبت به همسرانش يعني زوجه اش كه ترحم و مهرباني كند مصداق بارز ارحم ترحم اگر به عكس نشده باشد كه به آن حضرات بگوييم ارحمي ترحمي اين يكي از مصداقهايش هست) نكته دوم هم براي كل مومنين اللهم ارحم اموات المومنين دعاست جايگاه دارد نتيجه مي دهد اما سيد مي فرمايد ربطي به توثيق ندارد دعا كه توثيق نمي شود لذا ما ديده ايم كه در روايت امده است كه امام صادق سلام الله تعالي عليه دعا كرده است دعاي ترحم براي كل زوار حسين اللهم ارحم كل من زار الحسين (دعاي امام دعاي مستجاب شما كه شما كه به زيارت كربلا رفته ايد ديگر هيچ چيز فكر نكيد كه قبول مي شود يا نمي شود يك راه دارد شما كه توفيق پيدا كرديد قبولي ان قطعي است چون دعاي امام صادق است اللهم ارحم زائر الحسين) سيدالاستاد مي فرمايد كه اين دعا مي شود كه كل زوار كه مومنين نيستند مثال هم مي زند كه گاهي ترحم صورت گرفته است از سوي امام نسبت به سيد اسماعيل حميري كه او در اول ادم درستي نبود بعدا درست شد دعا شده و همين طور شيخ صدوق گاهي ترحم كرده است به محمد بن يعقوب و امثال كه شيخ نجاشي ان مترحم عليه را توثيق نكرده است دليل سيد الاستاد در نهايت استحكام و قوت بنابراين ترحم اعلام دليل بر وثاقت نيست
 تحقيق مطلب
  اما تحقيق اين است كه ترحم اعلام قطعا مفيد فائده است شكي در آن نيست اولا سيد الاستاد فرمودند دعاست قبول دعا باشد دعايي تاثيرگذار دعا هم هست توثيق هم هست مي شود دعا با توثيق جمع بشود دعا و توثيق مانعه الجمع نيستند و ثانيا اين ترحم و اين دعا يك دعاي عمومي نيست كه ما گفتيم اللهم ارحم فلان شيخ صدوق راوي خاصي را ترجمه اش نقل مي كند اين راوي فرزند اين رواياتش اين رحمه الله عليه ترحم خاصي است نه يك دعاي عمومي عرف متشرعه يك نوع قداست و جلالت تلقي مي كنند كه در اصطلاحات مقابلش هم ضعف و نقص تلقي مي شود لذا اين ترحم ترحم خاصي است يك نوع تمجيد ضمني دارد يك مقدار تحسين و تمجيد و ستايش است اما اشكال درباره زوار حسين كه ديگر ما اينجا به خود اجازه نمي دهيم كه اگر كسي يا مخصوصا امام معصوم براي زوار حسين ترحمي كند بعد ان زوار بعد از آن موثق و معتمد نباشد ولو بعد از زيارت نقصي داشته بعد از كه زيارت رفته يك زيارت درست يك زائر درست قطعا مورد اعتماد است الا اينكه ضعفش به دليل خاص اثبات بشود توثيق عام معنايش اين است كه اين عنوان عام كارش را مي كند مگر اينكه دليل خاصي نباشد
 ترحم اعلام علامت ممدوح بودن است به شرطي كه ضعف ديگري مشاهده نشود
 علي الاقل تحقيق اين است كه اين ترحم اعلام به شكل ويژه مي تواند مفيد مدح باشد كه در بخش مدح مي آييم كه توثيقات عام داريم و توثيقات خاص داريم و با دسته بندي جديد مدائح خاص و مدائح عامه داريم اين جزء مدايح حداقل مي شود ترحم اعلام يك مدحي است اگر ضعفي نداشت بقيه سند درست بود اين فرد امامي مورد ترحم شيخ صدوق مي شود ممدوح و اين روايت مي شود حسنه پس ترحم اعلام نتيجه اش معلوم شد
 سوال و جواب در بخش توثيقات خاص گفتيم كه موثقيني كه توثيقشان اعتبار دارند بايد واجد شرايط باشند الان كه مي گوييم ترحم اعلام انهايي كه عَلَم علم حديثند انهايي كه عَلَم علم رجالند مثل شيخ صدوق و شيخ طوسي و شيخ مفيد انها راوي را كه توثيق كنند يا ترحم كنند اهل خبره هستند با يك واسطه يا دو واسطه در ارتباطند آشنايي ازنزديك دارند و توثيق انها از باب خبرويت و احتياط و فقهات و جلالتي كه دارند مورد تسالم فقهاست
 سوال و جواب خود كربلا رفتن كه هم از مدايح هست يا نيست بحثي است كه بايد بحث كنيم ممكن است نظر شريفتان اين باشد كه كربلا رفتن و زيارت سيد الشهدا در حد ذات خودش يك مدح به حساب مي آيد در بحث ممدوح و مدح بحث مي كنيم ان شاء‌ الله
 مشايخ اجازه
  اما شيخ اجازه گفته مي شود كه شيخ اجازه از توثيقات عام هست خود شيخوخت يعني كسي كه در مقام و مرتبتي باشد كه براي كسي ديگر اجازه نقل روايت بدهد اين مقام شيخوخت يك وثاقت است ديگر نيازي نيست كه شيخ اجازه را هم برايش توثيق جستجو كنيم خود شيخوخت اجازه كافي است براي وثاقتش اين مدعاست در اين رابطه چند نكته را هم توضيح دهيم
 منظور از شيخ اجازه
 منظور از شيخ اجازه كه اجمالا گفته شد يك رابطه علمي معرفتي بين مجيز و مجاز است اولا شيخ اجازه بايد در حد اجتهاد و يا در حد تجزي و از مقام علمي بالايي برخوردار باشد اين شرط جزء مقومات مسئله است كسي كه در اين حد نباشد اهليت براي دادن اجازه به كسي ديگر ندارد و براساس سيره عملي فقها عمده ترين مراجع و مجتهدين مسلم اين حق را دارند و داشتند اما اگر كسي در حد اجتهاد نرسيده يا اجتهادش مسلم نيست اهليت براي اجازه ندارد در سيره فقهائيه
 اعتبار كسي كه اجازه مي گيرد
  و اما كسي كه اجازه مي گيرد اجازه از شيخ اجازه نسبت به نقل روايت گفتم يك ارتباط علمي و معرفتي است ان طرفي كه اجازه مي گيرد بايد از نظر علم و معرفت در حد بالا و از نظر وثاقت و تدين هم در حد مطلوب باشد
 اصطلاح شيخ الروايه
  و الا ان مجتهدي كه اجازه مي دهد به نااهل اجازه نقل روايت نمي دهد اين اجازه نقل روايت نقل به معناي خاص است مي شود راوي حديث به اصطلاح رجالي نه اينكه يك نويسنده برود يك حديث را از يك جايي به يك ورق ديگر منتقل كند اين نقل حديث نيست به معناي فقهي مي شود راوي بنابراين مكانت و جايگاه شيخ اجازه مجيز و مجاز معلوم لذا داشتن اجازه روايت يك نوع تصديق علمي است در درجه دوم از تصديق اجتهاد است درجه اعلا تصديق اجتهاد است درجه پايين تر اجازه روايت است در مقابل اين اصطلاح اصطلاح ديگري است بنام شيخ الروايه
 سوال و جواب كسي اجازه از غير مجتهد نمي طلبد اين داخلي است اما بيرون بياييد كه به اين موازين و معايير اشنا نباشيد ممكن است اماره اي باشد براي اجتهاد. . اجازه كه در حوزه رسم بوده اين شيخ اجازه كه شما مي خواهيد بفهميم تعريف دارد منظور از شيخ اجازه ان شيخ صحيح به معناي كلمه است كه خود اهليت دارد حسب سيره مستمره علما و فقها اجتهاد اهليت و ورع و تصديقش از ارزش و اعتبار برخوردار است اين شيخ اجازه به معناي كامل است اما اگر فرض كنيم يك شيخ اجازه قلابي و كلاهبردار اولا همچنين شيخ اجازه اي كه تا ان حد برسد بين طلبه ها چون اولا نياز به قدرت علمي دارد و بعد تقوا و طهارتش اگر اينگونه باشد اين شيخ اجازه به معناي كلمه نيست به قول مرحوم آقاي بروجردي دزد امده به قالب شيخ الاجازه چهره نمائي كرده نه اينكه شيخ الاجازه دزد شده باشد دزد شيخ الاجازه نمايش داده خودش را بنابراين شيخ الاجازه به معناي كلمه است
 فرق شيخ اجازه و شيخ روايت
 فرق بين شيخ الاجازه و شيخ الروايه در شيخ الروايه همان طور كه از اسمش پيداست فقط كسي است كه روايات را نقل مي كند و شرط دومش اين است كه شيخ الروايه كتاب روايي دارد اين از خصوصيت شيخ الروايه است و راويان ديگر با اجازه و بدون اجازه روايات ان را نقل مي كنند اين مي شود شيخ الروايه كه از محدوده بحث ما بيرون است
 دو اشكال مرحوم خويي نسبت به وثاقت شيخ اجازه
 سيد الاستاد مي فرمايد كه مشهور است كه مشايخ اجازه از توثيق بي نيازند به يك مطلب هم اشاره كرد كه مشهور شيخوخت را توثيق عام مي دانند خودشان در بحث خلاف مشهور حركت مي كند در فتوا مطابق مشهور مي فرمايد همين صفحه 76 و الجواب عن ذلك اين كه مشايخ اجازه فقط چيزي كه مي تواند به عنوان اثر به جاي بگذارد اين است كه جلالت و وثاقت خودشان از شيخوختشان اثبات بشود اما كسي ديگر از انها روايت نقل كند يا آنها از راوي ديگر روايت نقل كنند هيچ دليلي بر توثيق مروي عنه يا دليل بر راوي نداريم بر فرضي كه ما قبول كنيم وثاقت مثل اصحاب اجماع كه گفتيم اجماع درباره هيجده نفر اصحاب اجماع جلالت خود آن هيجده نفر را تاييد و تحكيم و تقويت مي كند اما دليل بر اين نمي شود كه از هر راوي كه او نقل كند ثقه باشد اما اين شيخ اجازه فقط وثاقتشان هست اين وثاقت خودشان كاري كه مي كند در محدوده خودشان هست مفيد فائده نيست اين اشكال اول سيد است نقشي ايفاء‌ نمي كند توثيق عام نمي شود تا استفاده كاملتر بشود اشكال دومشان اين است كه خود اجازه در حقيقت كاشف از توثيق نيست ملازمه با توثيق ندارد شما كه در بحث توثيقات خوانده ايد تا توثيقات صريح است تا توثيقات ظاهر دال بر اعتبار شخص اين اعطاي اجازه ممكن است بگويد اين ادم در نوشتن دقيق است ادبيات بلد است به اين مقدار هم اكتفا كند و روايت را نقل كند و اين ملازمه با توثيق شخص راوي و اجازه گيرنده ندارد اين دو تا اشكال از سوي سيد الاستاد
 تحقيق مطلب
 صحت ما از توثيق مجيز است نه توثيق مجاز يا توثيق كسي كه شيخ اجازه از او نقل مي نمايد
  تحقيق اين است كه اشكالات را استاد جهتش را به سمت و سوي ديگر مي برد ما فقط مي خواهيم بگوييم شيخوخت درباره شيخ اجازه غني مي كند از توثيق بي نياز مي كند از توثيق شيخ اجازه را ان هم توثيق عام است هر كسي كه شيخ اجازه باشد ما به افراد ديگر كه از او اجازه مي گيرد يا از فرد ديگري كه او روايت مي كدد در شيخوخت اجازه كاري نداريم مقصد و هدف ما فقط اين است كه شيخوخت اجازه براي ان شيخ الاجازه توثيق است اعتبار است بي نياز مي كند از توثيق و اين مقدار را ضمنا اعتراف فرموديد پس بنابراين شيخوخت اجازه با ان خصوصياتي كه گفتيم با فهم اهل فن و سيره مي شود توثيق عام بنابراين خود شما هم فرموديد كه مشهور اين است كه شيخوخت اجازه بي نياز كننده از توثيق است مويد بر اين مطلب شهيد ثاني در درايه كه يك جلد است صفحه 66 شيخ بهائي در مشرق الشمسين كه جلدي است از مجلدات حبل المتين صفحه 76 و عده اي از فقها و علماي رجال تصريح كرده اند مثل سيد بحرالعلوم و وحيد بهبهاني و مرحوم مامقاني كه شيخوخت مفيد وثاقت است اما از متاخرين كه سيدالاستاد و اشكالاتش را تعرض كرديم و مرحوم علامه سيد حسن صدر در كتاب نهايه الدرايه صحفه 414 مي فرمايد كه شيخوخت اجازه باعث توثيق نيست بلكه مي تواند مدح باشد در نتيجه شيخوخت اجازه به عنوان مدح بلا اشكال مورد تسالم است اكثريت بر اينند كه شيخوخت بي نياز مي كند از توثيق و تحقيق اين است كه شيخوخت به معناي كلمه با ان خصوصيات فقه و ورع و مورد اعتماد قطعا بي نياز از توثيق است اقسام توثيقات گفته شد
 بحث بعدي توثيقات عامه(توثيقات غير معروف)
 جلسه آينده توثيقات عامه غير معروف مشهور و غير مشهور را گفتيم غير معروفي كه يكي از آن عبارت است از فقها قشر فقها مقام فقاهت كه در ضمن كلمات رجاليين امده است اما تصريح نشده .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo