< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از ولايت به عنوان ضروري دين
 گفتيم كه دو تا ايه تصريح دارد به ولايت ايه اول را عنوان كرديم ايه شماره 59 از سوره نساء‌ ياءيها الذين ءامنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولي الامر منكم و بعد گفتيم اين ايه زواياي قابل بحثي دارد زاويه اول ديدگاه مفسرين زاويه دوم نصوص كه نصوص از طريق اهل بيت درباره اين ايه كه منظور از اولي الامر ائمه معصومين هستند روايات اگر نگوييم در حد تواتر حداقل در حد استفاضه هست
 حديث منزلت به نقل از شواهد التنزيل حسكاني
  و براي تاييد گفتيم كه از طريق ابناء عامه هم نقل شده است رواياتي كه منظور از اولي الامر علي بن ابي طالب عليه السلام است كتاب شواهد التنزيل جلد اول صفحه 190 ابتداي روايت را خوانديم و ان را كامل كنيم از مجاهد نقل شده است كه اين ايه اطاعت نزل في اميرالمومنين حين خلفه رسول الله بالمدينه تا به انجا كه در اين روايت امده است كه پيامبر به اميرالمومنين فرمود اما ترضي ان تكون مني بمنزله هرون من موسي حين قال له اخلفني في قومي و اصلح فقال الله و اولي الامر منكم قال هو علي بن ابي طالب و الله الله الامر بعد محمد في حياته حين خلفه رسول الله بالمدنيه فامر الله در اين روايتي كه از مجاهد امده شواهد التنزيل ذيلش جالب است فامر الله العباد بطاعته و ترك خلافه اين ديگر همان ولايت است امر كرده است خداوند بندگان را كه از علي بن ابي طالب اطاعت كنند و با ايشان مخالفتي نكنند اين حاكم حسكاني مضافا بر اين روايت دوم و سوم را در ادامه نقل مي كند
 روايت ديگر از حسكاني از ابوحازم حافظ(عبدويه)
  تا اينكه مي رسد به اين جمله كه جمله مهم است در صفحه 195 و هذا هو حديث المنزله انت مني بمنزله هارون الذي كان شيخنا ابوهازم الحافظ يقول خرجته بخمسه الاف اسناد ابوحافظ از اعاظمي است كه ابن اثير در عنوان عبدويه ترجمه از ايشان اورده شيخ حاكم حسكاني است حاكم حساكني مي گويد كه حديث منزلت را به پنج هزار اسناد اين ابوهازم حافظ عبدويه تخويج كرده و اين حديث همان اولي الامري كه ترجمه اش علي بن ابي طالب كه تطبيق مي شود وصايت علي و ولايت او شبيه وصايت هرون است حضرت هارون بعد از حضرت موسي جانشين و وصي وزيرا من اهلي بود و او پيامبر بود منتها در حديث منزلت درباره علي عليه السلام امده الا انه لا نبي بعدي و الا تو به منزله هارون از موسي
 در اثبات اطاعت حسكاني آيه ديگر نقل مي نمايد
 درادامه كلمه رسول اين جايگاه و موقعيت مرحوم حاكم حسكاني براي اين ايه اطاعت ايه دومي را باز هم ذكرمي كند تا كار كاملا محكم بشود مي فرمايد و قوله تعالي ايه 69 و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين و الشهدا حاكم در صفحه 196 روايتي را از ابن عباس مي گويد عبدالله بن عباس درباره اين ايه اين تفسير را اورده من يطع الله يعني في فرائضه و الرسول في سنته فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين يعني محمد و الصديقين يعني علي بن ابي طالب خود ابن عباس هم شرح مي دهد و كان اول من صدق برسول الله بعد شهدا و صادقين را تطبيق مي كند از نظر و نصوص و روايات اهل سنت هم ديديم كه مطلب همان است كه اتباع ال البيت از اولي الامر فهميده اند گفته بوديم كه از سه زاويه بحث مي شود دو تا زاويه اش گفته شد كه ديد تفسير و مفسرين دوم نصوص
 زاويه سوم در بررسي آيه اطاعت،بررسي مفردات و تركيب آيه
 سوم تركيب كلمات و دقت به مفردات ايه و بافت تركيبي ايه اطيعوا الله به خوبي مي بينيم در ايه امده است
 هيات و ماده (اطيعوا)
  اطيعوا الله اولا ماده و هيئت امر است امر از قران از سوي خدا ماده هم اطاعت يعني تسليم و قبول بدون هيچ بحث و هيچ حالت منتظره پس اين كلمه اطيعوا بعد گفته مي شود كه اطيعوا كه كلمه اي كه امر باشد با هيئت امر و با ماده اطاعت تعبد اعلايي است يك تعبد اعلايي كه نهايت تسليم و نهايت استحكام و نهايت اتقان و بعد هم
 اطلاق در اطاعت و بيان علامه طباطبايي (ره)در عدم وجودقيد
 نكته دوم اطلاق ايه هيچ قيدي را ذكر نكرده جايي اگر در قران مي بينيم اگر جايي قيدي بطلبد در ايه قران خداوند قيد را عنايت مي فرمايد در اين رابطه بعضي از مفسرين به ايه شماره 8 سوره عنكبوت استشهاد كرده اند كه اينجا كه اطاعت والدين در كار هست قيد لازم دارد والدين مصون از خطا نيستند قيد اورده است و وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جهدك لتشرك بي اگر شما را به طرف شرك دعوت كردند فلا تطعهما قيد اورد كه اگر به كار خلاف دعوت كردند اطاعت نكنيد اين نكته را علامه طباطبايي در تفسير مثال اورده نكته جالبي بود اما اطلاق معلوم است در بافت ايه كاملا مشهود و ملموس است (و پس از انكه اطاعت را از اطاعت خدا شروع مي كند خدا براي انسان و بشر و مسلمان بالاترين درجه اطاعت است كه انسانيت و عبوديت از اطاعت شروع مي شود شروعش از اطاعت است كمالش در رضايت است شروع انسانيت يعني باطن انسان كه شكل مي گيرد از حيوانيت بيرون مي ايد از اطاعت شروع مي شود كامل بشود ظرفيت انساني به رضايت مي رسد مي شود رضوان من الله اكبر اگر هم اوج گرفت به رضايت عوض مي شود انسان مي رسد به مرحله عشق انگاه از مقام ابرار كه مرحله رضايت حق است بالاتر مي رود در مرحله مرضيه مي رسد كه ارباب عرفان و سلوك مي گويد مي رسد ادمي به جايي كه عاشق و معشوق عوض مي شود تا مرحله ابرار عباد عاشقند خدا معشوق در مرحله مقربين عبد مي شود معشوق خدا مي شود عاشق كه مي گويد ارجعي الي ربك راضيه مرحله ابرار عاشق مرضيه برگشت عبد شد معشوق گر تو بر من عاشقي اي محترم پرده بركن من به تو عاشق ترم زود آ كه مي كشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو ) بالاترين درجه اطاعت اطاعت خدا بالاترين درجه اطاعت كه اطاعت خدا است و بعد درادامه ان اطيعوا الرسول بعد اطيعوا ديگر تكرار نشده و اولي الامر منكم يعني اولي الامر از خود رسول است عطف به رسول است يك اطاعت هم فاصله نيست انفسنا انفسكم سري دارد كه اطيعوا نياورده و اولي الامر منكم اين بافت را كه گفتيم از بافت با اين ظرافت به طور قطع اين مطلب به دست مي ايد كه 1. اطاعت مطلقا ولايت است اطاعت ولي امر از اين ايه به طور قطع ثابت شد 2. اطاعت ولايت امر وجوب قطعي دارد
 عدم تكرار اطيعوا در اولي الامر و بيان صاحب مجمع البيان
 حالا نكته اي كه از ضمن اين ايه استفاده مي شود كه به وضوح كه كسي كه ولي باشد ولي امر در رديف رسول الله واطيعوا الرسول و اولي الامر در رديف رسول در يك سلسله اينها چه كساني بايد باشند پيامبر قطعا معصوم است بلا هيچ شك واشكال و بعد همين اطاعتي كه دقيقا متناسب است با اطاعت معصوم به طور واضح اقتضا مي كند كه اولي الامر هم معصوم باشد داراي عصمت باشد مرحوم شيخ طبرسي مجم البيان چلد 3 صفحه 64 درباره شرح و تفسير همين ايه مي فرمايد كه اولي الامري كه اينجا امده معلوم است كه فوق مخلوق عادي است چنانچه پيامبر فوق خلق است داراي يك درجه بالاتر از مخلوق عادي و داراي عصمت
 بيان طبري صاحب جامع البيان در مفهوم اولي الامر
 در همين رابطه ببنيم طبري در تفسير خودش كه طبري را مي شناسيد محققين از مفسيرن مصر درباره ايشان گفته اند اجمعت الامه علي تقدمه في التفسير امت اجماع دارند كه طبري در تفسيرتقدم و پيشي و برتري دارد ايشان در تفسيرشان جامع البيان جلد 5 صفحه 95 مي فرمايد فان الله قد امر بقوله اطيعوا الله تا اخر بطاعه ذوي امرنا امر كرده است به طاعت صاحبان امر بعد مي فرمايد كان معلوما ان الذين امر بطاعتهم تعالي ذكره ميگويد انهايي كه خدا امر كرده است به اطاعت انها من ذوي امرنا از اولي الامر ما هم الائمه انها ائمه هستند من ولاه المسلمين مي گويد مفهوما مي گويد مصداقا نمي گويد از لحاظ بافت اين اولي الامري كه خدا اطاعت انها را بر ما واجب كرده است ائمه اي است ولاه مسلمين هستند پس از انكه از لحاظ مفهوم درست شد مي اييم به عالم مصداق مفهوم انقدر نزديك شده است كه اسم هم از ائمه مي برند
 بيان فخر رازي صاحب تفسير كبير در مصداق اولي الامر
  و خود فخر رازي تصريح مي كند مي فرمايد فثبت كتاب تفسير كبير جلد 10 صفحه 144 در تفسير همين ايه فثبت ان الله تعالي اين اعتبار بالاتر از تفسير فخر و طبري در دنياي تفسير ابناء‌عامه نيست
 لزوم عصمت اولي الامر نزد فخررازي
 مي گويد ان الله تعالي امر بطاعه اولي الامر علي سبيل الجزم مي گويد ثابت شد از اين ايه كه خدا بصورت قطعي و بدون قيد و حالت منتظره جزما امر كرده است به اطاعت اولي الامر و ثابت شد كه كسي را كه خدا امر كند به اطاعت از او بر سبيل جزم فثبت ان كل من امر الله بطاعته علي سبيل الجزم وجب ان يكون معصوما عن الخطا پس اين امر با اين خصوصيت كه بيايد واجب مي شود فثبت قطعا ان اولي الامر المذكور في هذه الايه لابد و ان يكون معصوما ثابت شد كه اين اولي الامر بايد معصوم باشد همين قدر كه ايشان مي گويد بعد شروع ميكند تعيين مصداق بحث بعدي است تعيين مصداق و تطبيق به حل و عقد كه ان را بحث مي كنيم پس از ايشان كه گفت با همان شرح دقيق و ان ريز نگريهايي كه گفته شد از ايشان اقرار امد صريح كه اولي الامر بايد معصوم باشد همين مقدار براي ما كافي است تطبيق ديگر معصوم و اولي الامر جاي ديگر قابليت انطباق وجود ندارد يك مصداق اولي الامر يك مجموعه معصوم كه پشت سر پيامبر قرار بگيرند معصوم باشند اطاعت مطلق اين كه اينها گفته اند براي ما كافي است چون در تاريخ اسلام در زندگي پيامبر و اصحاب و انصار مصداق براي اولي الامري كه ائمه هم باشند كه طبري گفت او هم گفت معصوم باشند يك مصداق بيشتر ندارد براي اينكه عصمت اهل بيت اولا از نظر خود قران ثابت است و حسن و تقوا و فضيلتشان وائمه بودنشان به اجماع مسلمين ثابت است الان وهابيها قبور ائمه بقيع را مي گويند ائمه ال البيت به فضيلتشان به پاكيشان به علم و قداستشان بين مسلمين وجود ندارد از خود قران از ايه تطهير از ايه مباهله از توصيه به مودت ذي القربي عصمت اطاعت مطلق ولايت ائمه اهل بيت با كمال وضوح پيدا است نصوصي كه درابواب مختلف صحيحين صحيح بخاري و مسلم امده تصريح مي كند به ولايت ائمه و امامت و قداست و فضيلتشان منتهي به اين ايه اطاعت تطبيق نمي كند
 نتيجه بحث از زاويه سوم كه اولي الامر در خارج جز ائمه معصومين نيستند
  پس ما به اين نتيجه رسيديم كه از اين قسمت از بحث اين نتيجه به دست امد اولي الامر واجب الاطاعه به نحو مطلق و انها ائمه هستند و معصوم ائمه و معصوم مصداقي بجز ائمه ال البيت ندارد اما اولي الامر كه گفته است نكته ديگر هم دارد اولي الامر به صيغه جمع دقيقا اشاره واضح دارد بلكه ظهور دارد به اينكه ائمه تعداد دوازده نفرند تعداد دارند و الا مي گفت اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و ولي امركم اولي الامر از امام اميرالمومين تا بقيه االله الاعظم سلام الله تعالي عليهم اجمعين
 نقد بيانات فخر رازي در خصوص ايه اطاعت
 از اين بعد مي رسيم به نكته هايي كه فخر رازي كه شايددر مفسرين ابناء سنت هنوز فخر رازي نظير ندارد ادامه ميدهد مي گويد منظور از اين معصوم به طور حصر عقلي يا مجموع امت هست يا بعض از امت و به طور طبيعي مجموع كه نيست كه خطاب به مردم است خودتان از خودتان اطاعت كنيد كه معني ندارد پس بعض امت است
 مصاديق ذكر شده بر اولي الامر نزد فخر رازي
 درباره بعض سه تا چهار تا قول گفته شده است كه مي گويد يا منظور از اولي الامر خلفا راشدين است كه در اين رابطه يك قول از عكرمه امده در تفسير طبري همان ادرسي كه گفتم فقط عكرمه مي گويد كه اولي الامر ابوبكر و عمر است بعد عكرمه از پيامبر نقل مي كند و استنباط و اجتهاد خودش هست و خود طبري اين را روايت مي گويد صحيح نيست و فقط يك مورد امده اين و ثانيا روايت هم نيست قول و نظري است از عكرمه و ثالثا عصمت مي طلبد و ان هم به اتفاق ابناء‌ سنت خلفا را معصوم نمي دانند خلفاي ثلاثه معصوم نيستند و دليل اصلي بر عدم عصمتشان عصمت بايد سابقه تدين خوبي داشته باشند انها رضي الله عنهما يعني سابقه دهها سال شرك دارند با مسلك وهابي ظاهر قران ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك ان هم دهها سال حدود چهل سال پس عصمت درباره خلفا قطعا مورد تاييد نيست و فقط يك نقل ضعيف از عكرمه مفسرين روي ان حساب نمي كنند مطلب دوم هم امراي سرايا يعني سرداران جنگ و جهاد و جبهه باشند كه اين را سعيد بن جبير نقل مي كند اين هم مورد تاييد نيست براي اينكه عصمتشان هم ثابت نيست سند هم انچنان كامل به نظر نمي رسد مي گويد احتمال سوم كه علمايي كه فتوا مي دهند اين سه تا احتمال مي گويد درست نيست
 اهل حل و عقد
  و انچه كه درست است اين است كه اجماع امت معصوم اهل حل و عقد هستند اينها اگر اجماع كنند حجت قعطي است اولي الامر اينها هستند ان سه احتمالي كه داده است اصل و اساس ندارد متعين است كه والمراد بقوله اولي الامر اهل الحل و العقد من الامه و ذلك يوجب القطع بان الاجماع حجه مي گويد چون گفته است اولي الامر را اطاعت كنيد دليل مي شود كه اجماع قطعا حجت است دليلي كه از مصادره است اين اولي الامر مصداقش معلوم نشده شما مي گوييد مصداق اين اجماع هست اينجا كه اطاعت واجب بود اجماع قطعي است بنابراين نتيجه اي از كلام فخر رازي گرفته شد اولي الامر معصومند واجب الاطاعه هستند اهل حل و عقد كه در كلام خودشان هم امده است كه اهل حل و عقد معصوم بودنشان از كجا ثابت مي كنيد شما يك تطبيق ظني داريد كه اهل حل و عقد باشد اما خودتان گفتيد كه بايد معصوم باشد انها را كه مي شناسيد و خودتان قائل به عصمتشان نيستند ايا يك تضاد و تناقض گويي ظاهر نيست اهل حل و عقد شناخته شده عده اي علما تك تك انها هم معصوم نيست بعد علامه طباطبايي مي گويد كه اگر بگوييد مجموع معصوم مي شود اين خلاف واقعيت طبعيي و وجداني است مجموعه از افراد گرفته مي شود فرد فرد كه معصوم نباشد اگر كنار هم امدند يك جيزي از اسما ن مي ايد هم خلاف وجدان و واقعيتهاست و هم خودتان اشعتراف مي كنيد كه عصمتشان دليل ندارد اهل حل و عقد توضيح بيشتر بدهيم و بعد رد بر روافض كه دارد جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo